رفتار و اخلاق پسنديده امام صادق علیه السلام و اقرار دوست و دشمن به مقام ایشان

رفتار و اخلاق پسنديده امام صادق علیه السلام و اقرار دوست و دشمن به مقام ایشان

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام صادق (علیه السلام) / رفتار و اخلاق پسنديده امام صادق علیه السلام و اقرار دوست و دشمن به مقام ایشان

يعقوب سرّاج گفت در خدمت حضرت صادق عليه السّلام مي رفتم ايشان قصد داشت به تسليت يكى از خويشاوندان كه نوزادى از او فوت شده بود برود در بين راه بند نعلين امام كنده شده. كفش را بدست گرفت و پا برهنه براه افتاد چشم‏ ابن ابى يعفور كه باين وضع افتاد نعلين از پاى خود بيرون آورد و بند آن را جدا كرد و تقديم بامام نمود. حضرت صادق با حالتى خشم آلود از گرفتن خوددارى نموده فرمود كسى كه گرفتارى و مصيبتى بر او وارد مى‏شود شايسته صبر است با پاى برهنه رفت تا وارد منزل آن مرد شده او را تسليت گفت.

رفتار و اخلاق پسنديده امام صادق علیه السلام و اقرار دوست و دشمن به مقام ایشان

  •   حالات معنوی امام در حج:سالى با ايشان بحج رفتم همين كه سوار بر مركب شد بعد از احرام هر چه تصميم ميگرفت لبيك[1]. بگويد صدا در گلويش ميگرفت بطورى كه نزديك بود از مركب بيافتد.عرض كردم لبيك بگوئيد چاره‏اى نيست بايد گفت. فرمود: ابن ابى عامر چگونه جرات كنم بگويم‏:لبيك اللهم لبيك‏ ميترسم(خدا درجوابم)بگويد:لا لبيك و لا سعديك‏
    • توجه به حقیقت مرگ :

    عيون اخبار الرضا ج 2 ص 2- موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود كه خبر فوت اسماعيل فرزند بزرگ حضرت صادق عليه السّلام را بايشان دادند موقعى كه دوستان اطرافش بودند و ميخواست غذا بخورد. لبخندى زده فرمود غذا بياوريد با آنها سر سفره نشست و از روزهاى ديگر بهتر ميل نمود بآنها نيز تعارف ميكرد و غذا را جلو ايشان ميگذاشت. دوستان امام تعجب ميكردند از اينكه اثر اندوه در قيافه ايشان ديده نميشد. پس از اينكه غذا تمام شد عرض كردند آقا واقعا چيز عجيبى ديديم مصيبتى باين بزرگى بر شما وارد شد و چنين فرزندى از شما فوت گرديد. شما را باين وضع كه مشاهده مى‏كنيم هستيد. فرمود چرا اين طور نباشم، راست‏گوترين گويندگان فرموده من و شما خواهيم مرد كسانى كه مرگ را بشناسند، پيوسته خود را در آستانه مرگ مى‏بينند و از آمدن مرگ باكى ندارند و تسليم فرمان خدايند.

    • حالت ایشان در مرگ فرزند:

    دعوات راوندى- حضرت صادق عليه السّلام فرزندى داشت روزى در مقابل ايشان راه ميرفت ناگهان غذا بگلويش گير كرده از دنيا رفت. امام گريه كرده فرمود خدايا اگر اين را گرفتى بقيه را گذاشتى و اگر گرفتارى ميدهى نجات نيز ميبخشى بچه را بردند پيش زنان، همين كه چشمشان باو افتاد شروع بناله و فغان كردند امام عليه السّلام آنها را قسم داد كه فغان و ناله نكنند. وقتى پسرك را براى دفن بردند. فرمود منزه است خدائى كه فرزندان ما را ميكشد ولى محبت ما باو بيشتر مى‏شود پس از دفن فرمود پسرم خدا قبر ترا وسيع نمايد و ترا خدمت پيامبر برساند. فرمود ما خانواده‏اى هستيم كه هر چه دوست داريم آن را براى بستگان خود از خدا تقاضا ميكنيم او نيز بما عطا ميكند اگر او صلاح بداند ما مواجه با وضعى كه دوست نداريم بشويم چون او براى ما خواسته راضى هستيم.

