سبک زندگی اسلامی/ قناعت و رابطه ی آن با خوشبختی

خانه / پیروان عترت / سبک زندگی اسلامی/ قناعت و رابطه ی آن با خوشبختی

قناعت در لغت به معنای اکتفا به اندک و راضی شدن به سهم خود است و در اصطلاح علم اخلاق، ملکه ای نفسانی است که باعث می شود انسان از ثروت به قدر ضرورت و نیاز اکتفا کند و در پی زیاده خواهی، خود را به زحمت نیندازد. قناعت در جایگاه مصرف معنا پیدا میکند نه در مقام کار و درآمدو سرمایه گذاری و تولید.

قناعت در قرآن کریم:

اموال  فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد، خدا میخواهد در زندگی دنیا بوسیله ی اینها عذابشان کند و جانشان در در حال کفر بیرون رود. (توبه/55)

قناعت در روایات:

امام علی(علیه السلام) می فرماید: هرگاه خدا بخواهد به بنده ای خیر دهد، قناعت را به او الهام می کند. چنین بنده ای بقدر کفاف، بسنده می کند و با لباس عفاف، خود را می پوشاند. (جامع احادیث الشیعه، ج 18، ص 265) یعنی چشم به مال دیران نمی دوزد و دست به سوی دیگران دراز نمی کند.

3776_784

قناعت در کلام رهبری:

توقعات مادّی زیاد و بالا، موجب تنگی معیشت و موجب ناراحتی خود انسان می شود، اگر انسان توقع خودش را از زندگی توقّع کمی قرار دهد، این مایه سعادت خواهد بود. قناعت کنید، از قناعت خجالت نکشید. بعضیها خیال می کنند که قناعت مال آدمهای تهیدست و فقیر است و اگر آدم داشت، دیگر لازم نیست قناعت کند. نه، قناعت یعنی در حد لازم، در حد کفایت، انسان توقف کند. (18/08/1368)

زمینه های قناعت:

برای رشد و بالندگی قناعت باید از حرص و آز پرهیز کرد. این دو با قناعت در تضادند و با وجود آنها قناعت یافت نمی شود.

امام علی (علیه السلام) نقطه مقابل و مانع قناعت را رذیله اخلاقی حرص دانسته و برای رسیدن به قناعت، ریشه‌کنی حرص را گام نخست شمرده ‌است به فرموده حضرت: «قناعت به دست نمی‌آید مگر اینکه حرص نابود شود». (غرر الحکم، حدیث 7424) . «حرص» از طریق احساس محرومیت از چیزی ایجاد می‌شود در این صورت فعالیت‌های انسان برای بدست آوردن آن متمرکز خواهد شد.

عفیف بودن در نیازهای مادی و مالی نیز از دیگر زمینه هاست. آنان که خود را به صفت عفاف آراسته اند، در مقام عمل می توانند قانع باشند و چشم طمع به اموال دیگران ندوزند. برعکس، نبودن عفاف در امور مالی و مادی، سبب نیازمندی و حرص و آز میگردد.

حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: قناعت به اندازه عفت است. (غرر الحکم، حدیث 6)

توکل و رضا یکی دیگر از زمینه های قناعت، است و اگر مؤمن به مقام رفیع آن دست یابد، یعنی در امور زندگی بر خدا توکل کند و بر آنچه بدست آورده، خشنود باشد، در واقع به قناعت دشت یافته و ملکه ی قناعت را در خویش تقویت کرده است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: رأس القناعه الرضّا. خشنودی از پروردگار، اصل قناعت است. (غرر الحکم، حدیث 5263)

تفاوت قناعت با بخل:

قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه ها و مصارف و رضایت به نعمت های الهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آن گاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری افراد نیازمند استفاده نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است، در حالی که بخل صفت رذیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.

در این عرصه آدمیان چهار دسته اند:

  1. خود می خورند و به دیگران نیز می دهند، ایشان اهل انفاق اند.
  2. خود نمی خورند و به دیگران می دهند، ایشان ایثارگرانند.
  3. خود می خورند، ولی به دیگران نمی دهند. ایشان بخیل اند.
  4. خود نمی خورند و به دیگران نیز نمی دهند، ایشان پست و لئیم اند.

آثار سوء قانع نبودن

الف) ذلّت و خوارى: کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده است راضى نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: چه زشت است براى مؤمن که میل و رغبتى در او باشد که او را خوار و ذلیل کند. (کافی، ج 2، ص 139)

علامه مجلسى در توضیح حدیث می گوید: مقصود از میل و رغبتى که نکوهش شده و سبب ذلّت و خوارى انسان مى‏گردد، آن است که دست به سوى مردم دراز کند و از آنان چیزى بخواهد، اما سؤال کردن از خدا و توجّه و رغبت به پروردگار گذشته از این که ذلت آفرین نیست، مایه سربلندى و عین عزّت است. (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 70، ص 171، ح 25)

ب) نگرانى دائم: از نتایج آز و طمع، نگرانى و تشویش خاطر است.

امام باقر (علیه السلام) درباره نزول آیه: ” چشم خود را به نعمت هاى مادّى که به گروه هایى از آنها داده‏ایم میفکن که اینها شکوفه‏ هاى زندگى دنیا است و براى آن است که آنان را با آن بیازماییم و روزى پروردگارت پایدارتر است”، مى‏فرماید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وقتى این آیه را شنید راست نشست و فرمود: هر کس به خدا دل نبندد حسرت دنیا او را از پاى در مى‏آورد، و هر کس چشم از مال و ثروت مردم بر ندارد حزنش طولانى شود و خشمش فرو ننشیند، و هر کس نعمت خدا را تنها در خوردنی ها و نوشیدنی ها ببیند عمرش کم و عذابش (درد و رنجش‏) نزدیک شود. (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 67، ص 317 ، ح 25)

رابطه ی بین قناعت و آرامش

بین قناعت و آرامش رابطه‌ای مستقیم برقرار است. آرامش نیروی مثبت روحی و روانی است که به خودی خود حاصل نمی‌شود بلکه توسط عواملی دیگر حاصل می‌شود. مثلاً رضایت و خرسندی ناشی از قناعت عاملی آرامش آفرین است. امام علی (علیه السلام) در وصف و ستایش یکی از «خباب بن الارت» می‌فرماید: خدا رحمت کند خباب بن الارت را، با کمال میل اسلام آورد و با اختیار هجرت کرد و به اندازه کفایت در معیشت قناعت ورزید و از خدا راضی گشت و با مجاهدت زندگی کرد. (نهج‌البلاغه، 1384: حکمت 43)

امام(علیه السلام) در این حدیث رضایت از خداوند و زندگی توأم با مجاهدت را نتیجه منش قناعت‌جویی، بیان می‌فرماید. انسان قانع در آرامش است زیرا نگران روزی فردای نیامده خود نیست و توجه‌اش را به داشته‌هایش معطوف کرده است. برانگیخته شدن خوی قناعت محرکی است که شرایط ناهموار زندگی را برای انسان هموار می‌سازد. حیات طیبه که در قرآن آمده است در تفسیر امام علی (علیه السلام) همان زندگی همواری است که تنها با قناعت نصیب انسان می شود. (همان: ح 229)

انتهای مطلب/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *