اشعار | به مناسبت روز عرفه

اشعار | به مناسبت روز عرفه

خانه / اشعار / اشعار | به مناسبت روز عرفه

عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد
هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد

عرفاتی که یه سقا توی علقمه فداش شد
یه جوری عمود زدن سجده کرببلاش شد

ظهر زیبای وقوفه یه وقوف آفتابی
یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی

عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه
تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه

ظهر زیبای وقوفه کاش منم وقف شما شم
تا یه صبح عید قربون نذر آقای منا شم

من نشستم اینجا مثل یه گدای سرراهی
بین این همه سفید پوش با لباس روسیاهی

میگن امروز عرفاته گدایی فعل حرومه
آخه بخشیدن تو این روز از قدیم رسم و رسومه

بزار یک کم خودمونی درد دل کنم دوباره
بزار تو شبای تارم بریزم یه کم ستاره

گناهام بسکه زیاده کی میتونه بشماره؟
چاره ای برام بساز تا هی بهم نگن بیچاره!

خاک عالم تو سر من که بیچاره ی گناهم
جوونیم هزینه شد، رفت، تو اجاره ی گناهم

کمک کن که دوباره سر سجاده بشینم
تا زیر این آسمونا یک کم افتاده بشینم

دست بکش به روی چشمام هوس نگاتو کردم
یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم

دستمو بگیر بلند شم قصد کربلاتو کردم
هوس بارون گریه توی روضه هاتو کردم

اجازه می دید که قبل از اینکه ما دعا بخونیم
یک کمی از عرفات کربلایی ها بخونیم

عرفاتی که غریبه عرفاتی که شهیده
عرفاتی که رو نیزه است شکل یک سر بریده

عرفاتی که یه مادر هی می گفت آبش ندادن
ای خدا گهواره ی شیرخوارشو تابش ندادن

عرفاتی که یه خواهر توی قتلگاه براش مرد
خدا می دونه که اونجا چقدر مشت و لگد خورد

عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد
هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد

عرفاتی که یه سقا توی علقمه فداش شد
یه جوری عمود زدن سجده کرببلاش شد

یه جوری عمود زدن که هیچ جوری بلند نمی شد
یه جوری عمود زدن که سر رو نیزه بند نمی شد

رحمان نوازنی

********************************

ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

بوی مهدی می‌رسد از بیابان منا
در کجا دارد مکان آن ولیّ کبریا؟

کاش میدیدم رخش می‌نمودم جان فدا
ملجأ و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

کاش می‌دیدم کجاست خیم? مولای من
تا به گردش پر زند روح از اعضای من

گر نبینم در منا روی او را، وای من
وجه ذات کبریا یوسف زهرا کجاست؟

ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

در کنار اویم و روی او را ننگرم
من از او هستم جدا اوست اینجا در برم

دیده‌ام قابل نبود، خاک عالم بر سرم
تا مرا بخشد ضیاء یوسف زهرا کجاست؟

ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

ای عزیز فاطمه، در کجا کردی وقوف
ای تو مولای همه در کجا کردی وقوف

با دعا و زمزمه، در کجا کردی وقوف
می‌دهم دائم ندا، یوسف زهرا کجاست؟

ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

خیزم از جا کو به کو شیون و غوغا کنم
با سرشگ دیدگان عقده از دل واکنم

بلکه آن گم گشته را در منا پیدا کنم
بار معبودا خدا! یوسف زهرا کجاست؟

ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟

غلامرضا سازگار

 

********************************

حج از حجاز عازم دشت بلا شده

حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده

این حاجیان سلاله ی زهرای اطهرند

یک کاروان نور، سفیر خدا شده

اینهـا فدائیـان تولّای حـیدرنـد

ذبح عظیم، راهی دشت منا شده

پنهان کنید از عرفه خیمه گاه را

این خیمه گاه بازدِهش نینوا شده

نور خدا به ظلمت شب بار بسته است

یعنی که وقت هدیه ی خون خدا شده

ای محرمـان رکاب بگیرید عمّـه را

زینب پیمبـر سفـر کربـلا شـده

رؤیت شده ستاره ی دنباله دار عشق

از آسمان به سوی زمین راه وا شده

اطفالِ خردسالِ زبان بسته را ببین

حالا زبانشان به عمو آب وا شده

محمود ژولیده

****************************************

روز ما و عرفه ، تشنگی دل ، ارباب

نبود جز محنت در دلم حاصل، ارباب

من و دیوانه گیم یک طرف و تو طرفی

آه ، دیوانه ام و نیستم عاقل ارباب

من گدای تو شوم بر تو جفایی نشود

کرده ام در حرم لطف تو منزل ارباب

تو بیا، کوزه ی خود را ز طلا ساز اینبار

خاک را رد بکن از مرحله ی گِل ارباب

گاه گاهی بچشی مزه ی فلفل بد نیست

گرچه این قلب شده مزه ی فلفل ارباب

جعفر ابوالفتحی

*****************************************

عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد

عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد

عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو

بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد

عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر

گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد

خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب

نام این کار گذارید هنر، می چسبد

سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات

روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد

قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید

سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد

نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی

زدن نیزه به بالای جگر می چسبد

ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب

زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟

یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم

گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد

جعفر ابوالفتحی

**************************************

چه خوب شد عرفه دلبرم صدایم کرد

خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد

به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب

به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد

چه فرصتی که به همراه کاروان حسین

مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد

زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد

به طواف حج حقیقی دل آشنایـم کرد

چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب

به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد

منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری

به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

به افتخار علی ره به بام هــــــم داد

که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد

ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت

صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد

همه به حال دعای حسین می گـریند

نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد

به دیده اشک مناجات کودکان زیباست

زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد

علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا

به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد

به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند

حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد

همان حسین که با جلوه کرامت خــود

کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد

**********************************

پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *