ارزیابی آخرین آرایش انتخاباتی جریان‌های سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها | دکتر رضا داوری

خانه / مطالب و رویدادها / ارزیابی آخرین آرایش انتخاباتی جریان‌های سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها | دکتر رضا داوری

درگذشت هاشمی رفسنجانی تاثیرات مهم و شگرفی بر اردوگاه اصلاح طلبان گذاشته است به گونه ای که این روزها با تعابیری چون” یتیم و مستاصل شده ایم”، ” لنگرگاه خود را از دست داده ایم”، ” رابط ما با نظام رفته است”، ” دیگر نقطه ثقل و گرانیگاه نداریم” و… از خسارات و لطماتی که پس از فوت هاشمی بر اردوگاه آنان وارد آمده ، سخن می گویند.

ارزیابی آخرین آرایش انتخاباتی جریان‌های سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها

 

مهمترین محورها:

 

– درگذشت هاشمی رفسنجانی تاثیرات مهم و شگرفی بر اردوگاه اصلاح طلبان گذاشته است به گونه ای که این روزها با تعابیری چون” یتیم و مستاصل شده ایم”، ” لنگرگاه خود را از دست داده ایم”، ” رابط ما با نظام رفته است”، ” دیگر نقطه ثقل و گرانیگاه نداریم” و… از خسارات و لطماتی که پس از فوت هاشمی بر اردوگاه آنان وارد آمده ، سخن می گویند.

-با فوت هاشمی رفسنجانی ، تحرکات گسترده ای در مجمع روحانیون برای نزدیکی به نظام کلید خورده است. ممنوع التصویری خاتمی به عنوان رئیس شورای مرکزی و کم تحرکی موسوی خوئینی به عنوان دبیر کل ، از مشکلات اساسی مجمع برای حضور در عرصه های سیاسی و رسانه ای و لابی های درون قدرت است.

-نگارش نامه به رهبری ، سومین گامی است که به خاتمی پیشنهاد شده است. گفته می شود محمد خاتمی کار نگارش این نامه را در چند محور به پایان رسانده اما برخی از افراطیون دوم خردادی مانع ارسال آن به رهبر معظم انقلاب شده اند. شنیده ها حاکی است برخی محورهای نامه خاتمی چنین بوده است:1-من تقلب در انتخابات 88 را قبول ندارم.2-با اردوکشی های خیابانی مخالف بودم.3- با تندروی های موسوی و کروبی مخالف بودم و به آنها تذکر دادم. 4-من با شعارها و اقدامات ساختارشکن و تجمعات خیابانی روز قدس و 25 بهمن 1389 نیز مخالف بودم.

– مهمترین اتفاقی که طی روزهای اخیر در اردوگاه احمدی نژادی ها اتفاق افتاده، خبر اعلام آمادگی بقایی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده بود که بازتاب گسترده ای در محافل رسانه ای به همراه داشته است. اما نکته قابل تامل آن است که هنوز پرونده قضایی بقایی بسته نشده و رسیدگی به اتهامات وی پایان نیافته و بسیار بعید است وی بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور نماید.

-تشکيل جبهه مردمي نيروهاي انقلاب را مي‌توان پاسخي به اين ضرورت تاريخي دانست که باید اهداف نيروهاي ارزشي را در قالب مجموعه‌اي فراگيرتر دنبال کرد. جبهه‌ نوپايي که هرچند از درون اردوگاه اصولگرايان برخاسته است، اما دامنه تأثيرگذاري خود را فراتر از آن و در سطح تمامي نيروهاي ارزشي و توده‌هاي جامعه قرار داده است.

  کمتر از سه ماه دیگر به برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و پنجمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا باقی مانده است.

 برگزاری انتخابات در هر نظام سياسي مبتني بر الگوي رقابت‌هاي سياسي شکل مي‌گيرد و احزاب و جريان‌ها با مشاهده عرصه اداره کشور و وضعيت بازيگران سياسي و همچنين بضاعت‌ها و توانايي‌هاي درون اردوگاهي، سناريوهايي را براي کسب قدرت طرح ريزي مي‌کنند و توان و انرژي درون گروهي را براي تحقق سناريو به کار مي‌گيرند.

بر این اساس در هفته های اخیر شاهد برپایی نشست ها و همایش های متعددی از سوی احزاب و جریان های سیاسی با هدف ارزیابی توان تشکیلاتی، راه های نفوذ در بدنه اجتماعی ، بررسی سناریوهای انتخاباتی و چگونگی رسیدن به ائتلاف ها و آرایش های جدید انتخاباتی بوده ایم که در این نوشتار سعی داریم به مهمترین این تحولات مروری گذرا داشته باشیم.

اردوگاه اصلاح طلبان در دوران پساهاشمی

  درگذشت هاشمی رفسنجانی تاثیرات مهم و شگرفی بر اردوگاه اصلاح طلبان گذاشته است به گونه ای که این روزها با تعابیری چون” یتیم و مستاصل شده ایم”، ” لنگرگاه خود را از دست داده ایم”، ” رابط ما با نظام رفته است”، ” دیگر نقطه ثقل و گرانیگاه نداریم” و… از خسارات و لطماتی که پس از فوت هاشمی بر اردوگاه آنان وارد آمده ، سخن می گویند.

 با فوت هاشمی، نفوذ اصلاح طلبان در دانشگاه آزاد به عنوان یک ستاد فراگیر در داخل و حتی خارج کشور، مجمع تشخیص مصلحت به عنوان  پایگاه برجسته ارتباط با چهره های عالی رتبه نظام، مجلس خبرگان رهبری، حوزه های علمیه و مراجع به حداقل رسیده و همچنین از قدرت لابی گری وی با ارکان نظام و وحدت بخشی به اختلافات گروه های اصلاح طلب محروم شده اند.

اگرچه در محافل سیاسی از هاشمی رفسنجانی به عنوان پدر معنوی حزب کارگزاران سازندگی نام می برند، اما همانگونه که اشاره شد، پس لرزه های فقدان وی تنها به این حزب محدود نشده و تاثیرات خود را بر دیگر جریان های جبهه دوم خرداد و اعتدالیون گذاشته است و شدت و گستره این تاثیر بگونه ای است که برخی کارشناسان سیاسی معتقدند در تحلیل تحولات سیاسی کشور می توانیم از دوران پس از درگذشت وی به عنوان مبدایی برای تحولات پیش روی احزاب اصلاح طلب با عنوان دوران پساهاشمی نام ببریم

الف-کارگزاران سازندگی: در میان گروه های اصلاح طلب، جدی ترین ضربه را حزب تکنوکرات کارگزاران سازندگی دریافت کرده است. هاشمی رفسنجانی که در تشکیل و حمایت از این حزب، نقش اساسی را ایفا کرد، با فوت وی، حزب کارگزاران پدر معنوی و اصلی ترین حامی و لنگرگاه خود را از دست داده است و دیگر فردی که بتواند اختلافات درونی حزب همچون تیم اصفهانی ها و کرمانی ها، کرباسچی و مرعشی و…را مهار و کنترل کند وجود ندارد. همچنین به دلیل خروج محمد هاشمی، قدرت لابی گری آن هم کاهش یافته است و از سوی دیگر نفوذ و عضویت افرادی چون فائزه هاشمی ، محمد قوچانی و سعید لیلاز و…فضای سیاسی و لابی گری این حزب با ارکان نظام را نیز با مخاطراتی مواجه ساخته است.

اگرچه از اسحاق جهانگیری عضو شورای کارگزاران به عنوان نامزد در سایه روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نام می برند، اما صرفا این یک پیشنهاد درون حزبی بوده و مورد قبول روحانی هم واقع نشده است.جهانگیری هم شرط آمدن خود را عدم کاندیداتوری روحانی، حمایت روحانی از وی و اجماع اصلاح طلبان بر شخص خود عنوان کرده است.

در انتخابات شورای شهر تهران هنوز بحث ها و بررسی ها درباره نحوه ورود به انتخابات شوراها ادامه دارد. جهانگیری تلاش فراوانی داشت که نجفی را از حزب کارگزاران به عنوان رییس ستاد انتخاباتی اصلاح طلبان و یا شهردار آینده تهران معرفی نماید که در این پروژه ناکام مانده است. نجفی همچنین نتوانسته ریاست ستاد انتخابات شوراهای شهر تهران اصلاح طلبان را نیز به دست آورد. در عین حال به نظر می رسد گزینه های اصلی حزب کارگزاران برای شهرداری آینده تهران افرادی چون محسن هاشمی، محمد علی نجفی و اسحاق جهانگیری باشند.

ب-مجمع روحانیون: با فوت هاشمی رفسنجانی ، تحرکات گسترده ای در مجمع روحانیون برای نزدیکی به نظام کلید خورده است. ممنوع التصویری خاتمی به عنوان رئیس شورای مرکزی و کم تحرکی موسوی خوئینی به عنوان دبیر کل ، از مشکلات اساسی مجمع برای حضور در عرصه های سیاسی و رسانه ای و لابی های درون قدرت است.

 در گام اول محمد خاتمی با طرح آشتی ملی که آن را در بیانیه دعوت مردم به راهپیمایی 22 بهمن درخواست کرد، مدعی شد که با توجه به تهدیدات ترامپ علیه ملت ایران، لازم است که در صفوف ملت ایران، با حضور همه افراد و چهره ها و جریان های سیاسی، انسجام ملی در برابر دشمن خارجی شکل بگیرد.

محمد خاتمی در گام دوم از افرادی چون علی لاریجانی، ناطق نوری ، حسن خمینی و اسحاق جهانگیری خواسته است که از رهبر معظم انقلاب فرصتی برای دیدار با ایشان درخواست کنند. از میان این افراد، اسحاق جهانگیری اولین فردی بود که به دیدار رهبری شتافته است. جهانگیری در این دیدار نتوانسته فرصتی برای ملاقات به دست آورد و موضع نظام اسلامی همچنان بر اعتراف صریح و علنی به رد تقلب در انتخابات 88، عذر خواهی از ملت و نظام به خاطر اردوکشی های خیابانی و ریخته شدن خون بسیجیان و جدا کردن صف خود از فتنه گران و دشمنان است.

 نگارش نامه به رهبری ، سومین گامی است که به خاتمی پیشنهاد شده است. گفته می شود محمد خاتمی کار نگارش این نامه را در چند محور به پایان رسانده اما برخی از افراطیون دوم خردادی مانع ارسال آن به رهبر معظم انقلاب شده اند.

شنیده ها حاکی است برخی محورهای نامه خاتمی چنین بوده است:

1-من تقلب در انتخابات 88 را قبول ندارم.

2-با اردوکشی های خیابانی مخالف بودم.

3- با تندروی های موسوی و کروبی مخالف بودم و به آنها تذکر دادم.

4-من با شعارها و اقدامات ساختارشکن و تجمعات خیابانی روز قدس و 25 بهمن 1389 نیز مخالف بودم.

به نظر می رسد محمد خاتمی به شدت نسبت به انزوای سیاسی و رسانه ای خود به ویژه پس از درگذشت هاشمی رفسنجانی احساس نگرانی می کند و معتقد است چنانچه نتواند در عرصه هایی چون انتخابات 96 نقش آفرینی کند، دیگر نمی توان روی وی به عنوان یک چهره موثر سیاسی حساب ویژه ای باز کرد و اردوگاه اصلاحات باید چاره ای دیگر بیندیشد.

همزمان با تلاش های پشت پرده خاتمی برای بازگشت به قدرت، وی نسبت به حمایت های بدون قید و شرط اصلاح طلبان از کارنامه ضعیف روحانی نیز به شدت نگران است و معتقد است با این روند، اصلاح طلبان هم چوب وهم پیاز را خورده اند. از این رو، محمد خاتمی فعالیت های پشت پرده خود را برای معرفی کاندیدای مستقل و ویژه اصلاحات کلید زده است. اصلی ترین گزینه وی تاکنون برای ریاست جمهوری 96 پزشکیان بوده که گفته می شود سه جلسه با وی دیدار داشته است. گزینه بعدی خاتمی قاضی زاده هاشمی و سومی هم جهانگیری است.به نظر می رسد خاتمی به هر قیمت ممکن می خواهد خود و جریان اصلاحات را از زیر فشار رحم اجاره ای خارج کند.اصلاح طلبان طی چهار سال گذشته نتوانستند از زیر فشار حمایت از یک عضو جامعه روحانیت مبارز برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری خارج شوند.

اما نکته قابل تامل در این میان، خط قرمز حمایت از محمدرضا عارف به عنوان گزینه انتخاباتی اصلاح طلبان و شخص محمد خاتمی است. تاکنون هیچ گروه اصلاح طلب موثری حاضر نشده از عارف به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری 96حمایت کند.

 در انتخابات شوراهای شهر نیز خاتمی رایزنی های خود را با مسجد جامعی به عنوان سرلیست شورای شهر تهران و مهرعلیزاده به عنوان شهردار پیشنهادی برای تهران کلید زده است. وی همچنین در جلسات مختلف بر این نکته پافشاری کرده که اصلاح طلبان علاوه بر شهرداری تهران که بودجه عمرانی آن سه برابر بودجه عمرانی دولت است،  باید شهرداری شهرهای مهمی چون اصفهان، مشهد، تبریز، اهواز و شیراز را نیز به تصرف خود درآورند.

ج-اعتدال و توسعه: : با درگذشت هاشمی رفسنجانی، یقینا باد موافق بر بادبان کشتی اعتدال نخواهد وزید. در زمان حیات هاشمی، وی در هفته های آخر عمر خود، جلسات متعدد و جداگانه ای با محمد خاتمی، حسن خمینی، روحانی و ناطق برگزار کرده بود تا بتواند ضریب انتقادها از دولت و شخص روحانی که به فوران رسیده بود را مهار و خاموش کند که البته در ظاهر به موفقیت هایی دست یافته بود

اما حال با رفتن هاشمی به نظر می رسد حسن روحانی کار دشوارتری برای ایجاد وحدت و اجماع در اردوگاه اعتدال و اصلاحات داشته باشد و فردی هم وزن هاشمی وجود ندارد که بتواند آنها را زیر یک چتر جمع نماید. باید منتظر ماند و دید که با خروج جریان اعتدال و اصلاحات از شوک درگذشت هاشمی، چه تحولاتی در این اردوگاه آشفته اتفاق خواهد افتاد

آیا اصلاح طلبان از رحم اجاره ای خود عبور خواهند کرد؟ گزینه انتخابات ریاست جمهوری آنها کیست؟ پزشکیان یا جهانگیری؟ واکنش عارف چه خواهد بود؟ و یا با همه نقد و انتقادهایی که به دولت یازدهم دارند باز هم از سر ناچاری و استیصال به سراغ روحانی و دولت اعتدال خواهند رفت؟

با همه فراز و نشیب ها و تلاطم های موجود در اردوگاه دولتی ها و حزب اعتدال و توسعه، اما به نظر می رسد دولت روحانی این امید را دارد که شاید بتواند نقش جدیدی از اصلاح طلبان دریافت کند، روحانی سخت به دنبال آن است که پس از فوت هاشمی، وی  بتواند نقش هاشمی را در به وحدت رساندن گروه های اصلاح طلب، رایزنی با رهبری نظام و لابی گری با مسوولان ارشد ایفا کند.

در عین حال نباید از دغدغه ها و فشارهایی که این روزها بر روحانی می رود نیز به سادگی عبور کرد. اگرچه روحانی برای کاندیداتوری در سال 96 خود را مصمم می بیند اما نگران کسب رای از مردمی است که نمره قابل قبولی به کارنامه عملکرد وی نمی دهند. براین اساس روحانی مذاکراتی را با قاضی زاده هاشمی داشته است تا وی با ثبت نام در انتخابات به عنوان یک نامزد حامی دولت یازدهم، از عملکرد دولت روحانی در حوزه های مختلف از جمله بهداشت و درمان دفاع کند و در نهایت در صورتی که وضع روحانی در نظرسنجی ها خوب بود، به نفع روحانی کنار برود تا در دولت دوازدهم به عنوان معاون اول شروع به کار نماید. اما چنانچه روحانی فضا را برای ماندن در کورس رقابت مساعد ندید، وی به نفع قاضی زاده هاشمی کنار برود.

روحانی ریاست ستاد انتخاباتی خود را به تیم امنیتی دولت یعنی محمد شریعتمداری، صالحی امیری، علی ربیعی و علی جنتی سپرده است و حاضر نشده این مسوولیت را به جهانگیری کارگزارانی و نوبخت و نهاوندیان اعتدالی بدهد.

از سوی دیگر، در حوزه شورای شهر تاکنون شاهد تحرک جدی از سوی حزب اعتدال و توسعه نبوده ایم و به نظر می رسد حداقل در تهران، این حزب همراه با اصلاح طلبان با لیست مشترک وارد انتخابات شوراها شوند.

  ج-جریان احمدی نژاد: به دنبال فوت هاشمی رفسنجانی، زمزمه هایی در فضای رسانه ای و شبکه های اجتماعی منتسب به احمدی نژاد و حامیانش کلید خورد که با رفتن هاشمی دیگر خطر دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور منتفی شده و منع رهبری هم از دوش احمدی نژاد برداشته شده است. این فضاسازی رسانه ای یکی دو روز بیشتر دوام نیاورد و خیلی زود فروکش کرد.

اما مهمترین اتفاقی که طی روزهای اخیر در اردوگاه احمدی نژادی ها اتفاق افتاده، خبر اعلام آمادگی بقایی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده بود که بازتاب گسترده ای در محافل رسانه ای به همراه داشته است. اما نکته قابل تامل آن است که هنوز پرونده قضایی بقایی بسته نشده و رسیدگی به اتهامات وی پایان نیافته و بسیار بعید است وی بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور نماید. در عین حال در روزهای اخیر شاهد برگزاری جلساتی انتخاباتی توسط احمدی نژاد با چهره های سیاسی و دانشگاهی بوده ایم که هدف آنها معرفی بیشتر بقایی و تشریح برنامه های آینده وی بوده است.

با این همه به نظر می رسد با درگذشت هاشمی رفسنجانی ، این جریان تا حد زیادی موتور محرک اجتماعی خود را برای دوقطبی سازی فضای جامعه و سفید و سیاه نشان دادن آن از دست داده باشد. سهم بخش عمده ای از رای احمدی نژاد در سال 84 و 88 ناشی از نقد جدی هاشمی رفسنجانی و دو قطبی کردن فضای جامعه بود. با رفتن هاشمی معلوم نیست احمدی نژاد با ساختن کدام قطب مخالف می خواهد افکار عمومی را تحریک و برای خود در فضای سیاسی کشور جایی دست و پا کند؟ اگرچه برخی تحلیل گران سیاسی معتقدند در دوران پساهاشمی ممکن است این بار احمدی نژاد وارد بازی خطرناکی شود و تیغ آخته خود را متوجه برخی نهادهای انقلاب و یا قوای دیگرهمچون قوه قضاییه که کارنامه درخشانی در مقابله با مفاسد و تبعیض ها ندارد، نماید و از این مسیر برای خود سبد رایی در میان مردم ناراضی و منتقد دستگاه قضا، دست و پا نماید.

در حوزه شورای شهر تهران نیز احمدی نژاد جلسات و مذاکراتی را با نیکزاد وزیر راه و شهرسازی دولت دهم شروع کرده و به نظر می رسد جدی ترین گزینه وی برای شهرداری تهران باشد.

د-جریان اصولگرا و انقلابی:  اولین حزبی که در جریان اصولگرایی کاندیدای انتخاباتی خود را برای سال 96 معرفی کرد، حزب موتلفه بود . این حزب با معرفی مهندس میرسلیم گام در صحنه انتخابات گذاشت. البته مسوولان موتلفه اعلام کرده اند جبهه مردمی نیروهای انقلاب در گزینش نهایی خود به هر کاندیدایی برسد، این حزب از همان گزینه حمایت خواهد کرد.

بحث های انتخاباتی در جبهه یکتا نیز ادامه دارد. چهره هایی چون حمید رضا حاج بابایی، رستم قاسمی، مسعود میرکاظمی، مهرداد بذرپاش، ابراهیم عزیزی و فریدون عباسی از گزینه های مطرح ریاست جمهوری این جبهه هستند اگرچه این جبهه هم اعلام کرده به کاندیدای واحد جبهه مردمی نیروهای انقلاب وفادار خواهد بود.

جبهه پایداری هم به جلسات انتخاباتی خود نظم بیشتری داده است. برخی نمایندگان این جبهه تاکنون در جلسات متعدد جبهه مردمی نیروهای انقلاب شرکت کرده اند.

 سایر جریان‌های اصولگرا همچون رهپویان و ایثارگران نیز جلسات مختلفی برگزار کرده و به این نتیجه رسیده اند که در انتخابات 96 با تابلوی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در انتخابات شرکت خواهند کرد

به نظر می رسد اگرچه با درگذشت هاشمی رفسنجانی ، امواج و تلاطم های سنگینی در جبهه مقابل شروع شده اما اوضاع در جبهه انقلابی آرام است. و با شکل گیری “جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی” شاهد روحیه بهتر، انسجام بیشتر و انگیزه بالاتری خواهیم بود .

چگونگی شکل گیری جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی:

در 5 دی ماه بود که مجموعه‌ای 10 نفره متشکل از حجت‌الاسلام حسن رحیمیان، مرضیه وحید دستجردی، مهدی چمران، یحیی آل‌اسحاق، حمیدرضا حاجی‌بابایی، رضا روستاآزاد،‌ محمود خسروی‌وفا، مهدی محمدی، علیرضا مرندی و نادر طالب‌زاده به عنوان اعضای هیات موسس جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کردند تا از شکل‌گيري و صورت‌بندي جديدي از رقابت سياسي در انتخابات آتي خبر بدهند.

تشکيل جبهه مردمي نيروهاي انقلاب را مي‌توان پاسخي به اين ضرورت تاريخي دانست که باید اهداف نيروهاي ارزشي را در قالب مجموعه‌اي فراگيرتر دنبال کرد. جبهه‌ نوپايي که هرچند از درون اردوگاه اصولگرايان برخاسته است، اما دامنه تأثيرگذاري خود را فراتر از آن و در سطح تمامي نيروهاي ارزشي و توده‌هاي جامعه قرار داده است.

  نشست 5 اسفند جبهه با حضور ۳۰۰۰ نفری منتخبان مجامع شهرستانی، استانی، قشری و حامیان جبهه در نمایشگاه شهر آفتاب برگزار شد. در این نشست درباره دو موضوع از حاضران رای گیری شد: ۱- انتخاب ۳۰ نفر به عنوان اعضای شورای مرکزی جبهه ۲- انتخاب ۱۰ نفر از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری.

 در این نشست اعضای 10 نفره هیئت موسس به انتخاب خود، به کار خود پایان داد و پذیرفت که در جمع کاندیداهای انتخابات شورای مرکزی حضور داشته باشد و خود را در معرض رای بدنه قرار بدهد. در نتیجه رای گیری انجام شده از میان 300 کاندیدا، افراد ذیل حائز اکثریت شدند:

1- مرضیه وحید دستجردی 2- غلامعلی حداد عادل 3- مهدی چمران 4- محمد حسن رحیمیان  5- مهدی محمدی 6- محمدباقر ذوالقدر   7- رضا روستا آزاد 8- نادر طالب زاده 9- حسین فدایی 10- فاطمه رهبر 11- لطف الله فروزنده 12- علیرضا مرندی 13- لاله افتخاری              14- زهره الهیان 15- سید محمد حسینی  16- محمدصالح جوکار 17- محمود خسروی وفا 18- یحیی آل اسحاق 19- پرویز سروری              20- علی همتی 21- رضا نجابت 22- محمدرضا آشتیانی 23- فرشته حشمتیان 24- منیره نوبخت 25- حجت الله عبدالملکی 26- مجتبی ابراهیمی 27- الهه راستگو 28- محمدرضا کاشفی 29- محمد نبی حبیبی 30- ابوالقاسم جراره

شاید بتوانیم این ادعا را داشته باشیم که نیروهای انقلابی توانستند در 37 سال پس از انقلاب، برای نخستین بار به‌صورت شبکه‌ای از سراسر کشور، بیش از 2500 نفر از فعالین و نخبگان سیاسی را برای مشورت گیری در یک مکان جمع کنند و همه افراد فارغ از سلایق مختلف، با یک هدف و بر اساس اصل وحدت، در کنار هم نشستند و نظرات خود را در برگه رأی نشان دادند.

روال مصوب جبهه درباره کاندیداهای ریاست جمهوری نیز به این صورت است که ده نفر از کسانی که بیشترین رای را در مجمع اول-5 اسفند- آورده باشند انتخاب می شوند و شورای مرکزی با آنها به مذاکره می پردازد. در این مذاکرات علاوه بر استماع برنامه ها، از پای بندی یا عدم پای بندی منتخبان به مکانیسم و شرایط جبهه نیز سوال خواهد شد. از آنجا که کسانی که در مجمع اول به رای گذاشته شدند معرفی شده از سوی بدنه بودند، این احتمال هست که در میان آنها کسانی باشند که مکانیسم های جبهه را نپذیرند. پس از اتمام این مذاکرات، شورای مرکزی اسامی ۱۰ نفر برتر را که ضمنا مکانیسم و شرایط جبهه را هم پذیرفته باشند به مجمع دوم ارائه می کند. بنابراین، گمانه زنی درباره اسامی منتخبان نهایی کاملا خلاف واقع است.

به نظر می رسد اين جبهه از توانايي‌هايی برخوردار است که مي‌تواند بر ضريب موفقيت آن بيفزايد. از جمله آنکه سازوکار عملکرد خود را نه از بالا به پايين که از پايين به بالا و از دل توده‌هاي جامعه و نيازهاي آنان تعريف کرده و در تلاش است تا برآيند مطالبات مردمي را به منزله شعارها و برنامه‌هاي خود در انتخابات قرار دهد. نامزد انتخاباتي اين جريان نيز در نهايت از فرآيندي مردم‌سالار نه نخبه‌گرا تعيين می‌شود.

از سوی دیگر برخی این شبهه را مطرح می‌کنند که اگر این جبهه سیاسی نام خود را «جبهه مردمی» گذاشته، چرا موسسان این جبهه از سوی مردم انتخاب نشده اند؟ این پرسش یا بهتر بگوییم، «شبهه سیاسی» فاقد هرگونه مبنای تشکیلاتی است. از آنان که این شبهه را مطرح می‌کنند باید پرسید در کدام تشکیلات سیاسی و یا حتی غیرسیاسی، مردم موسسان را انتخاب می‌کنند؟ هدف موسسان، بسترسازی برای نقش آفرینی مردم است و پس از اعلام موجودیت، فضا را برای طرح دیدگاه‌های مردمی باز گذاشته و کار را به مردم وا  می سپارند. بنابراین موسس یک مجموعه را – چه حزب باشد و چه «جبهه مردمی» – نمی‌توان به روش انتخابی برگزید چراکه بستری برای این انتخاب وجود ندارد. با این وجود یک جبهه وقتی مردمی است که پس از اعلام موجودیت، بستر لازم برای ایفای نقش مردم را فراهم کند.

اینکه مدل‌های پیشین وحدت – که مبتنی بر حضور نمایندگانی از افراد و گروه‌ها در مجموعه‌هایی پشت درهای بسته بوده – کارآمدی لازم را نداشته اند، نکته ای است که نتایج انتخابات ریاست جمهوری قبلی به خوبی آن را نشان می دهد. با این وجود «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» تشکیل شده تا همین ضعف را برطرف کند. اکنون نمایندگان این جبهه در بسیاری از اقشار و صنوف توسط مردم انتخاب شده اند و به عبارتی می توان ادعا کرد که این افراد نمایندگان مردم هستند برای پیشبرد اهداف انتخابات 96 و پیشرفت جریان انقلابی در آینده ایران اسلامی. بنابراین همه افراد و گروه‌ها باید این جبهه را یاری دهند تا مجبور به تکرار تجربه‌های شکست خورده پیشین نشود.

بی‌تردید با گذشت زمان روشن خواهد شد که کدام نقدها به جبهه مردمی وارد است و کدام نقدها با هدف اغراض شخصی مطرح شده است. با این وجود انتظار می‌رود چهره‌های انقلابی، به سمت تضعیف فرآیند وحدت نیروهای انقلاب حرکت نکنند چرا که در این صورت، امکان اثرگذاری بر انتخابات و حتی ایفای نقش در سپهر سیاسی کشور بسیار سخت خواهد شد.

امروز همه به این درک سیاسی رسیده‌ اند که اختلاف بین نیروهای مؤمن به انقلاب به صلاح کشور نیست. کشور به اتحاد نیروهای انقلاب و پای کار و با انگیزه نیاز دارد. هر حرکتی که در حوزه سیاسی شکل بگیرد باید درست در برابر حرکت دشمن باشد نه دوست. این حرکت لزوما باید در مسیر واحد باشد.امروز ما در آغاز راه هستیم و باید به این سوال پاسخ دهیم که کجا ایستاده‌ایم؟دشمن کجاست؟ کافی است عزم کنیم درست در نقطه مقابل دشمن حرکت کنیم. امروز نیروهای انقلاب چند تکلیف بر زمین مانده دارند:

  • نوسازی، انسجام و توسعه تشکیلات و ظرفیت سازی در بین نیروهای ارزشی.
  • تلاش در جهت حفظ و ارتقاء سرمایه اجتماعی خود در طیف وسیع نیروهای انقلاب اسلامی.
  • بهره‌گیری از شیوه‌های نوین ارتباطات به ویژه حضور نیرومند در فضای مجازی و طراحی پیام‌ نو، تامین و تولید محتوا برای رسانه‌های مکتوب و دیجیتالی.
  • بصیرت افزایی و پرهیز از هرگونه برخورد کاهنده و درک درست از توطئه های آمریکا با تکیه درست بر گردش صحیح و سریع اطلاعات بین نیروهای انقلاب اسلامی.

اکنون وقت بیداری و کار است هر کس در اندازه توان خود باید مسئولیت پیشبرد جبهه را به عهده گیرد. این اصل را نباید فراموش کنیم که حضور هیچ کس در جبهه جا را برای دیگر کسان تنگ نمی کند و هرکس جایگاه خود را دارد.جبهه مردمی نیروهای انقلاب یک پدیده نوظهور در تعمیق گفتمان انقلاب اسلامی است. باید به آن خوشامد گفت و در تقویت آن کوشید.

 همچنین فارغ از اینکه سازوکار این جبهه بتواند در انتخابات آتی موفق شود یا نشود، نفس جمع شدن این تعداد از نیروهای انقلاب .آن هم از سراسر کشور، باید به میمنت گرفته شود و این شبکه‌سازی باید برای تلاش‌های جهادی بعدی، حفظ و صیانت شود

الگوی جدید سیاست ورزی با مشارکت دادن بدنه مردمی در این سطح، می‌تواند در نسخه‌های متفاوت برای موضوعات گوناگون در عرصه انقلاب تجویز شود، به‌عبارت‌دیگر، قبل از این، گروه‌های و احزاب سیاسی برای مردم نامزد و برنامه مشخص می‌کردند و .بعد از تشکیل مجمع ملی جبهه مردمی، این بار مردم نظرات خود را برای مشخص کردن نامزدها ارائه کردند

پوست‌اندازی نیروهای انقلابی در عرصه سیاسی یکی دیگر از موضوعاتی است که باید به آن اشاره شود به‌نوعی که این بار به‌جای بهره‌گیری از حضور مردمی در پای صندوق رأی، نمایندگان مردمی در سراسر کشور، برای انتخاب هیئت‌رئیسه و حتی نامزدهای .احتمالی، قبل از صندوق رأی وارد عرصه تصمیم‌ گیری و انتخاب شدند

“مواضع ما” جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی

بر اساس مواضع و سیاست های اصولی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، موارد ذیل از امهات امور می باشد:

1-کنش سیاسی در چارچوب قانون اساسی؛ جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی برآن است تا تمام کنش‌های سیاسی خود را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان مهمترین میثاق ملی ایرانیان که با خوی شهیدان منعقد گشته است سامان دهد و .همچنین خود را ملزم به رعایت این اصول داند.

2-سیاست‌ورزی در پرتو انقلابی ماندن؛ جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی سیاست‌ورزی خود را تابعی از اصل اصیل انقلابی بودن و انقلابی ماندن می‌داند. انقلابی بودن و انقلابی ماندن ضامن تحقق عدالت اجتماعی، ریشه‌کنی فقر، جهل، استضعاف، از کاهش آسیبهای اجتماعی در راستای تحقق سلامت اجتماعی و همچنین موید پیشرفت علمی کشور و تامین عزت ملی و هویت ملی ایرانی و .تامین اقتدار بین‌المللی و در یک کلام، فعال کردن ظرفیتهایی است که خداوند در این سرزمین به ودیعه نهاده است.

این اصل انقلابی بودن و انقلابی ماندن، پنج شاخصه‌ی مهم دارد که عبارتند از: 1- پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب، 2- همت بلند برای رسیدن به آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی، 3- پایبندی به استقلال همه جانبه‌ی کشور، 4- هوشیاری و حساسیت در برابر دشمن و عدم تبعیت از او، 5- تقوای دینی و سیاسی . وجود این شاخصها در عرصه سیاست کشور موجب می‌شود تا فرد .انقلابی، مجموعه‌‌ی انقلابی، دولت انقلابی و سازمان انقلابی و کشور انقلابی محقق شود.

3-پای‌بندی به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به جای اسلام آمریکایی؛ جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در حوزه سیاست‌ورزی متکی به اسلام نابی است که در مقابل اسلام آمریکایی قرار دارد. اسلام آمریکایی که یک روی آن، اسلام متحجر و روی دیگر آن اسلام سکولار نقش بسته است،توسط استکبار جهانی پشتیبانی شده و خواهد شد. در مقابل اسلام ناب، اسلامی است که از مکتب اهلبیت‌علیهم ‌السلام سیراب گشته و با اجتهادی پویا از دل حوزه‌های علمیه و توسط عالمانی زمان شناس و اجتماعی تداوم یافته و به امروز منتقل شده است و همه حوزه‌های زندگی فردی تا تشکیل نظام اسلامی را دربرمی‌گیرد. اسلام ناب یکی از .مبانی سیاست‌ورزی این جبهه می‌باشد.

4-نقش محوری مردم در چارچوب شریعت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت محوری؛ جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی معتقد است که در جمهوری اسلامی مردم محورند، مقاصد برای مردم است، اهداف متعلق به مردم هستند، منافع کشور مِلک مردم است و از همه مهمتر اینکه، اختیار در دست مردم است. در این نوع سیاست‌ورزی رای مردم، خواست مردم، حرکت مردم، .عمل مردم، حضور مردم و شرافت مردم امری معتبر است. این یکی از مبانی سیاست‌ورزی ماست.

5-اعتقاد به پیشرفت و تحول در سیاست‌ورزی؛ این جبهه اعتقاد به پیشرفت، اعتقاد به تحول، به تکامل و تعامل سازنده و مفید با محیط داشته و این امری اصیل و بنیادی است. تحول و تکامل اصل حیات بشریت است. انسان بدون تحول منجمد شده و می‌میرد. روشهای گوناگون زندگی ما من جمله عرصه‌ی سیاسی کشور نیز باید روز به روز بهتر شود، منتها به دست انسانهای عمیق، جدی و متعهد. انسانهایی که راه‌های نور را بشناسند و در خلق آن نیز توانا باشند؛ نه انسانهایی فاقد دانش و بصیرت لازم و پرمدعا. باید توجه داشت‌که پیشرفت و تحول، مسیری است که به دقت و هوشمندی لازم و با تکیه بر تواناییهای داخلی و با دست خودی صورت می‌گیرد که در غیر این صورت به تدریج بیگانگان بر سرنوشت ما حاکم خواهند شد. تجربه تلخی که در نهضت مشروطه ایران شاهد آن بودیم.

کلام آخر

همانگونه که اشاره شد، جبهه مردمی براي انتخابات ارديبهشت ۱۳۹۶ برنامه دارد و مکانيزم عملکرد خود را نه از بالا به پايين که از پايين به بالا و از دل توده‌هاي جامعه و نيازهاي آنان تعريف کرده است و در تلاش است تا برآيند مطالبات مردمي را به عنوان شعارها و برنامه‌هاي خود در انتخابات قرار دهد. به واقع تصميم‌گير نهايي در اين جبهه نه هيئت موسس که “مجمع مردمي نيروهاي انقلاب” خواهد بود. نامزد انتخاباتي اين جريان نيز در نهايت از فرآيندي مردم سالار نه نخبه‌گرا تعيين خواهد شد. و با تعيين شاخص‌ها از طريق نظرسنجي‌هايي که نشانگر باورها و دغدغه هاي مردمي است کار رسيدن به نامزد نهايي دنبال خواهد شد.اين جبهه تداوم وضعيت موجود کشور را خسراني براي انقلاب و منافع ملت مي‌داند و سناريوي “عبور از روحاني” را دنبال خواهد کرد و همين هدف گذاري مرز اين جريان با جريان رقيب اصلاح طلب خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *