تشکیل حکومت اسلامی امام حسین علیه السلام

آیا امام حسین علیه السلام به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بوده است؟

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام حسین (علیه السلام) / آیا امام حسین علیه السلام به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بوده است؟

امام حسین علیه السلام که شایسته و وارث حاکمیّت نبوى و علوى و رهبر امّت اسلامى بود، براى احیاى ارزش هاى اسلامى و بسط قسط و عدل و مبارزه با ستمگران به هدف تشکیل حکومت اسلامى به پا خاست، به این قصد که اگر ممکن شود با تشکیل حکومت اسلامى وگرنه با شهادت خویش و یارانش، چهره واقعى بنى امیّه را آشکار سازد و به ریشه کن ساختن درخت ظلم و کفر و نفاقشان بپردازد و اسلام و امّت مظلوم اسلامى را یارى کند.

امام حسین علیه السلام که شایسته و وارث حاکمیّت نبوى و علوى و رهبر امّت اسلامى بود، براى احیاى ارزش هاى اسلامى و بسط قسط و عدل و مبارزه با ستمگران به هدف تشکیل حکومت اسلامى به پا خاست، به این قصد که اگر ممکن شود با تشکیل حکومت اسلامى وگرنه با شهادت خویش و یارانش، چهره واقعى بنى امیّه را آشکار سازد و به ریشه کن ساختن درخت ظلم و کفر و نفاقشان بپردازد و اسلام و امّت مظلوم اسلامى را یارى کند.

مطابق روایت دیگرى امام(علیه السلام) فرمود: «انَا وَاللهِ اَحَقُّ بِهَا مِنْهُ، فَاِنَّ اَبِی خَیْرٌ مِنْ اَبِیهِ، وَ جَدِّی خَیْرٌ مِّنْ جَدِّهِ، وَ اُمِّی خَیْرٌ مِّنْ اُمِّهِ وَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»;

«به خداسوگند! من از او (یزید) به خلافت سزاوارترم; چرا که پدرم از پدرش و جدّم از جدّش و مادرم از مادرش بهتر است و خودم نیز از او بهترم!».

از این کلمات صریح، به خوبى روشن مى شود که امام حسین(علیه السلام) در آن زمان فقط خود را شایسته خلافت مى دانست و معتقد بود شخصى همانند او ـ با داشتن ولایت الهیه باید زمام امور مسلمین را به دست گیرد.

امام خمینى(قدس سره):

آنهایى که خیال مى کنند حضرت سیّد الشهدا(علیه السلام) براى حکومت نیامده، خیر«این سخن صحیح نیست بلکه» اینها براى حکومت آمدند، براى این که باید حکومت دست مثل سیّد الشهدا باشد، مثل کسانى که شیعه سیّد الشهدا هستند، باشد. هر چند امام (علیه السلام) مى دانست سرانجام در این راه شهید مى شود. در جاى دیگر مى فرمایند: «زندگى سیّد الشهدا، زندگى حضرت صاحب الزمان(علیه السلام)، زندگى همه انبیاى عالم، همه انبیا از اوّل، از آدم تا حالا همه این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل درست کنند».

اگر به زندگى اباعبدالله الحسین(علیه السلام) نگاه کنیم به خوبى در مى یابیم که آن حضرت از نوجوانى فقط اهل بیت(علیهم السلام) را شایسته خلافت اسلامى مى دانست.

امام حسین(علیه السلام) در تمام دوران خلافت پدر بزرگوارش امیر مومنان(علیه السلام) و برادرش امام حسن(علیه السلام) براى تقویت حکومت اسلامى در کنار آن بزرگواران حضور داشت و با دشمنان حکومت اسلامى مبارزه مى کرد.

هنگامى که معاویه براى گرفتن بیعت جهت یزید برآمد و به شهرها سفر کرد، در مدینه نیز اجتماعى براى معرّفى و بیعت براى یزید تشکیل داد و گفت:

به خداسوگند! اگر من در میان مسلمین کسى بهتر از یزید را سراغ داشتم، براى او بیعت مى گرفتم!!

امام حسین(علیه السلام) برخاست و فرمود: «وَاللهِ لَقَدْ تَرَکْتَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ اَباً وَ اُمّاً وَ نَفْساً»؛ (به خدا سوگند! تو کسى را که از یزید از جهت پدر، مادر و شایستگى ها و ارزش هاى فردى و صفات انسانى بهتر است، کنار گذاشتى!).

معاویه گفت: گویا خودت را مى گویى؟فرمود: آرى!

معاویه خاموش شد.

به هر حال، با توجّه به شواهد تاریخى یکى از اهداف قیام امام حسین(علیه السلام) تشکیل حکومت اسلامى و در واقع بازگرداندن خلافت اسلامى به جایگاه اصلى خویش بود، تا در پناه آن عدل و داد گسترش یابد، حق احیا شود و باطل و پلیدى و بدعت ها نابود گردد.

امام خامنه ای(مدظله):

اساس دین با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقی مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام نمیبود – که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلّی متوجّه و بیدار کرد – در همان قرن اول یا نیمه قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلّی برچیده میشد. قطعاً این‌گونه است. اگر کسی اهلِ مراجعه به تاریخ باشد و حقایق تاریخی را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد. چیزی که وجدان جامعه اسلامی را در آن زمان برآشفت و اسوه و الگویی برای بعدیها شد، همین حادثه عجیبی بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت. البته، بعد از آن، نظایر بسیاری پیدا کرد؛ اما هیچ کدام از آن نسخه‌ها، مطابق اصل نبود. امّت اسلام، شهیدان زیادی داد. شهدای دست‌جمعی داد. اما هیچ کدام به‌پای حادثه عاشورا نرسید. حادثه عاشورا، در اوج قلّه فداکاری و شهادت باقی ماند و همچنان تا قیامت باقی خواهد ماند. «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه.» ما شیعیان، از این حادثه، خیلی بهره برده‌ایم. البته غیر شیعه هم، استفاده کرده‌اند. اما شیعه از این واقعه یک استفاده فوق‌العاده کرده است. آخرین برکت عظیم حادثه کربلا همین انقلاب شکوهمند ماست. اگر حادثه کربلا و اسوه‌گیری از آن نبود، این انقلاب پیروز نمیشد. امام بزرگوارمان که در محرّم سال ۵۷ فرمودند «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است»، این خط و این درس را از محرّم دادند. سراغ جنگ هم که بروید همین است.

آقایان مبلّغین، وعّاظ، گویندگان مذهبی، خوانندگان و مدّاحان مذهبی، فراموش نکنند که در زمان ما، نمونه کاملی از حوادث عاشورا، همین بسیجی هایند. همین بچه‌ها و جوانان بسیجند.

این یادتان نرود. عدّه‌ای از آنها شهید شدند، عدّه‌ای هم هستند. اینهایی که هستند، اگر شهید نشدند به‌خاطر این نبود که از شهادت گریختند. به سراغ شهادت رفتند؛ امّا شهادت به سراغشان نیامد. فراموش نشود که ماجرای عاشورا و محرّم، با شهدای ما و با بقایای آن بسیجیها – که امروزبحمداللَّه از پیر و جوان در جامعه ما زیادند – پیوند دارد.

انقلاب اسلامی، وریشه های آن در رویکرد سیاسی امام خمینی به آموزه های دینی وعاشورای حسینی

امام رحمة الله علیه با شناخت دقیق از سیاست های استکبار جهانی در تحمیل و حمایت رژیم پهلوی در ایران و مشابهت های فراوان رژیم با حاکمان اموی، با الهام از فرهنگ احیاگر عاشورا و بهره گیری از دو عنصر تحرک آفرین دینی، یعنی: «امر به معروف و نهی از منکر» و «تکلیف الهی» که شالوده و اساس شکل گیری حماسه عاشورا حسینی را پایه ریزی کردند؛ رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را فرو ریخت و مکتب انسان ساز اسلام را حیات مجدّد بخشید و غبار تحریف و بدعت را از چهره دین زدود. از مهم ترین دلیل موفقیت امام در پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی، احیای نگرش سیاسی ایشان به آموزه های دینی و آمیختگی دین با سیاست بود.

حضرت امام خمینی رحمة الله علیه جامع‏ترین تعریف از سیاست را ارایه داده است. ایشان سیاست را به سه بخش تقسیم کرده است:

1- سیاست شیطانی؛ در توضیح آن به نقل از یک مقام دولتی رژیم پهلوی که گفته بود: «سیاست عبارت از بدذاتی، دروغ‏گویی و… خلاصه پدر سوختگی است و این را بگذارید برای ما»! می‏فرماید: «راست هم می‏گفت، اگر سیاست عبارت از این‏ها است مخصوص آن‏ها می‏باشد. اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست می‏باشند، ائمه‏ هدی علیهم‏السلام که ساسه‏العباد هستند، غیر این معنایی است که او می‏گفت».

2- سیاست مادی؛ ایشان در تبیین آن می‏فرماید: «اگر فرض کنیم یک فردی پیدا شود که سیاست صحیح (مادّی) اجرا بکند، نه به آن معنای شیطانی فاسدش… سیاست (او) اگر صحیح هم باشد، امت را در یک بُعد هدایت می‏کند و راه می‏برد و آن بُعد حیوانی است، بُعد اجتماعی مادّی است و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیا و اولیا ثابت است».

3- سیاست اسلامی؛ امام خمینی رحمة الله علیه در این باره می‏فرماید: «سیاست به معنای این که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است. این در روایات ما برای نبّی اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله؛ با لفظ سیاست ثابت شده است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته می‏شود و ما در نماز می‏گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» و از خدا می‏خواهیم که ملت و اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از این جا شروع می‏شود و به آخرت ختم می‏شود و الی اللّه‏ است. این سیاست مختص به انبیا و اولیا است… انبیا شغل‏شان سیاست است و دیانت همان سیاستی است که مردم را از این جا حرکت می‏دهد و به همه چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است، هدایت می‏کند».

مطلب دیگر پیوند دین و سیاست است که یکی از مباحث مهم در حوزه اندیشه سیاسی-اجتماعی امروز به شمار می رود. برخی با انکار هرگونه پیوند میان این دو مقوله، تداخل یکی از آن ها را در امور دیگری موجب ناکارآمدی طرف مقابل می دانند و به جدایی کامل و پرهیز از تداخل آن ها برای حفظ حرمت هر یک توصیه می نمایند. اندیشه سکولار مروّج چنین نظریه ای می باشد. نقطه مقابل این تفکر؛ نظریه رابطه میان دین و سیاست است، اما در نوع رابطه و قلمرو تداخل دین و سیاست در میان برخی از اندیشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد.

در اندیشه سیاسی امام رحمة الله علیه آمیختگی دین و سیاست مطرح است، نه رابطه میان این دو. ایشان ضمن نقد نظریه تفکیک، معتقد بودند که دین و سیاست از یکدیگر منفک و مجزا نیستند تا با استدلال یا بررسی نوع رابطه به چگونگی پیوند یا تعامل بین این دو بپردازند.

در اندیشه امام رحمة الله علیه «دین» خاستگاه و منشأ نظام سیاسی اسلام است و کلیه برنامه ها و مباحث سیاسی اسلام بر مبنی قوانین و احکام دینی پایه ریزی شده است و دلیل توسعه یافتن و فراگیر شدن حکومت اسلامی در نیمه اول قرن ظهور اسلام را آمیختگی دین و سیاست می داند و می فرماید:«رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پایه سیاست را در دیانت گذاشته است.»

با توجه به آن چه که بیان گردید روشن شد که در اندیشه سیاسی امام رحمة الله علیه، آموزه های دین داری صبغه سیاسی می باشند، از این رو یکی از ابعاد احیاگری امامرحمة الله علیه احیای روح سیاسی نهضت عاشورای حسینی با توجه به اهداف آن در میان اندیشمندان و شیعیان جهان است که اثرات بسیاری را در پیشبرد نهضت اسلامی به دنبال داشت، هر چند این مسأله در طول تاریخ تحولات جامعه مسلمانان به فراموشی سپرده شده بود.

یکی از نویسندگان درباره وضعیت سیاسی ـ فرهنگی عزاداری شیعیان قبل از انقلاب می نویسد: «افسوس که شیعه بیشتر بر مصائب عاشورا گریست و کمتر در مسائل عاشورا اندیشید، شیعه عاشورا را نگه داشت لیکن درست نشناساند، آفرین بر او که نگاه داشت و دریغا از او که نشناساند.

نگرش امام به حادثه عظیم عاشورا به عنوان یک ضایعه تاریخی نبود، بلکه ایشان در یک افق برتر قیام امام حسین علیه السلام را یک حرکت هدفمند و برنامه ریزی شده در جهت احیای اسلام می دانست و می فرمود: «او [امام حسین علیه السلام] می دانست که چه می کند و کجا می رود و هدفش چیست؟ امام حسین علیه السلام با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود واقعه بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید».

ایشان فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسی ـ دینی و پشتوانه فرهنگ غنی و انسان ساز تشیع می دانست و با بهره گیری از آموزه های عاشورایی به احیای دین پرداخت و حماسه حسینی را اساس قیام و مبارزه و تحول و پایداری قرار داد.

نگرش امام رحمة الله علیه به سیاست و اندیشه سیاسی ایشان باعث شد تا نوع نگاه به مفهوم و کارکرد سیاست در میان مردم مسلمان و حتی اندیشمندان اسلامی تغییر کند و شعائر دینی و مذهبی را آمیزه ای از دین و سیاست بدانند.امام با تفسیری جدید از مؤلفه های فرهنگ عاشورا غبار بدعت و تحریف را از فرهنگ شیعه زدود و به برخی از نظریه های ناصواب خط بطلان کشید.«گریه» در مراسم عاشورا و عزاداری امام حسین رحمة الله علیه در نظر بعضی از اندیشمندان، نشانه دلسوزی و ترحم بر حادثه عاشورا قلمداد می شد و برخی آن را باعث عجز و ضعف روحی می دانستند.

امام با تفسیر حدیث «تباکی»به تأثیرات سیاسی گریه در جامعه اشاره می کند و ملت ایران را ملت «گریه سیاسی» می نامد که این گریه نهال ایمان و جهاد را در قلوب مردم شکوفا می سازد و یک ملت حماسه ساز پدید می آورد ایشان در این باره می فرماید: «مسأله تباکی نیست، مسأله سیاسی است.

مجلس عزا نه برای این است که گریه بکنند برای سیدالشهداء اجر ببرند، البته برای این هم هست…بلکه مهم آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه اش را کشیده اند که تا آخر باشد.همچنین، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را استمرار نهضت حسینی در گستره تاریخ تشیع می دانست و آن را سرلوحه زندگی شیعیان معرفی می کرد که در هر زمان و مکانی باید حسینیان به مصاف یزیدیان بروند. امام رحمة الله علیه رویدادهای انقلاب و دفاع مقدس را مصداقی از این حدیث می دانست و حوادث آن را مکررا عاشورا و مخالفان و دشمنان انقلاب اسلامی را مکررا یزیدیان تفسیر می کرد و به بیانی دیگر این حدیث را تصویرگر صحنه مقابله اسلام و کفر و رویارویی عدل و ظلم می دانست که یعنی باید روح حماسه همواره در جامعه شیعه زنده بماند. تأکید ائمه معصومین علیهم السلام بر اقامه عزای امام حسین علیه السلام و احیای عاشورا در جامعه بر همین نکات اشاره دارد.

بخش عظیم و مهم نگرش احیاگرانه امام خمینی رحمة الله علیه به نهضت عاشوری حسینی در سیره سیاسی ایشان در قیام و مبارزه علیه ظلم و تشکل بخشی به جامعه شیعه تبلور می یابد.

امام رحمة الله علیه نهضت خود را به پیروی از قیام خونین امام حسین علیه السلام و بر پایه تجربه تاریخی و عبرت آموزی از نقاط ضعف و قوت قیام های شیعیان در طول تاریخ، خصوصاً مبارزات عالمان شیعی در سده های اخیر استوار کرد و مسیر مبارزه، اهداف و آینده انقلاب اسلامی را مشخص کرد.

امام رحمة الله علیه با تأسی به سیره امام حسین علیه السلام در مبارزه با رژیم ستمشاهای به استناد حدیث امام حسین علیه السلام: «من رَی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله..» خطاب به ملت ایران می فرماید:«[امام حسین] تصریح می کندکه اگرکسی ببیندکه حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم به مردم می کند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می تواند و رژیم طاغوت را مظهر حکومت جائر معرفی می کند و مردم را به مبارزه دعوت می نماید.

از سوی دیگر با مطرح ساختن شعار عاشورایی «هیهات مناالذلّة» هیچ گاه تلاش های سازش کارانه را بر نمی تابد و به ملت ایران نیز سفارش می کرد که به پیروی از شعار امام حسین علیه السلام که فرمود: «من مرگ شرافتمندانه را جز سعادت، و زندگی با ستمکاران را جز خواری نمیدانم.

به ملت ایران گوشزد کرد که:«باید با قدرت به پیش برویم و با قدرت باهمه کسانی که به ما می خواهند تجاوز و تعدی کنند مبارزه کنیم و زندگی آبرومند نداشتن و زیر بار [ظلم ] بودن هزار مرتبه [بدتر] از این که انسان بمیرد، مردن بر او شرف دارد».

ایشان همچنین با الهام از تحمل مصائب کربلا در فروردین سال ۴۲ که هجوم مزدوران رژیم به مبارزان اسلامی آغاز شده بود فرمود: «شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجیع صبر و استقامت کردند که آن چه ما امروز می بینیم نسبت به آن چیزی نیست، پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته اند و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کرده اند».

امام رحمة الله علیه با مطرح ساختن فداکاری های امام حسین علیه السلام میان نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پیوند برقرار می سازد: «در حالی که شهادت حضرت سیدالشهدا از همه خسارت ها بالاتر بود، ولی چون او می دانست که چه می کند و کجا می رود و هدفش چیست فداکاری کرد و شهید شد و ما هم باید روی آن فداکاری ها حساب کنیم که سیدالشهدا چه کرد و چه بساط ظلمی را به هم زد و ما هم چه کرده ایم … محرم به ماتعلیم می دهد که باید همان نحوی که مولای شما حسین بن علی سلام الله علیه فداکاری کرد و همه چیز خودش را در راه اسلام فدا کرد، شما هم که شیعیان او هستید، محبان او هستید باید اقتدا به او کنید و هر چه دارید بدهید».

امام رحمة الله علیه تمام ابعاد نهضت امام حسین علیه السلام را یک حرکت کاملاً سیاسی می دانست و با احیای فرهنگ عاشورا و الگو ساختن معیارهای عاشورایی، یک ملت حماسه ساز پدید آورد که با درس آموزی از مکتب امام حسین علیه السلام منشأ تحولات عظیمی در جهان اسلام گردید و معجزه قرن را پدید آورد. عاشورا سمبل تجلی و تبلور ارزش های ناب اسلامی در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی واجتماعی آن است که نقش مهمی در گسترش فرهنگ اسلامی در جامعه شیعه داشته است؛ از همین روی امام درباره مهم ترین عامل موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی می فرماید: «اگر قیام حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمی توانستیم پیروز شویم.»

به کانال هیات رزمندگان اسلام بپیوندید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *