شناخت مختصری از زندگانی امام سجاد ( علیه السلام)

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام سجاد (علیه السلام) / شناخت مختصری از زندگانی امام سجاد ( علیه السلام)

نام مبارك آن حضرت، «علي» كنيه‌ي آن حضرت «اباالحسن»، و مشهورترين القابش «زين العابدين» و «سجاد»، نام مادر آنحضرت «شهربانويه» مي‌باشد. ولادت آن حضرت در سال 38 هجري بوده و حدود دو سال از عمر شريفشان مي‌گذشت كه جدش اميرمؤمنان عليه‌السلام به شهادت رسيدند

زندگینامه

زندگانی امام زين العابدين (عليه السلام)

نام مبارك آن حضرت، «علي» كنيه‌ي آن حضرت «اباالحسن»، و مشهورترين القابش «زين العابدين» و «سجاد»، نام مادر آنحضرت «شهربانويه» مي‌باشد. ولادت آن حضرت در سال 38 هجري بوده و حدود دو سال از عمر شريفشان مي‌گذشت كه جدش اميرمؤمنان عليه‌السلام به شهادت رسيدند. بعد از آن مدت ده سال شاهد حوادت دوران امامت عموي خويش امام مجتبي (عليه‌السلام) و پس از شهادت آن حضرت دوران ده سال امامت، كنار پدر بزرگوارشان سيدالشهداء عليه‌السلام بودند. در محرم سال 61 در جريان شهادت امام حسين در كربلا حضور داشت و بعد از آن همراه اسيران به كوفه و شام، سرپرست و تكيه‌گاه ايشان بود. پس از بازگشت از شام در مدينه اقامت گزيد تا آنكه در سال 94 يا 95 هجري به شهادت رسيد.

 خلفاي معاصر حضرت 
1ـ يزيد بن معاويه (61-64 ق)
2ـ عبدالله بن زبير (61-73 ق)
3ـ معاوية بن يزيد (چند ماه از سال 64)
4ـ مروان بن حكم (نه ماه از سال 65)
5ـ عبدالملك بن مروان (65-68)
6ـ وليد بن عبدالملك (86-96)

دور نمايي از زمان امام سجاد (عليه‌السلام) 

دوران امامت حضرت سجاد (عليه‌السلام) مصادف با يكي از سياهترين ادوار حكومت در تاريخ اسلام بود. گرچه پيش از آن هم حكومت اسلامي يك حكومت استبدادي شده بود اما زمان امام چهارم اين تفاوت را با ادوار سابق داشت كه سردمداران حكومت در اين زمان، به صورت آشكار و بدون هيچ گونه پرده پوشي، به مقدسات اسلامي دهن كجي كرده و آشكارا اصول اسلامي را زير پا مي‌گذاشتند و كسي جرأت كوچكترين اعتراض را نداشت. بيشترين دوران امامت حضرت سجاد (عليه‌السلام) مصادف بود با دوران خلافت عبدالملك بن مروان كه 21 سال طول كشيد. او پيش از رسيدن به قدرت به زهد و عبادت و دينداري شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت مي‌گذراند آنگونه كه او را كبوتر مسجد مي‌گفتند.  نقل شده كه پس از مرگ پدرش ،مروان، هنگامي كه خلافت به او رسيد سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنيدن اين خبر، قرآن را بست و گفت: «اينك بين من و تو جدايي افتاد! و ديگر با تو كاري ندارم.»

واقعه حرّه 

براي نشان دادن تصوير دورنماي زمان امام سجاد (عليه‌السلام) و شناخت بيشتر آن مناسب است كه خلاصه‌ي واقعه‌ي حرّه را نيز متذكر شوي.

 پس از شهادت امام حسين (عليه‌السلام) موجي از خشم و نفرت در مناطق اسلامي بر ضد حكومت يزيد برانگيخته شد. در شهر مدينه نيز كه مركز خويشاوندان پيامبر و صحابه و تابعين بود، مردم به خشم درآمدند. حاكم مدينه (عثمان بن محمد بن ابي سفيان) كه در ناپختگي و جواني چيزي از يزيد كم نداشت، با اشاره‌ي يزيد گروهي از بزرگان شهر را به نمايندگي از طرف مردم مدينه به دمشق فرستاد تا از نزديك خليفه‌ي جوان را ببينند و از مَراحم وي برخوردار شوند تا در بازگشت به مدينه مردم را به اطاعت از حكومت وي تشويق كنند.

 به دنبال اين طرح، عثمان هيئتي مركب از «منذر بن زبيرعوام» «عبيدالله بن ابي عمرو مخزومي» و «عبدالله بن حنظله،‌ غسيل الملائكه» و چند تن ديگر از شخصيتهاي بزرگ مدينه را جهت ديدار با يزيد به دمشق روانه ساخت. ايشان به كاخ يزيد وارد شدند. يزيد در نزد آنها نيز از شرابخواري و ميگساري و بپاداشتن ساز و آواز كوتاهي نكرد. اما پذيرايي باشكوهي از ايشان كرد و به آنان احترام بسيار نمود و به هر كدام هدايا و خلعتهاي هنگفتي بالغ بر پنجاه هزار و صد هزار دينار بخشيد.

 ايشان به مدينه بازگشتند و در اجتماع مردم شهر اعلام كردند كه: «ما از نزد شخصي برگشته‌ايم كه دين ندارد و شراب مي‌خورد، تار و طنبور مي‌نوازد، سگبازي مي‌كند و زنان خوش آواز در مجلس او دلربايي مي‌كنند. اينك شما را شاهد مي‌گيريم كه او را از خلافت بركنار كرديم.»

 بدنبال اين جريان، مردم با عبدالله بيعت كرده و حاكم مدينه و همه‌ي بني اميه را از شهر بيرون كردند. اين گزارش به يزيد رسيد، او «مسلم بن عقبه» را با لشکر انبوهي براي سركوبي مردم مدينه اعزام كرد و به وي گفت: به آنان 3 روز مهلت بده، اگر تسليم نشدند، با آنان بجنگ و وقتي پيروز شدي سه روز هر چه دارند از اموال و چهارپايان و سلاح و طعام، همه را غارت كن و در اختيار سربازان بگذار…

جنگ خونيني در گرفت و سرانجام شورشيان شكست خوردند و سران نهضت كشته شدند. مسلم به مدت 3 روز دستور قتل عام مردم شهر را صادر كرد. سربازان شام جناياتي مرتكب شدند كه قلم از بيان آنها شرم دارد. پس از پايان قتل و غارت، مسلم از مردم به عنوان بردگي براي يزيد بيعت گرفت.

مأمن پناهندگان

لازم به ذكر است كه اين حركت بدون مشورت با امام سجاد (عليه‌السلام) صورت گرفت و امام (عليه‌السلام) از همكاري با ايشان خودداري كرد زيرا افزون بر آن كه اين حركت، ماهيت شيعي نداشت، دقيقا در خط زبيريان بود، آن هم به رهبري عبدالله بن زبير كه از برپاكنندگان جنگ جمل بوده است و كوچكترين موضع امام به عنوان رهبر شيعه، خطيرترين پيامد را براي شيعه داشت.

از برخورد كريمانه‌ي حضرت مي‌توان به پذيرايي حضرت از پناهندگان اشاره نمود. وقتي اهل مدينه بني اميه را از شهر بيرون كردند، مروان از امام خواهش كرد كه همسر و خانواده‌ي او در منزل امام باشند. امام نيز با بزرگواري پذيرفت. از اينرو طي سه روز كه مدينه دستخوش قتل و غارت بود، خانه‌ي امام سجاد مأمن خوبي براي پناهندگان بود و تعداد چهار صد زن با اعضاي خانواده‌ي خويش به منزل امام (عليه‌السلام) پناهنده شدند و امام تا آخر غائله از آنان پذيرايي فرمود. اقدام امام پاسخي از روي ادب به ناجوانمرديهاي امويان بود آنگونه كه تاريخ كردار آنها را مقايسه كند و حق را از باطل بشناسد.

امام زين العابدين (عليه‌السلام) در آن زمان 

با توجه به اختناق شديدي كه از سوي حكومت آنزمان در جامعه‌ي اسلامي به وجود آمده بود از يكطرف و از بين رفتن ارزشهاي اسلامي و تعاليم عالي قرآني از طرف ديگر، مي‌توان گفت: امام سجاد (عليه‌السلام) در يكي از بحراني‌ترين زمان‌ها قرار داشت و مسئوليت سنگيني را از جانب خداوند عالم بر دوش مي‌كشيد. البته امامان ما (عليهم‌السلام) هر كدام در هر زماني وظايف مخصوصي كه از جانب پروردگار براي ايشان مقرر شده بود داشتند و در اجراي آن ذره‌اي كوتاهي ننموده و از ملامتِ سرزنش كنندگان، به هيچ عنوان متأثر نمي‌شدند. «لا يأخذهم في الله لومة لا »اما دقت در سيره‌ي آن بزرگواران با در نظر گرفتن شرایط زندگي آن زمان، شيوه‌هاي زندگي براي دوستان و شيعيان آن عزيزان را روشن نموده كه «و لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة » يعني براي شما در زندگي و رفتار و اخلاق رسول خدا (صلي الله عليه و آله) الگويي نيكو مي‌باشد.آري، با مطالعه در شيوه‌ي زندگي امام چهارم حضرت علي بن الحسين (عليهماالسلام) به خوبي روشن مي‌شود كه آن حضرت برنامه‌هاي رهبري و ارشادي و تربيتي خويش را بي‌آنكه حساسيت حكومت را (آنهم آن حكومت آنچناني كه گوشه‌اي از آن را بيان نموديم) برانگيزاند انجام مي‌دادند.

زنده نگهداشتن ياد و خاطره‌ي عاشورا

از بارزترين خصاياي امام (عليه‌السلام) در دوران زندگي خويش بعد از واقعه‌ي كربلا، گريه كردن در مصائب پدر بزرگوارشان و اهل بيت و شهداي كربلاء است. امام زين العابدين (عليه‌السلام) با گريه‌هاي جانسوز و اشكهاي ريزان، ياد و خاطره‌ي كربلاء را در اذهان مردم زنده نگه داشت. يادآوري مكرر فاجعه‌ي كربلا نمي‌گذاشت ظلم و جنايت حكومت اموي از خاطره‌ها فراموش شود.

 امام (عليه‌السلام) هر وقت مي‌خواست آب بياشامد تا چشمش به آب مي‌افتاد، اشك از چشمانش سرازير مي‌شد، وقتي علت اين كار را مي‌پرسيدند مي‌فرمود: چگونه گريه نكنم در حاليكه يزيديان آب را براي وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند ولي به روي پدرم بستند (و او را تشنه كشتند.)

امام (عليه‌السلام) مي‌فرمود: هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه (عليهالسلام) را به ياد مي‌آورم، گريه گلويم را مي‌گيرد. روزي خدمتگزار حضرت عرض كرد: آيا غم و اندوه شما تمامي ندارد؟!حضرت فرمودند: واي بر تو، ‌يعقوب پيامبر كه تنها يكي از دوازده پسرش ناپديد شده بود، در فراق فرزند خويش آنقدر گريست كه چشمانش نابينا شد و از شدت اندوه كمرش خم شد، در حاليكه پسرش زنده بود. ولي من ناظر كشته شدن پدرم، برادرم، عمويم، و هفده نفر از بستگانم بودم كه پيكرهايشان در اطرافم نقش زمين شده بود پس چگونه ممكن است غم و اندوه من پايان يابد؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *