امامت امّت در سنین کودکی | گفتار اوّل

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امامت امّت در سنین کودکی | گفتار اوّل

امامت امّت در سنین کودکی – گفتار اوّل

     در تاریخ دینی و اعتقادی ما با حقیقت و واقعه ای روبرو هستیم به نام نبوّت و امامت که مهم ترین مناصب الهی برای هدایت بشر می باشند. این جایگاه خطیر برای خواصی از میان عالم بشریت که منصوب از جانب پروردگار هستند متعیّن بوده و هست. برای عامّه ی مردم شاید این بخش از تاریخ مورد توجّه بیشتری قرار گرفته که پیامبر و یا امامی در سنین کودکی منتخب خداوند عزّوجلّ گشته و در جایگاه نبوّت و رسالت و امامت قرار گرفته است.

آنچه در ادامه آمده مرقومه ای از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله تعالی می باشد که در سایت دفتر معظّم له ثبت گردیده است.

امامت در کودکي و کمي ‌سن

     دست يافتن به امامت، پيش از سن بلوغ، گرچه تا آن زمان(امام جواد علیه السّلام) به‌طور رسمي سابقه نداشت؛ و در بين امامان، هيچ‌يك در اين سن بر مسند امامت ننشسته بودند، ولي در بين ساير انبيا و پيامبران سابقه‌دار است و حضرت عيسي و يحيي‌(علیهماالسّلام) در كودكي به مقام نبوّت رسيدند. قرآن دربارۀ حضرت عيسي‌‌(علیه‌السّلام) مي‌فرمايد:

«قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا» [1]

«به‌درستي‌که من بنده ی خدا هستم که خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پيامبر گردانيده است».

و دربارۀ حضرت يحيي‌‌(علیه‌السّلام) مي‌فرمايد:

«يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» [2]

«و فرمانِ (نبوت) را درحالي‌که کودکي بيش نبود، به او داديم».

     اين مسأله كه علوم و دانش‌هاي امامان ‌(علیهم‌السّلام)  و قّوت فهم و كثرت معارف آنان به‌واسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسماني نيست، همواره مقبول خواصّ و عوام بوده است و کتب تاريخي قطعي و معتبر آن را اثبات مي‌کند.

     از دوران كودكي هريك از ايشان، حكايات و داستان‌هاي شگفت‌انگيز بسياري كه حاكي از نبوغ فوق‌العاده و فعليّت كمالات و فضايل آنهاست، نقل شده است؛ حتّي معاويه و يزيد و عبدالله بن عمر نيز از علم لدّني آنها سخن مي‌گفتند؛ و مثل ابوحنيفه، وقتي حضرت موسي بن جعفر‌(علیهماالسّلام) در سنّ هفت سالگي بودند، از ايشان مسائل فقهي مي‌پرسيد و پاسخ مي‌شنيد.[3]

     هركس در حالات آن بزرگواران مطالعه کند و علومي را كه در دوران كودكي و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه كند، مي‌فهمد كه اين‌همه علم و معرفت از راه تحصيل فراهم نمي‌شود.

     علوم بي‌پايان اميرالمؤمنين‌‌(علیه‌السّلام) را در همه رشته‌هاي علوم اسلامي و حقوق و معارف و الهيّات و…، چگونه مي‌توان با تحصيل به ‌دست آورد و كدام مكتب و مدرسه غير از مكتب خاصّ حضرت خاتم‌الانبياء‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مي‌توانست در آن زمان چنين فارغ التّحصيلی داشته باشد و كدام استاد مي‌توانست اين شاگرد بي‌نظير را تربيت كند و غير از علي‌‌(علیه‌السّلام) چه كسي مي‌توانست علوم نبوّت را حمل كند و باب مدينۀ علوم نبيّ شود؟

     علوم تمام اصحاب و شاگردان مكتب پيامبر‌(صلوات الله علیه وآله) در برابر علوم علي‌‌(علیه‌السّلام) قطره‌اي در مقابل دريا بود. اين علوم از فضل خدا و ميراث آنان از رسول خداست و صدور اين علوم اگر از خردسالان تعجّب داشته باشد، از سالمندان نيز تعجّب دارد. مگر سالمندان ديگر ظرفيّت اين‌همه علم را دارند؟ و مگر دانشمندان سالمند، اين‌گونه بدون‌سابقه و بالبداهه به مسائل مردم پاسخ داده‌اند؟

     در اين باب فرقي بين كودك هفت‌ساله و پيرمرد هفتادساله نيست؛ هر دو بايد استعداد خاص و صلاحيّت تمام و كمال داشته باشند كه بتوانند اين علوم را اخذ كرده و مُلْهَمْ وَ مُفَهَّمْ و مُحدَّث به آن شوند.

     همان‌گونه كه منصور (خليفه) در مورد امام جعفر صادق‌‌(علیه‌السّلام) گواهي داد كه آن حضرت، از كساني بود كه خدا در شأن آنان مي‌فرمايد:

«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا …» [4]

«پس کتاب را به بندگانی که آنها را برگزیدیم، به ارث دادیم».

     هريك از امامان نيز بنده ی برگزيده ی خدا بودند كه خدا كتاب و علم كتاب را به ايشان عطا فرمود و هيچ‌گاه امّت، از چنين شخصيّتي از اهل‌بيت ‌‌(علیهم‌السّلام) ، محروم نخواهد شد.

     احاديث «ثَقَليْن»، «سفينة»،[5] «امان»[6] و حديث «في كُلِّ خَلفٍ مِنْ اُمَّتِي»[7] و روايات ديگر، همه مبيّن و مؤيّد اين موضوع است.

     مرورِ زمان نيز ثابت كرد، غير از اين ذواتِ مقدّسه، فرد ديگري مصداق اين احاديث نيست و ايشان هستنند كه علمشان از علم خدا و بصيرتشان، موهبتِ خاصّ خداست و مسلمانان به شرق بروند يا به غرب، علم صحيح را جز در نزد آنها نخواهد يافت.

     حضرت زين العابدين‌‌ (علیه‌السّلام) برحسب نقلِ ابن‌حجر هيتمي شافعي وقتي كه آيه ی شريفه ی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» [8] «اي افراد با ايمان از خدا پروا داشته باشيد و با راستگويان باشيد» را تلاوت مي‌فرمود، دعايي طولاني مي‌خواند و مي‌فرمود: «وَذَهَبَ آخَرُونَ إِلى التَّقْصيرِ في أَمْرِنا وَاحْتَجُّوا بِمُتَشابِهِ الْقُرآنِ وَتَأَوَّلُوا بِآرائِهِمْ»؛

«و ديگراني نيز نسبت به شأن و مقامِ ما، راه تفريط را پيمودند و با استناد به متشابهات قرآن و تأويلِ آيات، مطابق رأي خويش، استدلال به عقيده‌شان نمودند».

تا اينكه فرمود:

     «فإِلي مَنْ يَفْزَعُ خَلَفُ هذِهِ الْاُمَّةِ، وَقَدْ دَرَسَتْ أَعْلامُ الْمِلَّةِ، وَدانَتِ الْاُمَّةُ بِالْفُرْقَةِ وَالإِخْتِلافِ، يُكَفِّرُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَاللهُ تَعالي يَقُولُ: «وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ» [9]

     فَمَنِ الْمَوْثُوقُ بِهِ عَلي إِبْلاغِ الْحُجَّةِ، وَ تَأويلِ الْحِکْمَةِ إلّا أهْلَ (أَعْدالَ خ ل) الْکِتابِ وَ أَبْناءَ أَئِمَّةِ الْهُدي وَ مَصابيحَ الدُّجَي الَّذينَ احْتَجَّ اللهُ بِهِمْ عَلي عِبادِهِ، وَ لَمْ يَدَعِ الْخَلْقَ سُدًي مِنْ غَيْرِ حُجَّةٍ. هَلْ تَعْرِفُونَهُمْ أَوْ تَجِدُونَهُمْ إِلّا مِنْ فُرُوعِ الشَّجَرَةِ الْمُبارَکَةِ، وَ بَقايَا الصَّفْوَةِ الَّذينَ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهيراً، وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْآفاتِ، وَ افْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ فِي الْكِتابِ؟»؛[10]

     «پس آيندگان اين امت، به چه کسي پناه برند درحالي‌که نشانه‌های دين مندرس شده و از بين رفته‌ است و اين امت، به پراکندگي و اختلاف نزديک شده‌اند تا آنجاکه گروهي از مردم، گروه ديگر را تکفير مي‌نمايند و خداوند متعال مي‌فرمايد: «و همچون کساني نباشيد که پراکنده شده به اختلاف با يکديگر افتادند، درحالي‌که شواهد روشن ما به ايشان رسيده بود».

     پس چه کسي در ابلاغ و اتمام حجت و بيان حکمت بر اين امت پراکنده، مورد اعتماد است؟ آيا فرد ديگري جز دارندگان کتاب و فرزندان ائمّه ی هدي و چراغ‌هاي فروزان هدايت که خداوند، به وجود آنها بر بندگانش احتجاج نموده است، وجود دارد؟ آري خداوند، خلقش را باطل رها نکرده و آنها را بدون راهنما نگذاشته است. آيا تو آنها را مي‌شناسي و آنها را جز از شاخه‌هاي درختِ مبارکۀ امامت و باقي‌مانده‌هاي برگزيده‌اي که خداوند، ناپاکي را از آنها دور نموده و آنها را کاملاً پيراسته ساخته و آنها را از آفات و بدي‌ها به‌دور داشته و دوستي‌شان را در قرآن واجب ساخته است، مي‌داني؟»

     اين بيانات بليغ، در نهايت صراحت به اين مطلب اشاره دارد كه جز ائمّه هدي و پيشوايان و شخصيّت‌هايي كه عِدل كتاب خدا هستند، هيچ‌ كس و هيچ ‌مقامي صلاحيّت رهبري و امامت امّت را ندارد و فقط آن بزرگواران محل اعتماد و وثوق و از خطا و اشتباه به‌دور مي‌باشند، و خدا آنان را از هر رجس و آلايش پاك قرار داده و مودّت آنها را بر همه واجب فرموده است.

پی نوشت:

[1]. مريم، 30.

[2]. مريم، 12.

[3]. ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص429؛ مجلسي، بحارالانوار، ج48، ص106.

[4] فاطر، 32.

[5]. صدوق، کمال‌الدين ص241؛ حر عاملی، وسائل‌الشيعه، ج27، ص34؛ طبری امامی، المسترشد، ص578؛ حاکم نيشابوری، المستدرک،ج2، ص343.

[6]. ر.ك: امان‌الامة، من ‌الضلال والاختلاف، تأليف نگارنده، ص169 – 171.

[7]. حميری قمی، قرب‌الاسناد، ص‌77؛ صدوق، کمال‌الدين، ص‌221؛ کراجکی، کنزالفوائد، ص152.

[8]. توبه، 119.

[9]. آل عمران، 105.

[10]. هيتمي، الصواعق‌المحرقه، ج2، ص444؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج‌2، ص310؛ قندوزی، ينابيع‌الموده، ج2، ص368، 440 ـ 441.

saafi.com

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *