فروتنی در علوم اخلاقی به عنوان یک فضیلت مورد تشویق قرار میگیرد و در علوم تربیتی و رفتاری به شکل یک هنجار در جامعه ترویج میشود. در مقابل، هر انسانی از تکبر و استکبار در حوزه اخلاق و رفتار بیزاری میجوید و به عنوان امری ضدارزشی نفرت خویش را ابراز میکند و هر چند که ممکن است در برابر متکبران و مستکبران توان ایستادگی نداشته باشد و گاه به ناچار در برابرشان تسلیم شود ولی در دل از آنان نفرت دارد.
در فرهنگ اسلامی به همان اندازه که از فروتنی در حوزه اخلاق و رفتار ستایش شده از تکبر و استکبار انتقاد گردیده و حتی به فروتنان فرمان داده شده تا در برابر مستکبران مقابله به مثل کرده و از فروتنی بپرهیزند که این تواضع و فروتنی آنان مستکبران را بر رفتار نابهنجار و اخلاق زشت و ناپسندشان تشویق و ترغیب میکند.
آن چه تاکنون بیان شده در حوزه فرهنگ انسانی و مباحث اخلاقی و جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی بوده و ارتباط تنگاتنگی با مسائل انسانی و چگونگی تنظیم و ساماندهی آن داشته است. اما آنچه در این نوشتار کوتاه از آن سخن به میان میآید مسئله فروتنی و تواضع در برابر خداست که در فرهنگ اسلامی و قرآنی از آن به خضوع و خشوع یاد میشود.
به نظر میرسد که خضوع و خشوع و اخبات و مانند آن، بیانگر مراتب خاصی از تواضع و فروتنی است. اگر برای فروتنی، مراتبی بتوان تصور کرد که باید کرد چنان که برای ایمان مراتب و درجاتی است، فروتنی آن مرتبهای است که انسان میبایست به عنوان یک فضیلت و ارزش و هنجار در برابر انسان دیگر به جا آورد. اما مراتب عالیتر و برتر را نمیتوان و نمیبایست در برابر انسانها به جا آورد که در این صورت و به جای آن که هنجار و ارزش باشد به شکل نابهنجاری و شرک و کفر نمودار میشود. از این روست که مسئله خضوع و خشوع و یا مراتب عالیتر آن تنها در برابر خدا امری پسندیده و شایسته ستایش است.
مرتبهای که در این نوشتار مورد بحث قرار میگیرد مرتبه اخبات است که در آیات چندی از قرآن بدان اشاره شده است.
اخبات اوج فروتنی در برابر خدا
اخبات که از واژه خبت گرفته شده در اصل به معنای زمین هموار، دشت و زمین مطمئن و دارای ریگ، دشت بدون گیاه، زمین سخت و هموار و زمین گود و پهناور است. (مفردات راغب ص 272 و قاموس محیط ج 1 ص 246 و لسان العرب ج 4 ص 9 و التحقیق ج 3 ص 8)
این واژه در کاربردهای خود در ادبیات و فرهنگ عربی و اسلامی به معنای تسلیم و خضوع و خشوع و نرمی و تواضع و فروتنی و اطمینان در مقابل اضطراب و نگرانی و تردید و تزلزل به کار رفته است. (مفردات راغب ص 272 و المیزان ج 10 ص 193)
محققان بر این باورند که واژه اخبات به سبب ریشه آن و ویژگیهای باب افعال به معنای خضوع و خشوع مستمر و پایدار است. (الفروق اللغویه ص 25 و اساس اللغه زمخشری ص 102)
به نظر میرسد با توجه به کاربردهای این واژه در معنای سکون و استقامت و دلشکستگی و انابه و اطمینان برخاسته از شوق (فرهنگهای مختلف و تفاسیر شیعی و سنی)، بتوان گفت که اخبات به معنای نزول در محیطی گسترده و هموار است به گونهای که شخص در آن استقرار یافته و از هرگونه اضطراب و انحراف و اختلاف و تردید رهایی یافته باشد. لازمه چنین حالت روحی و روانی چیزی جز حقیقت ایمان و تسلیم و اطمینان نیست (التحقیق ج 3 ص 9)
مفسران تفسیر نمونه بر این باورند که ارتباط میان اطمینان و خضوع با معنای زمین هموار و فراخ در این است که راه رفتن در زمین هموار و گسترده همراه با اطمینان است و گویا چنین زمینی زیر پای رهروان خویش خاضع و تسلیم است. (نمونه ج 14 ص 103)
اخبات به معنای حقیقت و باطن ایمان است و لذا کسی که به این مقام دست یابد به حقیقت ایمان دست یافته و انسانی مطمئن و دارای ثبات عقیده و آرامش میباشد که هیچگونه خوف و حزن ندارد و تسلیم محض خداست و مرضی و راضی در برابر وی و محبوب خداوند است، از این رو در ادعیه اسلامی و روایاتی که از امامان معصوم نقل شده آن را مقامی با ارزش بسیار دانسته و خواهان دست یابی به آن میشوند. از امیر مومنان علی (ع) در دعای ختم قرآن روایت شده که آن حضرت چنین درخواستی از خداوند میکند: اللهمانی اسالک اخبات المخبتین، خداوند از تو درخواست مقام اخباتی دارم که از آن مخبتان است. (بحار الانوار ج 89 ص 206)
در قرآن در سه آیه، هود آیه 23 و حج آیه 34 و 54 به مقام مخبتین اشاره شده و صفات آنان تبیین گردیده است.
معنی اخبات
مفسران با توجه به این آیات، اخبات را اطمینان به خدا دانستهاند که به واسطه آن ایمان شخص هرگز متزلزل و سست نمیشود و همانند زمینی سخت و محکم در آن جا استقرار یافته است. (المیزان ج 10 ص 193) چنین شخصی دارای نوعی خشوع و خضوع و حالتی استمراری از انابه و تضرع است به گونهای که هرگز از خدا منقطع نمیشود و دمی از او غافل نمیگردد. کسی است که تنها در اندیشه پروردگار و عمل برای رضای اوست و برای عبادت او از همگان بریده و به وی پیوسته است. (مجمع البیان ج 5 ص 230)
مخبتان، مؤمنانی متواضع و خاشع هستند که در برابر خدا تسلیم قلبی محض و مطلق هستند و بی چون و چرا و بدون قید و شرطی در برابر فرمانش فروتنی مینمایند و بدان عمل میکنند.
برخی از مفسران با توجه به آیه 23 سوره هود که میفرماید: واخبتوا الی ربهم، بر این باورند که مخبتان به حالتی قلبی و معنوی دست مییابند که قبول ایمان و عمل را میبایست در این حالت دانست و بی وجود این حالت روحی و روانی در انسان نمیتوان از درستی ایمان و قبولی عمل سخن گفت. از این رو این دسته از مفسران معتقدند که بی اخبات نمیتوان ایمان و عمل را کامل دانست و شرط کارساز بودن ایمان و عمل را میبایست در اخبات جست که بدان شخص وارد بهشت برین میشود. (تفسیر راهنما ج 8 ص 61 و نیز تفسیر نور ج 5 ص 293 و تفسیر فرقان ج 11 و 12 ص 268)
از آنجا که اسلام جز تسلیم در برابر خدا نیست و این تسلیم برخاسته از بینش و نگرش خاصی در انسان میباشد که در حوزه عمل به شکل عمل به آموزههای وحیانی ظهور میکند، حقیقت تسلیم را اخبات دانستهاند و گفتهاند که تسلیم و اخبات یکی هستند و برای تأیید نظر خویش به این روایت امام صادق (ع) اشاره میکنند که میفرماید: اتدرون ما التسلیم… هو والله الاخبات، آیا می دانید که تسلیم چیست؟… به خدا سوگند تسلیم همان اخبات است. (کافی ج 7 ص 268)
اخبات در عرفان
عارفان، اخبات را یکی از ابواب دهگانه کمال باطن شمردهاند که پس از قطع دلبستگیها و برطرف شدن همه موانع و اصلاح و تزکیه همه قوای نفسانی به روی سالک گشوده میشود. (شرح منازل السائرین ص 27 و 110)
برخی از عارفان آن را مرحله نخست طمأنینه دانستهاند که سالک در آن مرحله به مقام امن و انس و سکون پروردگار میرسد به گونهای که از برگشت دلبستگیهای نفسانی و پریشان احوالی و تردید در قصد و سیر و سلوک الی الله و لقای او در امان میماند و در انس و سکون الهی قرار میگیرد. (همان)
برخی از آنان برای اخبات سه درجه و مرتبه گفتهاند که درجه نخست آن عصمت است که نور الهی میباشد و جای ظلمت شهوت مینشیند و اراده الهی که جای غفلت و حقطلبی و شوق به او که جای راحتطلبی را در دل سالک میگیرد به گونهای ریشه شهوتپرستی و راحتطلبی و غفلت به طور کامل از دل وی کنده میشود.
مرتبه دوم آن است که سالک با اراده کامل خویش، همه اسبابی که انس الهی را از وی دور میسازد از خود دور کند و هیچ سرگرمی از مال و اولاد و زینت دنیا او را به خود مشغول نسازد.
سوم این که به واسطه شهود حق به مقامی دست یابد که دیگر به خلق التفاتی نکند و مدح و ذم و ستایش و نکوهش ایشان بر او تأثیری نداشته باشد. در این مقام همه خلق را عمال خدا دانسته و با دیده الهی به خلق مینگرد. (همان ص 116 تا 119)
ویژگیهای مخبتان
چنان که گفته شد اخبات ارتباط تنگاتنگی با ایمان و عمل صالح دارد و از این رو مخبت همان کسی است که تقید کامل به ایمان و عمل صالح داشته و در مقام تسلیم نشسته است. خداوند میفرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات واخبتوا الی ربهم (هود آیه 23)
به هر حال گروه مخبتان گروهی خاص از مومنان هستند که اعمال ایشان صالح و چشم و گوش آنان به حقایق هستی بینا و شنوا است.
آنان در برابر خدا متواضع و فروتن و مطمئن به پروردگار و اهل دانش هستند. (حج آیه 54) این دانش ایشان همراه بصیرتی است که برخاسته از دانش و بصیرت الهی میباشد و خداوند است که به طور مستقیم به ایشان حقایق را نشان میدهد.
از این رو آنان را کسانی شمرده است که دارای بینهای از سوی پروردگارشان هستند که آنان را میپروراند. (هود آیه 17)
مخبتان انسانهایی با دلی سالم و قلبی نرم در برابر حق و حقیقت هستند: فتخبت له قلوبهم (حج آیه 54)
ایشان در برابر عزت پروردگار در خود احساس ذلت و خواری میکنند و دلهایشان همانند زمینی هموار، عبودیت حق را پذیرفته و خاشعانه و فروتنانه همه آموزههای حق را در دل و جان و پوستشان به جریان میاندازند.
آنان کسانی هستند که هرگز ستم نمیورزند و از آنجا که به طور کامل به روز جزا ایمان و اطمینان دارند از حقوق شخصی خویش گذشته و در صدد انتقام برنمیآیند و همه اعمال و رفتارشان بر پایه تسلیم محض به خداوند انجام میشود. (حج آیه 34)
با توجه به آیه 34 و نیز آیات پیش و پس از آن در سوره حج میتوان گفت که آنان به هنگام یادکرد خداوند دارای دلی ترسان هستند و از وی خشیت دارند و بر بلاها و مصیبتهایی که در راه خدا و طاعت وی بر ایشان وارد میشود صبر و شکیبایی میورزند و در برابر مشکلات استقامت دارند و همه چیز غیر از خدا را حقیر میشمارند و خود را در برابر حق حقیر میدانند. نماز را به درستی و راستی به پا میدارند و از آن چه روزیشان شده به دیگران انفاق میکنند.
منبع : شمیم