    • امام بعد از حضرت باقر علیه السلام:

    امالى- عمرو بن خالد گفت زيد بن علي بن الحسين بن علي بن ابى طالب عليهم السّلام گفت در هر زمان خدا يكى از ما خانواده را حجت و راهنماى خلق قرار ميدهد. حجت و امام زمان ما پسر برادرم جعفر بن محمّد است هر كه پيرو او باشد گمراه نميشود و هر كه از او پيروى نكند راه بجائى نخواهد برد.

    • اگر امام‏شناس بودند هر چه داشتيم با آنها ميخورديم:

    ثواب الاعمال ص 129- معلى بن خنيس گفت شبى بارانى حضرت صادق عليه السّلام از منزل بقصد سايه بان بنى ساعده بيرون شد. من نيز از پى ايشان رفتم ديدم چيزى در راه گم كرده ميگويد بسم اللَّه خدايا گم شده ما را برگردان. من جلو رفته سلام كردم فرمود معلّى با دستت جستجو كن هر چه پيدا كردى بمن بده وقتى دست كشيدم ديدم نان روى زمين افتاده هر چه يافتم بايشان تقديم كردم مشاهده نمودم انبانى از نان برداشته عرض كردم آقا اجازه بدهيد من بردارم. فرمود نه من بايد بردارم ولى بيا با هم برويم. معلى گفت آمديم تا رسيديم بظله بنى ساعده. ديدم عده‏اى در خواب هستند شروع كرد براى هر نفر يك يا دو نان زير جامه‏اش پنهان مى‏كرد تا براى همه گذاشت بعد برگشتيم. عرض كردم آقا فدايت شوم اينها عارف بامام هستند؟ فرمود اگر امام‏شناس بودند هر چه داشتيم با آنها ميخورديم حتى نمك را هم با هم تقسيم ميكرديم.

    • تعبیر خواب :

    خرايج- روايت شده كه ابا عماره معروف بطيان گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم در خواب ديدم نيزه‏اى در دست دارم. فرمود سرنيزه داشت. گفتم نه فرمود اگر آن نيزه سرنيزه ميداشت برايت پسرى متولد ميشد ولى داراى دخترى خواهى شد. مختصرى صبر نموده فرمود: آن نيزه داراى چند بند بود؟ گفتم‏ دوازده بند داشت.فرمود از آن دختر براى تو دوازده دختر متولد مى‏شود. محمّد بن يحيى گفت اين را براى عباس بن وليد نقل كردم گفت من فرزند يكى از همان دخترها هستم كه يازده خاله دارم و ابو عمارة جدِّ من بوده.

    • تدبير خرج خانه ما بدست خداست:

    محاسن برقى- پسر بكر با يك واسطه از حضرت صادق عليه السّلام نقل مى‏كند كه او گفت: حضرت صادق عليه السّلام بما نان شيرينى و روغن و خرما با روغن ميداد يكنفر عرض كرد اگر در مورد خرج خانه ملاحظه داشته باشى بهتر است فرمود: تدبير خرج خانه ما بدست خداست اگر توسعه داد ما نيز وسعت ميدهيم اگر كم داد کم ميكنيم.

    • انفاق مخفیانه:

    ابو جعفر خثعمى گفت حضرت صادق عليه السّلام كيسه زرى بمن داده فرمود اين كيسه را بده بفلانى از بنى هاشم و به او نگو من به او داده‏ام گفت من بردم به او دادم گفت خدا بكسى كه داده خير بدهد هر سال آنقدر بمن ميدهد كه تا سال ديگر ما را كافى است ولى جعفر بن محمّد با آن ثروتى كه دارد يك درهمی بما نميدهد.

    • تهمت دزدی به حضرت:

    در كتاب فنون مينويسد كه يكى از حاجيان در مدينه خوابيده بود هميان پولش را ربوده بودند. از جاى خود برخاست حضرت صادق عليه السّلام مشغول نماز بود او را نشناخته دامنش را گرفت گفت تو هميان مرا برده‏اى. امام فرمود هميان چه داشت؟ گفت هزار دينار. آن مرد را برد بمنزل خود و هزار دينار باو داد وقتى پول را گرفت و بمنزل خود برگشت ديد هميانش در خانه است. با عذر خواهى خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيده پول را تقديم كرد امام عليه السّلام از گرفتن خوددارى نمود فرمود چيزى كه داديم پس نمى‏گيريم. آن مرد بعد جستجو نمود كه اين شخص كيست. گفتند جعفر بن محمّد صادق است گفت بايد چنين كارى چون او بكند.

    • اهمیت نامگذاری فرزند:

    محاسن برقى- حضرت صادق بضريس كنانى فرمود چرا پدرت نام ترا ضريس نهاده؟ گفت بهمان جهت كه پدر شما نام شما را جعفر گذاشت. فرمود: پدر تو از روى جهل نام ترا ضريس گذاشته زيرا شيطان،بچه‏اى بنام ضريس دارد ولى پدرم نام مرا كه جعفر گذاشت از روى اطلاع بود چون جعفر اسم رودى است در بهشت.

    • بزرگان اهل سنت،شاگردان امام صادق عليه السّلام :

    در حليه ابو نعيم مينويسد از حضرت صادق ائمه اهل سنت و بزرگان علما نقل نموده‏اند از قبيل مالك بن انس و شعبة بن حجاج و سفيان ثورى و ابن جريح و عبد اللَّه ابن عمر و روح بن قاسم و سفيان بن عيينه و سليمان بن بلال و اسماعيل بن جعفر و حاتم بن اسماعيل و عبد العزيز بن مختار و وهيب بن خالد و ابراهيم طهمان

    مينويسد: مسلم در صحيح خود نقل نموده و استدلال كرده بحديث حضرت صادق و ديگران گفته‏اند كه از حضرت صادق مالك و شافعى و حسن بن صالح و ابو ايوب سجستانى و عمر بن دينار و احمد بن حنبل نقل كرده‏اند.

    مالك بن انس گفت در علم و دانش و عبادت و پرهيزگارى چشمى نديده و گوشى نشنيده و نه بقلب كسى خطور كرده همچون جعفر بن محمّد عليه السّلام. سيف الدوله از عبد الحميد مالكى قاضى كوفه درباره مالك سؤال كرد عبد الحميد مالك را تعريف نمود از آن جمله گفت دست پرورده حضرت صادق بوده مالك بيشتر اوقات ادعا ميكرد كه از حضرت صادق شنيده گاهى ميگفت مرا شخص مورد اعتمادى حديث كرده منظورش حضرت صادق بود.

    ابو حنيفه خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيد تا از او حديثى بياموزد. حضرت صادق در حالى كه عصا بر دست داشت خارج شد. ابو حنيفه گفت يا ابن رسول اللَّه سن شما باندازه‏اى نرسيده كه احتياج بعصا داشته باشيد. فرمود صحيح است ولى اين عصاى پيامبر است از جهت تبرك بدست گرفتم ابو حنيفه پيش آمده گفت اجازه ميفرمائيد آن را ببوسم. امام عليه السّلام آستين بالا زده فرمود بخدا قسم ميدانى اين پوست بدن پيامبر است و اين موى پيكر آن جناب است آن را نمى‏بوسى ميخواهى عصا را ببوسى.

    • مصادیق « أُولِي الْأَمْرِ » در بیان امام:

    حسن بن صالح خدمت ايشان رسيده گفت يا ابن رسول اللَّه چه ميفرمائيد در مورد اين آيه‏ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏[2] اولو الامر كيانند؟فرمود علماء.بعد از اينكه خارج شدند حسن گفت كارى از پيش نبرديم مگر بپرسيم كدام علماء برگشتند باز حسن پرسيد آقا آن علماء كيانند فرمود امامان و پيشوايان از خانواده پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله.

    • الهام غیبی:

    عبد اللَّه پسر نجاشى گفت من در حلقه ی یاران عبد اللَّه بن حسن بوديم رو بمن كرده گفت از خدا بپرهيز ما از مردم چيز اضافه‏اى نداريم. رفتم خدمت حضرت صادق عليه السّلام جريان را عرض كردم فرمود بخدا قسم بقلب بعضى از ما الهام مى‏شود و گاهى بگوشمان سروش غيبى ميرسد و ملائكه دست در دست ما ميگذارند.گفتم آقا حالا يا قبلا چنين بوده فرمود بخدا سوگند هم اكنون ای پسر نجاشی

    • عالِم به قرآن:

    كشف الغمه مينويسد: عبد الاعلى و عبيدة بن بشير گفتند حضرت صادق عليه السّلام قبل از اينكه، سؤالى بكنيم فرمود بخدا سوگند آنچه در آسمانها و زمين و بهشت و جهنم است ميدانم و آنچه قبلا بوده و بعدا تا روز قيامت انجام مى‏شود. پس از مختصر سكوتى فرمود اين اطلاع من از روى كتاب خداست، كف دست خود را گشوده فرمود اين طور در آن مى‏بينم. خداوند ميفرمايد: فيه‏ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ[3]

    • عالِم به قرآن:

    اسماعيل بن جابر از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود خداوند محمّد را برانگيخت پيامبرى بعد از او نيست و بر او قرآن را نازل نمود و با آن تمام كتابهاى‏ آسمانى را ختم كرد ديگر كتابى نخواهد آمد هر چه حلال بود در آن حلال نمود و آنچه حرام بود بازداشت حلال قرآن تا روز قيامت حلال و حرام آن تا روز قيامت حرام است در قرآن تاريخ گذشتگان و جريانهاى آينده و رفع خصومتهاى بين شما هست. در اين موقع اشاره بسينه خود نموده فرمود: ما ميدانيم منظور قرآن را.

    • علم کلام از خداست:

    رجال كشى- هشام بن حكم گفت: از حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام در منى راجع به پانصد قسمت علم كلام‏[4] سؤال كردم. عرض كردم مردم چنين و چنان ميگويند فرمود تو چنين مگو. عرض كردم آقا حلال و حرام قرآن را شما كاملا ميدانيد و از همه مردم وارد تريد اما اين علم كلام از كجا آمد. فرمود: خداوند براى مردم دليل اقامه ميكند ممكن است نزد خدا آنچه مردم احتياج دارند نباشد؟! منظور اينست كه علم كلام را نيز خدا بما آموخته.

    • امام بعد از حضرت باقر علیه السلام:

    رجال كشى- سورة بن كليب گفت زيد بن على بمن گفت از كجا فهميدى كه پسر برادرم جعفر امام است؟ گفتم از خوب كسى سؤال كردى. گفت بگو، گفتم ميرفتيم خدمت برادرت محمّد بن على حضرت باقر سؤال ميكرديم ميفرمود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله چنين فرمود يا خداوند در قرآن چنين فرموده وقتى برادرت از دنيا رفت رفتيم پيش اهل بيت پيغمبر هر كس را كه احتمال ميداديم امام باشد حتى پيش تو نيز آمديم بعضى از مسائل ما را جواب ميداديد ولى اطلاع از تمام سؤالهاى ما نداشتيد تا رفتيم خدمت پسر برادرت جعفر بن محمّد همان طورى كه پدرش ميفرمود جواب ما را داد ميگفت پيامبر فرمود يا خداوند چنين گفته و زيد لبخندى زده گفت اين حرف كه ميزنى صحيح است كتابهاى حضرت على در نزد اوست.

    • نشان دادنِ درخت خرمای حضرت مریم سلام الله علیها:

    كافى ج 8 ص 143- حفص بن غياث گفت حضرت صادق عليه السّلام بين نخلستانهاى كوفه راه ميرفت بدرخت خرمائى رسيد وضو گرفته ركوع كرد آنگاه سجده رفت شمردم پانصد مرتبه تسبيح گفت سپس تكيه بدرخت بخرما داده دعاهائى كرد آنگاه‏ فرمود حفص! بخدا قسم اين همان درخت خرمائى است كه خداوند بمريم فرمود شاخه خرما را تكان بده تا خرماى تازه برايت بريزد.

    • کمک به مستمندان در نیمه های شب:

    كافى- هشام بن سالم گفت هر وقت تاريكى شب همه جا را مى‏گرفت و مقدارى از شب ميگذشت حضرت صادق عليه السّلام انبانهايى از نان و گوشت و پول برميداشت و بر شانه ميگرفت ميرفت بدر خانه مستمندان مدينه بين آنها تقسيم ميكرد با اينكه او را نميشناختند پس از درگذشت امام صادق ديگر آن شخص را نيافتند فهميدند آن جناب امام صادق بوده.

    • کلید روزی صدقه دادن است:

    كافى- هارون بن عيسى گفت حضرت صادق عليه السّلام بفرزندش محمّد فرمود چقدر از خرجى اضافه آمده؟ گفت چهل دينار فرمود آن را صدقه بده عرض كرد آقا ديگر چيزى نخواهم داشت.فرمود صدقه بده خداوند عوض آن را ميدهد نميدانى هر چيزى كليدى دارد كليد روزى صدقه است پس اينك صدقه بده بدستور امام عمل كرد ده روزبيشتر نگذشت كه از يك محلى چهار هزار دينار رسيد فرمود پسرم در راه خدا چهل دينار داديم خداوند چهار هزار دينار عوض داد.

    • بلند دن از سرسفره ی شراب:

    كافى- هارون بن جهم- در خدمت حضرت صادق بوديم در حيره وقتى كه آمده بود پيش منصور دوانيقى يكى از سرهنگان بچه‏اش را ختنه مى‏كرد دعوتى كرده بود حضرت صادق نيز در آن دعوت تشريف داشت در سر سفره كه مهمانان مشغول خوردن غذا بودند يكنفر از آنها آب خواست. قدحى كه نوعى شراب داشت آوردند همين كه قدح بدست آن مرد رسيد امام صادق عليه السّلام از سرغذا بلند شدند پرسيدند آقا چرا بلند شدید؟ فرمود پيامبر اكرم فرموده است‏(ملعون من جلس مائدة يشرب عليها الخمر) ملعون است كسى كه سر سفره‏اى بنشيند كه شراب در آن سفره خورده مى‏شود[5]

    • كسى بيشتر ما را دوست دارد كه بيشتر از غذاى ما بخورد

    كافى- عبد الرحمن بن حجاج گفت خدمت حضرت صادق بوديم ظرفى برنج آوردند عذر خواستيم فرمود چكار كرديد كسى ما را بيشتر دوست دارد كه بيشتر از غذاى ما بخورد عبد الرحمن گفت كنار سفره را يكطرف زده شروع بخوردن كردم. فرمود حالا خوب شد. بعد شروع كرد بحديث كه روزى براى پيامبر اكرم از طرف انصار ظرفى برنج آوردند سلمان و مقداد و ابا ذر رحمة اللَّه‏عليهم را خواست. آنها عذر خواستند. فرمود چكار ميكنيد كسى بيشتر ما را دوست دارد كه بيشتر از غذاى ما بخورد شروع كردند بخوردن خيلى خوب. فرمود خدا آنها را رحمت كند و از ايشان راضى باشد و درود بر آنها فرستد.

    • علاقه شخص بدوستش بمقدار خوردن غذاهاى خانه اوست

    كافى- سليمان صيرفى گفت خدمت حضرت صادق بودم غذايى از گوشت بريان آوردند و چيزهاى ديگر. سپس ظرفى برنج آوردند من با آن جناب خوردم باز فرمود بخور عرض كردم خوردم. فرمود بخور مقدار علاقه شخص را به برادرش از آن ميفهمند كه تا چه اندازه رويش باز است در خوردن غذا خانه او سپس با دست مبارك لقمه‏اى برايم گرفت فرمود بايد اين لقمه را هم بخورى. خوردم.

    • علاقه شخص بدوستش بمقدار خوردن غذاهاى خانه اوست

    كافى- ابو الربيع گفت حضرت صادق غذا خواست هريسه آوردند[6] فرمود جلو بيائيد و بخوريد عذر خواستيم فرمود بخوريد علاقه شخص بدوستش بمقدار خوردن غذاهاى خانه اوست چنان شروع بخوردن كرديم مثل شتر لف‏لف ميكرديم و ميخورديم.

    • بازخواست مربوط به نعمت ولايت است

    كافى- ابو حمزه گفت با عده‏اى در خدمت حضرت صادق بوديم، غذا آوردند بلذيذى و خوبى آن غذا نخورده بوديم خرمائى نيز آوردند كه عكس‏مان در آن ديده ميشد از صفا و خوبى آن.مردى از حاضرين گفت از اين نعمتى كه در خدمت پسر پيامبر خورديم بازخواست خواهند كرد. حضرت صادق فرمود خدا كريم‏تر و بزرگتر است از اينكه غذائى گوارا و خوراكى مطبوع به شما بدهد بعد بازخواست از آن بنمايد اين بازخواست مربوط به نعمت ولايت محمّد و آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله است.

    • نهی از به خدمت گرفتن میهمان

    كافى- ابن ابى يعفور گفت مهمانى خدمت حضرت صادق بود از جا حركت‏ كرد كه كارى انجام دهد. امام صادق عليه السّلام او را بازداشت و خودش از جاى حركت كرده تا آن كار را انجام دهد فرمود پيغمبر نهى فرموده از اينكه مهمان را بخدمت گمارند.

    • غذای اهل بیت و پیامبران:

    كافى- عجلان گفت شام خدمت حضرت صادق عليه السّلام بوديم مشغول غذا خوردن بود سركه و روغن زيتون و گوشت سرد آوردند گوشت‏ها را تكه تكه ميكرد و بمن ميداد خودش سركه و روغن زيتون ميخورد بگوشت كارى نداشت ميفرمود اين غذاى ما و غذاى انبياء است.

    • كافى- عبد الاعلى گفت با حضرت صادق غذا خورديم فرمود غذاى معروف ما را بياور ظرفى كه روغن زيتون و سركه داشت آورد خورديم.
    • لباس حضرت:

    كافى- محمّد بن حسين بن كثير خزاز از پدر خود نقل كرد كه حضرت صادق را ديدم پيراهنى زير لباسهايش داشت بالاى آن جبه‏اى از پشم بالاى جبه پيراهنى خشن: من دست بآن لباس كشيدم عرض كردم مردم لباس پشمى را خوش‏ ندارند فرمود اين صحيح نيست پدرم محمّد بن على و جدم على بن الحسين ميپوشيدند و در موقع نماز خشن‏ترين لباس‏هاى خود را بتن داشتند منهم همين كار را ميكنم.

    • برخورد متفاوت حضرت با دو گدا

    كافى ج 4 ص 49- مسمع بن عبد الملك گفت در مِنى خدمت حضرت صادق مشغول انگور خوردن بوديم گدائى آمد و تقاضا كرد امام دستور داد يك خوشه انگور باو بدهند. گدا گفت احتياج بانگور ندارم اگر پول بدهيد خوب است امام فرمود خداوند وسعت بتو بدهد گدا رفت باز برگشت گفت همان خوشه انگور را بدهيد فرمود برو خدا  گشايش دهد بتو، چيزى باو نداد.گداى ديگرى آمد امام عليه السّلام سه دانه انگور باو داد گدا گرفت و گفت الحمد لله رب العالمين خدائى كه مرا روزى بخشيد. امام فرمود بايست دست مبارك را پر از انگور كرده باو داد باز گفت حمد و سپاس خدائى راست كه بمن روزى بخشيد باز فرمود بايست. از غلامش پرسيد چقدر پول دارى؟ عرض كرد تقريبا بيست درهم. فرمود : باين فقير بده گدا گفت خدايا ترا سپاسگزارم اين نعمت از جانب تو است خدائى كه شريكى ندارى. باز امام فرمود بايست پيراهن خود را از تن بيرون آورد فرمود اين را بپوش. گدا پوشيده گفت خدا را شكر ميكنم كه مرا پوشانيد و لباس بمن داد آقا يا ابا عبد اللَّه يا گفت خدا بشما خير بدهد همين دعا را براى حضرت صادق كرد گدا رفت. ما با خود اين طور خيال كرديم كه اگر آن گدا دعا براى خود حضرت نميكرد پيوسته باو چيزى ميداد چون هر چه حمد و سپاس خدا را مينمود باو مقدارى مى‏بخشيد.

    • تعجیل در عرض تسلیت به مصیبت دیده:

    كافى- يعقوب سرّاج گفت در خدمت حضرت صادق عليه السّلام مي رفتم ايشان قصد داشت به تسليت يكى از خويشاوندان كه نوزادى از او فوت شده بود برود در بين راه بند نعلين امام كنده شده. كفش را بدست گرفت و پا برهنه براه افتاد چشم‏ ابن ابى يعفور كه باين وضع افتاد نعلين از پاى خود بيرون آورد و بند آن را جدا كرد و تقديم بامام نمود. حضرت صادق با حالتى خشم آلود از گرفتن خوددارى نموده فرمود كسى كه گرفتارى و مصيبتى بر او وارد مى‏شود شايسته صبر است با پاى برهنه رفت تا وارد منزل آن مرد شده او را تسليت گفت.

    • دعای حضرت(رب لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا)

    كافى- ابن ابى يعفور گفت حضرت صادق عليه السّلام دستهاى خود را بدعا برداشته بود شنيدم ميگويد: (رب لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا لا اقل من ذلك و لا اكثر)خدايا مرا يك چشم بهم زدن، بخود وامگذار نه كمتر و نه بيشتر.در اين موقع اشگ از رخسار امام جارى شد بمن فرمود ابن ابى يعفور يونس بن متى كمتر از يك چشم بهم زدن خدا او را بخود واگذاشت مرتكب آن گناه شد. عرض كردم آقا بحد كفر رسيد؟! فرمود نه ولى مردن در آن حال هلاكت است.

    • خوی کوخ نشینی حضرت:

    كافى- حضرت صادق وارد حمام شد. حمامى گفت آقا براى شما خلوت كنم فرمود نه احتياجى نيست بخلوت شدن مؤمن ساده‏تر و سبك‏تر از مقيد بودن باين تشريفات است.

    • تقسیم کردن قرآن به 14 قسمت:

    كافى- حسين بن خالد از حضرت صادق نقل كرد كه عرضكردم قرآن را براى قرائت بچند قسمت تقسيم كنم؟ فرمود پنج يا هفت قسمت اما من قرآنى دارم كه‏ بچهارده قسمت تقسيم شده.

    • طریقه نشستن حضرت:

    كافى- حماد بن عثمان گفت حضرت صادق پاى راست خود را روى ران چپ گذاشت مردى گفت فدايت شوم اين طور نشستن ناپسند است فرمود اين حرف را يهوديان زده‏اند ميگويند وقتى خدا از آفرينش آسمان‏ها و زمين فارغ شد و بر عرش قرار گرفت اين طور نشست تا استراحت كند! خداوند اين آيه را نازل فرمود اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ‏[7] امام عليه السّلام بهمان وضع نشستن خود را ادامه داد.

    • رفتار حضرت در واردشدن مصیبت:

    كافى- قتيبه اعشى گفت خدمت حضرت صادق رفتم تا عيادت كنم از پسر آن جناب كه مريض بود امام عليه السّلام جلو درب ايستاده ديدم خيلى محزون و غمگين است عرض كردم فدايت شوم بچه چطور است؟فرمود بخدا سوگند گرفتار درد خويش است. بعد داخل منزل شد ساعتى گذشت بعد بيرون آمد صورتش ميدرخشيد حزن و اندوه نداشت. من اميدوار شدم كه بچه خوب شده عرضكردم آقا بچه چطور است فرمود از دنيا رفت.عرضكردم وقتى زنده بود شما غمگين و محزون بوديد ولى حالا اثرى از آن اندوه نيست با اينكه مرده. فرمود ما خانواده‏اى هستيم كه قبل از مصيبت زارى ميكنيم وقتى قضاى خدا انجام شد تسليم هستيم و راضى بقضاى اوئيم.

    • رفتار حضرت در واردشدن مصیبت:

    كافى- علاء بن كامل گفت خدمت حضرت صادق نشسته بودم ناگاه صداى ناله از ميان خانه بلند شد امام از جاى حركت كرد باز نشست كلمه‏ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ بر زبان جارى نمود باز حديث خود را از سر گرفت تا تمام شد آنگاه فرمود ما دوست داريم خودمان و اولاد و اموالمان سالم باشد ولى وقتى قضاى خدا آمد ديگر نبايد دوست داشته باشيم چيزى را كه خدا نميخواهد.

    • علم رسول الله در نزد حضرت :

    كافى- موسى بن اشيم گفت خدمت حضرت صادق بودم شخصى از يك آيه قرآن سؤال كرد جواب داد. بعد ديگرى آمد از همين آيه سؤال كرد جوابى بر خلاف اول داد من بى‏اندازه ناراحت شدم گويا قلبم را با كارد تكه تكه ميكند با خود گفتم من ابو قتاده را در شام رها كردم كه در يك واو اشتباه نميكند آمدم پيش اين شخص كه چنين خطائى مينمايد. در همين موقع نفر سوم آمد باو جوابى داد بر خلاف اولى و دومى من آسوده شدم چون فهميدم از روى تقيه جواب ميدهد بعد امام متوجه من شده فرمود پسر اشيم! خداوند دانش را در اختيار سليمان بن داود گذارد فرمود هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏[8] اين عطاى ما است يا منت‏گذار بديگران بده و يا نگهدار هر چه ميخواهى. فرمود به پيامبر اسلام نيز واگذار كرد فرمود ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ‏ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[9] فرمود آنچه خداوند به رسول اكرم واگذار نمود آن جناب در اختيار ما گذاشته.

    منبع:

    زندگانى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ( ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)

    گردآوری: حسن ابراهیمی

    [1] ( 1) حاجيان هنگام احرام اين ذكر را ميگويند

    [2] ( 1) سوره نساء آيه 59 اطاعت خدا و پيامبر و فرمانروايان خود را بنمائيد.

    [3] ( 1) نحل آيه 89\i وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ\E. قرآن را براى تو فرستاديم كه در آن شرح هر چيزى هست.

    [4] ( 1) علم كلام بحث از اصول عقايد مى‏كند.

    [5] ( 1) در روايت ديگرى است كه ملعون است ملعون كسى كه باختيار خود بر سر سفره‏اى بنشيند كه شراب خورده مى‏شود.

    [6] ( 1) غذائى است كه با آرد و گوشت ميپزند.

    [7] ( 1) خداوند كه جز او پروردگارى نيست زنده و پايدار است او را چرت و خواب نمى‏گيرد.

    [8] ( 1) سوره ص: آيه 39

    [9] ( 1) سوره حشر آيه: 7 آنچه پيامبر براى شما آورد بگيريد و از هر چه بازداشت خوددارى كنيد.

  • پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *