ام وهب و هانیه دو شمع فروزان کربلا

ام وهب و هانیه دو شمع فروزان کربلا

خانه / پیروان عترت / مقالات پیروان / ام وهب و هانیه دو شمع فروزان کربلا

ام وهب و پسر و عروسش بر آیین مسیحیت بودند . کمتر از بیست روز از عروسی این دو جوان، وهب و هانیه، می گذشت که در صحرای سر سبز «ثعلبیه » در نزدیکی کربلا خیمه زدند…

ام وهب و پسر و عروسش بر آیین مسیحیت بودند . کمتر از بیست روز از عروسی این دو جوان، وهب و هانیه، می گذشت که در صحرای سر سبز «ثعلبیه » در نزدیکی کربلا خیمه زدند . در تاریخ آمده است که امام حسین(علیه السلام) هنگام حرکت به سوی کوفه، به سرزمین «ثعلبیه» رسید و بر اساس کرامت و بزرگواری خود از اهل خیمه سراغی گرفته و احوالپرسی نمود . ام وهب از بی آبی و مشکلات مربوط به کمبود آب گفت و امام (علیه السلام) که مصداق بارز «و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم»1 بود، با نیزه خود قسمتی از خاک زمین را کنار زد. ناگهان آب از دل زمین جوشید و ام وهب و عروسش متعجبانه به این اعجاز نگریستند. امام (علیه السلام)، سپس به این بانو فرمود: «اگر پسرت آمد، به او بگو که اگر بخواهد، می تواند ما را یاری کند .»

امام به حرکت خویش ادامه داد و وهب هنگام بازگشت، با دیدن معجزه پسر رسول خدا، مشتاق دیدار او شد و با مادر و نوعروس خود نزد امام رفته و به اسلام گرویدند و این گونه وهب به خیل سربازان سعادت پیوست. ماجرای جانسوز و اندوهناک این داماد تازه مسلمان، در کتب تاریخی به تفصیل آمده است. وهب به میدان رفت و با دشمن جنگید تا به فیض شهادت رسید . همسرش بر بالین او نشست. پیکر به خون نشسته او را نزد عمر سعد بردند و سر از تن او جدا کردند. همسر او بار دیگر خود را نزد پیکر مطهر شهید رساند و سر بر سینه او نهاده، گریست. در این هنگام، دشمن با عمود آهنین بر فرق این نوعروس زد و او را به وصال محبوب واقعی و فوز شهادت نائل کرد .

از سوی دیگر، دشمنان سر وهب را برای شکنجه مادر، به سوی آن پیرزن شجاع پرتاب کردند. این مادر صبر و ایثار، سر جوانش را بوسید و گفت: «سپاس خداوندی را که با شهادت تو در رکاب امام حسین (علیه السلام) مرا روسپید کرد». سپس سر وهب را به سوی دشمن پرتاب کرد و گفت: «آن سر را که برای دوست داده ایم، باز نمی ستانیم .»

و ستون خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد و دو نفر از سپاه سیاه سعد را به هلاکت رساند. امام (علیه السلام) او را به خیمه برگرداند و برای او دعا کرد و مژده بهشت داد. ام وهب با شادی تمام از امر امام خویش اطاعت کرد و هنگام بازگشت گفت: «خدایا! امید بهشت را از من مگیر .»2

1) فرازی از زیارت جامعه کبیره .

2) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 300 .

 

 

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *