آیا ارتباط نداشتن مختار با امام سجاد (علیه السلام) نشان از عدم اخلاص در نزد مختار برای قیام ندارد؟

خانه / مطالب و رویدادها / آیا ارتباط نداشتن مختار با امام سجاد (علیه السلام) نشان از عدم اخلاص در نزد مختار برای قیام ندارد؟

امام سجاد (علیه السلام) برای رعایت وضعیت به شدت امنیتی و تقیه‌ای کار را به عموی خود محمد بن حنفیه ـ بزرگ‌ترین فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) که از این خاندان باقی مانده بود ـ سپردند.

پرسش:
آیا ارتباط نداشتن
مختار با امام سجاد (علیه السلام) نشان از عدم اخلاص در نزد مختار برای قیام ندارد؟ و نشانی از قدرت طلبی او نیست؟

پاسخ:
امام سجاد (علیه السلام) برای رعایت وضعیت به شدت امنیتی و تقیه‌ای کار را به عموی خود محمد بن حنفیه ـ بزرگ‌ترین فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) که از این خاندان باقی مانده بود ـ سپردند. محمد بن حنفیه گفت:

«هر کس به خونخواهی برادرم امام حسین (علیه السلام) قیام کند ما می‌خواهیم به یاری مظلوم قیام کند و خونخواهی ایشان را کند هر که می‌خواهد باشد ولو یک برده سیاه»
آنان این سخن محمّد بن حنفیّه را گواهی برای تأیید مختار و قیام او قلمداد کردند. به همین دلیل به کوفه برگشتند. ([2])

در کتاب جنبش‌های شیعی در تاریخ اسلام آمده است:
مختار آشکارا به دعوت برای علویان پرداخت و برای آنان بیعت گرفت و گهگاه با آن‌ها تماس برقرار می‌کرد اما در بیشتر آمده است که امام علی بن الحسین (علیه السلام) پیشنهاد مختار را رد کرد.

در مروج الذهب ـ نوشته مسعودی ـ آمده است که وی با علی بن الحسین (علیه السلام) به عنوان این که از دودمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)  و فرزند امام حسین (علیه السلام) است، و وی برای خونخواهی او قیام کرده است، تماس گرفت و درباره گرفتن بیعت برای او نامه‌ای به آن حضرت نوشت، و آن را به همراه اموال فراوانی به سوی او ارسال داشت. اما امام علی بن الحسین (علیه السلام) پیشنهاد و اموال مختار را نپذیرفت. از این رو مختار به محمد بن حنفیه روی آورد. محمّد بن حنفیّه در پاسخ مختار گفت: من دوست دارم خداوند ما را یاری کند و کسانی را که خون ما را ریختند، نابود فرماید امّا من تو را به جنگ و خونریزی فرمان نمی‌دهم.

این موضوع به همین‌گونه در انساب الاشراف بلاذری نیز آمده است.
چنان‌چه روایت مذکور درست باشد، ممکن است خودداری امام سجاد (علیه السلام) از پذیرفتن درخواست مختار و رد اموال ارسالی او عدم اطمینان آن حضرت به رفتار مردم عراق و یا دشواری موقعیت او بوده که در میان دو دشمنی که بدخوترین خلق خدا بودند، قرار داشت و با این که این دو بر سر قدرت با یکدیگر در جنگ و نزاع بودند، هر دوی آن‌ها بر ضدّ علویان مکر و بداندیشی می‌کردند و امام در حجاز ـ که کانون دعوت زبیریان بود ـ زندگی می‌کرد، همین‌طور پاسخ ابن حنفیه که در آن آرزو کرده از کشندگان آن‌ها و کسانی که خون آنان را ریخته‌اند، انتقام گرفته شود و در همین حال از خون‌ریزی و جنگ اظهار بیزاری کرده است، دلیلی جز تقیه از ابن زبیر نداشته است. بنابراین ابن حنفیه او را به عنوان وزیر یا امیر گسیل داشته است تا شیعیان در مساعدت به او برای نابودی کشندگان امام حسین (علیه السلام) و اصحابش متّحد و همداستان شوند.

با وجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام و مختار بی‌مورد است. امام شخصاً از رهبری قیام سرباز زد اما به عمویش محمد بن حنفیه ولایت داد تا رهبری و پشتیبانی معنوی قیام را بر عهده بگیرد.
مختار مردم را به بیعت با محمد بن حنفیه فرا می‌خواند. از آثار و فواید این کار، ایجاد امنیت برای امام و مشغول کردن ذهن دشمن و جاسوسان آن به غیر امام و مصونیت آن حضرت (علیه السلام) از خطر را می‌توان نام برد. امام مردم و انقلابی‌ها را به همراهی با مختار تشویق و ترغیب می‌کرد و به عمویش می‌فرمود:
«یا عمّ! لو عَبْداً زنجیاً تَعَصَّب لَنَا اَهْلَ البَیتِ لَوَجَبَ عَلَی النَاسِ مُوازِرتَه و قَدْ وَلَّیتُک هَذَا الْأَمْرَ فَاصْنَعْ ماشِئْتَ فَخَرجُوا وَ قَدْ سَمِعُوا کلامَهُ وَ هُمْ یقُولُونَ أَذِنَ لَنَا زِینُ العابِدینَ وَ مُحَمَّدٌ بنُ الحَنَفِیة»([3])

ای عمو! اگر بردة سیاهی برای ما اهل‌بیت (علیهم السلام) قیام کند، بر مردم است که او را یاری رسانند و من تو را بر این امر گماردم. پس هرچه خواهی کن. آنگاه آنان پس از شنیدن کلام امام خارج شدند، در حالی که می‌گفتند زین العابدین (علیه السلام) و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.
افزون بر آنچه گفته شد، نظر آیت الله خویی این است که از ظاهر روایات استفاده می‌شود که قیام مختار به اذن خاص از طرف امام بوده است. ([4])

و پس از بازگشت آن هیئت به کوفه،‌ مختار از آنها در مورد ملاقات و گفتگوها پرسید. گفتند: «قَد أمرُنا بنُصَرتک»([5])

([1]). خبرگزاری فارس، مصاحبه با یوسفی غروی، ۲۸/۱۰/۱۳۸۸.
([2]). همان.
([3]). ذوب النضار، حلی، ابن نما، ص ۹۶، بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص ۳۶۵، معجم الرجال الحدیث، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج ۱۸، ص ۱۰۱.
([4]). همان.
([5]). ذوب النضار، ص ۹۶.

منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *