اشعار در رثای حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

اشعار در رثای حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

خانه / پیشنهاد ویژه / اشعار در رثای حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

مجموعه اشعار ناب در رثای حضرت مسلم بن عقیل،اولین سفیر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از شاعر آئینی حاج محمود تاری

اشعار در رثای حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

مجموعه اشعار در رثای حضرت مسلم بن عقیل،اولین سفیر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از شاعر آئینی حاج محمود تاری

در خاک فشاند گوهر مسلم را

در عرش نگه داشت سر مسلم را

تا غربت عشق را به تصویر کشد

در کوچه کشید پیکر مسلم را

    ¤¤

 تنها شبی که مانده ام و گریه می کنم

اینجا تو را کشانده ام و گریه می کنم

بی خانمان به کوفه ام  از این پیام خویش

گل را ز خانه رانده ام و گریه می کنم

بر ظلم این جماعت پیمان شکن حسین

از دیده خون فشانده ام و گریه می کنم

من آیه های سرخ به خون خفته تو را

با اشک و آه خوانده ام و گریه می کنم

یک آسمان ستاره ی پرپر شده ز تو

بر شاخه ها نشانده ام و گریه می کنم

از روی بام طایر جان را به سوی تو

با هر نفس رهانده ام و گریه می کنم

از بهر خود نکرده ام اشکی روان ز چشم

داغ تو را ستانده ام و گریه می کنم

“یاسر” شکفت غنچه ی آهم برای عشق

یعنی شکفته مانده ام و گریه می کنم

—————

اشعار در رثای حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

مسلم علیه السلام و کوچه های غربت

 

شب مرد غریبی در میان کوچه سر گردد

نمی داند که در کوفه بماند یا که بر گردد

میان کوچه ها می گردد اما مانده سرگردان

شب شام غریبانش کجا امشب سحر گردد

مردّد مانده این تنهاترین مردی که در کوفه ست

رود یا نه ، بماند  رو به رو با صد خطر گردد

کنار خانه ای زد تکیه بر دیوار تنهایی

غم و اندوه هر لحظه درونش بیشتر گردد

صدای مهربانی خواند او را جانب خانه

که ای تنها ، مبادا چشم تو از اشک تر گردد

بیا ای مانده تنها در میان کوچه ها امشب

بیا شاید که غم های تو لَختی مختصر گردد

فرستاد آخرین پیغام خود را غرقه خون مسلم

که شاید قافله سالار مظلومان خبر گردد

ز زخم تیغ بر پیکر نباشد خونجگر یک دم

که از زخم زبان دشمنان خونین جگر گردد

اگر “یاسر” به خون غلتد تن عاشق روا باشد

که هر پروانه بهر یار خود بی بال و پر گردد

———————-

در مدح حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

آمدم ای آینه ی بی بدیل

تا که ببندم به دو چشمت دخیل

ای که تویی در نظر اهل عرش

همنفس بال و پر جبرئیل

مسلمی و راحت جان حسین

مسلمی و نور دو چشم عقیل

نام تو ای  اِبْنِ عَمِ آفتاب

روی لبم آمده ذکر جمیل

می وزد از روی تو بوی بهشت

می چکد از دیده ی تو سلسبیل

در ورق سرخ شهیدان عشق

نام تو شد ثبت که : اوّل قتیل

عشق بیاور  ز تنِ بی سرت

گفت اگر عقل  چه داری دلیل

ای تو رسولِ پسر فاطمه

بت شکن کوفه ز نسل خلیل

اهل دیانت ز دمت سربلند

اهل نفاق از دم تیغ ات  ذلیل

شوق تو تابید و به دل شور داد

مهر تو آئینه شد و نور داد

————-

نوحه یحضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

دل –  بر جذبه ی عشق تو بستم

شد –  بسته به عشقت هر دو دستم

خون خدا حسین

بنگر مرا حسین

در کوفه در رهت

گردم فدا حسین

          مولانا یا حسین  ،  مولانا یا حسین

از –  مکّه بسویم کن نظاره

شد –  معراج من دارالاماره

ای روح سرخ دین

حال مرا ببین

گشتم به یاد تو

دلخون و دلغمین

          مولانا یا حسین ،  مولانا یا حسین

آه –  کوفی شکسته عهد و پیمان

بین –  از کینه بسته دست مهمان

ای نور کبریا

فرزند مرتضی

بگذر از این سفر

کوفه میا میا

          مولانا یا حسین ،  مولانا یا حسین

ای –  کوفه اگر چه من غریبم

بین –  قربانی کوی حبیبم

من دل شکسته ام

غمگین و خسته ام

مانند طایری

بال و پر بسته ام

          مولانا یا حسین ،  مولانا یا حسین

حاج محمود تاری

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *