امامت امّت در سنین کودکی | گفتار دوم

خانه / قرآن و عترت / عترت / معارف حدیثی / اعتقادی / امامت امّت در سنین کودکی | گفتار دوم

امامت امّت در سنین کودکی – گفتار دوم

یکی از شبهات پرسش گونه، در مسأله ی امامت در کودکی و سنین قبل از بلوغ است.

«ابن حجر هیتمی » از علمای اهل سنّت، در این باره می نویسد:

     «آنچه در شریعت مطهّر ثابت شده، این است که ولایت طفل صغیر صحیح نیست. پس چگونه شیعیان به خود اجازه داده و گمان بر امامت کسی دارند که عمر او هنگام رسیدن به امامت، بیش از پنج سال نبوده است . . . ؟!» (1)

احمد کاتب نیز می نویسد:

     «معقول نیست که خداوند طفل صغیری را به رهبری مسلمین منصوب کند!» (2)

برای پاسخ و ورود به این مسأله، لازم است مقدّماتی ذکر شود.

مقدّمۀ اوّل

     درمیان شیعیان، امامت از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. برخلاف سایر فرقه های اسلامی که برای این مسأله اهمّیت زیادی قائل نیستند. زیرا مفهوم امامت در نزد شعیه، بامفهوم آن در نزد دیگر فرقه های اسلامی متفاوت است . البتّه آنان جهات مشترکی دارند ولی یک جهت اختصاصی در اعتقادات شیعه در باب امامت هست و به همین دلیل مسأله «امامت » از اهمّیت فوق العاده ای برخوردار است. شیعه، امامت را جزء اصول دین می شمارد ولی اهل تسنّن آن را از فروع دین می دانند. «امامت » به معنای اعتقاد به ضرورت وجود امام کامل علی الاطلاق و معصوم در هر زمان است . امامی که امامتش به وراثت از پدر به پسر منتقل نشده و دست نشانده نظام حاکم نیست بلکه امامت و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی، ازسوی خداوند کسب کرده است. این اعتقاد تأثیر بسزایی در میان جوامع شیعی و دوست داران اهل بیت علیهم السّلام دارد و به لحاظ فکری و عقیدتی، آنان را نسبت به زعامت و امامت این بزرگواران قانع ساخته است.

شؤون امام

1 . رهبری اجتماع

«امام » به معنای اوّل آن، همان رئیس عام است; یعنی، بعد از رحلت پیغمبر صلّی الله علیه و آله یکی از شؤون بلاتکلیف آن حضرت، رهبری اجتماع است .

     اجتماع ، نیازمند زعیم است و هیچ کس در این جهت تردید ندارد . حال زعیم اجتماع بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله کیست؟ این مساله ای است که هم شیعه و هم سنی آن راقبول دارد; لکن در صفات، ویژگی ها و مصداق آن با یکدیگر اختلاف دارند . اهل تسنن می گویند: پیامبر صلّی الله علیه و آله شخص معینی را برای خلافت معین نکرد و این وظیفه خود مسلمین است که رهبر را بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله انتخاب کنند . شیعه می گوید: پیشوا و جانشین پیامبر صلّی الله علیه و آله را، باید خود آن حضرت معین کند . چنین شخصی باید از صفات و ویژگی های خاصی برخوردار باشد که آنها تنها در امیرالمؤمنین علی علیه السلام جمع است .

2 . مرجع دینی

     یکی از شؤون پیامبر صلّی الله علیه و آله، تبلیغ وحی بود . مردم وقتی درباره اسلام سؤالی داشتند و یا مطلبی در قرآن نبود، از پیامبر صلّی الله علیه و آله می پرسیدند . سؤال این است که آیا تمامی احکام، دستورات و معارف دین، در قرآن آمده و خود پیامبر صلّی الله علیه و آله به عموم مردم گفته است یا نه؟ آنچه پیامبر صلّی الله علیه و آله برای عموم مردم بیان فرمود، تمام دستورات اسلام نیست; بلکه آن حضرت دین را با بیان ولایت و مرجعیت دینی حضرت علی و ائمّه معصومین علیهم السّلام به اکمال رساند .

     امام علی علیه السّلام، وصی پیامبر صلّی الله علیه و آله بود و آن حضرت تمام معارف اسلامی را برای حضرت علی علیه السّلام تشریع نمود و او را به عنوان یک عالم تعلیم یافته از خود; ممتاز از همه اصحاب; کسی که در گفتارش خطا و اشتباه نمی کند و ناگفته های دین را می داند، معرفی کرد و از مردم خواست که بعد از او در مسائل دینی، به حضرت علی علیه السلام مراجعه کنند . اهل سنت قائل به چنین مقامی برای آن حضرت نیستند .

3 . ولیّ خداوند

     «امامت » درجه و مرتبه سومی دارد که اوج مفهوم آن است و این معنا به وفور در کتاب های شیعه وجود دارد و وجه مشترک میان تشیع و تصوف است . مرحوم علّامه طباطبایی (رحمه الله) در گفت وگوی خود با پروفسور هانری کُربَن می گوید: این به معنای آن نیست که شیعه این مفهوم از امامت را از متصوّفه اخذ کرده است. بلکه صوفیان آن را از شیعه گرفته اند. زیرا این مسأله از زمانی در میان شیعه مطرح بود که هنوز تصوّف، صورتی به خود نگرفته بود و یا این مسأله در میان آنان مطرح نبود. این معنا، همان «انسان کامل » و به تعبیر دیگر حجّت زمان است. یعنی در هر زمان و دوره ای، یک انسان کامل و معصومی وجود دارد که حامل معنویت کلی انسانیت است. او به مقام «ولایت اللّهی » رسیده و مظهر اجلی و اتمّ جمیع صفات جمال و جلال الهی است. از شؤون آن، دو مقام گذشته مرجعیت سیاسی و دینی است و امامتی که شیعه برای امامان خود ثابت کرده از این قبیل است.

دلایل معنای سوم

الف) دیدگاه قرآن؛

1 . امامت عهد الهی است؛ خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»

«بیاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند (مانند اعمال حج، قربانی کردن فرزند، افتادن در آتش نمرود) . . . امتحان کرد و او همه را به جای آورد; خداوند بدو گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم . ابراهیم عرض کرد: این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نخواهد رسید» .

2 . جعل امامت به امر خداوند؛ ازآیات قرآن استفاده می شود که امامت به امر خداست و آن را برای هر کسی که قابل بداند، قرار می دهد و این به جهت عظمت مقام و منزلت امامت است.

     در این آیه، خداوند می فرماید: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». «من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم » و بدین ترتیب جعل را به خود نسبت می دهد.

     قرآن از زبان حضرت موسی علیه السّلام نقل می کند: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ، وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ، وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ، يَفْقَهُوا قَوْلِي ، وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ، هَارُونَ أَخِي …»

     «موسی عرض کرد: پروردگارا [اکنون که بر این کار بزرگ مامورم فرمودی] پس شرح صدرم عطا فرما و کار مرا آسان گردان و عقده زبانم را بگشا تا مردم سخنم را فهم کرده [بپذیرند . ] و [نیز] از اهل بیت من یکی را وزیر و معاون من فرما، برادرم هارون را [وزیر من گردان . . . ]» .

     خداوند متعال می فرماید: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» (3) «و آنان را پیشوای مردم قرار دادیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند» .

     از مجموعه این آیات، استفاده می شود که برای امامت، معنای خاصی – غیر از آنچه اهل سنت می گویند – وجود دارد .

3 . اطاعت مطلق برای امام به جهت ولایت کلّیۀ الهی؛ قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ». «ای اهل ایمان! از خدا و رسول و صاحبان امر از میان خود، اطاعت کنید».

     فخر رازی می نویسد: «صاحبان امر، غیر از معصومین، نمی توانند کسانی دیگر باشند; زیرا امر به اطاعت مطلق از غیر معصوم محال است».

4 . امامت روح تمام دستورات اسلام است؛ خداوند متعال می فرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»

     «ای پیغمبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد، به خلق برسان که اگر نرسانی، تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده ای و خداوند تو را از آزار مردم نگه خواهد داشت».

     به اتّفاق علمای شیعه و طبق نظر جماعت کثیری از دانشمندان اهل تسنن، این آیه در روز غدیر در شان امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد و رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بعد از نزول آن، ولایت امیرالمومنین علیه السلام را به مردم ابلاغ کرد . از عبارت «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته » استفاده می شود که، قرآن معنای خاصی از امامت را در نظر دارد و این معنا غیر از آن است که اهل تسنن به آن معتقداند . شیعه امامیه قائل اند به این که امامت، از اصول دین و روح تمام دستورات شریعت است . در بعضی از روایات نیز آمده است: «و ما نودی بشی ء بمثل ما نودی بالولایه» (4) و بر هیچ امری به مانند ولایت این چنین تأکید نشده است.

salam

ب) دیدگاه روایات؛

1 . در حدیث معروفی از شیعه و سنّی آمده است: پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» (5) هر کس بمیرد و پیشوای زمان خود را نشناسد، مرده است از نوع مردن زمان جاهلیت. این تعبیر خیلی شدید است. زیرا در زمان جاهلیت مردم مشرک بودند و حتی توحید و نبوت نداشتند . روشن است که امامت به معنای ولایت معنوی، می تواند از اصول دین بوده و عدم شناخت نسبت به آن، باعث مردن به نوع جاهلی باشد .

2 . در سیره ابن هشام آمده است: «بنی عامر بن صعصعه خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسیدند، حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوت خود را بر آنها عرضه کرد . در این هنگام یک نفر از آن جماعت (بحیرة بن فراس) به پیامبر صلّی الله علیه و آله عرض کرد: به من بگو اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفینت غلبه داد. آیا ما در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟ آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خدا است; هر کجا که بخواهد قرار می دهد . در این هنگام بحیره به پیامبر صلّی الله علیه و آله عرض کرد: آیا ما جان خود را برای دفاع از تو دهیم; ولی هنگامی که خداوند تو را بر دشمنانت غلبه داد، خلافت به غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به اسلام تو نداریم » . (6)

3 . امام رضا علیه السلام به عبدالعزیز بن مسلم فرمود: «مگر مردم، مقام و منزلت امامت را در میان امت می دانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟ همانا امامت قدرش والاتر، و شانش بزرگ تر، و منزلتش عالی تر، و مکانش رفیع تر، و عمقش ژرف تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند، و یا به انتخاب خویش امامی را منصوب کنند .

     همانا امامت، مقامی است که خدای عزّوجلّ بعد از رتبه نبوت و خلّت، در مرتبه سوم به ابراهیم علیه السّلام اختصاص داد و به آن فضیلت مشرّفش ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود: «همانا من تو را امام مردم قرار دادم». ابراهیم خلیل علیه السّلام از نهایت شادی، به خداوند عرض کرد: «از فرزندان من هم» ؟ او فرمود: «پیمان و فرمان من به ستمکاران نمی رسد . . .».

     همانا امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و مقام امیرالمؤمنین علیه السلام و میراث حسن و حسین علیهما السلام است . همانا امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است . همانا امامت، ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آن است . کامل شدن نماز، روزه، حج، جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات، به آن است .

     امام، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است به نحوی که دست ها و دیدگان به آن نرسد.

     امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاریکی ها است . امام، رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی زمان جهل، فتنه و سرگردانی مردم) است . امام، آب گوارای زمان تشنگی، رهبر به سوی هدایت و نجات بخش از هلاکت است . امام، آتش روی تپه (رهنمای گمشدگان)، وسیله گرمی سرمازدگان و رهنمای هلاکت گاه ها است . هر که از او جدا گردد، هلاک شود . امام ابری بارنده، بارانی شتابنده، خورشیدی فروزنده، سقفی سایه دهنده، زمینی گسترده، چشمه ای جوشنده و برکه و گلستان است . امام از گناهان پاک و از عیب ها برکنار است . به دانش مخصوص و به خویشتن داری نشانه دار است . موجب نظام دین و عزت مسلمین، و باعث خشم منافقان، و هلاکت کافران است.

     پس کیست که بتواند امام را بشناسد و یا انتخاب امام برای او ممکن باشد. هیهات! هیهات! در این جا خردها گم گشته، خویشتن داری ها بیراهه رفته است . عقل ها سرگردان، دیده ها بی نور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیّر، خردمندان کوتاه فکر، خطیبان درمانده، شاعران وامانده، ادیبان ناتوان و سخن دانان درمانده اند که بتوانند یکی از شؤون و فضایل امام را توصیف کنند و آنان همگی به عجز و ناتوانی معترف هستند. چگونه می توان تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد، یا مطلبی از امر او را فهمید و جایگزینی که کار او را انجام دهد برایش پیدا کرد؟!

     ممکن نیست، چگونه و از کجا؟ در صورتی که او از دست یاران و وصف کنندگان اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد، او کجا و انتخاب بشر کجا؟ او کجا و خرد بشر کجا؟ او کجا و مانندی برای او کجا؟» (7) .

مقدّمۀ دوم

     جمعیت های اسلامی و شیعی، از صدر اسلام تشکیل گردید و در عهد امام باقر و امام صادق علیهما السّلام، گسترش یافت. این دو امام بزرگوار، دانشگاهی تشکیل داده و در جوامع شیعی و اسلامی، روش فکری خاصی را برنامه ریزی کردند. از این رو عالمان و دانشمندان مسلمان را به سوی خود جذب نموده و آنان را با علوم مختلف اسلامی آشنا کردند.

     حسن بن علی وشّاء می گوید: «انّی دخلت مسجد الکوفة فرأیت فیه تسعمائة شیخ کلهم یقولون: حدّثنا جعفر بن محمّد (8) داخل مسجد کوفه شدم، نهصد شیخ را دیدم که همه از جعفر بن محمّد حدیث می گفتند».

مقدّمۀ سوم

     مجامع شیعی و تابعین مدرسه اهل بیت علیهم السّلام در تعیین امامان و شناخت دوست داران از آنان، شرایط سختی را از ادلّه استنباط کرده و برای امامان خود قرار داده اند. در نتیجه، غیر از اشخاص مخصوصی که مؤیَّد از جانب خدا بوده و از جانب او منصوب هستند را شامل نمی شود؛

1 . خواجه نصیرالدین طوسی (رحمه الله) در تجرید الاعتقاد، عصمت و افضلیت را از شرایط حتمی امام می شمارد. (9)

2 . علّامه حلّی (رحمه الله) می گوید: «امامیه اتّفاق کرده اند بر اینکه، امامان همانند پیامبران از جمیع افعال قبیح و فواحش، از کودکی تا هنگام مرگ معصوم هستند، چه از روی عمد و چه سهو . . . و نیز اتّفاق امامیه بر وجوب افضلیت امام بر سایر مردم است». (10)

3 . شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب الاقتصاد فیما یتعلّق بالاعتقاد، تصریح می کند: «از شرایط حتمی امام عصمت از قبایح و افضلیت از تمام مردم است». (11)

4 . سیّد مرتضی (رحمه الله) در کتاب الذخیرة فی علم الکلام، از شرایط حتمی امام را، عصمت از هر قبیح، منزّه بودن از هر معصیت، اعلم بودن از امّت به احکام شریعت و وجوه سیاست و تدبیر، و افضل بودن کسی که ثوابش از دیگران بیشتر است، بر می شمارد. (12)

5 . شیخ سدیدالدین محمود حمصی رازی در کتاب المنقذ، شرایط امام را چهار خصوصیت بر می شمارد:

  • عصمت از گناه و اشتباه؛
  • افضل بودن از مردم، در تیز هوشی و علم به سیاست و قرب و منزلت به خداوند؛
  • اعلم بودن به احکام شریعت؛
  • شجاع ترین مردم بودن. (13)

مقدّمۀ چهارم

     امامت کودک و نوجوان، امری تازه و غیر مترقّبه در جامعه شیعی نیست. بلکه به اتّفاق شیعه و سنّی، این امر قبل از امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) نیز بوده است:

الف) امامت امام جواد علیه السّلام – بنابر نقل ابن صبّاغ مالکی (14) و شیخ مفید (15) – از سن هشت سالگی بوده است.

ب) امامت امام هادی علیه السّلام – بنابر نقل ابن حجر هیتمی (16) – از سن نه سالگی بوده است.

… ادامه دارد.

پی نوشت:

1) صواعق المحرقة، ص 166 .

2) تطور الفکر السیاسی، ص 102 .

3) سجده (32)، آیه 24 .

4) بحارالانوار، ج 68، ص 329 .

5) شرح المقاصد، 5/239 .

6) تاریخ طبری، ج 2، ص 84، سیره ابن کثیر، ج 2، ص 158; سیره ابن هشام، ج 2، ص 32 .

7) اصول کافی، ج 1، ص 198- 203 .

8) سید محسن امین عاملی، المجالس السنیة، ج 5، ص 209 .

9) کشف المراد، صص 364 و 366 .

10) دلائل الصدق، ج 2 صص 27 و 28 .

11) الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص 305 و 307 .

12) الذخیرة فی علم الکلام، ص 429 .

13) المنقذ، ج 2، ص 278 .

14) الفصول المهمة، ترجمة الامام الجواد علیه السلام .

15) ارشاد شیخ مفید، ص 316 .

16) صواعق المحرقة، ابن حجر، ص 123- 124 .

hawzah.net

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *