اصول و مبانی اخلاقی سیاست در دیدگاه امام علی (علیه السلام)

خانه / آموزش / اصول و مبانی اخلاقی سیاست در دیدگاه امام علی (علیه السلام)

اصول و مبانی اخلاقی سیاست در دیدگاه امام علی (علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

١. مقدمه

اخلاق و سیاست و رابطۀ بین آن دو از مهم ترین موضوعاتی است که بشر همواره در مسیر زندگی با آن روبرو بوده و محل گفتگو و بحث دانشمندان و فلاسفه در طول تاریخ نیز بوده است. رعایت موازین و اصول اخلاقی از جانب سیاست مداران و زمامداران باعث عدل و قسط و رشد و کمال انسان ها می گردد و اگر سیاستمداران و حاکمان پایبند به اصول اخلاقی و الهی نباشند، باعث گسترش استکبار و ظلم و فساد و در نتیجه تباهی و سقوط انسانیت می گردند. در آموزه های ادیان و مخصوصا دین مبین اسلام نیز به این مسأله توجه شده به گونه ای که از توجه در سنت و سیره معصومان (علیه السلام) که اجراکنندگان واقعی دین هستند به رابطۀ بین این دو توجه ویژه شده است. پژوهش حاضر این مسأله را از نگاه امام علی(علیه السلام) به عنوان الگوی اخلاق و سیاست کاویده است.

١-١. بیان مسئله

یکی از مهم ترین مفاهیمی که در نهج البلاغه به چشم می خورد مفهوم سیاست و مسائل و احکام مربوط به آن است. در بینش سیاسی امام علی (علیه السلام) حاکمان و سیاست مداران، حافظ حقوق مردم هستند و حکومت بر مردم، امانتی الهی است که حاکم و سیاست مدار باید آن را رعایت کند. حاکم در صورتی می تواند سیاست را ابزاری برای ادای امانت به کار گیرد که پاکی نفس و تقوای الهی داشته باشد و خود را پای بند به دین و رعایت اخلاق سیاسی مبتنی بر شریعت نماید. بنابراین، اگر سیاست مداران مزین به لباس اخلاق نباشند حکومت و سیاست دچار آسیب هایی از قبیل کاهش کارآمدی، تزلزل قدرت سیاسی، رویگردانی تدریجی مردم از حکومت و زمینه کاهش وفاداری آنها به سیاست مداران می شود. این در حالی است که برخی معتقدند که بین اخلاق و سیاست هیچ رابطه ای نیست و از نظر گروهی دیگر باید اخلاق تابع سیاست باشد. از طرفی دیگر مدیریت و حکومت یکی از ضرورت های هر جامعه است و هیچ جامعه ای یافت نمی شود که بدون مدیر و حاکم بتواند به حیات خود ادامه دهد، بنابراین، ارائه یک مدل حکومتی و سیاست مبتنی بر اخلاق دینی می تواند در جهت ارتقاء بینش سیاست مداران و حاکمان جامعه مفید و مؤثر باشد.

١-٢. پیشینۀ پژوهش

دربارۀ ارتباط اخلاق و سیاست به طور عام کارهای فراوانی اعم از کتاب، مقاله و پایان نامه انجام شده، ولی بررسی ها نشان می دهد که از دیدگاه امام علی (علیه السلام) جز آثاری اندک که حسب بررسی های نگارنده موارد ذیل هستند چیزی تدوین نشده است. مطالعه این آثار نشان می دهد که آنها یا بسیار جزئی و گذرا به مسأله پرداخته اند و یا مانند پایان نامه ها هیچ کدام در دسترس استفاده عموم محققان قرار ندارند و در قفسه های کتابخانه ها بلامصرف باقی مانده اند.

برخی از مهم ترین مقالات عبارت اند از: آسیب های اخلاقی قدرت سیاسی در نهج البلاغه (١٣٩٢): ورکشی؛ تعامل اخلاق و سیاست (١٣٨٣): صدرا؛ مراحل رشد تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) (١٣٩٢): سلحشوری؛ نگاهی به مدیریت و تدبیر در فرهنگ علوی (١٣٩٠): دری نجف آبادی؛ اخلاق سیاسی اجتماعی کارگزاران در نهج البلاغه (١٣٨٦): مهرابی ؛ اخلاق سیاسی در نامه های نهج البلاغه (١٣٨٩): بهشتی. برخی از مهمترین پایان نامه ها نیز عبارت اند از: اخلاق قدرت در سیره علوی (١٣٩٠): رحیمی؛ تعامل اخلاق و سیاست در سیره علوی (١٣٨٨): بروجردی ؛ ثمره تربیت سیاسی اخلاقی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) (١٣٨٤): احمدزاده؛ رابطۀ اخلاق و سیاست از دیدگاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) (١٣٨٠): شیری؛ ارتباط اخلاق و سیاست و تعیین مهم ترین مؤلفه های سیاست مبتنی بر اخلاق (١٣٨٨): آروین. از میان پایان نامه ها تنها یک مورد با عنوان «اخلاق و سیاست در اندیشه و رفتار سیاسی امام علی» توسط محمدعلی برزگر چاپ شده که  ضمن ارج نهادن به زحمات ایشان  در بسیاری موارد سطحی گذر نموده و کمتر به تحلیل پرداخته است. این مقاله تلاش می کند با تحلیلی همه جانبه از موضوع و با تمرکز بر اصول و مبانی اخلاقی سیاست و پیامدهای عمل به اخلاق در سیاست، گامی هرچند کوچک در جهت آشنا کردن مدیران و زمامداران امور جامعه بردارد.

١-٣. ضرورت و اهمیت پژوهش

از آنجا که در سیره سیاسی امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم اسلامی و انسان کامل و دارای فضائل اخلاقی، دستورالعمل هایی در این باره وجود دارد و مدیران جامعه و سیاست مداران باید با آنها آشنا بوده ، لذا این تحقیق با هدف تبیین رابطۀ اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی(علیه السلام) سامان یافته و تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که اولا اخلاق چه جایگاهی در سیاست دارد، ثانیا امام (علیه السلام) چه راهبردهایی عملی برای اخلاقی نمودن سیاست به کار بسته است؟ فرضیه ای که در این پژوهش دنبال میشود این است که از نظر امام (علیه السلام) سیاست و حکومت منهای اخلاق اصالت ندارد و سیاست باید تابع اخلاق باشد، به گونه ایکه اخلاق بر تمام رفتارهای یک سیاست مدار حاکم باشد. روش تحقیق در این پژوهش نیز از نوع توصیفی – تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای است .

٢. مفهوم شناسی اخلاق

واژه «اخلاق» از نظر لغوی جمع «خلق» به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است، (فراهیدی، ١٤٠٩، ٤: ١٥١) اعم از اینکه آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد (ابن منظور، ١٤١٤، ١٠: ٨٦).

در اصطلاح برای اخلاق معانی متعددی ارائه شده است. برخی خلق و اخلاق را ملکه ای نفسانی دانسته اند که مقتضی صدور کارها از انسان بدون نیاز به فکر و اندیشه است، برخی نیز اخلاق را تنها بر فضایل اخلاقی اطلاق می کنند و آن را در مقابل ضد اخلاق به کار می برند (جزائری، ١٣٨٢: ١٠). به طور خلاصه در اصطلاح عالمان دین اسلام، اخلاق کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز می کند یعنی اگر کیفیت نفس خوب باشد، کارهای خوب و اگر بد باشد کارهای بد صورت می گیرد (نراقی ، ١٣٧٦: ٣٨؛ دیلمی، ١٣٨٠: ١٨). پس اخلاق به اخلاق حسنه و اخلاق رذیله تقسیم می گردد، این کیفیت نفسانی ممکن است به صورت غیر راسخ و یا به شکل ملکه در آید.

سیاست واژه ای عربی از ریشه «ساس  یسوس» گاهی به معنای «خلق و خو» (ابن منظور، ١٤١٤، ٦: ١٠٩؛ صاحب بن عباد، ١٤١٤، ٨: ٤١٦) و غالبا در معنای «ریاست و تدبیر امور» (زمخشری، ١٩٧٩: ٣١٣) آمده است. لغت شناسان فارسی نیز در تعریف سیاست گفته اند: «سیاست به معنای پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعیت، حکومت، ریاست و داوری کردن است» (دهخدا، ١٣٧٢: مدخل سیاست).

در اصطلاح علوم سیاسی نیز هر امری که مربوط به حکومت، دولت، مدیریت و چگونگی فعالیت آنها در اداره جامعه، رهبری طبقات و حزب های جامعه باشد، از جمله «امور سیاسی» است (عالم ، ١٣٧٦: ٣٣).

برخی معتقدند: «نظام سیاسی عبارت است از مجموعه ای از سازمان های اجتماعی که برای تأمین روابط طبقات اجتماعی و حفظ انتظام جامعه به وجود می آیند» (آقایی، ١٣٦٩: ٢٤٥).

باید توجه داشت که گرچه معنای لغوی سیاست، اداره کشور بر اساس مصالح آن می باشد، ولی هر حزب و گروهی بر اساس اندیشه و جهان بینی خود راجع به انسان و جهان، قیدی بر این تعریف افزوده و یا کم کرده است. بر این اساس با توجه به دیدگاه اسلام دربارۀ انسان و جهان که جهان مبدأیی به نام الله دارد که او جهان را برای رسیدن به اهدافی آفریده است، وظیفه مدیر و سیاست مدار اسلامی اداره جامعه بر اساس ارزش های دینی و هدایت جامعه به سوی صراط مستقیم است (مرتضوی ، ١٣٨٤: ١٣١).

٣. دیدگاه ها دربارۀ رابطۀ اخلاق و سیاست

دربارۀ رابطۀ اخلاق و سیاست باید گفت که این بحث همواره مورد توجه اندیشمندان، سیاست مداران و فلاسفه بوده است. نسبت اخلاق و سیاست نتایج عملی گسترده ای دارد که ماحصل آن پای بندی یا عدم پای بندی دولت به اصول اخلاقی است. اگر ادعا شود که اخلاق و سیاست از یکدیگر جدا هستند، لازمه اش این است که انتظار پای بندی به اصول اخلاقی را از دولت و مدیران جامعه نداشته باشیم و عملکرد آنها را بر اساس معیارهای اخلاقی نسنجیم و تنها معیار را کارآمدی بدانیم؛ اما اگر ادعا کردیم که دولت باید اخلاقی باشد، آن گاه باید در مواردی که میان اصول اخلاقی و منافع دولتی تعارضی پیش آمد، اخلاق را حاکم نماییم. به طور کلی در این باره سه نظریه اصلی مطرح شده است.

نظریه نخست، حوزه اخلاق و سیاست را از هم تفکیک می کند. طرفداران این نظریه معتقدند که اگر قرار باشد اخلاق وارد سیاست شود، سیاست از قدرت ساقط می شود و اگر سیاست وارد اخلاق شود، اخلاق از خاصیت می افتد، پس باید از هم جدا باشند. زیرا مدار اخلاق حق و حقیقت است و مدار سیاست منفعت و مصلحت ؛ و لازمه سیاست دست کشیدن از پاره ای اصول اخلاقی است .

نظریه دوم، اخلاق را تابع سیاست می داند. بر این اساس، سیاست مدار هر عملی انجام دهد، اخلاقی است .

اخلاق چیزی است که به تبع شرایط برای حفظ جایگاه فرد یا افرادی و یا طبقه خاصی به کار می رود. در حقیقت در این رویکرد عمل سیاسی همان عمل اخلاقی است .

تفاوت نظریه جدایی اخلاق و سیاست با این نظریه (تبعیت اخلاق از سیاست) در این است که این نظریه هیچ اصالتی را برای اخلاق قائل نیست بر خلاف دیدگاه جدایی اخلاق و سیاست که مفاهیم اخلاقی را به عنوان یک اصل پذیرفته اما در حوزه سیاست کارساز نمی داند.

نظریه سوم می گوید سیاست تابع اخلاق است. این دیدگاه معتقد است اخلاق و سیاست هر دو در پی تأمین سعادت انسان هستند. وظیفه سیاست ، پرورش معنوی شهروندان، اجتماعی ساختن آنها، تعلیم دیگرخواهی و رعایت حقوق متقابل است؛ و این چیزی نیست جز همان قواعد و اصول اخلاقی. بنابراین، هر چه در سطح فرد، اخلاقی است در سطح اجتماع و سیاست و برای دولت مردان نیز اخلاقی است. این نوع نگرش برخاسته از معارف قرآن کریم و روایات اسلامی است، زیرا اسلام در حقیقت مجموعه ای از مقوله های به هم پیوسته است که یک جزء آن سیاست و حکومت و اجزاء دیگر آن اخلاق و مفاهیم ارزشی است که بررسی هر کدام از این ها بدون دیگری موجب انحراف از فهم جامع اسلام می گردد. در واقع عمل به یکی منهای دیگری در چهارچوب معارف سیاسی اسلام مورد پذیرش نیست (الهامی نیا، ١٣٨٥: ٢). حکومتی که در آن اخلاق نقش اساسی دارد و سیاست بر مبنای اخلاق استوار گردیده است، در سرنوشت سیاسی و سعادت مندی آحاد جامعه نقشی تعیین کننده دارد. چرا که رعایت موازین و اصول اخلاقی از جانب کارگزاران و مدیران باعث عدل و قسط و رشد و کمال انسان ها می گردد و اگر سیاست مداران و حاکمان پای بند به اصول اخلاقی و الهی نباشند، باعث گسترش استکبار و ظلم و فساد و در نتیجه تباهی و سقوط انسانیت می گردد.

٤. رابطۀ اخلاق و سیاست در اسلام

در شریعت اسلام و به خصوص فقه سیاسی شیعی، هم سیاست و هم اخلاق از دین منشأ می گیرند و اصل واحدی دارند. منابع هر دو نیز، قرآن، سنت و سیره معصومان (علیه السلام) و متون دینی مانند نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و… است. این ادعا با کلامی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که خود اولین حاکم اسلامی و متصف به والاترین درجه اخلاق است تأیید می شود. ایشان هدف از رسالت جاودانی و جهانی خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی کرده است (طبرسی، ١٤١٢: ٨).

از نظر قرآن شرط شایستگی حکومت حاکمان الهی و رهبران جامعه، ظالم نبودن است و با صراحت، حکومت ظالمان را جایز ندانسته است : (البقره /١٢٤). مطابق آیه، خداوند عهد خود (امامت و زمامداری جامعه) را به ستمگران نمیدهد. در آیه ٤١ حج اهداف عالی حکومت صالحان را، گسترش فضایل اخلاقی و انهدام رذایل دانسته است؛ در مقابل ، خداوند مطابق آیه ٢١ سوره نور کسانی را که به فحشا و منکرات امر می کنند و درصدد طرد فضائل اخلاقی در جامعه هستند نکوهش می کند و آنان را مطیع و تابع شیطان دانسته است. بنابراین، در منطق قرآن، هدف از حکومت، برقراری فضائل در جامعه، پایه ریزی مساوات و برادری و برپایی عدل، نابودی پایه های ظلم و استبداد، برقراری زندگی سعادت مندانه بر اساس کرامت انسانی، امر به معروف و نهی از منکر و… دانسته شده است، البته روشن است که این امور زمانی جامه عمل به خود می پوشد که حاکمان و مدیران جامعه متخلق به اخلاق اسلامی و متخصص در امور سیاسی باشند و سیاست و نظام حکومتی را تابع اخلاق کنند (صافی، ١٣٧٥: ١٩٠).

در برخی آیات با صراحت بیشتری، نه تنها به تلازم سیاست و اخلاق اشاره می نماید بلکه هدف از سیاست را برپا داشتن و برقراری اخلاق، عدالت و امانت داری معرفی نموده است: (النساء/ ٥٨) بنابراین، اگر اخلاق و سیاست از هم جدا باشد و اخلاق در سیاست هیچ جایگاهی نداشته باشد، هیچکدام از این ارزش ها در جامعه عملی نمی شود و در نتیجه جامعه به سعادت نخواهد رسید. (الهامی نیا، ١٣٨٥: ٣) در کلامی از امام علی (علیه السلام) به ضرورت تهذیب اخلاقی زمامداران اشاره شده آنجا که فرموده است : «آن که خود را پیشوای مردم سازد پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش بپردازد و پیش از آنکه به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته تر به تعظیم است از آنکه دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد» (حکمت /٧٣)١. قرآن کریم نیز افرادی که دیگران را امر و نهی می کنند ولی خود به آن عمل نمی کنند مورد سرزنش جدی قرار می دهد: (البقره /٤٤؛ الصف /٣).

بنابراین، نکته مهم در حکومت اسلامی این است که مدیریت  برخلاف مکاتب مادی گرا  مقام و پست به معنای متداول نیست و موضعی برای تکاثر قدرت و ثروت و نیل به اهداف و اغراض نفسانی محسوب نمی شود؛ بلکه وظیفه و امانتی الهی است که هر چه مراتب مدیر و رهبر بالاتر رود سنگینی بار مسؤولیت و رسالت آن بیشتر می شود.

٥. رابطۀ اخلاق و سیاست از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

در نظر امام علی (علیه السلام) حسن خلق ارزشمندترین مقام و حسب ، (حکمت /٣٨) بهترین همنشین، (حکمت /١١٣) و عامل ازدیاد نعمت دانسته شده است (حکمت /٢٢٩). برخی دیگر از مهمترین برکات اخلاق مداری در زندگی فردی و اجتماعی  که با موضوع پژوهش مناسبت بیشتری دارد  عبارت اند از: عامل وحدت در میان امت اسلامی، بهره مندی از پشتیبانی مردم ، جبران شدن ضعف ها و کمبودها، برخورداری از هیبت، بالا رفتن منزلت اجتماعی، کامل شدن نعمت ها، ثابت شدن بزرگی، مقهور شدن مخالفان، بهره مندی از یاران فراوان، اصلاح شدن میان او و مردم ، برخورداری از صیانت الهی و… (طاهری، ١٣٨٤: ١٥٦).

١- نسخه نهج البلاغه مورد استفاده در این پژوهش مربوط به صبحی صالح است. همچنین، در ترجمه عبارات نهج البلاغه نیز، از ترجمه حسین انصاریان بهره گرفته ایم.

سیاست نیز  به معنای مدیریت و اداره امور جامعه  در نگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) از ضروریات هر جامعه ای است. امام (علیه السلام) در نفی دیدگاه خوارج که مبلغان هرج و مرج و نفی حکومت بودند می فرماید: «جامعه ناچار از داشتن یک حاکم است، چه نیکوکار باشد و چه فاجر» (خطبه /٤٠). شاید این کلام امام (علیه السلام) تعریضی به واقعیت تاریخی در امر رهبری جامعه اسلامی و دلیل تن دادن وی به خلافت خلفای قبل از خود نیز باشد (شایسته نژاد، ١٣٨٥: ١٢٠)؛ و نیز شاید بتوان گفت هدف از بعثت انبیاء نیز همین است (درخشه، ١٣٧٨: 212).

هدف حکومت در نگاه امام علی (علیه السلام) برپایی فرمان خداست، یعنی سیاست علوی ، ترکیبی از رابطۀ خدا، مردم و حکومت است (غلامعلی، ١٣٩١: ٢٤١). تمام گزاره های تشکیل دهندۀاندیشه امام علی (علیه السلام) دربارۀ اخلاق و سیاست، از قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گرفته شده است. در دیدگاه آن حضرت، اخلاق به عنوان یک عنصر نظارتی درونی برای کنترل و مهار قدرت و سیاست تلقی می شود. بی تردید در اندیشه اخلاقی حضرت، هرگز تفکیک اخلاق فردی و اخلاق سیاسی مشاهده نمی شود و حضرت بر ضرورت تلازم اخلاق فردی و اخلاق سیاسی تأکید می کند. اخلاق فردی در پی فضیلت و سعادت فردی و اخلاق سیاسی به دنبال فضیلت و سعادت جمعی است. حضرت علی (علیه السلام) که مظهر عینی و تجسم مطلق اخلاق فردی بود و قرب الهی را غایت نهایی زندگی می دانست ، در سیاست به دنبال سعادت جمعی بود.

شاید بتوان گفت که مهم ترین و اولین مؤلفه ای که بیان کننده پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه امام علی (علیه السلام) است توصیه های آن حضرت به مسئولان سیاسی نسبت به رعایت تقوای سیاسی در عرصه زندگی فردی و اجتماعی است. این مطلب از آغاز نامه امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر فهمیده می شود که در آن امام (علیه السلام) پیش از هر چیزی بر رعایت تقوا در امور حکومت داری تأکید دارند (نامه /٥٣). از نظر امام علی (علیه السلام) مدیر و حاکمی که بااخلاق باشد اطاعت او بر مردم واجب است (لیثی واسطی، ١٣٧٦: ٤٣١)، از طرفی دیگر نیز حاکمان را تشویق می کند که اگر می خواهند حکومت شان تداوم داشته باشد باید در سیاست، اخلاق داشته باشند و نیکو رفتار نمایند (همان: ٢٢٩، ٣٥٩)، مردم نیز در راستای اجرای سیاست نیکو به والیان و حاکمان خود اعتماد بیشتری پیدا می کنند (همان : ٢٢٧)، همان گونه که از نظر امام (علیه السلام) تدبیر صحیح امور و پرهیز از اسراف و زیاده روی از نشانه های سیاست مدار و مدیر متخلق است (همان: ٢٢٩؛ حائری، ١٣٨٦: ١١٨؛ نوری، ١٤٠٨، ١٣: ١٤٩).

بی مناسبت نیست گفته شود که در دیدگاه امام علی (علیه السلام) رعایت اصول اخلاقی صرفا مربوط به حوزه سیاست داخلی نیست، بلکه در سیاست خارجی و روابط با سایر ملل نیز باید اخلاقی برخورد نمود. برای نمونه همواره از وفای به عهد و پیمان و پرهیز از پیمان شکنی، خدعه و نیرنگ و اجتناب از دروغ و فریب کاری در روابط با دیگر ملل و ادیان صحبت می کند و به کارگیری چنین رذایل اخلاقی در روابط خارجی از منظر امام علی (علیه السلام) مطرود و مذموم شمرده شده است (نامه /٥٣).

٦. مبانی اخلاقی سیاست از دیدگاه امام علی(علیه السلام)

اسلام دارای یک سلسله اصول و مبانی است که بر اساس آن تعالیم و آموزه های دینی شکل می گیرد. از جمله این اصول، مربوط به سیاست است که اخلاق شاکله و اساس آن را تشکیل میدهد. این اصول و مبانی توسط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ترسیم و در رفتار آن حضرت به منصه ظهور رسید و بعد از او، در سیره و رفتار حضرت علی(علیه السلام) به خوبی نمایان گشت، به طوریکه سیاست بدون اخلاق در نظر و رفتار آن حضرت، جلوه ناپسندی دارد. در نگاه امام علی (علیه السلام) اصول اخلاقی جان مایه و مقوم سیاست محسوب می شود. بر اساس این نگاه، کسب قدرت از هر طریق ممکن، مشروعیت نداشته و حرکت در غیر این مسیر تباهی و هلاکت را به دنبال خواهد داشت. برخی از اصول اخلاقی که سیاست مداران باید به آنها توجه کنند عبارت اند از: «سازگاری گفتار و کردار، ادای امانت الهی، نرمی با مردم، پرهیز از بیاعتنایی و دروغ، وفاداری نسبت به حقوق مستمندان و مردم، امانت داری، پرهیز از خودبزرگ بینی، ترس از خدا در اسرار پنهانی، اطاعات الهی و انجام کارها مطابق کتاب و سنت، رعایت عدل و انصاف، پرهیز از اختلاف و دعوت به اتحاد همه حزب ها و گروه ها، بهره کافی بردن از فرصت ها، استقامت در هدف و اصول ثابت، عفو و بخشش و جلوگیری از انتقام، تحمل افکار مخالف، انتقادپذیری، مشورت با خردمندان و…» (خسروپناه ، ١٣٨٤: ٧٥). در ادامه بحث برخی از مهم ترین این اصول و مبانی به اختصار توضیح داده میشوند.

٦-١. رعایت عدالت و انصاف بین مردم

در دیدگاه حضرت علی(علیه السلام) عدالت عنصر ذاتی و مهم ترین رکن سیاست است (نامه /٥٣). به همین دلیل حضرت (علیه السلام) تمام توان خویش را برای مبارزه با بیعدالتی به کار برد تا اصول اخلاقی را در مردم و در میان مسؤولان پایدار کند (معینینیا، ١٣٨٥: ٢١٣). از نظر امام علی (علیه السلام) بهترین سیاست ها اجرای عدالت است (لیثیواسطی، ١٣٧٦: ٢٣٥) و آن را در سه چیز میداند: «نرمی کردن با مردم در عین قاطع بودن در اجرای قانون؛ به نهایت رساندن کار در دادگری و احقاق حقوق مردم؛ در عین میانه روی، بخشش خود را نسبت به مردم افزایش دادن» (آمدی، ١٣٦٦: ٣٣٩). در روایتی دیگر، امام (علیه السلام) راه رسیدن به عدل در اداره امور را سه چیز میداند: خیرخواهی برای مردم و کم کردن طمع ورزی و افزودن پارسایی (همان: ١٤٢). از طرفی دیگر ممکن است برخی عدالت را بر مردم مشتبه کنند و درعین حال که به مردم ظلم می کنند آن را عدالت معرفی کنند و اجازه ندهند که مردم اعتراض نمایند، از نظر امام (علیه السلام) چنین فردی ظالم ترین ستمکاران است (همان: ٤٥٦)، همین مفهوم از امام سجاد (علیه السلام) نیز نقل شده است (صدوق، ١٣٩٨: ٣٦٧).

مطابق روایت آن کس که ستم میکند و آن را عدل به شمار میآورد و حقیقت امر را بر جامعه پوشیده نگاه می دارد، از هر ستمکاری ظالم تر است.

پس آنچه مهم است این است که مردمان نسبت به فهم عدالت و شناخت آثار آن غافل نباشند، تا بتوانند بدون اینکه امر بر ایشان مشتبه شود، خواستار اجرای آن باشند. به هر حال از نظر معصومان (علیه السلام) و به ویژه امام علی (علیه السلام) اگر سیاست مداران و حاکمان عدالت را رعایت نکنند نتایج ناگواری در جامعه ایجاد می کنند؛ برخی از این موارد عبارت اند از: «سستی و ناتوانی دستگاه حاکم و اداری کشور، فقر مردم، ایجاد فواصل معیشتی، سست شدن معتقدات دینی، انتشار نیافتن صلاح و پاکیزگی اخلاقی و دینی در میان مردم، شیوع انواع فجور و فساد و رشوه گیری و تورم و موارد فراوان دیگر» (حکیمی، ١٣٨٠، ٦: ٥٣٠) که این مقاله گنجایش اشاره به همه موارد آنها را ندارد.

٦-٢. پرهیز از دنیادوستی و دنیاپرستی

دنیاپرستی از انحرافات فکری و بیماری های اخلاقی ، است که از نظر دین مقدس اسلام بسیار مذمت و سرزنش شده است، به گونه ای که از نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رأس و محور همه خطاها دانسته شده است: (کلینی، ١٤٠٧، ٢: ١٣١)، منظور از دنیاپرستی آن است که انسان چنان علاقه مند و شیفته آن باشد که در راه تحصیل آن به هر عمل زشتی دست بزند و حقوق دیگران را پایمال نموده، واجبات الهی را ترک کرده و وظایف خود را درست انجام ندهد و از تحصیل کمال و تهذیب نفس و اعمال نیک باز ماند. این گونه عشق و علاقه افراطی را دنیاپرستی می نامند و از نظر عقل و نقل مذموم است. خداوند این نوع زندگی دنیایی را سرگرمی و بازیچه (الانعام /٣٢) و «متاع غرور» (آل عمران /١٨٥)، معرفی کرده و عاقبت دنیاطلبان را آتش جهنم دانسته است (یونس /٧-٨).

بنابراین، اگر انسان تحصیل مال و ثروت، پست و مقام، خوراک، پوشاک، مسکن و تجملات زندگی زودگذر را هدف اصلی خویش قرار دهد و از آخرت غافل بماند، هرگز به کمال واقعی و سعادت ابدی نمی رسد. از نظر امام علی (علیه السلام) نیز حب دنیا سرآمد همه فتنه ها و مشکلات بشر است (آمدی، ١٣٦٦: ٣٤٨).

پرهیز از دنیاپرستی مخصوصا برای سیاست مداران و صاحبان قدرت که زمام امور جامعه را نیز در دست دارند از اهمیت خاصی برخوردار است. ازاین رو، امام علی (علیه السلام) به این مهم توجه زیادی نموده و در موارد گوناگونی به فرمانداران و کارگزاران خود اهمیت آن را گوشزد می کند.

امام (علیه السلام) با یادآوری سهمگین بودن مرگ و هولناکی منزلگاه های آخرت، مردم را نسبت به دنیا و فناپذیری آن تذکر می دهند (خطبه /٢٠٤). در وصیت نامه خود به امام حسن (علیه السلام) نیز هدف خلقت را آفریده شدن انسان ها برای آخرت می داند و می فرماید: «برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا و برای فنا نه برای بقا و برای مرگ نه برای حیات، در منزلی هستی که باید از آن کوچ کنی و جایی که از آن به جای دیگر برسی» (نامه /٣١). در قسمتی دیگر از همین وصیت نامه دربارۀ دنیاطلبان چنین می گوید: «همچون حیواناتی هستند برخی بسته و برخی رها که خردهایشان را از دست داده و به بیراهه می روند». پر واضح است که منظور امام ، دنیاخواهانی هستند که به دنیا دل بسته اند و آخرت را فراموش کرده اند و گرنه «دنیا مزرعه ای است که بندگان خدا در آن هر کار خوب، بد، شیرین و یا تلخ را می کارند» (ابن شعبه حرانی، ١٤٠٤: ٥١١). پس مقصود امام (علیه السلام) این است که «دنیا هدف نیست بلکه وسیله و پلی است به سوی معنویات و سعادت اخروی» (محمدی اشتهاردی، ١٣٨١: ٨٠).

امام (علیه السلام) بارها و بارها و به مناسبت های گوناگون به والیان و فرمانداران و اداره کنندگان جامعه با عبارات گوناگون اهمیت دل نبستن به دنیا را گوشزد کرده و دنیا را مکانی دانسته تا آنان بتوانند حدود و احکام الهی را جاری نمایند. ازاین رو، گفتار را در این قسمت با کلامی ناب از امام علی (علیه السلام) حسن ختام می بخشیم که می فرماید: «ای بندگان خدا، شما را سفارش مینمایم به ترک دنیایی که شما را ترک میکند گر چه شما ترک آن را دوست ندارید، … پس در عزت و فخر کردن به دنیا رقابت نکنید و به زیور و نعمت آن گول نخورید و از رنج و سختی آن بیتابی نکنید، زیرا عزت و فخرش از میان میرود و زیور و نعمتش فانی میشود» (خطبه /٩٩).

بنابراین، صاحبان قدرت و زمامداران جامعه باید به این دستورات اخلاقی امام (علیه السلام)  که بسیاری از آنها را به والیان زمان خود فرموده اند  عمل نمایند و بدانند که هر تصمیمی آنها بگیرند نه برای خود بلکه برای تمام مردم جامعه و حتی گاهی برای آیندگان نیز هست. در نظر امام (علیه السلام) باید از لحظه لحظه های زندگی دنیایی استفاده کرد و آن را نردبان ترقی قرار داد و زمینه های رشد و تکامل معنوی را در آن فراهم نمود. از نظر امام (علیه السلام)، دنیا خانه بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پندآموزان است. سجده گاهی برای دوستان خدا و منزلی برای نزول وحی الهی است (حکمت /١٣١). ولی آنگاه که سخن از دلبستگی به دنیا، فرو رفتن در خواهش های نفسانی و فراموش کردن آخرت است امام (علیه السلام) آن را نکوهش می کند.

٦-٣. رعایت رفق و مدارا در رفتار با مردم

عقل انسان بر مبنای فطرت، میل به مدارا و تساهل دارد و در مسیر تربیت چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی بر تساهل و تسامح تأکید می نماید. منظور از مدارا و تسهیل این است که برنامه ها و اقدامات تربیتی باید اموری آسان و میسر باشد و مبتنی بر وظایف سنگین و دشوار نباشد تا افراد با میل و رغبت در آن مسیر حرکت نمایند (علوی لنگرودی، ١٣٩٠: ١١٦).

رفق و مدارا در عالم سیاست آن چنان لازم و ضروری است که امام علی (علیه السلام) آن را در رأس ریاست و حکومت و زینت بخش آن می داند: (آمدی، ١٣٦٦: ٤٦). آقا جمال خوانساری شارح غررالحکم در شرح این گفته امام (علیه السلام) می نویسد: «تحمل و بردباری، زینت و آرایش مهتری و حکومت است، یعنی گذشت نمودن از بعضی امور ناگوار از توده مردم، یا تحمل تعب ها و مشقت ها برای رفاه ایشان و یا متحمل شدن هزینه احتیاجات آنان» (خوانساری، ١٣٦٦، ١: ١٩٨). اهمیت صبور بودن والیان و مدیران جامعه از آن روست که حاکمان به سبب قدرت خود، توانایی بر انتقام دارند ولی اگر با وجود قدرت انتقام نگرفتند، آنگاه است که محبوب دل ها می شوند (معینی نیا، ١٣٨٥: ٢٣٣).

ازاین روست که امام (علیه السلام) هم خود و هم کارگزارانش را از خشم گرفتن بر مردم به شدت نهی می کرد، برای مثال در نامه ای خطاب به عبدالله بن عباس  هنگامی که وی را به فرمانروایی بصره منصوب می کند  می گوید: «در برخورد با مردم و در نشستن با ایشان و داوری میان آنان گشاده رو باش، از خشم حذر کن، زیرا آن سبک سری و انگیزه شیطانی است» (نامه /٧٦). بنابراین، گشاده رویی و پرهیز از خشونت یکی از سجایای اخلاق سیاسی در رفتار و منش امام علی (علیه السلام) بوده و به کارگزاران خود نیز سفارش های زیادی در این باره می کند.

امام علی (علیه السلام) حتی با خوارج نیز با مدارا رفتار می کرد. او نه تنها آنها را زندانی نکرد بلکه سهم آنان را از بیت المال قطع نکرد و به آنان نیز همچون سایر افراد می نگریست. آنان در اظهار عقیده آزاد بودند. خوارج به مسجد می آمدند ولی به علی (علیه السلام) اقتدا نمی کردند، حتی گاهی برای حضرت و مسلمانان مزاحمت ایجاد می کردند ولی حضرت آنان را آزار نمی داد و یا زندانی نمی کرد (مطهری، ١٣٩٠: ١٢٣). از نظر امام علی (علیه السلام) مدارا با مردم، یکی از نشانه های خردمندی است (آمدی، ١٤١٠: ٥٧٦) و صلاح و درستی در رفتار و گفتار، مرهون سماحت و آسان گیری با دیگران دانسته شده است (لیثی واسطی، ١٣٧٦: ٢٤٠). لذا در جایی می فرماید: بر شما باد به رفق و مهربانی، زیرا آن کلید راه صحیح و از ویژگی های صاحبان خرد است (همان: ٣٣٤). امام (علیه السلام) خود نیز چه در مصدر حکومت و چه در غیر آن بر اصل تسهیل تکیه می کرد مگر در مواردی که حدود الهی به خطر می افتاد.

٦-٤. تناسب مقام ها با توجه به میزان برخورداری از فضایل اخلاقی

گزینش سیاسی از مهم ترین مباحث جامعه شناسی سیاست در هر نظام سیاسی می باشد که بر اساس الگوهای خاصی این کارکرد را عملی می کنند. در اندیشه امام علی (علیه السلام) گزینش سیاسی بر اساس آموزه های دینی و فضائل اخلاقی و شخصیتی صورت می گیرد. بر این اساس، نخستین حرکت حکومتی امام (علیه السلام) پس از بیعت مردم با او، عزل فرمانداران فاسد حکومتی عثمان بود (کریمیان ، ١٣٨٩: ٧٥). امام علی (علیه السلام) به هنگام تعیین سفراء و نمایندگان خویش و اعزام آنها به ممالک اسلامی به فضائل اخلاقی و ویژگی های شخصیتی افراد توجه ویژه داشت و میزان اختیارات آنها را با توجه به همان خصائص معین می کرد. برای نمونه دامنه اختیاراتی را که حضرت به مالک اشتر داد به مراتب بیش تر از اختیاراتی بود که به اشعث بن قیس سپرد. این گونه روش های متفاوت را بایستی در ویژگی های شخصیتی یاران آن حضرت تفحص کرد؛ چرا که اشعث عاقبت جزء خوارج شد و حتی از کسانی بود که باعث شکست لشکر امام (علیه السلام) در جنگ صفین بود (الهامی، ١٣٧٤: ١٦٩). آن همه اختیاراتی را که امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر تفویض نمودند نشانه آن است که ایشان صددرصد به مالک اطمینان داشته و لزومی برای کنترل رفتار و کردار مالک نمی دید.

برخلاف یاران دیگر که چون از ویژگی های کم تری برخوردار بودند، در نتیجه اختیارات کم تری نیز داشتند و در مقابل کنترل بیش تری بر اعمال و رفتارشان اعمال می شد. از نظر حضرت اولین شرط گزینش افراد برای تصدی امور پیروی از اسلام، قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود و اگر فردی از این اصول عدول می کرد او را عزل می نمود (معینی نیا، ١٣٨٥: ٢١١).

امام (علیه السلام) همین روش را به کارگزاران خود نیز پیشنهاد می دادند و از آنان می خواستند که افراد متدین ، با تجربه و با اخلاق را به کار بگمارند. افرادی که از خانواده های سالم و با اخلاق برخاسته باشند (کریمیان، ١٣٨٩: ٧٤). نمونه این نوع سفارشات را در نامه امام (علیه السلام) به مالک می توان دید که در آن فرمود: «از عمال حکومت، کسانی را انتخاب کن که اهل تجربه و حیاءاند و از خانواده های شایسته و در اسلام پیش قدم ترند، چرا که اخلاق آنان کریمانه تر و خانواده ایشان سالم تر و مردمی کم طمع تر و در ارزیابی عواقب امور دقیق ترند» (نامه /٥٣؛ و نیز ن. ک: ابن ابی الحدید، ١٤٠٤، ١٧: ٦٩). توجه به سابقه خانوادگی و ضرورت انتخاب سیاست مداران و حاکمان جامعه از خانواده های با اخلاق در جای دیگری از نامه امام (علیه السلام) به مالک آشکار است. آنجا که فرمودند: «با صاحبان مکارم و شرافت و خانواده های شایسته و دارای سوابق نیکو، پیوند برقرار کن» (نامه /٥٣)، این ها همه نشان از تأکیدهای فراوان امام (علیه السلام) بر نقش اخلاق در سیاست دارد.

٦-٥. حاکم نمودن اخلاق بر سیاست

از دیدگاه امام (علیه السلام) اخلاق بر سیاست و قدرت حاکمیت دارد و عاملی برای کنترل قدرت است. ایشان در قسمتی از نامه معروف خود به مالک اشتر می فرماید: «از گذشتی که از مردم کرده ای پشیمان مشو و بر کیفری که داده ای شاد مباش و به خشمی که راه بیرون رفتن از آن وجود دارد شتاب مکن،…» (نامه /٥٣).

امام علی (علیه السلام) در قسمت دیگری از همان نامه، توصیه های اخلاقی راجع به ضرورت حاکمیت اخلاق در دولت مطرح می نماید و نحوه برخورد مسؤولان سیاسی با مردم را بدین شکل ترسیم می کند: «بپرهیز از اینکه به خاطر احسان نمودن بر مردم بر آنها منت گذاری، یا عمل خود را بیش از آنچه هست بزرگ شماری، یا به مردم وعده ای دهی و خلاف آن را به جای آوری، چرا که منت موجب بطلان احسان می شود و اگر کار را بیش از آنچه هست بپنداری باعث از بین بردن نور حق در قلب است و بپرهیز از خلف وعده که سبب خشم خدا و مردم است» (همان).

در این قسمت توصیه می کند که دولت مردان باید از منت نهادن بر مردم که مورد نهی خداوند و دلیل انحطاط اخلاقی و موجب تحقیر مردم و بی ارزش کردن کارها است، بپرهیزند و از زیاده نمایی در سیاست اجتناب نمایند. یعنی اموری که انجام شده را بیش از آنچه هست، نباید جلوه کرد که این نوعی سفسطه و ریاکاری و خلاف گویی است و بدبینی مردم را به همراه خواهد داشت. از نظر امام (علیه السلام) زمامدار نباید در برابر وظایفی که انجام می دهد انتظار تکریم و تملق از ملت داشته باشد و ملت نیز نباید با این گونه اعمال، حقایق و شخصیت ها را بر دیگران مشتبه نمایند. از نظر امام (علیه السلام) حاکم نیز مانند ملت انسان است و از خطا و اشتباه در امان نیست، بنابراین، ملت در صورت دیدن خطا باید حقیقت را بدون ترس و دلهره با زمامداران در میان نهند و آنان نیز با آغوش باز آن را بپذیرند و نباید خشم و کینه آنان نسبت به مردم برانگیخته شود (قربانی، ١٣٨٨: ٣٧٦). همچنین حاکمیت اخلاق بر سیاست اقتضاء می کند که زمامدار از وعده هایی که نمی تواند به آنها جامه عمل بپوشاند، اجتناب ورزد زیرا نه تنها موجب خشم خداوند خواهد بود بلکه خشم و غضب ملت را هم برمی انگیزد و این خود بزرگ ترین ضربه را بر پیکر دولت و کشور خواهد زد.

اصولی که تاکنون ذکر شد تنها تعداد معدودی از اصولی است که امام (علیه السلام) به مناسبت های گوناگون برای روشنگری مردم، زمامداران و فرمانداران بیان کرده اند، علاوه بر موارد فوق الذکر، برخی اصول دیگر نیز وجود دارد که عبارت اند از: «ضرورت خودسازی حاکم، ضرورت علم و آگاهی حاکم اسلامی، پرهیز از خودبزرگ بینی، اجرای احکام الهی و زنده نگه داشتن سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مقابله با بدعت های اجتماعی، پرهیز از تعصب و تفاخر جاهلی، بخیل نبودن و بسیاری موارد دیگر» (خسروپناه، ١٣٨٤: ٦٩). از آنجایی که پای بندی به این مبانی و اصول اخلاقی توسط زمامداران می تواند پیامدهای مطلوبی در جامعه به بار آورد و در مقابل نیز عمل نکردن به آنها نتایج بدی به دنبال خواهد داشت، ازاین رو، در ادامه به برخی از پیامدهای پای بندی به اخلاق در عرصه سیاست از نگاه امام علی (علیه السلام) پرداخته می شود.

٧. پیامدهای پای بندی به اخلاق در عرصۀ سیاست از نگاه امام علی (علیه السلام)

اصول اخلاقی در نظام حکومتی امام علی (علیه السلام) نظام مند و هدفدار بوده و از جایگاه و شأن بالایی برخوردار است. از این جهت باید کارگزاران و والیان نظام سیاسی اسلام ، آراسته به فضائل و مکارم اخلاقی بوده و از خصلت های ناپسندی چون استبداد، ریاست طلبی، خودخواهی، کینه توزی، شهرت طلبی و… مبرا باشند.

نتیجه پای بندی زمامداران به اخلاق در سیاست می تواند نتایج فراوانی برای جامعه دربرداشته باشد. برخی از آنها عبارتند از: «جایگزینی صداقت و راستی به جای حیله گری و فریب، حکمرانی عزت و کرامت انسانی بر جامعه ، رخت بربستن استبداد و خودکامگی از جامعه، اعتقاد به امانت بودن حکومت نزد حاکمان، مقدم شدن فضیلت پیشگان بر نااهلان، پاسداری از حقوق مردم، اعتماد متقابل مردم و زمامداران، تعامل بین حکومت و مردم، توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه» (برزگر، ١٣٨٤: ١٣٢)، ایجاد اتحاد و یکپارچگی بین مردم و مسئولان، ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان و برخی موارد دیگر. از آنجایی که معرفی این موارد از گنجایش این مقاله خارج است لذا به عنوان نمونه به سه مورد اشاره می شود.

٧-١. اعتقاد به امانت بودن حکومت نزد زمامداران

یکی از پیامدهای پای بندی به اخلاق در حوزه سیاست، تغییر نگرش اشخاص نسبت به قدرت و حکومت است. در نظام اخلاقی علوی؛ حکومت به عنوان امانت در دست حاکمان مورد توجه است. بر اساس دیدگاه امام (علیه السلام)، زمامداری نباید برای سیاست مداران طعمه تلقی شود، بلکه امانتی است نزد آنان تا بدین وسیله به مردم کشور و سرزمین خود خدمت کنند. امام (علیه السلام) این مطلب را ضمن نامه ای به اشعث بن قیس والی آذربایجان تذکر می دهد که : «حکمرانی برای تو طعمه نیست، بلکه امانتی است بر عهده ات» (نامه /٥).

امام (علیه السلام) همچنین دربارۀ اهمیت رعایت امانت و خیانت نکردن در آن – به ویژه در امور حکومتی و زمامداری  ضمن نامه ای که به یکی از کارگزارانش که دستور جمع آوری زکات را به او داده بود می فرماید: «به او امر میکنم که به خاطر اینکه امیر و حاکم است از آنان روی نگرداند، چه اینکه آنان برادران دینی و در استخراج حقوق یار و مددکارند، … و کسی که امانت را سبک شمارد و به آن خیانت ورزد، جان و دینش را از آن پاک نکند خود را در دنیا به ذلت و خواری انداخته و در آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود؛ و قطعا بزرگترین خیانت، خیانت به ملت و رسواترین تقلب ، تقلب با پیشوایان اهل اسلام است» (نامه /٢٦). در جای دیگری به یکی از عمال و کارگزاران خود که از قدرت خود سوء استفاده کرده و قسمتی از اموال بیت المال را برای خود برداشته تذکر می دهد و آن را با صراحت خیانت در امانت نامیده است (نامه /٤٠؛ و نیز ر. ک: نامه /٤١).

حضرت (علیه السلام) آنگاه که قصد حرکت به شام را داشت عمر بن ابی سلمه مخزومی که کارگزار او در بحرین بود را عزل نمود و به جای وی نعمان بن عجلان زرقی را گماشت. امام (علیه السلام) در نامه خود به عمر او را به ادای در امانت ستود و فرمود: «اما بعد، نعمان را والی بحرین قرار دادم و تو را از آنجا برداشتم بدون اینکه نکوهش و ملامتی بر تو باشد. حقا زمامداری را به خوبی انجام دادی و امانت را ادا کردی» (نامه /٤٢)، بررسی این موارد نشان می دهد که از نظر امام (علیه السلام) حاکمان امانت دار مردم هستند و باید در امانت خیانت نکنند و ادای امانت چیزی نیست جز پیامد حاکمیت اخلاق بر سیاست.

٧-٢. وفاداری به عهد و پیمان توسط حاکمان

یکی دیگر از نتایج حاکمیت اخلاق بر سیاست ، وفاداری به پیمان توسط صاحبان قدرت و والیان است.

پای بندی به عهد و پیمان و عمل به شعارهای خود توسط حاکمان و سیاست مداران، از مهم ترین اصول اخلاقی محسوب می شود. زمامداران پای بند به اخلاق هیچ گاه در مقابل عهدی که با مردم بسته اند خیانت نمی کنند و در مقابل مردم نیز به زمامداران خویش اعتماد می کنند و این امر باعث نفوذ سیاستمداران در دل های مردم و در نتیجه حفظ دولت حاکمان نیز خواهد بود (برزگر، ١٣٨٤: ١٣٣).

حضرت امیر(علیه السلام) به این مهم توجه ویژه ای داشت. از جمله آن را موجب الفت و دوستی بین مردم و بین حاکمان و مردم می داند (آمدی ، ١٤١٠: ٣٩٥). در جای دیگر آن را محکم ترین و نگهدارنده ترین سپر معرفی کرده است (خوانساری، ١٣٦٦: ٢٨٩). علاوه بر این، امام (علیه السلام) وفا کردن به عهد و پیمان را نشانه صفا و پاکی درون می داند (همان: ١٥٠) و روشن است که وفا کردن به عهد توسط حاکمان که نتیجه آن برای کل جامعه است از چه میزان اهمیت فراوانی برخوردار است.

اهمیت وفاداری به عهد و پیمان نزد امام علی (علیه السلام) چنان بالاست که معتقد است با دشمنان نیز باید به عهد خود وفا کرد. این مطلب در نامه امام (علیه السلام) به مالک اشتر به روشنی دیده می شود: «اگر بین خود و دشمنت قراردادی بستی، یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندی، به قراردادت وفا کن، … پس در آنچه به عهده گرفته ای خیانت نورز و پیمان خود را مشکن» (نامه /٥٣). همان گونه که مشاهده می شود در نظر امام (علیه السلام) پای بندی به عهد و پیمان از مهم ترین اصول اخلاقی است و اگر حاکمان خود را ملزم به رعایت این اصل اخلاقی نمایند، در نتیجه مردم به شعارها و وعده های آنان اعتماد می کنند و در این صورت، هم مردم در امنیت هستند و هم حاکمان می توانند بر حکومت خود ادامه دهند.

٧-٣. افزایش تعامل بین حکومت و مردم

تعامل دو جانبه بین حکومت و مردم، اعتماد به همدیگر و در نتیجه کسب پشتیبانی مردم توسط حاکمان از دیگر نتایج پای بندی به اخلاق در حوزه سیاست است. حاکمان و سیاست مداران با اخلاق، توده مردم را همچون فرزندان خود می دانند و تلاش می کنند تا بین آنها و مردم فاصله ای نباشد، در مقابل، مردم نیز به مسؤولان خود اعتماد می کنند و آنها را دوست دارند و از آنان پشتیبانی می کنند، در نتیجه رابطه ای دوطرفه و همراه با الفت و همدلی به وجود می آید و این اتحاد بین دولت و ملت منجر به پیشرفت فرد و جامعه می گردد و در دل دشمن ترس و واهمه ایجاد می کند.

در حکومت امام علی (علیه السلام) مردم اعضای خانواده بزرگ حکومت محسوب می شوند (نامه /٥٣)؛ و هیچ وسیله ای در افزایش تعامل بین سیاست مداران و مردم بهتر از نیکوکاری به مردم، تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند نمی باشد (نامه /٥٣). امام (علیه السلام) همچنین در نامه ای به یکی از کارگزارانش چنین می گوید: «نسبت به رعیت فروتن باش و با خوشرویی برخورد کن و با ملایمت رفتار نما» (نامه /٤٦).

از دیگر عوامل افزایش تعامل بین حکومت و مردم رفق و مدارای حاکمان با مردم و اصلاح امور آنان است، از نظر امام (علیه السلام) اجرای این اصول اخلاقی گرایش مردم را به حاکمان بیشتر می کند و در نتیجه مردم از آنان طرفداری می کنند. مردمی زیستن و در بین آنان و با آنان بودن نیز از جمله عواملی است که محبوبیت حاکمان را در دل های مردم بیشتر می کند. امام (علیه السلام) در نامه ای به استاندار مکه می نویسد: «در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی برای مردم بنشین، … و جز زبان تو هیچ پیام رسانی و جر صورت هیچ مانعی بین تو و مردم نباشد» (نامه /٦٧). همان گونه که مشاهده می شود رعایت این اصول اخلاقی باعث اعتماد بیشتر مردم بر حکومت و در نتیجه افزایش تعامل، همدلی و همزبانی بین آنها می شود.

همان گونه که پیشتر نیز گذشت نتایج پای بندی به اخلاق در امور حکومت داری و مدیریت جامعه بسیار بیشتر از مواردی است که بیان شد و امید است که محققان و پژوهش گران با مطالعه سیره و سنت امام علی (علیه السلام) مطالب جدیدتری را در خدمت مدیران جامعه قرار دهند.

٨. نتیجه گیری

بنابراین، با توجه به آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که:

الف- در نظام سیاسی اسلام و سیره امام علی (علیه السلام)، سیاست نه تنها از اخلاق جدا نیست، بلکه سیاست تابع اخلاق است و هر دو از دین منشأ می گیرند و اصل واحدی دارندبر همین اساس هدف از حکومت در سیره علوی کسب قدرت نیست، بلکه قدرت وسیله ای برای احقاق حق، گسترش دادگری، خدمت به مردم، برقراری مساوات و برادری و برپایی عدل ، نابودی پایه های ظلم و استبداد، برقراری زندگی سعادت مندانه بر اساس کرامت انسانی و امر به معروف و نهی از منکر است و این امور زمانی جامه عمل به خود می پوشد که حاکمان و مدیران جامعه متخلق به اخلاق اسلامی باشند و سیاست تابع اخلاق باشد.

ب- سیاستی که بر اخلاق استوار است دارای مبانی و اصولی است. بر اساس دیدگاه امام علی (علیه السلام) برخی از مهم ترین آنها عبارتند از: پرهیز از خودبزرگ بینی، عفو و بخشش و جلوگیری از انتقام، رعایت عدالت و انصاف بین مردم؛ پرهیز از دنیادوستی و دنیاپرستی؛ انتقادپذیری و مشورت با خردمندان، رعایت رفق و مدارا در رفتار با مردم، تناسب مقام ها با توجه به میزان برخورداری از فضائل اخلاقی؛ حاکم نمودن اخلاق بر سیاست و… .

ج- سیاست و حکومت بر پایه اخلاق پیامدهایی در زندگی فردی و اجتماعی آحاد جامعه دارد که برخی از آنها عبارتند از: اعتقاد به امانت بودن حکومت نزد زمامداران، وفاداری به عهد و پیمان توسط حاکمان و ایجاد تعامل بین حکومت و مردم و افزایش اعتماد بین آنها، حکمرانی عزت و کرامت انسانی بر جامعه، مقدم شدن فضیلت پیشگان بر نااهلان، توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و بسیاری موارد دیگر.

منابع

– قرآن کریم.

– نهج البلاغه. (١٣٨٨ش). ترجمۀ حسین انصاریان قم: دارالعرفان.

– نهج البلاغه. (١٤١٤ ق). تحقیق: صبحی صالح. قم: انتشارات هجرت.

– ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبۀ الله. (١٤٠٤ ق). شرح نهج البلاغه. تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم. قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

– ابن شعبه حرانی، حسن بن علی. (١٤٠٤ ق). تحف العقول. تحقیق: علی اکبر غفاری. قم: جامعه مدرسین.

– ابن منظور، محمدبن مکرم. (١٤١٤ ق). لسان العرب. بیروت: دار الفکر للطباعۀ و النشر و التوزیع.

– الهامی نیا، علی اصغر. (١٣٨٥ ش). اخلاق سیاسی. تهران: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.

– الهامی، داود. (١٣٧٤ ش). صحابه از دیدگاه نهج البلاغه. قم: انتشارات هجرت.

– آقایی، بهمن و بابایی، علیرضا. (١٣٦٩ ش). فرهنگ علوم سیاسی. تهران: نشر ویس.

– آمدی، عبدالواحد. (١٣٦٦ ش). تصنیف غررالحکم و دررالکلم . تحقیق : مصطفی درایتی. قم: دفتر تبلیغات.

– آمدی ، عبدالواحد. (١٤١٠ ق). غررالحکم و دررالکلم. تحقیق: سید مهدی رجائی. قم: دار الکتاب الاسلامی.

– برزگر، محمدعلی. (١٣٨٤ ش). اخلاق و سیاست در اندیشه و رفتار سیاسی امام علی (علیه السلام). قم : زمزم هدایت.

– جزائری، سید محمدعلی. (١٣٨٢ ش). دروس اخلاق اسلامی . قم : انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه.

– حائری، سید محسن. (١٣٨٦ ش). اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه. ترجمه: عبدالعلی آل بویه لنگرودی . چاپ دوم، تهران: بنیاد نهج البلاغه.

– حکیمی، محمدرضا و برادران. (١٣٨٠ ش). الحیاة. ترجمه: احمد آرام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

– خسروپناه، عبدالحسین. (١٣٨٤ ش). جامعه علوی در نهج البلاغه. قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.

– خوانساری، محمدبن حسین. (١٣٦٦ ش). شرح غررالحکم و دررالکلم. تحقیق : جلال الدین حسینی. تهران: دانشگاه تهران.

– درخشه، جلال. (١٣٧٨ ش). مواضع سیاسی حضرت علی (علیه السلام) در قبال مخالفین. بی جا: شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی.

– دهخدا، علی اکبر. (١٣٧٢ ش). لغت نامه دهخدا. تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.

– دیلمی، احمد و آذربایجانی، مسعود. (١٣٨٠ ش). اخلاق اسلامی. قم : دفتر نشر و پخش معارف.

– زمخشری، محمودبن عمر. (١٩٧٩ م). اساس البلاغه. بیروت: دار الصادر.

– شایسته نژاد، علی اکبر. (١٣٨٥ ش). نغمه ای از ملکوت. تهران: دانشگاه شهید رجایی.

– صافی گلپایگانی، لطف الله . (١٣٧٥ ش). الهیات در نهج البلاغه. چاپ دوم. قم: دفتر انتشارات اسلامی

– صدوق، محمدبن علی. (١٣٩٨ ق). التوحید. تحقیق : هاشم حسینی. قم: جامعه مدرسین.

– طاهری، ابوالقاسم. (١٣٨٤ ش). راهنمای آموزش و پژوهش در نهج البلاغه . چاپ دوم. قم: دفتر نشر معارف.

– طبرسی، فضل بن حسن. (١٤١٢ ق). مکارم الاخلاق. چاپ چهارم. قم : شریف رضی.

– عالم، عبدالرحمن. (١٣٧٦ ق). بنیادهای علم سیاست. تهران: نشر نی.

– علوی لنگرودی ، سید کاظم . (١٣٩٠ ق). تربیت عقلانی در نهج البلاغه. یزد: انتشارات دانشگاه یزد.

– فراهیدی، خلیل بن أحمد. (١٤٠٩ ق). العین . چاپ دوم. قم: نشر هجرت.

– قربانی، زین العابدین. (١٣٨٨ ش). حقوق از دیدگاه نهج البلاغه در کاوشی در نهج البلاغه (مجموعه مقالات)، تهران: بنیاد نهج البلاغه، ٣٦٩٣٩٩.

– کریمیان، علی. (١٣٨٩ ش). ریزش ها در حکومت علوی. قم: ادیان.

– کلینی، محمدبن یعقوب. (١٤٠٧ ق). الکافی. تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی. تهران: دار الکتب الاسلامیه .

– لیثی واسطی ، علی بن محمد. (١٣٧٦ ش). عیون الحکم و المواعظ . تحقیق : حسین حسنی. قم: دارالحدیث.

– محمدی اشتهاردی، محمد. (١٣٨١ ش). آیات قرآن و گفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نهج البلاغه. چاپ چهارم. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

– مرتضوی، سید محمد. (١٣٨٤ ش). مروری بر نهج البلاغه. بی جا: خیر البریه.

– مطهری، مرتضی. (١٣٩٠ ش). جاذبه و دافعه علی (علیه السلام). چاپ هفتاد و هفتم. تهران : صدرا.

– معینی نیا، مریم . (١٣٨٥ ش). سیره اداری امام علی (علیه السلام). چاپ دوم . تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل.

– نراقی، مهدی. (١٣٧٦ ش). جامع السادات. ترجمه: سیدجلال الدین مجتبوی. تهران: انتشارات حکمت.

– نوری ، حسین . (١٤٠٨ ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل . قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام.

منبع : مجله «پژوهشنامه نهج البلاغه» تابستان 1395 – شماره 14 , مولوی، محمد

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *