اختصاصی هیات | فرهنگ هواست – انتظارات مقام معظم رهبری از تشکل‌های فرهنگی

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / اختصاصی هیات | فرهنگ هواست – انتظارات مقام معظم رهبری از تشکل‌های فرهنگی

در دوم اردیبهشت سال 1392 تعدادی از فعالان تشکل های فرهنگی توفیق شرفیابی به محضر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) را می یابد. در این دیدار حرفهای مهمی رد و بدل می شود و …

انتظارات مقام معظم رهبری از تشکل‌های فرهنگی:

فرهنگ هواست

در دوم اردیبهشت سال 1392 تعدادی از فعالان تشکل های فرهنگی توفیق شرفیابی به محضر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) را می یابد. در این دیدار حرفهای مهمی رد و بدل می شود و معظم له رهنمودهای بسیار مهمی را خطاب به حاضرین بیان می فرمایند در حقیقت مخاطب این فرمایشات تمامی تشکل های فرهنگی می باشند که در این عرصه فعالیت می نمایند.

اخیراً جامعه ایمانی مشعر مشروح این فرمایشات را به همراه شرح مکمل بیانات حضرت آقا با دیگر بیانات معظم له را در قالب کتابی به نام قرارگاه های فرهنگی منتشر نموده است.

از آنجا که مشروح فرمایشات و رهنمودهای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در این دیدار تاکنون منتشر نشده است، نشریه “هیات” با عنایت به اهمیت این سخنان با استخراج متن فرمایشات در این دیدار آنرا جهت بهره برداری مطلوب و عملیاتی کردن آن خصوصاً در تشکل های فرهنگی علی الخصوص هیات های رزمندگان اسلام به شرح زیر منتشر می نماید.

بسم الله الرحمن الرحیم

خيلي جلسه شيرين و مطلوبي شد امروز بحمدالله؛ برادران عزيز با بيانات خودشان دريچه اي باز كردند به یک دنياي زيبايي از وضعيت مطلوب فرهنگي و همچنين نشانه هاي بسيار خوب و اميدواركننده اي دادند از انگيزه هاي جوشان و متراكمي كه در نسل جوان ما الحمدالله هست. آنچه که بنده وظيفه دارم انجام دهم در درجۀ اول، شكر خداست. ما خيلي چشم انتظار شما ها بوديم در طول چندین سال. خب الحمدالله شماها رسيديد و آمدید؛ خدا را شکر. حدس ما هم همين بود.  این دوستان پیشکسوتی که مشاهده می کنید، در یک دوره هايي- که ما خب، این برادران پیشکسوت هنری و فرهنگی را، خیلی هایشان را از نزدیک می شناسیم – در يك دوره اي واقعاً در اقليت، در غربت بودند، هر کدامشان؛ چه در دنياي ادبيات، چه در دنیای هنر و بقيه عرصه های فرهنگی. امروز الحمدالله شما جوانان آمديد توی ميدان و من پيش بيني مي كردم، امیدوار بودم كه یک چنین اتفاقی بيافتد. يك وقتي هم در نماز جمعهاشاره کردم، سال ها پیش؛ شاید ده-دوازده سال پيش، گفتم ک بعضی ها می گویند ریزش داریم :

من هم قبول دارم ريزش ها را، اما معتقدم رويش ها از ريزش ها قوی تر و انشاءالله پربرکت تر است. الحمدالله همین هم شده.

انشاء الله موفق و مؤيد باشيد. حسن اين گزارش هاي شما هم اين بود كه پرمطلب و در واقع كم حجم بود؛ ..آدم احساس مي كند که آنچه پشت اين گزارش ها، پشت این الفاظ وجود دارد در ذهن ها و در دل ها، خيلي وسيع تر و شاید عميق تر است. حالا وسعتش كه قطعي است از آن چیزی که در الفاظ و کلمات بیان می شود. من اولین مطلبی که میخواهم عرض بکنم به شما، این است که در زمینه فرهنگی، درست از قول بنده نقل کردند، حقیقتا بنده نگرانی ام در طول سالهای متمادی، بیش از نگرانی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، نگرانی فرهنگی بود. علت هم برای شما واضح است، البته برای خیلی ها واضح نیست! اما شما خودتان اهل فرهنگید، می دانید که فرهنگ هواست، اگر این هوا سالم بود، یک بدن مستعد، با تنفس آن، خب انرژی می گیرد. اگر هوا مسموم بود، آدم های سالم هم صرفا در این هوا تنفس بکنند، مریض می شوند، ناتوان می شوند، معلول می شوند؛ فرهنگ یک چنین حالتی دارد.

این نگرانی، یک نگرانی به جایی بود. این نگرانی های بنده از روی آشنایی و آگاهی و واقعیت های جامعه بود، توهمات نبود!

آنی که من در مجموع احساس کردم در این سال های متمادی، این است که این کارهای فرهنگی، در واقع ناهنجاری های فرهنگی که در گفتار، در آثار فرهنگی و در رفتار مشاهده می شود، نه اینکه بخواهیم بگوییم که همه اش را دشمنان ترتیب می دهند و تزریق می کنند، این را نمی شود گفت؛ لکن پشت این نا هنجاری ها یک برنامه وجود دارد. انسان این را احساس می کند؛ یعنی این طور نیست! حالا گاهی هست که فرض بفرمایید در یک جمع، یک آدم بی خیال و مست، کارهای عجیب و غریب انجام می دهد، نمی شود گفت که این حرکتی که این آدم ناباب یا مست یا بیخیال انجام داد، این را قبلا بهش دستور دادند، مثل یک هنرپیشه که می گویند این کار را بکن، انجام بده؛ نه! لکن گاهی اوقات پشت صحنه،  یک نفر، دو نفر نشسته اند، این حرکات را رصد می کنند و آنجایی که باید تشدید کرد، تشدید می کنند، آنجایی که باید تضعیف کرد، تضعیف می کنند، آنجایی که باید با هم جفت و جور کید، جفت و جور می کنند. انسان یک برنامه ریزی احساس می کند در طول این زمان ها، پشت این حوادث فرهنگی و آفت های فرهنگی که سر راه ما پیدا شد. خب وقتي انسان نقطه مقابل را نگاه مي كند، يك جبهه ای مي بيند. ما در مقابلمان يك جبهۀ فرهنگي- سياسي غرب وجود دارد كه در دل آن جبهه، باز یک جبهه سرمايه داري خطرناك و آدم خوار وجود دارد، باز در كنار این، یک جبهه صهيونيستی، با اهداف مشخص وجود دارد؛ باز در كنار این، يك جبهه با ارتجاع فكری و خوك صفتي در زندگي بشری وجود دارد – سلاطين و مسئولان امور خیلی از حكومت ها، زندگي حيواني شان مثل خوك و اهدافشان، اهداف دشمنان و فكرشان، فکرهای متحجر – كه اين ها همه يك مجموعه اي تشكيل دادند در مقابل ما؛ یک جبهه هستند.

ما اگر بخواهیم در مقابل این جبهه کار کنیم، هم بايد تنوع داشته باشیم ، هم ابتكار داشته باشیم، هم باید انگيزه داشته باشیم،  هم باید برنامه داشته باشیم؛ کارمان برنامۀ هدايت شده باشد. و اين نمي شود مگر با (( تشكيل جبهه )). اين طرف هم بایستی جبهه تشکیل داد. از افراد و حتی مجموعه ها، به تنهايي كار  بر نمی آید، باید یک کار وسیع جبهه ای انجام داد.

این کار هم جز با حضور مردم امكان ندارد؛ یعنی ابتکارات مردم خیلی از کارها را می کند. شما آمارهایی دادید که برای من جدید بود، من این آمارها را نمی دانستم، اما می دانستم یک حجم عظیمی از فعالیت های مردمی در زمینه های فرهنگ وجود دارد. در طول اين سال ها به افراد متعددی من تكليف كردم برويد و این تشکل های مردمی، این مجموعه ها، این واحدهاي مردمي را که خودشان دارند کار فرهنگی می کنند، بروید اینها را پيدا كنيد، تشويق كنيد، متشكل كنيد، در حدود ممکن پشتيباني كنيد؛ نتوانستند. آن کسانی که بنده بهشان تکلیف کردم، نتوانستند. یک چنین حرکت عظیمی لازم است، خب، حالا شما وارد اين ميدان شديد، این مسئولیت را به عهده گرفتید، بسيار كار خوبی است، بسیار کار مباركي است.ای کار یک لوازمي دارد که این لوازم را باید رعایت کرد. البته من در همين جا به شما عرض بكنم كه تقدم ابتكارات اشخاص و جوشش هاي فردي و دروني آدم های متنوع را به آنچه که حالا به صورت متمرکز به ذهن بنده و امثال بنده ممکن است بیاید، این تقدم را من قبول دارم. یعنی معتقدم آنچه که از مجموعه شماها بر می آید راقی تر و عمیق تر است از آن چیزی که به ذهن من می رسد، لکن چیزهایی هم به ذهن می آید که می خواهم بگویم تا توجه کنید.

یک مسئله این است که وقتي شما یک حركتی به اين عظمت را شروع می کنید – خیلی كار بزرگي شما شروع كرده ايد، ابعاد وسيع و بزرگي دارد – از جمله اولين كارهايي كه بايد انجام بدهيد این است که جايي براي آفت شناسي اين كار بگذاريد. چون كار بزرگ است و وقتی کار بزرگ بود، آفتش هم خسارت بار است. از همین اول کار، شما نگاه کنید ببینید این کار وسیع و عظيم شما چه آفت هايي مي تواند پيدا كند، به نظر من جزو واجب ترین کارهاست. ما داشتيم؛ مجموعه هايي كه نه با اين وسعت، خوب شروع كردند، لكن خوب تمام نكردند؛ نمونه هاي متعدد هم داشتيم. اگر مراقبت نكنيد از اول آسيب ها را نبينيد – با دقت تمام –  گرفتار خواهيد شد. آفات هم بخصوص در  زمینه های فرهنگی، تدريجي وارد مي شوند. يكباره و چشم گير وارد نمي شوند، يك دفعه انسان احساس می کند ضربه سختي خورده كه تداركش دشوار خواهد بود. این یکی از توصیه های بنده است که به آن توجه کنید.

یک توصیه دیگر، که این هم به نظر من خیلی مهم است، اين است كه چنين كار بزرگ و گسترده اي، پشتوانه نظري فكري بسيار محكمي لازم دارد. اگر اين پشتوانه فكري را نباشد، ممكن است در وسط راه و در درون تشكيلاتتان دچار انحراف شويد. دچار ركود و ارتجاع بشويد. اين خطرها در كمين شماست. یک كار به شدت قوي و عميق نظري و نرم افزاري حتماً احتياج داريد. ..من وزن این کار عمیق و وسیعی را که شما شروع کردید، خيلي وزن سنگيني مي بينم که به نظر من می رسد این پشتوانه  فكري و فرهنگي بايستي خیلی مورد اطمينان باشد و اگر اين پشتوانه نباشد، دچار سطحي نگري و انحراف مي شويد. نه اینکه خود شما منحرف بشوید، تشكيلاتتان آفت انحراف و سطحي نگري پیدا خواهد کرد، آفتتکرار پیدا خواهد کرد، احیاناً آفت آفت تحجرهاي خطرناك پیدا خواهد کرد. این هم یک نکته ای است که باید به آن توجه بکنید. یک نکته ديگری که وجود دارد، بحث اولويت هاست. نگاه کنید ببينيد چه كاري زمين مانده است. حالا يك وقتي ست يك مجموعه اي كاري  را خودشان انجام مي دهند، شما براي آن نظيری هم سراغ نداريد؛ خب پشتیبانی می کنید، اشکالی هم ندارد. چنانچه هرجا ملاحظه كرديد اين كاري كه شما مي كنيد قبلاً يك جايي تدارك ديده شده، اول برويد سراغ آنجا، ببينيد اگر تدارك، كافي و قانع كننده بود و باري از دوش شما برداشته است، افراد را ارجاع بدهيد به آنجا و اگر نبود تكميل كنيد. بايد با مجموعه ها همكاري كرد، كم پيش مي آيد كه انسان يك مركزي را پيدا كند كه نشود با آن صد در صد كار كرد. كار تأسيسي، معلوم نيست زياد پيش بيايد، مثل كار تبليغ كه اشاره شد. دوجور كار است. یک جور کار، مثل آن كار حجاب و مدرسه که ما هیچ جا نظيرش را نداريم؛ یعنی این یک كار كاملاً جديدی است و در آن موازي كاري علي الاجاله حالا حالاها قابل تصور نيست؛ به خاطر اینکه حالا یک زوجی پیدا شدند که مثلاً ده تا مدرسه را پوشش می دهند، اگر مثل آن زوج ده زوج همراه با اینها شد، كار توسعه پيدا مي كند در مدارس، صدتا مدرسه را پوشش خواهند داد، صدتا مدرسه از هزاران مدرسه در کشور کم است، مابقی اش هنوز احتیاج دارد. یا مثلاً آن کاری که گفتید، مثل فرستادن مبلغ در مترو و جاهايي كه گفتيد جديد است و کارهایی است که نظير ندارد، لكن یک وقت بحث فرستادن مبلغ است، خب، دوستان حوزه و یا همین دوستانی که اشاره کردید تشریف دارند، می دانند در حوزه کارهای تبلیغاتی زیادی انجام می گیرد، حتی آنجاها موازی کاری بود؛ ما به بعضی مجموعه ها گفتیم اعزام مبلغ نکنند، بنشینند برای اعزام مبلغ برنامه ریزی کنند. یعنی یک خلایی وجود دارد، گفتیم این کار را بکنید. شما نگاه کنید، ببینید خلاء کجاست، آن خلاء را پر کنید.

یا در زمينه مسائل قرآني هم همين جوراست. تفضیلات را حالا خود شما باید بگردید پیدا کنید. منظور این است که موازی کاری به معنای دوباره کاری درست نیست. حالا نه اینکه هر کار موازي كاري غلط باشد، نه؛ گاهی کارهای موازی چون نیاز زیاد است، لازم است، اما دوباره کاری ها و اضافه کاری های بی منطق را مواظب باشید پیش نیاید و جلویش را بگیرید.

.. بنابراین این هم مسئله مهمی است که سر خودتان را خیلی شلوغ نکنید به کارهایی که دیگران هم دارند انجام می دهند و یک گوشه چشمی می تواند خلایی را یا کمبودی را از آنها پر کند باز شما خودتان بروید مشغول شوید؛ این خیلی لزومی ندارد. کارهای نشده و نکرده که شما باید انجام دهید، خیلی هست. نگاه کنید ببینید اولویت ها چیست. این هم یک مطلب.

یک مطلب دیگر هم این است که یکی از مسائل مهم یک چنین کارهای فرهنگی، مسائل و بودجه و پشتیبانی های این جوری است.

 لکن اگر بتوانید به جای کمک مالی، آن جاهایی که ممکن است – یک جاهایی هست که احتیاج به کمک مالی است، بدون آن امکان ندارد کار پیش برود – کمک های مالی تبدیل شود به زمینه سازی برای روی پا ایستادن اینها. شما خودتان هم گفتید که بعضی ها می گویند که با ما اینطور رفتار کنید، درست هم همین است. یعنی اگر شما چنانچه مثلا وسیله پخش محصولات آنها را فراهم بکنید، اینها احتیاج به کمک مالی شما ندارند، یعنی به خودتان وابسته نکنید مجموعه را محاذیری دارد، یعنی در آینده مشکلاتی را برای شما و برای آنها فراهم می کند.

مطلب دیگر این است که تشکیلاتتان را حتی المقدور ستادی نگه دارید و حتی المقدور وارد صف نشوید، صف را به عهده همین مجموعه های مردمی بگذارید. بنشینید تدبیر کنید. هدایت کنید، مدیریت کنید، مدیریت به معنای مورد نظر در این قضایا، نه به معنای تصدی گری. در واقع یک مرزی برای خودتان قائل بشوید بین صف و ستاد؛ و حتی المقدور وارد کارهای عملیاتی نشوید، عملیات را بگذارید به عهده دیگران و شما بنشینید تدبیر کنید. یک کار به این وسعت، به نظر می رسد که اگر بخواهد ادامه پیدا کند، در این بیشتر موفقیت هست.

یک نکته دیگری هم که لازم است توجه کنید این است که شما گردانندگان این کار هستید در بخش های مختلف، هم خودتان و هم كساني كه به شما مربوط هستند را توجه بدهيد به خودسازي. ببینید شما اشاره كرديد به جهاد اکبر و جهاد اصغر، جهاد اكبر این است؛ یعنی ما اگر توانستيم، با بت دروني و شيطان دروني مبارزه كنيم، در همه اين ميدان ها پیروزیم. اگر انجا شکست خوردیم و مغلوب شدیم، در این میدان ها پیروزی پیدا نخواهیم کرد. حالا ممکن است در این میدان ها جوله ای یک وقت انسان پیدا کند اما دولت حق نخواهد داشت. آنجا را بایستی علاج کرد، درونمان را باید درست کنیم. مراقب باشند جوان هايي كه متصدي بخش هاي مختلف هستند كه تقوا را، پرهيزگاري را و پاكدامني را در درون خودشان تقويت كنند، اینها چیزهای لازمی است.  اگر این را ما توجه نکردیم و  رعايت نكرديم در خيلي جاها كميتمان لنگ خواهد بود در بسیاری جاهای گوناگون، به خصوص در كارهاي اساسي و حساس.

در زمینه های مالی هم، من اعتقادم این است که همان جاهایی که کمک می کنید و باید کمک کنید، یک ((نظارت مومنانه)) و نه نظارت دیوان سالارانه لازم است، باید وجود داشته باشد. بالاخره نگاه کنید ببینید چقدر هزینه می کنید، کجا و چطور هزینه می کنید؛ به اینها توجه کنید، این طور نباشد که یک بی حساب و کتابی تلقی بشود. کارها، کارهای بسیار مهمی است، – آنچه که شما به آن همت گماشته اید – مهم این است که کار ادامه پیدا کند. نفستان را نفس عمیق قرار بدهید، نگذارید نفستان بین راه قطع بشود. البته این الزاماتی دارد؛ هم الزامات روحی و معنوی و هم الزامات مدیریتی و تدبیری دارد و اگر چنانچه به این الزامات توجه نشود، کار چنان چه باید و شاید ادامه پیدا نخواهد کرد. به هر حال این ها چیزهایی است که باید رعایت کرد. ممکن است من برخی از تذکراتی که لازم هست را بعداً به شما منتقل کنم. یک چیز مهم که الان به این مناسبت، به خصوص در این برهه زمانی لازم است عرض کنم، از گسترش نفوذ و کلمه در سطح کشور در مسائل زودبازده، سعی کنید استفاده نشود، مثل انتخابات و فلان و اینها. حیف است کار وسیع فرهنگی را که انسان می خواهد انجام دهد، این را وسیله ای قرار بدهد که در انتخابات یکی جلو بیاید و یکی عقب برود.

 به نظر من حیف است این تشکیلات را تا جایی که ممکن است صرف این جور کارهای زودبازده کنید – البته من انتخابات را به عنوان مثال گفتم – این کارها را باید برای تقویت بنیه فرهنگی به کار برد. ما باید یک بنیه فرهنگی قوی، هم در خودمان و هم در مجموعه نظام بوجود بیاوریم، هم در تک تک مردم به وجود بیاوریم. ما اگر بخواهيم به آن هدف والا، یعنی  ايجاد یک تمدن اسلامي به معناي حقيقي كلمه، که در آن هم دنیا هست و هم آخرت، هم عزت در ملأ اعلي هست و هم عزت در روی زمین است – این آن هدفی است که ما داریم – اگر بخواهیم به این برسيم که این خودش وسیله ای است برای تعالی معنوی روح انسان و عبودیت واقعی که خدای متعال ما را برای آن خلق کرده، اگر اینها را بخواهیم دسترسی پیدا کنیم، احتیاج داریم خیلی کار بکنیم، خیلی تلاش بکنیم و بنیه قوی لازم داریم برای پیشرفت. باید بنیه فرهنگی خود را قوی کنیم، بنیه آحاد مردم و تک تک مردم را.

ان شاءالله خدواند متعال به شما نوفیق بدهد و کمکتان کند.

سوال مطرح کردید – ادامه راه چگونه خواهد بود ؟- من عرضم این است که ادامه راه با استحکام زیرساخت ها ممکن است. اگر چنانچه زیرساخت ها را محکم کردید، کار در ادامه آسان خواهد شد. هر چه بی سروصدا تر حرکت کنید بهتر است. تعبیر چراغ خاموش که چند نفر از دوستان مطرح کردند، تعبیر خوب و درستی است. منتهی بعضی کارهایی که گفتید خیلی هم چراغش خاموش نیست.  بعضی کارها بروز و ظهور بیرونی هم دارد، در یک حدی لازم است، اشکالی هم ندارد، اما هر چه بی سروصدا و بی انتساب وجود داشته باشد، بهتر است. بارها ما عرض کردیم؛ برخی ها کار را نکرده، تابلو می زنند. از یک جاده ای بنده عبور می کردم نزدیک یک شهری، چند سال همانطور از آنجا عبور می کردیم، یک تابلویی من دیدم روی زمین افتاده، یک چیزی روی آن نوشته اند، روی زمین هم افتاده. امسال افتاده بود، سال بعد افتاده بود، بعد هم نرفتیم ببینیم، شاید تا حالا هم، آدم برود، تابلویی آن بالا باشد و زمین هم همین طور افتاده باشد. این فایده ای ندارد. بعضی جاها هست که هیچ تابلویی هم ندارد، اما جوشش کار و حرکت آنجا فراوان است، این با ارزش است.

ما كه شما را دعا مي كنيم ولي وقتي مي بينيم گرمتر دعا مي كنيم. گرمتر دعاي عاقبت به خيري مي كنيم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *