امام موسی صدر، پرچمدار دفاع از شیعیان لبنان

خانه / مطالب و رویدادها / امام موسی صدر، پرچمدار دفاع از شیعیان لبنان

آيت‌الله امام موسي صدر در 14 خرداد 1307 ش در شهر مذهبي قم ديده به جهان گشود و دروس ابتدايي را در دبستان حيات قم گذراند. سپس وارد دبيرستان سنايي شهر قم شد و همزمان با دوره دبيرستان به تحصيل علوم اسلامي در حوزه علميه قم مشغول گرديد. او از اساتيد بزرگواري همچون آيت‌الله بروجردي‌، آيت‌الله محقق داماد، آيت‌الله سيد احمد خوانساري‌، آيت‌الله سيد محمد حجت كوه كمره‌اي‌، حضرت امام خميني‌، آيت‌الله علامه سيد محمد حسين طباطبايي و آيت‌الله سلطاني طباطبايي، كمال استفاده را برد. به موازات تحصيلات حوزوي در دانشكده حقوق تهران در رشته اقتصاد به تحصيل پرداخت و جزو معدود كساني بود كه علاوه بر تحصيلات حوزوي به كسب مدارج عالي دانشگاه نيز نايل آمد. وي ضمن آشنايي با زبان عربي‌، زبانهاي انگليسي و فرانسه را آموخت. مدتي نگذشت كه در صف اساتيد حوزه علميه قم وارد شد و به تدريس فقه‌، اصول‌، منطق و فلسفه پرداخت و جزو بهترين و سرآمدترين اساتيد حوزه علميه گشت.

7
امام موسي صدر در سال 1334 ش پس از رحلت پدر بزرگوارش عازم عراق گرديد و به مدت چهار سال تا 1337 ش در حوزه علميه نجف اشرف از محضر اساتيد و مراجع بزرگ همانند آيت‌الله سيد محسن حكيم و آيت‌الله سيد ابوالقاسم خويي بهره‌مند گرديد.
دو سال از اقامت امام موسي صدر در شهر نجف اشرف مي‌گذشت كه براي نخستين بار در سال 1955 م (1334 ش‌) براي ديدار سرزمين اجدادي عازم لبنان شد و با بستگان خويش در صور، شحور و معركه ديدار نمود. در آن زمان هنوز زعيم بزرگ شيعه و فقيه مجاهد آيت‌الله سيد عبدالحسين شرف‌الدين در قيد حيات بود و آيت‌الله سيد موسي صدر به عنوان ميهمان وارد منزل ايشان شد. در اين ملاقات دو شخصيت بزرگ همديگر را يافتند. آيت‌الله سيد موسي صدر در اين ملاقات شديداً تحت تأثير افكار بلند رهبر بزرگ اسلامي واقع شد و شيفته ادب‌، اخلاق‌، انسانيت و قدرت رهبري او گرديد. متقابلاً آيت‌الله شرف‌الدين نيز به نبوغ و قدرت علمي‌، طرز تفكر و سجاياي اخلاقي او پي برد و وي را لايق‌ترين فرد براي رهبري آينده شيعيان لبنان دانست و حمايت خود را در هر فرصتي و در هر مجلسي و محفلي ابراز و سجاياي اخلاقي و علمي او را برمي‌شمرد. آيت‌الله سيد موسي صدر بعد از اقامت كوتاه مجدداً راهي نجف اشرف گرديد.

نامه مرجع عاليقدر تشيع آيت‌الله بروجردي به امام موسي صدر
آيت‌الله بروجردي زعيم عاليقدر و دورانديش عالم تشيع به منظور فعاليتهاي تبليغي و ارشاد خود در خارج از كشور شخصيتهاي برجسته و جامعي را از حوزه انتخاب و به كشورهاي اروپايي اعزام مي‌نمودند كه امام موسي صدر نيز از جمله آنان بود. در همين رابطه نامه‌اي از طرف معظم‌له به سيد موسي صدر در نجف ارسال داشتند و او را به عنوان نماينده تام‌الاختيار خود در ايتاليا نصب نمودند تا امور مذهبي‌، اجتماعي مسلمانان آن ديار را سامان‌دهي و اداره نمايد. البته امام موسي صدر بنا به دلايلي از اين مسئوليت عذرخواهي نمود.

انتشار نخستين مجله در حوزه علميه قم
سيد موسي صدر در اوايل زمستان سال 1337 ش عراق را به قصد ايران ترك كرد و مجدداً به حوزه علميه قم مراجعت و تلاش و مبارزه جديدي را آغاز نمود. او سالها پيش با دوستان و همفكران خود در حوزه علميه قم در مورد اصلاحات حوزه و نشر يك مجله حوزوي مذاكراتي داشت و در حقيقت انتشار چنين مجله‌اي در حوزه جزو آرمانهاي او و ساير دانشمندان حوزه بود. ولي از آنجايي كه زمينه اين گونه فعاليتها آن روزها در حوزه فراهم نبود و جو غالب بر خلاف اين نوع انديشه‌ها و حركتها بود انتشار مجله‌اي از طرف حوزه در چنين شرايطي غير ممكن به نظر مي‌رسيد.
آيت‌الله سيد موسي صدر وقتي كه از نجف به قم مراجعت نمود زمينه انتشار آن مجله حوزوي را فراهم شده يافت و لذا با همكاري جمعي از فضلاي بنام حوزه و با عده‌اي از تجار متدين تهران كار خود را آغاز نمود و با توكل به خداوند متعال و پشتيباني يكي از مراجع وقت در آذرماه 1337 ش نخستين مجله حوزه به نام مكتب اسلام انتشار يافت.
چند شماره از آن منتشر شده بود كه مورد توجه زعيم عاليقدر شيعه آيت‌الله بروجردي قرار گرفت و علي رغم انتقادات و ارسال نامه‌هاي اعتراض‌آميز ـ كه از ايشان درخواست شده بود تا از انتشار مجله مكتب اسلام جلوگيري به عمل آورند ايشان با ژرف نگري خاصي كه داشت در مقابل همه آنها ايستاد و تا آخر عمر از آن پشتيباني كرد.
سيد موسي صدر به خاطر ويژگيهايي كه داشت عهده‌دار مديريت مجله بود و همه مقالات را پس از بررسي هيئت تحريريه مورد مطالعه دقيق قرار مي‌داد و از نقطه نظر عبارات و محتوا آنها را ارزيابي مي‌كرد تا مطالب مندرج در مجله با كيفيتي عالي و مناسب با شأن حوزه منتشر شود. عنوان بحث خود امام موسي صدر در مجله‌، حوزه «اقتصاد در مكتب اسلام‌» بود كه در اين سلسله مقالات با قلمي روان و شيوا و با نظري بلند و ديدي آگاهانه مباحثي از مسايل اقتصادي را مورد ارزيابي و دقت قرار مي‌داد و در آخر، سيستم اقتصادي اسلام را با ساير مكتبهاي اقتصادي جهان مقايسه مي‌نمود. اين مقالات از شماره سوم تا دوازدهم از بهمن سال 1337 تا آذر 1338 طي ده شماره ادامه داشت و بعدها در مجموعه‌اي گردآوري و چاپ گرديد.(1)

5

تأسيس دبيرستان صدر
امام موسي صدر جزو اولين انديشمنداني بود كه با توجه به رويكرد و تحولات اجتماعي و تأثير آن بر روي جوانان‌، به نقش حياتي و ارزنده علوم جديد پي برد و در همين راستا در اقدامي متهورانه دست به تأسيس مدرسه‌اي به سبك جديد زد، تا جوانان علاوه بر كسب دانش روز از تربيت درست نيز برخوردار گردند، چرا كه اكثر خانواده‌هاي متدينين خصوصاً در شهر قم به واسطه جو آن زمان و ترس از آلوده شدن فرزندانشان به گرايشهاي غير مذهبي دست به مبارزه منفي زده‌، فرزندان خود را به مدارس دولتي نمي‌فرستادند. در اين شرايط امام موسي صدر با همكاري فرهنگيان متدين و خدمتگزار، امتياز يك دبيرستان ملي را از وزارت فرهنگ گرفت و دبيرستان صدر تحت مديريت ايشان شروع به فعاليت نمود و بعد از هجرت ايشان به لبنان مديريت مدرسه را به شخص ديگري واگذار نمود.
البته ناگفته نماند شهيد دكتر بهشتي دوست همراه و همفكر و هم مباحثه‌اي ايشان نيز دبيرستان ديگري به نام دين و دانش را تأسيس كرده بود كه ضمن آموزش جوانان به علوم و فنون روز آموزشهاي مذهبي را نيز در برنامه درسي خود در نظر گرفته بود.

هجرت
همان گونه كه اشاره شد امام موسي صدر براي نخستين بار در سال 1955 م به لبنان مسافرت كرده‌، با اقوام خود در صور و شحور و معركه آشنا شد. آن زمان هنوز آيت‌الله سيد عبدالحسين شرف‌الدين در قيد حيات بود و توسط آن مرحوم نبوغ و مزايا و قدرت رهبري او براي شيعيان آن سامان در مجالس و محافل مختلف بازگو گرديد و بر عام و خاص معلوم گشت كه فقط موسي صدر شايستگي و قابليت زعامت شيعيان لبنان را ـ پس از وفات آيت‌الله شرف‌الدين ـ خواهد داشت‌. در اواخر سال 1959 م (1338 ش‌) بعد از وفات آيت‌الله سيد عبدالحسين شرف‌الدين طبق وصيت ايشان و به دعوت شيعيان لبنان كه با ارسال نامه‌اي‌، از سيد موسي صدر درخواست نمودند، به آن ديار هجرت نمايد و زعامت شيعيان را به عهده بگيرد. اين دعوت با تأييد و تأكيد آيت‌الله العظمي بروجردي همراه شد، امام موسي صدر به لبنان قدم نهاد و در شهر صور رحل اقامت افكند و بي‌درنگ بعد از ورود و از همان روزهاي نخستين فعاليتهاي همه جانبه خود را آغاز كرد. اين فعاليتها آن قدر دامنه‌اش گسترده شد كه حيات سياسي‌، اجتماعي و اقتصادي جنوب لبنان و شيعيان را تحت تأثير عميق خود قرار داد به گونه‌اي كه به جرأت مي‌توان لبنان را به دو برهه تاريخي تقسيم نمود: بخش اول قبل از ورود امام موسي صدر و بخش دوم بعد از آمدن ايشان‌. كما اين كه كاردينال فرانس كونيگ (اسقف اعظم اتريش‌) به امام چنين گفت : «عالي جناب‌! من راجع به شما زياد شنيده‌ام‌! ايمان دارم كه مي‌توان تاريخ لبنان را به دو دوره كاملاً مجزا تقسيم نمود : دوران قبل از موسي صدر و دوران موسي صدر».(2)

وضعيت شيعيان قبل از امام موسي صدر
تاريخچه شيعيان لبنان
علماي شيعه جبل عامل ـ كه منطقه‌اي كوهستاني در جنوب لبنان است و شهرهاي نبطيه‌، مرجعيون‌، بنت جبيل و روستاهاي حومه را شامل مي‌شود ـ مدعي‌اند كه جامعه شيعي لبنان از تمامي جوامع ديگر مسلمان ـ به جز حجاز ـ كهن‌تر است‌. آنان تأسيس جامعه شيعه جبل عامل را به ابوذر نسبت مي‌دهند. آن چه مسلم است اين است كه قرن سوم هجري (9 ميلادي‌) مناطق عراق‌، ايران‌، شام و شمال آفريقا و مصر، شاهد جرياني از تشيع بوده است‌. دوراني كه دول توانمند شيعي مذهب آل بويه در ايران و عراق‌، فاطميها در مصر و شمال آفريقا و حمداني‌ها در موصل و حلب حكومت مي‌كردند. از قرن سوم هجري جوامع شيعه در منطقه بين رود علوي در شمال و ناحيه جليله در جنوب‌، معروف به جبل عامل‌، سكونت داشته‌اند. شيعيان ديگري نيز در بخش شمالي دره بقاع و همچنين در طرابلس و كسروان واقع در لبنان شمالي سكونت اختيار كردند. اما به دنبال فتح سوريه به دست صلاح‌الدين ايوبي و فرمانروايي نخستين حكام ايوبي و بعد از ايشان سلطه مماليك‌، شيعيان از منطقه شمالي لبنان بيرون رانده شدند و از اين ايام به بعد، در همان مناطقي كه امروزه نيز همچنان در آن ساكن‌اند، تمركز و اسكان يافته‌اند. شيعيان به عنوان يك اقليت مذهبي در مناطق امن و مناطق اطراف كه از دسترس حكمرانان مركزي به دور بوده سكني گزيدند. دورافتادگي جغرافيايي اين ناحيه و حمايتهاي خانواده‌هاي برجسته شيعي نه تنها سبب تداوم و استمرار يك فرهنگ شيعي در اين ناحيه كه هنوز پابرجاست‌، گرديد بلكه باعث جلب و جذب شيعيان اماميه از ساير بخشهاي سوريه به اين ناحيه نيز شد. گر چه درباره علما و مدارس شيعي جبل عامل پيش از قرن دوازدهم م / ششم ه‍ ق چندان اطلاعات متمركزي در دست نيست‌، اما بعدها سنت نيرومند تحصيل معارف شيعي را با چهره‌اي روشن در اين ناحيه مي‌بينيم‌. اين سنت تحصيل معارف شيعي به رغم همه گرفتاري‌ها همچنان در شهرها و روستاهاي اين ناحيه ادامه يافت‌. آن چه بيش از هر چيز ديگر شايان توجه است‌، همانا موقعيت و نقش مؤثر علماي جبل عامل در ميان ساير علماي شيعه است‌. به گونه‌اي كه جبل العامل بزرگترين پايگاه و مركز عقيدتي شيعه در جنوب لبنان شد و در طول تاريخ علما و متفكرين و نويسندگان بزرگي را به اسلام و جهانيان هديه كرده است و معروف است كه در جنوب در هر دهي عالم يا مؤلّفي ديده مي‌شد و به قراري كه در بعضي از تواريخ آمده در يك ده هشتاد مجتهد زندگي مي‌كردند.(3)
شهيد اول و ثاني نمونه‌اي از هزاران است و با آن كه اين دو از برجسته‌ترين فقهاي نه تاريخ شيعه بلكه مسلمانانند آماج حقد، كينه و تعصب جاهلي قرار گرفته‌، به جرم شيعه بودن به فجيع‌ترين اشكال ممكن به شهادت رسيدند و شيخ حر عاملي از جمله علماي آن ديار است كه جايگاه ويژه خود را داراست‌. به طور كلي فعاليت و حيات علمي در جبل عامل به سه دوره تقسيم مي‌شود: دوره اول آن از تأسيس مدرسه جزين توسط شهيد اول آغاز مي‌شود و تا سال 1780 ادامه دارد. در اين سال جنگهايي كه توسط جزار پاشا به وجود آمد باعث شد كه آشوب و بلوا منطقه را فرا گرفته‌، مدارس و مباحث تعطيل گردد. اين وضع همچنان ادامه داشت تا آن كه بعد از جزار پاشا، سليمان پاشا به حكومت رسيد و از آن جا كه شخصي دورانديش بود، در سال 1805 با زعماي انقلابيون شيعه منطقه جبل عامل و با حضور نماينده باب عالي (دربار امپراطوري عثماني‌)، راغب افندي‌، معاهده صلحي را امضا كرد. دوره دوم حيات علمي جبل عامل از سال 1805 آغاز مي‌شود و تا پايان قرن سيزدهم هجري يعني 1881 م ادامه دارد. دوره سوم يا به عبارت ديگر دوره جديد نهضت علمي شيعه از 1882 م شروع مي‌شود. در اين دوره اولين مدرسه به سبك جديد در نبطيه تأسيس مي‌گردد. در سال 1892 سيد حسن يوسف الحسيني بعد از مراجعت از عراق مدرسه «حميديه‌» را بنا نهاد. مدرسه‌اي كه ثمره آن دهها شاعر اديب‌، نويسنده و خطيب بود. شيعيان در واقع از صحنه سياسي به دور بودند، خصوصاً در قرن 19 ميلادي كه لبنان يك تحول سياسي‌، اجتماعي و فكري را پشت سر گذاشت‌. در اين زمان بود كه فاصله و شكاف ميان شيعيان و همسايگانشان زيادتر شد. در اين قرن مارونيها با فرانسه‌، دروزي‌ها با بريتانيا، ارتدوكس يوناني با روسيه و سنيها با خلافت عثماني روابط نيكو داشتند. تنها شيعيان بودند كه از حمايت بيگانگان بهره‌اي نداشتند و از هر گونه حمايت خارجي محروم بودند. فقط گاهگاهي از جانب حكام قاجاريه علاقه‌اي نسبت به وضع آنها نشان داده مي‌شد كه آنها هم به شدت ضعيف بوده و نفوذ چنداني نداشتند. در خود نواحي شيعه نشين نوعي دگرگوني محدود اقتصادي ـ اجتماعي طي نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي پديد آمد. اصلاحات ارضي كه توسط حكومت عثماني در سال 1858 آغاز شد، به رشد روزافزون گروه كوچكي به نام «اشراف‌» و يا به قول لبناني‌ها «الزعمأ» كمك كرد. اين گروه توانستند مالكيت اراضي وسيعي را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم طبقه زعما گسترش يافت‌. بدين صورت كه سه يا چهار خاندان در صيدا، صور و نواحي ديگر با به دست آوردن مالكيت بر اراضي يا تبديل شدن به كشاورزان مقتدر ماليات پرداز، خود را وارد اين طبقه كردند كه مي‌توان ظهور آنان را ناشي از سياست اراضي دولت عثماني دانست‌.

3
تمركز ثروت در دست زعما داراي آثار سياسي نيز شد زيرا اعضاي آنها، نمايندگان مناطق شيعي در شوراهاي اداري عثماني محسوب مي‌شدند ليكن بزودي در اثر رقابتهاي داخلي نفوذ خانواده‌هاي زعما كاهش بسيار يافت‌. پيدايش زعما در عين حال محدود به منطقه شيعه‌نشين جنوب بود و ساختار جامعه شيعه در بقاع همچنان به صورت عشيره‌اي باقي ماند.
به موازات زعما، خاندانهاي تحصيلكرده علما وجود داشتند. اينان كه از طبقات مختلف جامعه بودند به واسطه تحصيلاتشان از وجهه اجتماعي قابل ملاحظه‌اي برخوردار بودند. در رأس اين طبقه دو يا سه مجتهد وجود داشت و در سلسله مراتب بعدي علما و شيوخ با تحصيلات علمي متفاوت قرار داشتند. طبقه سوم‌، طبقه روستاييان و دهقانان بودند كه به نحو وسيعي تابع زعما بودند و اگر چه در اواخر قرن نوزدهم كه به تازگي وارد طبقه زعما شده بودند، باني تجديد حيات ادبي و بيداري سياسي روزافزون گرديدند. با اين حال اكثريت شيعيان به لحاظ جغرافيايي در انزوا بودند و به لحاظ سياسي ضعيف و از نظر اقتصادي تابع حكومت خاندانهاي فئودال متخاصم باقي ماندند. شيعيان با اين وضعيت با تحولات قرن بيستم روبه‌رو شدند.(4)
اين وضعيت منجر به محروميت مضاعف شيعيان گرديد. و يكي ديگر از مشكلات اساسي شيعيان ـ علاوه بر فئودال‌ها كه تا دهه 1960 ميلادي بر جامعه شيعه لبنان مسلط بود ـ قانون طايفه‌اي بود. اين دو معضل همانند دو لبة قيچي عمل مي‌كرد و منشأ تمام نابساماني‌هاي سياسي‌، اقتصادي و اجتماعي آنان گرديده بود. امام موسي صدر با تأسيس مجلس اعلاي شيعيان در صدد تضعيف و نابودي نهادهاي فوق برآمد و بدين وسيله به استيفاي حقوق شيعيان پرداخت‌.

فئوداليسم و نقش آن در زندگي شيعيان
در نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي اصلاحات ارضي توسط حكومت عثماني انجام و منجر به پيدايش خُرده مالكاني در مناطق شيعه نشين شد. حكومت عثماني در جنگهاي بين‌المللي اول احتياج به سرباز داشت و از آنجايي كه سربازان از رفتن به جبهه اروپا امتناع مي‌كردند، دولت عثماني فرماني صادر كرد تا شيعيان را به اجبار به سربازي ببرند، همان زمان معروف بود كه هر كس به بالكان برود، ديگر برنخواهد گشت‌. بعد از مدتي كه حقايق بر شيعيان معلوم گرديد آنها به عثماني‌ها فشار آوردند كه چرا شيعيان بايستي به جنگ بروند و ديگران معاف شوند. حكومت عثماني نيز موافقت كرد كه هر جواني كه نمي‌خواهد به جنگ برود 75 دينار غرامت بپردازد.
شيعيان و عمدتاً همان خرده مالكان ـ كه در پي اصلاحات ارضي‌، مختصر زميني به دست آورده بودند براي آن كه بتوانند در واقع اين خونبها را بپردازند، مجبور مي‌شدند زمينهاي خود را بفروشند و در قبال كساني كه زمين نداشتند و بي بضاعت بودند افراد سرمايه‌داري بودند كه با پرداخت 75 دينار به دولت افراد بي بضاعت را به بيگاري مي‌گرفتند و در صورتي كه خودش نمي‌توانست بدهي را بپردازد فرزندانش به بيگاري ملاّكين در مي‌آمدند.
يكي از همين افراد ملاّك به نام احمد الاسعد در جواب مردم‌، زماني كه از وي تقاضاي تأسيس مدرسه‌اي كردند، گفت‌: وقتي كامل (پسرش كه بعدها رئيس پارلمان لبنان شد) درس مي‌خواند همه شما را كفايت مي‌كند!(5)
شهيد چمران در اين خصوص مي‌گويد:
«در لبنان تهمت‌، دروغ‌، دزدي‌، نوكري بيگانه‌، پول گرفتن از اجانب، همه زرنگي و سياست بازي به شمار مي‌آيد. سياستمداري موفق به حساب مي‌آيد كه از خارج بيشتر پول بگيرد و نظر اجنبي را بيشتر جلب كند روزنامه‌ها و مجلات لبناني نيز از اين خط مستثني‌َ نيستند.»

2
بله براستي مجلات و روزنامه‌هاي لبنان از اين خط مشي مستثني‌َ نبودند و ساواك نيز از اين وسيله در راستاي تخريب وجهه امام موسي صدر و مقابله با او حداكثر استفاده را مي‌برد و نقش عمده‌اي در ايجاد موانع داخلي و خارجي و پخش شايعات منفي و… ايفأ مي‌نمود :
شهيد چمران در گوشه‌اي ديگر از خاطرات خود و در خصوص وضعيت لبنان و شيعيان آن مي‌گويد: «در لبنان 72 گروه وجود دارد كه شرح آنها خواهد آمد. از آنجا كه لبنان كشور آزادي است و همه كشورهاي عربي ديگر مي‌توانند در آنجا به آزادي فعاليت كنند، حزب داشته باشند، سازمان داشته باشند، اسلحه بياورند، روزنامه داشته باشند. بنابراين لبنان محل برخورد و درگيري قدرتهاي بين‌المللي است‌. به عنوان نمونه عراق و سوريه با هم دشمن هستند سوريه و ليبي با هم هستند، سوريه و عربستان سعودي با هم دشمن هستند هر يك از اين كشورها براي خود حزبي و سازماني در لبنان دارند و به آنها پول و اسلحه مي‌دهند. اين احزاب و سازمان‌ها در داخل لبنان به جان هم مي‌افتند… همين احزاب چپ بر اساس كشته‌هاي ماهانه خود از دولت متبوع خويش پول مي‌گيرند يعني حزب بعث عراق‌اگر در يك ماه دويست كشته داد، از دولت عراق 20 ميليون ليره مي‌گيرد. اگر سيصد كشته داد پول زيادتر مي‌شود. اين احزاب خدانشناس ـ كه رهبرانش همچنان كه گفتيم شيعه نيستند دين ندارند».

نظام طايفه‌اي
در لبنان حدود پانزده طايفه مختلف زندگي مي‌كنند كه طبق قانون طايفي كه در سال 1932 تحت نفوذ فرانسه نوشته شده است‌، به فعاليتهاي سياسي و اجتماعي مي‌پردازند. در لبنان سه طايفه بزرگ هستند: طايفه مسيحيان‌، طايفه سني‌ها و طايفه شيعيان‌. هرگاه بخواهند امتيازاتي را در لبنان تقسيم كنند بايستي بر اساس نسبتي معين باشد. اين نسبت 5 براي مسيحيان‌، 3 براي سني‌ها و 2 براي شيعيان است‌. عده شيعيان لبنان یک میلیون و دویست هزار، عده سني‌ها   750 هزار، عده ماروني‌ها كه بزرگترين طايفه مسيحيان است نهصدهزار نفر است و ماروني‌ها قدرت سياسي‌، نظامي و اقتصادي لبنان را در دست دارند. رئيس جمهور، وزير دفاع و جنگ و رئيس بانك مركزي بايستي ماروني باشد. و به عنوان مثال اگر 10 نماينده براي مجلس بخواهند بايستي 5 نفر مسيحي‌، 3 نفر سني و 2 نفر شيعه باشند و همين طور سهميه دانشگاه و… كه هرگز همان سهم مقدر قانوني ـ هم به شيعيان ـ به واسطه آن كه پايگاه و مركزي منسجم و رهبري قوي نداشته‌اند ـ داده نشده است‌.(6)
مجموعه عوامل فوق باعث گرديد كه شيعيان لبنان به پست‌ترين مشاغل اجتماعي رو آورده و از ابتدايي‌ترين امكانات محروم باشند و در مقابل‌، مسيحيان ماروني قدرت سياسي‌، نظامي و اقتصادي لبنان را در دست گيرند. فقر و بيكاري و اشتغال به كارهاي پست روحيه‌اي براي شيعيان نگذاشته و به تدريج زمينه‌ساز بلايي به مراتب بدتر شده و آنها را به طور كلي دچار يأس‌، خودباختگي و سرخوردگي روحي كرده بود به گونه‌اي كه شيعيان از اظهار و انتساب خود به شيعه احساس ننگ‌، حقارت و خجلت مي‌كردند در تمام جنوب لبنان غير از يك نيمه مخروب مدرسه‌اي نداشته و به طور كلي از امكانات اولية رفاهي همچون آب‌، برق‌، مخابرات‌، درمانگاه‌، جاده خبري نبود و زراعت در حد بسيار ناچيزي بود.(7) شهيد چمران در ترسيم وضعيت آن روز شيعيان مي‌گويد:
«… شايد بدانيد كه بيروت عشرتكده خاورميانه و شيخ نشينهاي عرب بود بيروت سوئيس خاورميانه به شمار مي‌رفت‌. 85% از فاحشه‌هاي بيروت را، دختران شيعه جنوب لبنان تشكيل مي‌دادند، دختراني كه از روي فقر و فلاكت به بيروت مي‌آمدند تا كلفتي كنند…»(8)

وضعيت شيعيان پس از امام موسي صدر
امام صدر به محض ورود به لبنان دست به اقدامات گسترده‌اي زد و اگر چه عمق فاجعه بسيار گسترده بود ولي آن همه او را نه تنها، از تلاش وا نداشت بلكه به عزم و همت او افزود. وي از طرفي به مقابله با فئودالها و وضعيت نابسامان اجتماعي شيعيان كه در واقع آفت داخلي جامعه شيعه بود پرداخت و از طرفي با دشمنان بيروني و قوانين ناعادلانه سياسي لبنان و نظام طايفه‌اي به مقابله پرداخت تا يك بار و براي هميشه لبنان را از بحران خارج نمايد ذيلاً به پاره‌اي از اقدامات و فعاليتهاي اجتماعي‌، سياسي‌، فرهنگي امام صدر اشاره مي‌گردد:

تأسيس جامعه زنان
در لبنان و به ويژه در شهرها، جامعه را با زنان و زنان را با جامعه كاري نبوده و نيست حتي زنان در مجالس ديني و اعياد و سوگواري‌ها نيز شركت نمي‌كردند. آنان به تمام معني فقط به كارهاي درون خانه مي‌پرداختند و به خوبي واقفيم كه اين عدم احساس مسئوليت چه بر سر جامعه اسلامي و خصوصاً جامعه زنان مسلمان خواهد آورد.
آقاي صدر به محض ورود به لبنان وجود اين نقيصه را دريافت و بي‌درنگ به اصلاح آن همت گماشت وي در نخستين سال ورودش به لبنان اعلام داشت كه زنها نيز مي‌توانند در ايام ماه مبارك رمضان به مسجد بيايند و جداگانه براي خويش مراسم نماز جماعت برپا دارند.
خانمها با شور و اشتياق زايدالوصفي در مراسم مذهبي شركت جستند و در كنار مراسم فوق برنامه سخنراني و وعظ نيز براي آنان ترتيب يافت و همين مسئله نقطه عطفي در مشاركت زنان مسلمان شد و از قبل آن مؤسسات فراواني توسط بانوان تأسيس گرديد كه به چند نمونه از آنها اشاره مي‌شود: 1ـ مدرسه پرستاران و كمك پرستاران‌.
2ـ كلاس مبارزه با بيسوادي‌.
3ـ كودكستان‌.
4ـ مدرسه نمونه براي دختران‌.
5ـ مدرسه تربيت خانه داري و آموزش (خياطي‌، كمكهاي اوليه‌، دفاع غيرنظامي‌) برنامه‌هاي آموزشي‌، ديني و فرهنگي‌.
موسسه اخير به نام خانه دختران (بيت الفتات‌) مشهور بود در همه اين مؤسسات مسئله حجاب و آداب و معارف اسلامي شديداً مورد توجه قرار گرفته و خود نمونه‌اي از يك اجتماع زنده‌، پرتحرك و نمونه ديني مي‌باشد.(9)

1
انجمن نيكوكاران (جمعية البر و الاحسان‌)
يكي از مشكلات جامعه شيعه لبنان مسئله بيكاري و فقر بود كه به چهره جامعه شيعه رنگ بدبختي و فلاكت كشيده بود و به گونه‌اي اين مسئله نهادينه شده بود كه شيعيان را عين بدبختي و بيكاري و فقر مي‌دانستند. امام موسي صدر در جهت مقابله با اين پديده زشت اجتماعي ـ كه ريشه‌اي بسيار ديرينه داشت و به سياست گذاري‌هاي گذشته باز مي‌گشت ـ انجمن فوق را تأسيس كرد. اين انجمن توسط يك هيئت مديره و چند كميسيون اداره مي‌شد. يكي از كميسيونها به نام كميسيون خانواده‌، مأمور رسيدگي به چگونگي وضع درآمد سالانه خانواده‌هاي محروم‌، مستمند و درمانده بود. اين كميسيون كار خود را پس از يك سخنراني عميق و جامع كه از طرف امام موسي صدر ايراد شد، شروع كرد. هدف اين كميسيون مبارزه با فقر و برانداختن تكدي‌گري از جامعه شيعيان لبنان بود. شعار جمعيت دو حديث بود. «شيعتنا يموتون و لا يسئلون بالكف‌ّ، (شيعيان ما مي‌ميرند و دست گدايي به سوي كسي دراز نمي‌كنند) و «لا تحل‌ّ الصدقه لمتحرف و لالذي قوّة سوي قوي‌» (صدقه بر پيشه‌ور و كسي كه داراي بنيه‌اي سالم و نيرومند است جايز نيست‌) اولين كار كميسيون شناسايي گدايان حرفه‌اي و مستمندان حقيقي بود و سپس براي بهبود وضع هر دو گروه فعاليتهاي پيگيري را آغاز نمود. و براي تمامي گدايان اعم از حرفه‌اي و حقيقي برنامه‌ريزي و مستمري معين كرد و فرزندان آنان را در هنرستان‌هاي صنعتي به تحصيل واداشت‌. امام موسي صدر با سخنراني‌هاي مفصلي كه ايراد كرد مردم را تربيت و از آنان درخواست كرد كه به گدايان حرفه‌اي كمك نكنند و اعانات خويش را مستقيماً به صندوق‌هاي ويژه اين كار واريز نمايند. سپس مؤسسه‌اي به نام «دارالايتام‌» ساخت و اطفال بي سرپرست را در آنجا نگهداري كرده‌، به تعليم و تربيت آنان پرداخت‌. مؤسسه‌اي به نام «دارالعجزه‌» پديد آورد كه معلولين و درماندگان را گرد آورده‌، علاوه بر پرداخت مخارج آنها، حرفه و فني مناسب به آنان مي‌آموخت‌. يك مدرسه حرفه‌اي بسيار مدرن تأسيس كرد و دانشجويان را در رشته‌هاي صنعتي آموزش داد كه بعداً به عنوان مدرسه صنعتي جبل عامل معروف شد و تحت نظر شهيد چمران قرار گرفت‌.(10)
شهيد چمران در خاطرات خود مي‌گويد:
«… البته مدرسه‌اي نبود كه فقط در درس و تكنولوژي سرآمد ديگران باشد، بلكه مدرسه‌اي بود كه كارگاه ايدئولوژي ما به شمار مي‌رفت‌. نماز جماعت و كلاسهاي ايدئولوژيك و كادرهاي سازماني در مدرسه برقرار بود. همان اواخر كه دانشجويان وارد مدرسه مي‌شدند، با فنون مبارزاتي و جنگهاي چريكي آشنا مي‌شدند…» در خصوص احساس خطري كه دشمنان و رقبا از اين مدرسه مي‌كردند و آن را مورد هجوم قرار مي‌دادند، مي‌گويد:
«.. بارها به اين مدرسه حمله كردند و با راكت و موشك اين مدرسه را در هم كوبيدند يعني نه فقط دست راستي‌ها و اسرائيلي‌ها اين مدرسه را مورد هجوم قرار مي‌دادند بلكه چپي‌ها و كمونيست‌ها و مزدوران عراق نيز چندين بار اين مدرسه را مورد هجوم قرار دادند…»(11)

مركز تحقيقات اسلامي «معهد الدراسات الاسلاميه‌»
در كشور لبنان مليتها و مذاهب گوناگون در كنار يكديگر گرد آمده و به زندگي مشتركي پرداخته‌اند. اين مليتها و مذاهب گوناگون پيوسته با يكديگر در تماسند و در ميان آنان مباحث مختلفي رد و بدل مي‌شود.
امام موسي صدر با توجه به اين نكته دانشجويان را به تحقيق در مسائل اسلامي و شيعي تشويق نمود تا خردمندانه درباره مسائل اسلامي به تجزيه و تحليل پرداخته‌، نتايج تحقيقات خود را به جامعه اسلامي عرضه نمايند.
اين مركز از كشورهاي آفريقايي و خاورميانه و خاور دور دانشجو مي‌پذيرفت و در همين راستا امام موسي صدر به كشورهاي مسلمان و غير مسلمان آفريقايي مسافرت نمود و در جهت مبادله دانشجو و مبلغ ديني با مسئولان آنجا مذاكراتي به عمل آورد. ايشان مكرراً مي‌گفتند : بر ما مسلمانان واجب است كه قبل از آن كه اين قاره به جهان مسيحيت يا دنياي كمونيسم بپيوندد به كمك افريقاي تشنه و نيازمند اعتقاد بشتابيم‌.
به پاره‌اي از خدمات و اقدامات امام موسي صدر كه در طي فعاليت‌هاي اوليه وي به وجود آمده اشاره مي‌كنيم‌. نكته حائز اهميت آن است كه تمامي مؤسساتي را كه براي شيعيان لبنان تأسيس كردند براي عموم مردم و در خدمت تمامي افراد بود و سنيان و مسيحيان نيز از آن استفاده مي‌كردند اين حسن رفتار و برخورد خوش شيعيان با ديگر مذاهب موجب شده بود كه پيروان مذاهب ديگر رسماً در مجالس و اعياد و سوگواري‌هاي شيعيان شركت كنند و براي متصديان اين مؤسسات هيچ فرقي نمي‌كرد كه مراجعين آنان شيعه باشند يا غير شيعه‌، كار اعتماد اين فرقه‌هاي گوناگون نسبت به مؤسسات شيعيان به گونه‌اي شده بود كه حتي بسياري از سنيان و مسيحيان در امور قضايي به مراجع و محاكم شيعي رجوع مي‌كردند و يقين داشتند كه حتي اگر طرف دعواي آنان شيعه باشد مؤسسات شيعيان قضاوتي بر خلاف اخلاق و حق و حقيقت انجام نمي‌دهند.(12)
به طور كلي يكي از شعارهاي استراتژيك امام موسي صدر آن بود كه امكانات جمعيت به همه شهروندان و تمامي طوايف تعلق دارد. امام صدر تأكيد داشت كه ممكن است مردم از نظر رنگ ،دين و مذهب متفاوت باشند اما همه در برابر قانون انسانيت يكسان هستند. اين برخورد باعث گرديد كه از همان ابتدا موج كمكهاي نقدي و غير نقدي مسيحيان به سوي جمعيت سرازير شود. و حتي پزشكان مسيحي شهر صور به طور مجاني به درمان شيعيان پرداختند.(13)

پاره‌اي از مؤسسات ديگر
1ـ مركز تفريحات سالم براي جوانان (هيئت الشباب المسلم‌) باشگاهي در كنار درياي مديترانه 2ـ الندوة اللبنانيه مؤسسه‌اي است فرهنگي كه فلاسفه و دانشمندان بزرگ و رؤساي كشورهاي خاورميانه عربي در آن شركت كرده‌، به بحث مي‌پرداختند و در سايه همين مجالس سازمان خدمات اجتماعي به نام (تحرك اجتماعي‌) پديد آمد كه اين سازمان با همكاري مسيحيان و شيعيان لبنان اداره مي‌شد كه علاوه بر احداث يك صد واحد بهداشتي درماني در سراسر لبنان و پخش داروهاي مورد نياز خدمات قابل توجهي نيز به مردم ارائه مي‌داد.(14)
مجموعه اقدامات فوق و همچنين شخصيت جذاب‌، پرنفوذ و اخلاق پيامبرگونه امام موسي صدر باعث گرديده بود كه محبوبيتي غيرقابل تصور در بين مردم لبنان كسب نمايد.
سفرهاي دوره‌اي به كشورهاي منطقه‌، آفريقا و اروپا.
امام موسي صدر در راستاي اهداف بلند خود علاوه بر فعاليت گسترده در لبنان و تماس مداوم با علماي قم و نجف (خصوصاً حضرت امام خميني‌) و سفر به كشورهاي حاشيه خليج فارس و مراوده مستمر با مصر، الجزاير، ليبي در سال 1967 م (1346 ش‌) بنا به دعوت لبناني‌هاي ساكن آفريقا امام موسي صدر به يك مسافرت پنج ماهه اقدام كرد و از كشورهاي نيجريه‌، غنا، ساحل عاج‌، ليبريا، سيرالئون‌، سنگال و گامبيا ديدن نمود. كه در همه اين كشورها ملاقاتي با شخصيتهاي برجسته به عمل آورد.
امام موسي صدر با تجربيات به دست آمده از شيوه عملكرد مصلحاني همچون سيد جمال‌الدين اسدآبادي محور فعاليت خود را فقط متوجه سران نكرده بلكه علاوه بر ارتباط گسترده و دايم با سران كشورهاي مختلف و ديدارهاي مكرر با جمال عبدالناصر و انورالسادات‌، حافظ اسد، فهد و امير عبدالله و سران كشورهاي حاشيه خليج فارس‌، محمدرضا پهلوي ، بومدين و همچنين پذيرفتن و ديدار با سفراي كشورهاي اروپايي و آمريكايي رابطه خود را با مردم حفظ نموده و زيربناي تمامي حركت و فعاليتهاي خود را مردم مي‌دانست و به صورت بسيار گسترده با مردم در ارتباط بود و اين رمز جاودانگي و موفقيت امام موسي صدر در عرصه پر آشوب لبنان بود. وي در سفر به آفريقا در طي جلسات سخنراني زمينه ارتباطات شيعيان و فعاليتهاي اجتماعي و ديني آتي را مساعد نمود.(15) امام موسي صدر در خصوص اين سفر مي‌گفت كه مردم آفريقا از وي استقبال گرمي نموده به گونه‌اي كه اين امر به هيچ وجه مورد انتظار وي نبوده است.
تأسيس مجلس شيعيان لبنان
امام موسي صدر پس از سالها كوشش و فعاليت در راستاي اهداف اسلامي و خدمات اجتماعي كه به پاره‌اي از آنان اشاره شد و همچنين سفر به كشورهاي عربي‌، اسلامي‌، آفريقايي و اروپايي و شركت در كنفرانسها و كنگره‌هاي اسلامي كه در سطح جهاني تشكيل مي‌گرديد و تماس با مردم و رجال و بزرگان و انديشمندان و مصلحان سراسر جهان و تحقيق و پژوهش پيرامون مظاهر حيات اروپايي و زندگي غربي و ايجاد ارتباط با مراكز فرهنگي‌، نهضتهاي انساني‌، اجتماعي و فرهنگي تجربيات با ارزشي را كسب نمود و با وقوف كامل بر اوضاع و احوال «طايفه شيعه‌» و امكانات بالفعل و بالقوه آنان و همچنين قوانين جاري لبنان‌، ضرورت تأسيس يك تشكيلات مادر كه همه شئون شيعيان را زير نظر داشته باشد پي برد. از آن پس تمامي مساعي خود را در اين مسير به كار گرفت تا يك بار و براي هميشه مشكل جامعه شيعه را از طريق قانوني حل و فصل نموده‌، دولت را در اين مهم دخالت دهد تا در پناه آن‌، شئون و موقعيت شيعيان حفظ گردد. وي در ابتدا با برخي از رجال سياسي شيعه و غير شيعه تماس گرفت و منظور خود را با آنها در ميان گذاشت‌. اين تماسها و ملاقاتها سالها به طول انجاميد و علي رغم كارشكني‌ها و دشمني‌ها و موانع گوناگوني كه سر راه وي به وجود مي‌آوردند از پاي ننشست.
البته اين مخالفتها و كارشكني‌ها امري طبيعي به شمار مي‌رفت چرا كه امام موسي صدر علاوه بر مبارزه با جبهه خارجي و استيفاي حق عمومي شيعيان به منافع افراد سودجو لطمه فراواني وارد آورده و به سلطه فئودالها خاتمه بخشيده بود و لذا هر دو در مقابل امام موسي صدر به جبهه آرايي پرداختند ولي نتوانستند او را از عزم آهنين خود بازداشته بلكه او با گامهاي استوار به سوي هدف مقدس خود پيش مي‌رفت و در تاريخ 15/8/1966 (1345 ش‌) در يك مصاحبه مفصل مطبوعاتي كه در بيروت تشكيل شد آلام و دردها و رنجهاي شيعيان را برشمرد و بر اساس آمار و ارقام به طريق علمي و محققانه و گويا، در معرض افكار عمومي قرار داد و انگيزه‌ها و موجبات نياز به يك مجلس را به اثبات رسانيد و به طور صريح هشدار داد كه اين مطلب مسئله‌اي ساده نبود. و به زودي به شكل يك درخواست عمومي و مربوط به همة شيعيان در سطح جامعه جلوه خواهد كرد. بالاخره كوششهاي امام صدر به نتيجه رسيد و نمايندگان شيعيان در مجلس يك طرح را تقديم مجلس شوراي ملي لبنان كردند و در تاريخ 16/5/1967 (1346 ش‌) به امضا رئيس جمهور لبنان رسيد. و بدين ترتيب شيعيان امكان يافتند تا مجلسي را تحت عنوان «المجلس الاسلامي الشيعي الاعلي‌» پايه‌گذاري نمايند تا بدين وسيله شئون طايفة شيعه را رهبري كرده‌، از حقوق حقه آنها ـ كه سالها مورد تجاوز قرار گرفته بود ـ دفاع نمايند و در تاريخ 23/5/1969 امام موسي صدر به عنوان نخستين رئيس مجلس اعلاي شيعيان برگزيده شد و بر طبق قانون تأسيس مجلس‌، مدت اين رياست 6 سال بود اما بعد نظر به اين كه رياست مجلس طايفه‌هاي مذهبي مادام‌العمر مقرر گرديده بود، در تاريخ 29/3/1975 (1354 ش‌) به اتفاق آراي هيئت رئيسه‌، رياست مجلس تا سن 65 سالگي به امام موسي صدر واگذار گرديد. امام موسي صدر در خطابه‌اي كه در روز انتخاب خود به رياست مجلس ايراد نمود و همچنين در نخستين اعلاميه‌اي كه در تاريخ 10/6/1969 (1348 ش‌) صادر كرد برنامه‌هاي عملي خويش را براي تحقق اهداف مجلس اعلاي شيعه به شرح زير اعلام نمود:
1ـ تنظيم شئون طايفه‌اي شيعه و بهينه سازي هر چه بيشتر شئون اجتماعي و اقتصادي شيعيان‌.
2ـ قيام و اقدام براي دستيابي به يك موقعيت كامل اسلامي‌، از نظر فكري‌، عملي و نيز از نظر مبارزه و جهاد.
3 ـ اقدام اساسي براي پيشگيري از تفرقه ميان مسلمانان و سعي بليغ‌، به منظور وصول به وحدت كامل‌.
4ـ همكاري با همة طوايف مذهبي لبنان و كوشش براي حفظ وحدت كشور.
5ـ توجه و ممارست نسبت به مسئوليتهاي ملي و وطني و صيانت از استقلال و آزادي لبنان و حفاظت از سرزمين و مرز و ثغور كشور.
6ـ مبارزه‌اي پيگير با جهل و فقر و تخلفات و ستم اجتماعي و فساد اخلاقي‌. 7ـ ياري و مساعدت و پشتيباني از مقاومت فلسطين و مشاركت با دولتهاي مترقي و برادران عرب به منظور آزادسازي سرزمينهاي غصب شده توسط رژيم اشغالگر قدس‌.(16)

6
حمايت از جنوب
اولين ماههاي رياست امام موسي صدر مصادف با حملات و تجاوزات اسرائيل به جنوب گرديد. امام در اين موقع شديدترين حملات خود را به حكومت لبنان آغاز نمود. وي اعلام كرد كه دولت جنوب را رها كرده و از حد و مرزهاي جنوب و مردم شيعه دفاع و حفاظت نمي‌كند. و از مردم و دولت خواست تا روستاهاي هم مرز با اسرائيل را مجهز نمايند تا از وطن و شرف خويش در برابر حملات اسرائيل متجاوز دفاع كنند. بالاخره دولت وقت مجبور شد تا طبق يك قرار قانوني كه در تاريخ 12/1/1970 م (1349 ش‌) صادر شده بود، گامي اساسي در جهت اهميت دادن به اوضاع منطقه جنوب بردارد(17) چرا كه مشكل جنوب مشكل تنها، شيعه نبود بلكه مردم لبنان و حكومت آن در ايام گذشته نيز به سختي مي‌توانستند خود را مسئول جبل عامل بدانند و اساساً نمي‌خواستند در اين باره به چيزي بينديشند. همين امر مشكلات عظيمي را به وجود آورده بود كه اميدي به اصلاح آن نمي‌رفت‌. مردم جنوب به طور مكرر مورد هجوم و حملات وحشيانه بودند و اسرائيل اين مردم بي دفاع را چون برگ درختان بر زمين مي‌ريخت‌. بدون آن كه دولت لبنان درباره آنان عكس‌العملي نشان دهد نه به درد مردم مي‌رسيد و نه از آنان دفاع مي‌كرد. امام موسي صدر همچنان به كوششها و تلاشهاي خود در مناطق مختلف لبنان ادامه داد تا اينكه امكان يافت تحرك تازه‌اي در جامعه لبنان به منظور نجات جنوب ايجاد نمايد. در تاريخ 12/5/1970 (1349 ش‌) رژيم غاصب اسرائيلي به روستاهاي جنوب حمله كرد و خسارتهاي جاني و مالي فراواني به جا گذاشت و حدود 50 هزار تن از اهالي 30 قريه مرزي آواره شدند. شهيد چمران در اين باره مي‌گويد : «شهرها در جنوب لبنان آن چنان ويران شد كه حتي يك ديوار سالم باقي نمانده بود شهرهايي مانند غندويه‌، طَيبة‌، عَباسي‌،…»(18)
روز بعد يعني 13/5/1970 (1349 ش‌) امام موسي صدر از رؤساي مذاهب گوناگون و رهبران طوايف مختلف لبناني در جنوب دعوتي به عمل آورد و با مساعدت آنان جمعيتي را به عنوان «هيئت ياري جنوب‌» تأسيس نمود رياست اين هيئت با امام موسي صدر و نائب رئيس آن «مطران انطيونيوس خريش‌» پيشواي طايفه ماروني‌ها بود. سپس امام موسي صدر مردم لبنان را به يك اعتصاب عمومي به منظور توجه به اوضاع اسفبار جنوب فراخواند. اين اعتصاب در تاريخ 26/5/1970 (1349 ش‌) به طور بي سابقه‌اي مورد استقبال تمامي اقشار لبنان قرار گرفت و به يكي از رويدادهاي بزرگ و تاريخي كشور تبديل شد. در اين هنگام مجلس نمايندگان لبنان تحت فشار افكار عمومي يك طرح قانوني را تحت تأثير انديشه‌ها و برنامه‌هاي امام موسي صدر در دستور كار خويش قرار داد و در تاريخ 2/6/1970 قانوني را به تصويب رساند مبني بر تأسيس مجلس جنوب وابسته به هيئت وزرا… كه مفاد طرح و لايحه دولت به شرح ذيل است‌:
1ـ تقديم لايحه‌اي به مجلس نمايندگان شامل مسلح شدن و تكميل سپاه لبنان و درخواست بودجه‌اي بالغ بر 60 ميليون ليره لبناني‌.
2ـ تصويب طرح تأسيس و ايجاد مجلس شيعيان و مقرر شدن بودجه‌اي بالغ بر 30 ميليون ليره در سال براي اداره آن
3ـ اختصاص 10 ميليون ليره براي ساختن پناهگاه‌ها و استحكامات و مسلح ساختن افراد جنوب‌. 4ـ اعطاي يك ميليون و پانصد هزار ليره به زارعان براي ترميم خرابي‌هاي ناشي از جنگ و پرداخت وامهاي بانكي آن‌.
5ـ توسعه مزارع جنوب و مساعدت با شيعيان در امر زراعت و كشاورزي و عمران و آباداني‌.(19) از آن پس 26 ايار 1970 (1349 ش‌) به نام امام موسي صدر حك و آن روز، روز جنوب ناميده شد. اين كمك تا آخر نيمه سال 1980 به 200 ميليون ليره لبناني بالغ گشت‌. البته خروش امام موسي صدر علاوه بر اينكه موجب پيدايش تحرك و حزب و كمكهاي ملت و دولت لبنان در داخل شد، در خارج از كشور نيز طنين انداز شد و از همان روزهاي نخست حوزه علميه قم و نجف و علماي طراز اول آن به ويژه حضرت امام خميني (ره‌) كمكها و حمايتهاي مالي و معنوي خود را به لبنان سرازير نمودند به گونه‌اي كه ساواك را سخت عصباني كرده و به توطئه‌هاي تلافي جويانه و بازدارنده واداشته بود.
از سال 1971 (1350 ش‌) حملات اسرائيل به جنوب لبنان به طور مستمر ادامه پيدا كرد لذا بار ديگر امام موسي صدر پيشتاز دفاع از جنوب شد و اعلان كرد: «ما مي‌خواهيم براي نجات لبنان تمام وسائل دفاعي جديد در اختيارمان گذاشته شود تا بتوانيم در مقابل تعديات اسرائيل متجاوز از وطن خود دفاع نماييم‌» و از طرفي به دولتمردان حمله كرد و آنان را متهم نمود كه مناطق محروم لبنان را مورد فراموشي و بي مهري قرار داده‌اند و از دولت درخواست نمود تا امتيازات طايفي را الغا كرده‌، قوانين مربوط به تعليم و تربيت نسبت به همگان يكسان گردد.
دولت سليمان فرنجيه انتقادات امام موسي صدر را ناديده گرفت و حقوق قانوني مجلس اعلاي شيعه و مقام رياست آن را در زمينة احراز مقامات مملكتي مورد انكار قرار داد.
امام موسي صدر در تاريخ 2/2/1974 م (1353 ش‌) طي اعلاميه‌اي معارضه و مبارزه خويش را به طور صريح اعلام كرد و صداي اعتراض خويش را به وسيله تظاهرات و راه‌پيمايي‌هاي فراوان بر ضد دولت لبنان و به منظور حمايت از محرومان بلند كرد كه از مهمترين آنها تظاهرات بعلبك در تاريخ 17/3/1974 (1353 ش‌) بود كه متجاوز از 75 هزار فرد مسلح با امام خود هم قسم شدند. شهيد چمران در خصوص تظاهرات مسلحانه بعلبك مي‌گويد:
«بعد از اوج مبارزات شيعيان و عدم دريافت جواب مناسب از طرف دولت‌، امام موسي صدر اعلام تظاهرات عمومي در بعلبك كرد 75 هزار بعلبكي با شوق و حرارتي شديد به درخواست امام موسي پاسخ گفتند و مسلمين بعلبك با تظاهرات مسلحانه خود در آن روز پشت دولت مسيحي لبنان را به لرزه درآوردند و در اين تظاهرات مسلحانه قسم خوردند كه تا آخرين قطره خون خود عليه ظلم و عليه امتيازات طايفي بجنگند و حقوق از دست رفته شيعيان را به دست آورند…»
«… ولي كامل اسعد و نظام دست بردار نبودند بخصوص براي بي اثر كردن تظاهرات بعلبك گفتند : حساب بعلبك با طايفه شيعه جداست و بعلبك از قديم دوستدار امام موسي بوده است ولي جنوب لبنان كه شامل اكثريت شيعيان است طرفدار بي چون و چراي كامل اسعد و لذا مخالف امام موسي هستند بر حسب اين ادعا دولت لبنان به رياست جمهوري سليمان فرنجيه كه آدمي بود قاتل‌، آدمكش و خبيث و به سختي ضد آقاي صدر و شيعيان از تسليم در برابر درخواستهاي امام موسي سرباز زد».(20)
در پي تظاهرات موفقيت‌آميز بعلبك و براي اثبات دروغين بودن ادعاهاي كامل اسعد و جلوگيري از سوءاستفاده دولت از اين ادعاها، امام موسي صدر در تاريخ 5/5/1974 م (1353 ش‌) تظاهرات شكوهمند صور را ترتيب داد كه در آن متجاوز از يك صد و پنجاه هزار نفر شركت كرده و مجدداً با رهبر خود پيمان بستند و با وجود آنكه دولت با همكاري كامل اسعد تمامي مساعي خود، همچون ريختن ميخ و بستن جاده‌ها، تهديد و ارعاب مردم توسط مزدوران آدم كشي مانند محمد حيدر را به كار برد تا بلكه بتواند از تظاهرات صور جلوگيري كند، مراسم با ابهت و شكوه غير قابل وصفي برگزار گرديد. امام موسي صدر در سخنراني خود تزويرها و خدعه‌هاي آنان را برملا ساخت و مردم با طنيني زيبا و توفنده فريادهاي «الله اكبر و بالروح‌، بالدم نفديك يا امام‌» در سالروز وفات دخت گرامي پيامبر اكرم فاطمة الزهرا (س‌) با امام خود تجديد عهد كردند و مردم با رهبر خويش هم قسم شدند تا آن گاه كه مظلومي در لبنان باقي باشد به مبارزه خود ادامه دهند و در اين راه سستي و يأس به خود راه ندهند.
سازمان حركة‌المحرومين
در همين راستا سازمان سياسي مذهبي «حركة‌المحرومين‌» بر اساس مبادي و اصول ترسيم شده از سوي امام موسي صدر تولد يافت‌. وي در ترسيم خطوط كلي مبادي اين حركت اظهار داشت : «حركة‌المحرومين از ايمان حقيقي به خدا و انسان و آزادي و كرامت وي نشأت گرفته و هرگونه ستم اجتماعي و نظامي سياسي طايفي را طرد نموده و با استبداد و اقطاع (فئوداليسم‌) و سلطه و تفرقه به جنگ برخاسته است‌. «حركة‌المحرومين‌» حركتي است وطني كه متمسك به سيادت و عظمت وطن و سلامت سرزمين مي‌باشد و با استعمار و تجاوزات و مطامعي كه متوجه لبنان است مبارزه مي‌كند».(21)
وي سپس اجتماعاتي را با حضور شخصيتهاي كشور و رؤساي طايفه‌ها و رهبران احزاب و نخبگان و متفكران لبناني از مذاهب گوناگون بر پا ساخت كه منجر به انعقاد وثيقه و قراردادي شد مبني بر تأييد خواست‌هاي امام موسي صدر كه 190 نفر از انديشمندان و بزرگان‌، زير آن را امضا كردند. اين اقدامات موجب خشم و حقد و كينه بدخواهان گرديد و از داخل و خارج انواع فشارها و تضييقات را عليه امام موسي صدر به وجود آوردند و رژيم پهلوي نيز كه به واسطه كمك به اسرائيل در نوك تيز حمله امام موسي صدر قرار گرفته بود تمامي وعده‌هاي خود را مبني بر كمك به شيعيان مظلوم لبنان منوط به خارج شدن امام موسي صدر از صحنه سياسي لبنان نمود. و اين در حالي است كه در داخل لبنان او را عامل ايران معرفي مي‌نمودند.
ولي مردم و علماي دورانديش‌، خيرخواه و حق‌طلب به حمايت از امام موسي صدر درآمدند و قدرشناس اين نعمت عظمي بودند.
در نتيجة اقدامات فوق‌، دولت استعفا داد و دولت جديد با ديدي مثبت نسبت به اهداف امام موسي صدر زمام امور را به دست گرفت ولي چند ماه بعد دولت به خاطر قتل «معروف سعد» و حمله به اتوبوسي در عين الرمانه مجبور به استعفا شد. دو حادثه فوق منشأ اساسي جنگ داخلي 19 ماهه گرديد كه به جنگ دو ساله معروف است .
امام موسي صدر در تاريخ 20/1/1975 (1353 ش‌) ضمن خطابة پرشوري كه به مناسبت سالگرد عاشوراي حسيني ايراد نمود مردم لبنان را به تشكيل يك گروه مقاومت نظامي‌، در برابر تجاوزات رژيم اشغالگر قدس و توطئه‌هاي مزدوران دولت اسرائيل ـ به منظور بيرون راندن لبناني‌ها از سرزمين‌هاي خويش ـ فرا خواند و 7 ماه بعد در تاريخ 6/7/1975 (1354 ش‌) در يك كنفرانس مطبوعاتي به طور صريح تأسيس و ظهور و ولادت يك گروه مسلح را به نام «افواج مقاومت لبناني‌» (امل‌) در حيات سياسي مذهبي كشور لبنان اعلان نمود.
امام موسي صدر فتح را قرين سازمان امل قرار داد و با تأسيس حركة‌المحرومين ميان محرومان در وطن (شيعيان‌) و محرومان از وطن (فلسطينيان‌) صيغة اخوت خواند.
شهيد چمران مي‌گويد:
«… جالب آن كه در تاريخ لبنان حركت محرومين و جوانان امام موسي سرسخت‌ترين طرفداران فتح بودند و عموماً به علت اين طرفداري از طرف كادرهاي چپ فتح كوبيده مي‌شدند. شعاري پر مفهوم شايع شده است كه مي‌گويند : جوانان حركت محرومين بيشتر از فتحي ها هستند چند ماه پيش كه تناقضات داخل فتح به درجه انفجار رسيده بود و خطر آن مي‌رفت كه چپي‌هاي فتح شخص ابوجهاد را ترور كنند ـ همان طور كه مؤمن‌ترين كادرها را ترور كردند قتل نقيب فاخر و جواد… ـ از حركت محرومين در خواست شد كه ده جنگنده براي حفاظت جان ابوجهاد بفرستند زيرا به فتحي‌ها اعتماد نيست‌…»(22)
جنگ داخلي لبنان
آن گاه كه اولين شراره‌هاي جنگ در تاريخ 13/4/1975 (1354 ش‌) شعله كشيد امام موسي صدر همه مساعي و تلاش خويش را در همه زمينه‌ها به كار گرفت تا آتش جنگ را خاموش كند. او كه با نگرش عميق و تيزبيني خود عمق توطئه را مي‌ديد، در تاريخ 15/4/1975 م (1354 ش‌) در يك پيام عمومي مردم را از گرفتار شدن در دام توطئه‌هاي دشمن صهيونيستي و افتادن در غرقاب فتنه برحذر داشت و در همين حادثه بود كه شخصيت جهاني و نفوذ او نمايان گرديد زيرا هر دو جنگ با ابتكار عمل و تلاشهاي شخصي امام صدر ـ همچون اعتكاف در مسجد و ديدار با سران كشورها ـ پايان گرفت‌. دور اول جنگ 1975 م (ارديبهشت سال 1354) آغاز شد و تا دي ماه همان سال به نفع فالانژيست‌ها ادامه يافت و در حالي كه تمامي رهبران ملي و مسلمانان حاضر در كنفرانس عرمون از دخالت سوريه نااميد شده بودند، امام صدر به دمشق رفت و حافظ اسد را براي دخالت نظامي در لبنان متقاعد نمود. روز بعد نيروهاي سوريه در قالب ارتش آزادي بخش فلسطين وارد لبنان شدند و به دنبال چند ساعت نبرد فالانژيست‌ها تسليم و دور اول جنگ به پايان رسيد.
دور دوم جنگ كه در سال 1976 م مطابق با ارديبهشت تا مهر سال 1355 ادامه داشت‌، قطعاً يكي از تلخ‌ترين مقاطع تاريخي لبنان به شمار مي‌رود. در اين دور از جنگ‌، گروه‌هاي فلسطيني و احزاب چپي لبناني كه از سوي برخي از كشورها من جمله مصر حمايت مي‌شدند با نيروهاي سوري درگير شدند. متعاقب آن فالانژيست‌ها با سوءاستفاده از برادر كشي و غفلت جبهه اسلامي‌، مناطق مسلمان نشين و اردوگاه‌هاي فلسطيني را مورد تاخت و تاز قرار دادند. امام صدر با ميانجي گري ميان حافظ اسد و انور سادات موفق گرديد تا اين دو تن را به همراه ديگر رهبران لبنان‌، سازمان مقاومت فلسطين‌، عربستان سعودي و كويت در قالب كنفرانس محدود سران كشورهاي عربي در رياض و قاهره گرد هم آورد و بدين ترتيب به اختلافات مصر و سوريه پايان دهد. در نتيجه‌، جنگ داخلي دو ساله لبنان با دخالت نيروهاي حافظ صلح عربي رسماً خاتمه يافت‌.(23)
امام صدر در تاريخ 11/5/1977 (1356 ش‌) اعلاميه‌هايي را مبني بر عمل به يك سلسله پيشنهادات اصلاحي سياسي و اجتماعي و مبادي بنيادين جهت ساختن يك لبنان جديد در چهارچوب زندگي با حسن تفاهم و مسالمت‌آميز فرقه‌هاي مختلف مذهبي منتشر ساخت‌. وي در اعلاميه مزبور، قرارداد جديدي را به جاي قرارداد قاهره در مسير تنظيم روابط دولت لبنان و مقاومت فلسطين ضروري خواند. با توجه به عدم ورود نيروهاي حافظ صلح به جنوب لبنان و رنج و محنتي كه در اثر درگيري‌ها و تجاوزات اسرائيل به جنوب لبنان وارد مي‌آمد، امام صدر در سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي مطبوعاتي نسبت به فاجعه‌اي كه در جنوب لبنان در شرف وقوع بود، خطر توطئه توطئه‌گران و اشغال اين منطقه از طرف دولت غاصب و متجاوز اسرائيل را به شدت هشدار مي‌داد و اعلام خطر مي‌نمود. وي خواهان تحقق صلح در منطقه جنوب لبنان و بازگشت سلطه و نفوذ دولت مركزي به آن سامان بود. در تاريخ 14/3/1978 م (1357 ش‌) مرزهاي جنوب لبنان توسط نيروهاي اشغالگر قدس اشغال گرديد. در اين هنگام امام موسي صدر دور جديدي از فعاليت‌هاي خود را آغاز كرد او در ملاقاتهاي خود با سران و رؤساي كشورهاي عربي واقعيت اسفبار جنوب لبنان را برشمرد. وي بدين منظور از كشورهاي سوريه‌، اردن‌، پادشاهي سعودي و الجزاير ديدار كرد. در همين راستا در تاريخ 25/8/1978 (1357 ش‌) وارد كشور ليبي شد و هرگز از آن جا خارج نشد.(24)

4
امام موسي صدر در ليبي
امام موسي صدر در تاريخ 25/8/1978 (1357 ش‌) به همراه شيخ محمد يعقوب و خبرنگار معروف استاد عباس بدرالدين بنا بر دعوت دولت ليبي و در طي ديداري رسمي وارد ليبي شد و به عنوان ميهمان دولت در هتل شاطني اقامت گزيد پنج روز از سفر گذشته بود در روز ششم مورخه 31/8/1978 (1357 ش‌) ساعت دو بعد از ظهر امام صدر به همراه دو تن از همراهانش براي ملاقات با قذافي سوار اتومبيلهاي دولتي مي‌شود ولي از آن پس ديگر ديده نمي‌شود.(25)
بعد از انتشار اخبار مربوط به ناپديد شدن امام موسي صدر دولت ليبي در تاريخ 18/9/78 م (1357 ش‌) رسماً اعلام كرد كه امام موسي صدر در مورخه 31/8/1978 م با يك هواپيماي ايتاليايي از غرب طرابلس به سوي ايتاليا پرواز كرده‌اند. سازمان قضايي كشور ايتاليا پس از يك تحقيق گسترده در مورخه 12/6/1979 م (1358 ش‌) اعلام كرد امام موسي صدر و دو همراهش هيچگاه وارد ايتاليا نشده‌اند. البته معاون دادستان كل ايتاليا در تاريخ 19/5/1979 م (1358 ش‌) به همين نتيجه رسيده بود كه امام موسي صدر و همراهانش هرگز از مرزهاي ليبي خارج نگشته‌اند.
سپس دولت ايتاليا طي يك ابلاغ رسمي به هر يك از حكومتهاي جمهوري عربي سوريه‌، جمهوري اسلامي ايران و همچنين به مجلس اعلاي اسلامي شيعه لبنان اطلاع داد كه : امام موسي صدر و همراهانش به خاك ايتاليا وارد نگشته و حتي به صورت ترانزيت هم از آن كشور عبور نكرده‌اند. مجلس اعلاي اسلامي شيعه در اعلاميه‌ها و بيانيه‌هاي مكرر خويش و در كنفرانس مطبوعاتي كه توسط نائب رئيس مجلس (آقاي شيخ مهدي شمس‌الدين‌) در تاريخ 31/8/79 (1358 ش‌) و 10/4/1980 (1359 ش‌) در بيروت صورت پذيرفت‌، شخص سرهنگ قذافي را مسئول ربايش امام موسي صدر و همراهانش اعلام نمود و همچنين اعلام كرد كه‌: پادشاهان و رؤساي جمهور ممالك عربي به او و به نماينده مجلس اطلاع داده‌اند كه مسئوليت اختفاي امام موسي صدر به عهده شخص سرهنگ قذافي است‌.(26) و در گزارش حجت‌الاسلام سيد هادي خسروشاهي سفير پيشين جمهوري اسلامي ايران در واتيكان به حضرت امام خميني (ره‌) آمده است‌:
«… در مورد آقاي موسي صدر كه با پاپ حضوراً مذاكره كرده بودم پس از دو ماه به طور كتبي به اينجانب نوشته‌اند كه نتيجه تحقيقات آنها با نتايج تحقيقات مقامات قضايي ايتاليا يكسان است و آن اين كه آقاي صدر هرگز وارد ايتاليا نشده است‌».(27) و اكنون بعد از گذشت بيست سال هنوز او در پرده اختفاست و به مثابه خورشيدي است در پشت ابر. والسلام

پانوشت‌ها و توضيحات
1ـ بنياد شهيد چمران‌، لبنان (گزيده‌اي از مجموعه سخنراني‌ها و دستنوشته‌هاي سردار پرافتخار اسلام شهيد دكتر مصطفي چمران درباره لبنان‌)، 1362، ص 61
2ـ كماليان‌، محسن و علي‌اكبر رنجبر كرماني‌، عزت شيعه (روايت صدر 1)، مؤلف‌، زمستان 1377، ص 20
3ـ ر. ك : حجتي كرماني‌، علي‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، انتشارات قلم‌، بهار 1364، ص 20 ـ 23
4ـ ر. ك : نادري سميرمي‌، احمد، لبنان‌، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي‌، تهران‌، وزارت امور خارجه‌، 1376، ص 20 ـ 23
5ـ ر. ك : بنياد شهيد چمران‌، لبنان‌، ص 30 ـ 32
6ـ ر. ك : پيشين‌، ص 320
7ـ ر. ك : حجتي كرماني‌، علي‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 49
8ـ همان‌، ص 70
9ـ ر. ك : دعوتي‌، ابوالفتح‌، مسلمين شيعه در لبنان (فعاليتها و مقالاتي از امام موسي صدر)، انتشارات بعثت‌، چاپ دهم‌، فروردين 62، ص 17 ـ 19
10ـ همان‌، ص 20 ـ 23
11ـ بنياد شهيد چمران‌، لبنان‌، ص 64 ـ 65
12ـ ر. ك : دعوتي‌، ميرابوالفتح‌، مسلمين شيعه در لبنان‌، ص 29 ـ 30
13ـ ر. ك : كماليان‌، محسن‌، عزت شيعه‌، ص 18
14 ـ ر. ك : پيشين‌، ص 28 ـ 41
15ـ دعوتي‌، ابوالفتح‌، مسلمين شيعه در لبنان‌، ص 45 ـ 49
16ـ براي آگاهي بيشتر بنگريد به‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 20 ـ 21 و تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‌نامه 5، ص 34
17 ـ ر. ك : حجتي كرماني‌، علي‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 24
18ـ بنياد شهيد چمران‌، لبنان‌، ص 76
19ـ براي آگاهي بيشتر بنگريد به : لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 24 ـ 25 و مسلمين شيعه در لبنان‌، ص 58 ـ 80 و بنياد شهيد چمران لبنان‌، ص 77 ـ 79
20ـ بنگريد به : لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 133 و 134 و بنياد شهيد چمران‌، لبنان‌، ص 83
21ـ ر. ك : حجتي كرماني‌، علي‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 26 و تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‌نامه 5، ص 35 ـ 36
22ـ تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‌نامه 5، ص 36، بنياد شهيد چمران‌، لبنان‌، ص 366
23ـ حجتي كرماني‌، علي‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 29
24ـ ر.ك: حجتي كرماني، علي، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران، ص 36.
25ـ ر. ك : بنياد شهيد چمران‌، لبنان‌، ص 386
26ـ ر. ك : حجتي كرماني‌، علي‌، لبنان به روايت امام موسي صدر و دكتر چمران‌، ص 36 ـ 38
27ـ تاريخ و فرهنگ معاصر ويژه‌نامه 5، ص 527

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *