راه کارهای حفظ و تداوم انقلاب / قسمت اوّل

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / انقلاب اسلامی / راه کارهای حفظ و تداوم انقلاب / قسمت اوّل

راه کارهای حفظ و تداوم انقلاب / قسمت اوّل

     آنچه در ادامه می خوانید گوشه ای از کتاب «انقلاب اسلامی و ریشه های آن» اثر علّامه حضرت آیت الله مصباح یزدی حفظه الله تعالی است.

     اگر انقلاب اسلامي ايران تداوم راه انبياست (که هست) و اگر وعدۀ خداوند سبحان که فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي» و فرمود: «وَ لَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ»، قطعي است (که هست) ما هم در تداوم انقلاب اسلامي که تداوم راه انبياء عليهم السّلام است، کوشا خواهيم بود و هم چشم اميد به امدادهاي غيبي خواهيم داشت، چنان که تاکنون اين چنين بوده است.1

     پس از آن که دستاوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي تبيين و به آسيب هاي فراروي نظام اسلامي اشاره شد، اين مسأله به ميان خواهد آمد، براي اين که بتوان اين انقلاب را با تمام دستاوردهاي آن حفظ کرد و آسيب هاي فراروي آن را پشت سر گذاشت چه بايد کرد؟ در اين جاست که سخن از وظايف سنگيني به ميان مي آيد که بر دوش يکايک ما گذاشته شده است تا اين انقلاب به مسير خود ادامه دهد و از انحراف و سقوط مصون ماند. براي حفظ و تداوم نظام اسلامي بايد چاره انديشيد و راهکارهاي بقاي آن را شناخت.

تکليفي سنگين در برابر نعمتي بزرگ

     خداوند متعال، در قبال اعطاي هر نعمتي، تکليفي متناسب با آن براي بندگان مقرر فرموده است. بر اساس بينش الهي، سراسر عالم هستي، ميدان انجام تکليف و گذراندن امتحانات الهي است: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» همو كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد.

     نعمت هايي که خداوند در اين جهان به بندگان عطا مي کند، وسيله اي براي آزمايش آنان است. هر اندازه که نعمت بيشتري در اختيار انسان قرار گيرد، ابزارهاي آزمايشي نيز افزايش ميابد و تکليف سنگين تري متوجّه انسان مي شود. البته گفتني است آن آزمايش و تکليف نيز نعمت ديگري به شمار مي رود که زمينه تکامل انسان را فراهم مي سازد. در صورتي که آزمايش و تکليفي در کار نبود، هرگز انسان نمي توانست به سعادت ابدي دست يابد، زيرا پاداش اخروي و ابدي نتيجه تلاش هايي است که به عنوان اداي تکليف و آزمايش انجام مي گيرد.

     ملّت انقلابي ايران که در اين دوران، از بزرگ ترين نعمت هاي الهي برخوردار گرديده است، بزرگ ترين تکليف تاريخ را هم بر دوش دارد. مطالعه تاريخ نشان مي دهد که نعمتي به عظمت پيروزي انقلاب اسلامي، در اختيار هيچ پيامبر، امام و مصلحي قرار نگرفته است. با توجّه به اين وسعت و عظمت نعمت، عظمت تکليف ملّت ايران نيز روشن مي گردد. هرچند که پيروزي انقلاب اسلامي، در واقع، در حکم پيروزي اسلام است و بر اساس آن تکليف بر گردن تمام مسلمانان مي آيد؛ ليکن بديهي است که ايرانيان تکليف ويژه اي در اين مورد دارند، زيرا نقطه اي که نور، به طور مستقيم، بر آن مي تابد، با نقطه اي که به طور غيرمستقيم در معرض نور است، تفاوت زيادي دارد. نور انقلاب به طور مستقيم به جامعه ي ايران تابيد و ديگران نيز به طور غيرمستقيم از آن بهره بردند.

     بنابراين تکليفي که در قبال پيروزي انقلاب اسلامي، متوجّه مردم ايران مي شود، با ساير مسلمانان متفاوت است، تکليف اقشار مختلف جامعه ايران نيز بايکديگر تفاوت دارد. به عنوان نمونه، اگر عنصر فرهنگ، اساسي ترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگ ترين بعد پيروزي اين انقلاب نيز بعد فرهنگي آن خواهد بود. از اين رو، استفاده کنندگان اصلي اين نعمت نيز، در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود که مصداق خارجي آنها، حوزه ها و دانشگاه هاهستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگين تر است.

     خداوند متعال انتظار ندارد که به سبب اعطاي نعمت ها، سودي عايد او شود. در دعاي حضرت امام حسين عليه السّلام در روز عرفه، به اين حقيقت اشاره شده است: الهي تقدس رضاک ان يکون له علة منک فکيف يکون له علة مني؛ خداوندا، خشنودي تو منزه تر از آن است که علتي از طرف تو داشته باشد. پس چگونه از طرف من تواند داشته باشد؟ خداوند با مشخص کردن تکاليفي براي انسان ها، زمينه اي براي گسترش رحمت خود فراهم کرده است. انقلاب اسلامي زمينه اي را فراهم ساخت تا در آن، به دست ملّت ايران، ساير انسان ها به رحمت هاي معنوي الهي دست يابند، زيرا نور و رحمت اسلام، اختصاص به ملّت و نژاد خاصي ندارد و اين نور که از ذات اقدس الهي تابيده، براي بهره گرفتن تمام انسان ها در طول تاريخ است و هر انساني حق بهره برداري از اين نور را دارد. ليکن اين حق براي تمام انسان ها تحقق پيدا نمي کند و طاغوتيان مانع رسيدن اين نعمت به تمام انسان ها مي شوند. مبارزه با طاغوت، براي اين است که راه رسيدن به اين نعمت و نور الهي فراهم گردد و موانع، از سر راه انسان ها برداشته شود. اما علاوه بر رفع موانع، بايد به تقويت مقتضي نيز انديشيد و اين نور الهي را به اقطار جهان رساند.به عبارت ديگر، آن کساني که اين نور را به طور مستقيم دريافت کرده اند، امانتي را در نزد خود دارند که بايد به سايرين برسانند:

«إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» خدا به شما فرمان مى‏ دهد كه امانت‏ ها را به صاحبان آنها رد كنيد.

     امروزه، در روي اين کره خاکي، هر انساني در هر گوشه اي از اين جهان و از هر نژاد، مليت، مذهب و فرهنگي، حق استفاده از نور اسلام را دارد و ما امانتداري هستيم که بايد اين امانت را به دست صاحبان حق برسانيم. از اين رو، بايد براي اداي تکليف نسبت به اين انقلاب، راه هاي استمرار و بقاي آن را شناخت و در اين جهت گام برداشت.

مفهوم « استمرار انقلاب »

     سه برداشت در زمينه ي استمرار انقلاب وجود دارد که دو قسم آن مورد قبول مي باشد. طبق نخستين برداشت قابل قبول، نبايد به محض وقوع انقلاب، مردم وظيفه ي خود را پايان افتاده قلمداد کنند؛ بلکه بعد از پيروزي نظامي و سياسي بايد حالت بسيج و آمادگي مردم همچنان حفظ و تقويت شود تا به وسيله ي آنان، جميع مفاسد، کمبودها، و نارسايي ها اصلاح و رفع گردد و انقلاب به سرمنزل مقصود برسد.

     بر اساس دومين برداشت قابل قبول از معناي «استمرار انقلاب»، کساني که با ايجاد انقلاب، دچار زيان شده اند، در صدد برخواهند آمد تا نظام را به هر طريق ممکن، از درون فرو پاشند و در اين مسير پس از نااميدي از گمراه ساختن کساني که در انقلاب نقش ايفا کرده اند، به سراغ نسل هاي بعد رفته، از طريق انجام فعاليت هاي فرهنگي و فکري، زمينه گمراهي آنان را فراهم مي سازند تا از شمار طرفداران انقلاب کاسته شود. از اين رو، بر همه مردم واجب است که از اين دسيسه ها غفلت نورزند و اجازه ندهند تا آثار و نتايج زيان بار اين فعاليت دامنگير جامعه و انقلاب شود.

     مطابق سومين برداشت از معناي استمرار انقلاب، که غير قابل قبول مي باشد، رهبران و زمامداران هر انقلابي، پس از آنکه نظام سابق را سرنگون ساختند و خود بر اريکه ي قدرت تکيه زدند، اهتمامشان همه مصروف حفظ وضع موجود مي شود، روحيه ي انقلابيشان به روحيه ي محافظه کاري جاي مي سپرد و عزمشان بر ايجاد دگرگوني هاي اساسي، کلي و فراگير سستي مي پذيرد. اهداف و مقاصد انقلاب، آهسته آهسته فراموش مي شود و انقلابيون ديروز و حاکمان امروز، کساني را که هنوز شور و گرماي انقلاب را در دل و جان دارند، به تندروي، خيال پردازي، آرمان گرايي غير واقع بينانه و عدم توجّه به مسايل و مشکلات موجود و محدوديت هايي که نهاد حکومت و سياست در ميدان تغيير اجتماعي دارد، متهم مي کنند و به اين ترتيب، پا جاي پاي نظام سابق مي گذارند و حتي مرتکب همان ستم ها و بيدادگري هايي مي شوند که مظالم و مطاعن همان نظام محسوب مي شود. خلاصه آن که، انقلاب با تبديل به نظام انقلابي به تدريج از جنبش و پويايي مي افتد و حتي ضد انقلاب مي شود. از اين رو، به يک انقلاب جديد حاجت مي افتد و اين انقلاب جديد، دير، يا زود، پديد مي آيد، حاکمان کنوني را از سرير قدرت به زير مي کشد و نظام انقلبي جديدي بر سر کار مي آورد. اما بايد دانست که پشتوانه اين نظريه، اصل ديالکتيک است که ارزش و اعتباري ندارد و با برهان قابل پاسخ گويي است که در درس هاي نخستين اين کتاب، به برخي از آن ها اشارتي رفت. بنابراين، نمي توان نتيجه گرفت که پس از گذشت مدتي از عمر هر انقلاب حتما مي بايست انقلاب ديگري رخ دهد؛ بلکه مديران جامعه مي توانند به اصول انقلاب، وفادار باشند و دستاوردهاي آن را حفظ کرده بر رشد و تعالي آن بيفزايند.

راه کارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي

     جهت حفظ و بقاي انقلاب اسلامي راه کارهايي وجود دارد که بايد مورد توجّه حاميان انقلاب قرار گيرد و غفلتي در اين زمينه صورت نگيرد. برخي از اين کارها عبارتند از:

الف – تحکيم باورها و ارزش هاي اسلامي

la tahenoo

     همان گونه که خداوند متعال پيامبر خويش را از يک سو، با نصرت و مددهاي غيبي خود و از سوي ديگر، به وسيله مؤمنان به پيروزي رساند، در اين عصر نيز امام خميني رحمه الله را، از يک سو، با مددهاي غيبي، نصرت الهي و عوامل روحي و معنوي و از سوي ديگر، به دست ملّت مسلماني که ايمان واقعي به اسلام و انقلاب داشتند و طالب رضايت خداوند و برقراري حکومت عدل اسلامي به دست امام زمان بودند، تقويت و تأييد فرمود. مادامي که اين ايمان، و نه اظهار ايمان، باقي باشد، به انقلاب هيچ گزندي نخواهد رسيد.

     بنابراين، در صورتي که ملّت ايران، پايه هاي ايمان خود را محکم و عقايد بر حقّ خود را تقويت کند، هرگز تحت تأثير تبليغات سوء واقع نخواهد شد و به خود سستي راه نخواهد داد: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، چرا كه شما برتريد.

     در درجه ي بعد بايد تلاش کرد که اين ايمان را با عمل صالح آبياري کرد تا همچنان پابرجا باقي بماند.از اين رو در بسياري از آيات قرآن کريم، خداوند متعال ايمان را در کنار عمل صالح ذکر فرموده است.2 در درجه ي بعد نيز بايد روابط با دوستان و خودي ها را، که سمبل ايمان و عشق به ولايت است، تقويت کرد و از نفوذ غير خودي ها جلوگيري کرد، چرا که رابطه با آنان موجب قطع رابطه با خداوند خواهد گرديد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَتَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آن ها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود.

     حاصل آن که، پاسداري از آرمان هاي اسلامي، يکي از ضمانت هاي حفظ نظام جمهوري اسلامي است. در صورتي که اين اهداف به فراموشي سپرده نشوند و در عمل نيز به اجرا درآيند، خداوند متعال، همان گونه که در ايجاد انقلاب، مردم را ياري رساند، در بقاي آن نيز چتر حمايت خود را بر سر آنان نگه خواهد داشت. تقويت اعتقاد به ولايت فقيه در ميان جوانان و زدودن شبهات پيرامون آن، از وظايف خطيري است که در جهت پاسداري از آرمان هاي اسلامي از اهميت خاصي برخوردار است، به ويژه آن که نوک پيکان حملات دشمن بر همين نقطه نشانه رفته است.

     راه کار عملي مبارزه با انحرافاتي از اين قبيل اين است که مردم از نظر فکري و شناخت اسلامي آنچنان تقويت شوند که افکار انحرافي در آن ها اثر نگذارد و جنبه ي آگاهي ديني به طوري قوي باشند که تحت تأثير شبهات واقع نشوند، و بالاتر، شبهه ها را هم پاسخ گويند و اسلام صحيح را بشناسند تا مخالفان مکتب نتوانند افکار غير اسلامي را به جاي اسلام به آنها تحويل دهند. بنابراين براي حفظ ماهيت نظام که همان اسلامي بودن آن است، بايد احکام و مباني اسلامي را در جامعه ترويج کرد.

     بديهي است که روحانيت مي تواند نقشي اساسي در اين زمينه ايفا نمايد، چرا که اسلام، دين خاتم انبيا، کامل ترين مکتب و جامع تمام راه کارهايي است که انسان براي قرب خداوند به آن ها نياز دارد، و سعادت دنيا و آخرت او، تنها با پايبندي به اين شريعت جاويد و آسماني ميسّر مي شود. از سوي ديگر، براي شناسايي درست و دقيق اسلام و احکام و معارف آن، مي بايد به کتاب خدا و سنّت معصومان عليهم السّلام مراجعه کرد. اين امر عظيم و ظريف از عهده هر کسي برنمي آيد، و شاهد اين مدّعا، تمام بدعت ها و افراط ها و تفريط ها و انحرافاتي است که از صدر اسلام تا کنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذيرفته است. از اين روي براي آن که اسلام بتواند نقش خويش را در سعادت انسان به نحو کامل ايفا کند بايد کساني باشند که راه شناخت واقعي آن را بدانند.امّا تنها راه شناخت اسلام واقعي در زمان فقدان ائمّه اطهار عليهم السّلام و غيبت امام عصر عبارت است از تحقيق درست در کتاب و سنت با به کارگيري ادله قطعي عقلي؛ چرا که در اين دوران، دسترسي به امام معصوم عليه السّلام عادتا ميسور نيست.

     بر اين اساس براي يافتن حقيقت تعاليم و معارف وحي مي بايد به کمک شيوه ها و براهين قطعي عقلي به کتاب و عترت مراجعه کرد و علوم و مواريث اهل بيت عليهم السّلام را به دست آورد، و اين کار، تنها به دست متخصّصان سخت کوش و با تقواي علوم دين صورت مي گيرد و در اختيار همه مردم نهاده و تبليغ مي شود؛ يعني در واقع فقيهان و عالمان راستين دين هستند که با بهره گيري از علوم عقلي و نقلي، روايات و احاديث معتبر، معارف و احکام دين را از منابع و معادن آن برمي آورند و به تعليم و تبيين و نشر آن ها مي پردازند. بنابراين، بقا و پويايي اسلام، در گرو وجود فقيهان پرهيزکار و روحانيون تقواپيشه اي است که جسم و جان خود را وقف دين خدا ساخته و ادامه راه پيامبران و امامان معصوم عليهم السّلام را بر عهده گرفته اند.

… ادامه دارد.

پی نوشت:

1-جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني رحمه الله در بيان و بنان آيت الله جوادي آملي، ص 364.

2-.بقره (2)، 25، 82 و 277؛ آل عمران (3)، 57؛ نساء (4)، 57، 122 و 173؛ مائده (5)، 9 و 93؛ اعراف (7)، 42؛ يونس (10)، 4 و 9؛ هود (11)، 23؛ رعد (13)، 29؛ ابراهيم (14)، 23؛ کهف (18)، 2، 30 و 107؛ مريم (19)، 96؛ طه (20)، 75 و انبياء (21)، 94.

پرتال فرهنگی راسخون

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *