اختصاصی هیات | حجت ا… رجبی: وجوب اطاعت از خليفه الله با برداشت‌هايي از زندگاني امام حسن مجتبي (ع) و امام عصر(عج)

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / اختصاصی هیات | حجت ا… رجبی: وجوب اطاعت از خليفه الله با برداشت‌هايي از زندگاني امام حسن مجتبي (ع) و امام عصر(عج)

با توجه به جايگاه بي‌بديل امامت در نظام اجتماعي مسلمين، نقش و كاركرد فردي و اجتماعي ايشان در هدايت انسان‌ها به سوي كمالات روحي و معنوي و هم‌چنين برخورداري از …

حجت ا… رجبی

مقدّمه: با توجه به جايگاه بي‌بديل امامت در نظام اجتماعي مسلمين، نقش و كاركرد فردي و اجتماعي ايشان در هدايت انسان‌ها به سوي كمالات روحي و معنوي و هم‌چنين برخورداري از درجة عصمت و علم لدّني و انتصاب از جانب خداوند و ساير صفات و ويژگي‌هاي منحصربه‌فردي كه در وجود امام معصوم(ع) متبلور گرديده، معرفت و شناخت امام، اوّلا داراي اهميت فراواني در نظام معرفتي و اعتقادي شيعه داشته و ثانياً بعد از دست‌يابي به معرفت امام وجوب انقياد و سر سپردگي و تعبّد محض و تسليم‌پذيري بي‌چون و چرا را در نظام عقيدتي شيعه، امري اجتناب‌ناپذير است به طوري كه اطاعت از امام، اطاعت از رسول خدا و اطاعت از رسول خدا شمرده شده  واجب گرديده است.

با نگاهي به زندگي دو امام معصوم(ع) (امام مجتبي(ع) و امام زمان(عج)) دو رويكرد متفاوت را در ميان ياران و اصحاب اين‌ دو امام بزرگوار مشاهده مي‌نمائيم كه نشانگر سطح معرفت و ايمان افراد مي‌باشد كه اين رويكردها نقش بسيار زيادي در تعيين سرنوشت و پيروزي يا شكست انقلاب ايفاء مي‌نمايد.

ما در اين نوشتار به تبيين وجوب اطاعت از خليفة الله و هم‌چنين صفات و خصوصيات بارزي كه مي‌تواند در پيروزي يك مكتب، تأثير غيرقابل اجتنابي داشته باشد با مقايسه دو جريان متفاوت پرداخته‌ايم.

وجود معرفت امام

در آموزه‌هاي ديني و دستورات معصومين(ع) تأكيد فراواني مبني بر شناخت امام و معرفت ولي‌خدا و خليفة الله به دست ما رسيده است كه حاكي از اهميّت و جايگاه رفيع امام معصوم و جانشين پيامبر اكرم مي‌باشد و اين مسأله داراي آثار و پيامدهاي فراواني در زندگي فردي و اجتماعي ما مسلمين دارد كه سرنوشت جامعة اسلامي را رقم زده و جامعه را به سوي فلاح و صلاح ـ در صورت انقياد و اطاعت‌پذيري محض از امام معصوم ـ يا شقاوت و بدبختي ـ در صورت عدم انقياد و اطاعت‌پذيري از امام معصوم(ع) ـ سوق مي‌دهد در احاديث فراواني بر وجوب و اهميت شناخت امام معصوم(ع) توصيه شده است.

كه ما به تعدادي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

در منابع روايي شيعه و اهل‌سنت در باب امامت، حديثي از پيامبر اكرم روايت شده كه چون با كلمة «من مات» آغاز شده به حديث «من مات…» (حديث مرگ جاهلي» شهرت يافته است.

اين حديث در منابع اهل‌سنت،[1] از شماري از صحابه پيامبر و در منابع شيعي از چند تن از امام اهل‌بيت(ع) روايت شده است كه در نزد فريقين (شيعه و سنّي) تواتر معنوي دارد[2]و از احاديث مسلّم نزد مسلمين به شمار مي‌رود در اين حديث پيامبر گرامي اسلام مي‌فرمايد: «من مات و هو لا يعرف امامه مات متيةً جاهليّةً؛[3] كسي كه بميرد، در حالي كه امامش را نمي‌شناسد، به مرگ جاهلي مرده است»

هم‌چنين در حديث معروف ديگري، شناخت خدا و رسول خدا به شناخت امام پيوند خورده و نتيجة عدم معرفت امام، ضلالت و گمراهي شمرده شده است.[4]

علّت وجود شناخت امام معصوم

با توجه به تأكيدات فراواني كه در مورد لزوم معرفت امام معصوم(ع) صورت گرفته اين سئوال به ذهن خطور مي‌كند كه اين همه تأكيد براي چيست و اساساً چرا بايد امام را شناخت و معرفت امام چه نقشي مي‌تواند در زندگي ما مسلمين ايفا نمايد كه ما براي جواب مي‌گوييم: امام به عنوان خليفة الله كه تجلّي جلال و جمال خداوند بر روي زمين بوده و واسطة فيض خداوند بر بندگان مي‌باشد علاوه بر اين‌كه داراي جايگاه رفيعي در جهان هستي بوده و داراي عالي‌ترين جايگاه علمي و معنوي و مراتب روحي و كمالات نفساني مي‌باشد، داراي شئون مختلفي از جمله علم لدّني، عصمت، انتصاب از جانب حق‌تعالي و… مي‌باشد.

كه با شناخت و معرفت امام معصوم و پي بردن به ابعاد شخصي شخيصتي وجود امام و خصوصيات و كاركردهاي فردي و اجتماعي زندگي ايشان، لزوم اطاعت و انقياد محض از فرامين و دستورات امام فهميده مي‌شود از اين‌رو خداوند متعال در قرآن كريم اطاعت از امام را هم‌رديف با اطاعت از خود و رسول خود برشمرده و واجب فرموده است چنان‌كه مي‌فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطعيوالرسول و اولي الامر منكم»[5]

و امام جعفر صادق(ع) در حديث زيبايي چنين مي‌فرمايد: «… و بعده معرفة الامام الذي به يأتّم بنعته و صفته و اسمه في حال العسر و اليسر و أدني معرفة الامامِ أنّه عِدلُ النبي ـ إلّا دَرَجَةَ النبوّة ـ و وارثه و أن طاعَتَهُ طاعة الله و طاعَةُ رسول الله و التسليم له في كلّ امرٍ اليه و الأخذ بقوِلِه…»[6] «… بعد از معرفت رسول خدا. شناخت امامي است كه به او اقتدا مي‌شود و اين شناخت، شناسايي صفت و خصوصيت و اسم او، چه در حال سختي و چه در حال راحتي، است. كم‌ترين حدّ معرفت امام آن است كه ايشان هم‌رديف پيامبر، ‌به جزء مرتبة نبوّت، و وارث اويند؛ اطاعت از ايشان، اطاعت از خدا و اطاعت از رسول خدا است و اين‌كه بايد در هر مسئله‌اي در برابرشان تسليم بود و رجوع آن امور را به ايشان دانست؛ و بايد به فرموده‌هايشان عمل كرد و…»

از مطالب ارائه شده نتيجه مي‌گيريم كه اوّلاً معرفت امام بر مسلمين ضروري و واجب مي‌باشد و ثانياً ثمرة اين معرفت و شناخت، وجوب اطاعت و فرمانبرداري محض از امام معصوم(ع) مي‌باشد چرا كه امام معصوم خليفه و جانشين پيامبر بوده و تمام شئون پيامبر به جز دريافت و ابلاغ وحي را دارا مي‌باشد و تمام اوامر و نواهي ايشان نشأت گرفته از اوامر و نواهي خداوند متعال و نبي‌مكرّم اسلام مي‌باشد از اين‌رو تمام برنامه‌ها و دستورات ايشان از روي حكمت و مصلحت بوده و قول و فعل و تقرير ايشان، براي تمام مسلمين حجّت مي‌باشد و تخلّف از دستورات ايشان، حرام بوده و باعث ضلالت و گمراهي مسلمين خواهد شد.

با نگاهي به زندگي پرفرازو نشيب و سراسر عبرت‌انگيز امام حسن مجتبي(ع)، متأسفانه به اين مسأله پي مي‌بريم كه عموم مردم و حتّي خواص ياران ايشان، در اطاعت‌پذيري انقياد و محض از حضرت ايشان دچار ترديد شده و در بسياري از مسائل از جمله تصميم سرنوشت‌ساز امام در رابطه با صلح با معاويه طفره رفته و به امام خرده‌گيري نمودند و حتّي كار به جايي كشيده شد ه يكي از ياران امام مجتبي(ع) به نام سفيان بن ابي‌ليلي مي‌گويد: پس از ماجراي صلح به نزد امام حسن(ع) كه در جلوي خانه‌اي نشسته بود و جمعي اطراف او بودند رفته و به آن حضرت گفتم: «السّلام عليك يا مذلّ المؤمنين»[7] سلام بر تو اي كسي كه مؤمنان را خوار و زبون كردي!؟)

موارد متعددي از نافرماني و جسارت شيعيان نسبت به ساحت مقدّس امام حسن مجتبي(ع) در تاريخ پربركت ايشان به چشم مي‌آيد كه اوّلاً حاكي از مظلوميت ايشان و ثانياً عدم معرفت مردم نسبت به شئون امامت و ولايت مي‌باشد و در حديث ديگري چنين مي‌خوانيم كه حلالٌ حلالٌ و أن الذي قلتَ حرامٌ حرام»[8]قسم به خدا اگر اناري را از وسط بشكافي و آن را دو نصف نمايي و بفرمايي نصفش حلال و نصفش حرام است من هم شهادت مي‌دهم كه آن را كه حلال كردي حلال و آن را كه حرام نمودي حرام است. اين روح انقياد و سر سپردن به دستور امام در مورد جريان معروف هارون مكّي نيز به وضوح ديده مي‌شود[9] و هم‌چنين صحنه‌هاي درخشاني از فرمانپذيري و تعبد محض در برابر اوامر امام، در زندگي اصحاب اميرالمؤمنين(ع) و هم‌چنين حضرت سيدالشهداء(ع) به چشم مي‌خورد كه ما به خاطر دوري از اطاله كلام از ذكر آن خودداري مي‌نمائيم.

ولي همان‌طور كه بيان شد در زندگاني امام حسن(ع)، متأسفانه شيعيان و طرفداران حضرت بنابر دلايل مختلف از جمله عدم معرفت امام و عدم انقياد محض از ايشان و پراكندگي عقيده و وجود حزب‌ها و باندهاي مختلف العقيده، نااميدي از به دست آوردن غنايم و دل‌بستگي آن‌ها به دنيا، تبليغات سوء و اشاعة اكاذيب از طرف دشمن، نيرنگ‌بازي و حيله‌گري دشمن غدّار، از حمايت و اطاعت از امام زمانشان دست كشيده و تسليم ارادة دشمن شدند كه نتيجة آن هم به قدرت رسيدن معاوية بن ابي‌سفيان و تأسيس سلسله بني‌اميّه بود كه آن همه فجايع را در جهان اسلام به بار آورد و امام حسن در مقابل اين عوامل چاره‌اي غير از نرمش قهرمانانه ـ بنابر تعبير مقام معظم رهبري ـ و صلح با معاويه نداشت تا اوّلاً جلوي خونريزي بي‌ثمر مسلمين را بگيرد و ثانياً مكر و فريب دشمن غدّار را خنثي نموده و زمينه را براي حفظ جان شيعيان و آماده‌سازي براي قيام حضرت سيدالشهداء(ع) فراهم نمايد.

ابوسعيد عقيصا گويد: وقتي امام حسن(ع) با معاويه مصالحه كرد، مردم به نزد او آمدند و بعضي از آن‌ها امام را به واسطه بيعتش مورد سرزنش قرار دارند، امام(ع) فرمود: واي بر شما، چه مي‌دانيد كه چه كردم؟ به خدا سوگند اين عمل براي شيعيانم از آنچه كه آفتاب بر آن بتابد و غروب كند بهتر است، آيا نمي‌دانيد كه من امام منقرض الطاعة به شما هستم و به نصّ رسول خدا يكي از سروران جوانان بهشتم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا مي‌دانيد كه وقتي خضر(ع) كشتي را سوراخ كرد و ديوار را بپا داشت و آن جوان را كشت، اين اعمال موجب خشم موسي بن عمران گرديد چون حكمت آن‌ها بر وي پوشيده بود امّا آن اعمال نزد خداي تعالي عين حكمت و صواب بود؟ آيا مي‌دانيد كه هيچ‌يك از ما ائمّه نيست جز آن‌كه بيعت سركش زمانش بر گردن اوست مگر قائمي كه روح الله عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي‌خوانَد؟ خداوند ولادت او را مخفي مي‌سازد و شخص او نهان مي‌شود تا آن‌گاه كه خروج كند بيعت احدي بر گردن او نباشد و…»[10]

در اين روايت شريف، امام ضمن واجب الاطاعة خواندن خود به عنوان امام و خليفة رسول خدا با اشاره به حكمت‌آميز بودن تمام افعال انبياء و اولياء از جمله اقدامات عجيب حضرت خضر در سوراخ كردن كشتي و برپا نگه داشتن ديوار و قتل غلام،[11] صلح خود با معاويه را به صلاح جامعة اسلامي دانسته و آن را سراسر حكمت مي‌داند كه مردم از درك آن عاجز و ناتوانند و يكي از وظايف مهم و حياتي شيعيان و پيروان اهل‌بيت اطاعت محض و انقياد كامل در برابر دستورات ائمه(ع) مي‌باشد هرچند از درك علل و حكمت بسياري از دستورات ايشان ناتوان باشند. و ما در تاريخ زندگي پرافتخار تعدادي از اصحاب ائمّه(ع) به موارد درخشاني از روح تسليم‌پذيري و انقياد در برابر رهبر جامعة اسلامي برخورد مي‌نمائيم از جمله در روايتي مي‌خوانيم كه ابن ابي‌يعغور كه يكي از ياران و اصحاب نزديك امام صادق(ع) و موارد تعريف و تمجيد ايشان در دوران حيات و مماتش بوده روزي به امام صادق(ع) عرضه مي‌دارد: «و الله فلقتَ رمّانةً بنصفين و قلتَ هذا حرامٌ و هذا حلالٌ لَشَهِدْتُ أنّ الّذي قُلتَ؛

همان‌طور كه خود ايشان بيان مي‌فرمايد: «… و قد صالَحْتُهُ و رأيتُ أن حِقنَ الدّماءِ خيرٌ من سفكها و لَمْ أرد بذلك إلّا صلاحكم و بقائكم…»[12] (و من با معاويه مصالحه كردم چرا كه حفظ خون مسلمين را بهتر از ريخته شدنش ديدم و اراده‌ي از اين كار به غير از صلاح و بقاء شما نداشتم…»[13]

با توجه به ابعاد گسترده قيام حضرت مهدي و جهاني بودن حكومت حضرت با توجه به آيات[14] و روايات متعدّد و حساسيت اين قضيّه وجود روحية تسليم‌پذيري و انقياد محض در برابر دستورات امام زمان در ميان ياران و شيعيان اهميت بيش‌تري مي‌يابد چرا كه بدون تعبد و ولايت‌پذيري محض، تشكيل حكومت الهي آن همه در سطح جهاني دور از ذهن به نظر مي‌رسد و اگر به جاي همراهي و همدلي و محور قرار دادن ارادة امام در هم امور، اختلاف و تفرقه و خودمحوري بعضي افراد. حاكم گردد، پيروزي نهايي حق عليه باطل به هيچ‌وجه محقق نخواهد گرديد همان‌طوري كه اين امور باعث شكست لشكر امام علي(ع) در جنگ صفين و امام حسن مجتبي(ع) در جنگ با معاويه گرديد.

اين مسأله زماني اهميت مي‌يابد كه ما بدانيم در جريان نبرد نهايي امام زمان با لشكريان كفر و ضلال براي تشكيل حكومت جهاني اسلام و برقراري عدالت فراگير، مشكلات داخلي و خارجي فراواني دامن‌گير مسلمين و شخص امام زمان خواهد شدكه از جمله آن مي‌توان به خروج سفياني و دجّال و اختلاف بني‌عباس[15] و جنگ‌هاي پي‌درپي يا مخالفين را نام برد. حتي در بعضي از روايات مسائل غيرعادي ديگري نيز اتفاق مي‌افتد كه باعث مشتبه شدن حق و باطل گرديده و باعث ايجاد دودلي و تزلزل در انتخاب راه حق خواهد گرديد كه به سه نمونه اشاره مي‌شود.

 جوان بودن حضرت به طوري كه در روايتي چنين مي‌خوانيم: «و إن من اعظم البليّة أن يخرج اليهم صاحبهم شاباً و هم يحسبونه شيخاً كبيراً؛[16] از بزرگ‌ترين آزمايش‌ها اين است كه امام زمانشان ظهور مي‌كند در سن جواني در حالي كه آن‌ها گمان مي‌كردند، ايشان پيرمرد كهنسالي است.

2. وجود نداهاي گمراه‌كنندة شيطاني، كه در روايتي چنين وارد شده است كه «… قلتُ و كيف يكون النداء؟ قال: ينادي منادٍ من السّماء اوّل النهار يسمعه كلُ قومٍ بألْسِنَتهم: ألا إنّ الحقّ في عليٍّ و شيعته ثم ينادي ابليس في آخر النّهار من الارض ألا إنّ الحق في عثمان و شيعته فعند ذلك يرتاب المبطلون؛[17] ابوحمزة ثمالي از كيفيت نداء آسماني امام صادق(ع) سئوال مي‌‌كند كيفيت نداء آسماني چگونه است و ايشان در جواب مي‌فرمايند: مناديي از آسمان در اوّل روز ندا مي‌دهد به طوري كه همة مردم آن را مي‌شنوند؛ آگاه باشيد حق با علي و شيعيانش مي‌باشد و پس از آن در آخر روز هم شيطان ندا مي‌كند كه آگاه باشيد كه حق با عثمان و شيعيانش مي‌باشد كه در اين هنگام شك‌كنندگان به شك مي‌افتند.

3. خصوصيات عجيب و غيرعادّي بعضي از دشمنان اصلي امام زمان از جمله دجّال كه در مصادر اهل‌سنت براي دجال صفاتي ذكر شده است از قبيل:

1. ادعاي ربوبيت[18]

2. عمر طولاني[19]

3. همراه داشتن آب و‌ آتش[20]

4. بينا كردن كور و شفا دادن مرض[21]

5. زنده كردن مرده[22]

6. همراه داشتن نهري از آب و آتش[23]

7. برآورده شدن خواسته‌هايش[24]

و… .[25]

كه امكان دارد اين خصوصيات، معاني رمزگونه داشته باشند همان‌گونه كه شهيد صدر مي‌نويسد: «دجال رمزي است از اوج تمدّن و تكنيك غرب كه با اسلام و مباني آن ستيز دارد و…»‌ به هر حال آنچه كه مهم است اين‌كه اين مسائل چه معناي حقيقي داشته باشند و چه معاني رمزگونه داشته باشند باعث مشتبه شدن حق و باطل شده و شناخت آن را مشكل خواهد ساخت كه نياز به ايماني استوار، قلبي راسخ. قوّت عقل و انديشه، شجاعت فراوان معرفت امام و اطاعت محض از ايشان دارد ـ كه متأسفانه ياران امام حسن مجتبي فاقد چنين روحياتي بودند ـ و ما به تعدادي از اين روايات متعدّد اشاره مي‌نماييم.

خصوصيات و ويژگي‌هاي ياران امام زمان

1. اتحاد و همدلي: امام علي(ع) مي‌فرمايد: «قلوبهم مجتمعهٌ»[26] ياوران مهدي(ع) دل‌هايي متحّد دارند و امام صادق(ع) در توصيف ياران حضرت مي‌فرمايد: «إن اصحاب القائم(ع) يلقي بعضاً كانهم بنوابٍ وامٍ؛[27] اصحاب قائم(ع) به گونه‌اي با هم معاشرت مي‌كنند، مانند اين‌كه از يك پدر و مادر هستند….»

2. شجاعت

ايشان در حديث ديگري شجاعت اصحاب امام زمان را چنين بيان مي‌كند كه: كلّهم ليوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو انّهم همّوا بازالة الجبال لا زالوها عن تواضعها؛[28] همه شيراني كه از بيشه‌ها خارج شده‌اند و اگر اراده كنند كوه‌ها را از جا برمي‌كنند.»

3. اطاعت‌پذيري و انقياد

امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «هم اطوع من امةٍ لسيّدها:[29] اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداري كنيز در برابر مولايشان بيش‌تر است و در روايتي ديگر چنين بيان شده است: «… مجدّون في طاعته؛[30] در اطاعت‌ از امامشان از هيچ كوششي فروگذاري نمي‌كنند»

4. محبّت و ولايت‌پذيري

امام صادق(ع) در معرفي اين ويژگي چنين مي‌فرمايند: «يتمسّحون بسرج الامام يطلبون بذلك البركة؛[31] به عنوان تبرك بر زين اسب امام تبرك مي‌جويند.

و در روايتي ديگر چنين بيان مي‌فرمايد كه: يَحُفُّونَهُ به و يَقُونَهُ بأنفسهم في الحروب و يكْفُونَه ما يريد فيهم؛[32] در ميدان رزم آنان او را در ميان مي‌گيرند و در جنگ‌ها با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.»

 

پی نوشتها:

[1]. احمد بن حنبل، مسند، ج13، ص188 و طبراني، المعجم الكبير، ج19، ص388؛ متقي هندي، كنزالعمّال، ج1، ص103، ح464 و ج6، ص65، حديث14863، ابن ابي‌الحديد، شرح نهج البلاغه، ج9، 125 و… .

[2]. تواتر حديث به اين معناست كه روايان يك حديث تعدادي باشند (مثلاً 10 يا 20 يا 40نفر يا بيش‌تر) كه با توجه به نقل اين تعداد ـ و علم به اين‌كه همه آن‌ها به دروغ هم داستان نيستند ـ شنونده حديث به صدور آن يقين بياورد. تواتر به سه قسم است: الف) تواتر لفظي ب) تواتر معنوي ج) تواتر اجمالي.

و تواتر معنوي، تواتري است كه همه روايان، يك حديث را با يك مضمون ولي با لفظ‌هاي مختلف نقل كنند: مثل شجاعت اميرالمؤمنين.

[3] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج23، ص76 و كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج1، ص308.

[4]. چنان كه در دعاي شريف معرفت. به خداوند متعال عرض مي‌كنيم: «اللّهم عرفني نفسك فانك إن لم تعرّفني نفسك لم اعرف نبيّك. اللّهم عرفني رسولك فانك إن لم تعرّفني رسولك لم اعرف حجتّك، اللّهم عرّفني حجتك فانك إن لم تعرّفني حجتّك ظلت عن ديني (كليني، اصول كافي، ج1، ص371، ح2)

[5]. نساء، آيه59.

[6]. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج36، ص407.

[7]. زندگاني امام حسن مجتبي، سيد هاشم رسول محلّاتي، به نقل از ابوالفرج اصفهاني، ترجمه مقاتل الطالبين، صص66 و 65.

[8]. علي بحراني، منار الهدي في النص علي امامة الأئمّة الاثني عشر، ص25.

[9]. بحارالانوار، ج47، ص123.

[10]. شيخ صدوق، محمد بن علي، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص571.

[11]. جريان اين واقعه عبرت‌آموز و حكمت‌آميز در سورة‌ مباركة‌ كهف، آيات 65 الي 82 ذكر شده است.

[12]. بحارالانوار، ج47، ص123.

[13]. بحارالانوار، ج44، ص22.

[14]. در آيات فراواني برپايي اين حكومت: لفظ «ارض» به كار رفته است كه بيانگر جهاني بودن اين قيام مي‌باشد كه عبارتند از سورة نور/55، قصص/5، انبياء/105.

 

[15]. عن الثمالي قال: قلت لابي عبدالله إن اباجعفر كان يقول: خروج السفياني، من المحتوم، و النداء من المحتوم و طلوع المشس من المغرب من المحتوم و اشياء كان يقولها من المحتوم، فقال ابوعبدالله: و اختلاف بني‌فلان من المحتوم و قتل النفس الذكيه من المحتوم و خروج القائم من المحتوم.

[16].  مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص287.

[17]. مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص289.

[18]. سنن ابن ماجه، ج2، ص1360.

[19]. صحيح مسلم، ج8، ص205.

[20]. صحيح بخاري، ج8، ص103.

[21]. مسند احمد، ج5، ص13.

[22]. معجم الكبير، ج2، ص56.

[23]. صحيح مسلم، ج8، ص197.

[24]. رضواني، علي اصغر، موعودشناسي و پاسخ به شبهات، ص531.

[25]. صدر، سيدمحمد، تاريخ مابعد الظهور، ص141.

[26]. كامل سليمان، يوم الخلاص، جلد1، ص285.

[27]. همان، ص289.

[28]. همان، ج1، ص272.

[29]. مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص308.

[30]. ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص94 و يوم الخلاص، ج1، ص271.

[31]. مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص308.

[32]. همان و يوم الخلاص، ج1، ص285.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *