بررسی تأثیر محبت الهی در توبه انسان از منظر صحیفه سجادیه…

خانه / علما وسخنرانان / بررسی تأثیر محبت الهی در توبه انسان از منظر صحیفه سجادیه…

چکیده:

درود و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام، کلید تمامی درخواست­ها و حوائج است.لذا در ابتدای دعاها ذکر می­گردد و دعاکننده عنایت دارد که توجه به مقام و منزلت حقیقی معصومین علیهم السلام است که   راه­گشا بوده و همه­ی خواسته­ها در پرتو آن به اجابت می­رسد.یکی از حوائج بسیار مهم و حیاتی در مسیر سلوک انسان، وصول به مقام توبه و انابه است.غایت و هدف حرکت تکاملی و تحول آمیز انسان، توبه است؛ یعنی بازگشت به فطرت توحیدی؛ همان فطرتی که خداوند، انسان را بر اساس آن خلق کرد.در این صورت است که انسان از جنس معصیت، در امان می­ماند.در این نوشتار مختصر، سعی شده است مطالب فوق، در قالب شرح مجملی بر فراز آغازین دعای نهم صحیفه سجادیه ارائه گردد.

واژگان کلیدی: صلوات، توبه، محبت، صحیفه سجادیه

1-    مقدمه:

دعا، اقرار به نیستى خود و جهان هستى و اذعان به یگانگى ذات ربوبى و بى‏همتایى او است.دعا، نسبت دادن هر جمال و کمالى به حضرت حقّ سبحانه است. دعا، اظهار فقر و خضوع و خشوع تکوینى و غیرتکوینى در پیشگاه خداوند متعال است. و دعا بخشی از سنت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است که همگان را سفارش به تمسک به آن نمود.

مع الاسف، دعا با جایگاه رفیع خود، در میان عموم مردم حتی حوزه­های علمیه، مهجور بوده و فقط به قرائت آن با صوت زیبا اکتفا می­گردد و تحقیقات عمیقی که در آیات و روایات می­بینیم بر روی آن­ها انجام نمی­شود.

هدف از این نوشتار، اهتمام به شأن دعا و مواجهه علمی و تحقیقی با آن است تا شاید مقداری از غربت و مهجوریت آن، کاسته شود و موجب توجه بیش از پیش مردم به ادعیه گردد.

از مقایسه­ی تعداد تفاسیر قرآن با تعداد شروح صحیفه سجادیه می­توان به جایگاه دعا در حوزه­های علمیه پی برد. لذا برآن شدیم تا با ورود در آستانه و ساحل اقیانوس بی­کران صحیفه سجادیه، قطراتی را به قدر ظرفیت خود بچشیم تا عطش بیشتری برای غوص در این اقیانوس، ایجاد گردد. به همین منظور تصمیم بر نگارش شرح مختصری بر فراز آغازین دعای نهم صحیفه، گرفتیم. ما در این نوشتار، با تاکید بر تبیین وجوه بلاغی عبارات و بهره­گیری از متخصصین و کارشناسان ادعیه از جمله امام خمینی (ره) و آیت الله سعادت پرور (ره) به شرح بخش اول از دعای نهم پرداخته­ایم. در این مختصر، از 14 نکته­ی بلاغی استفاده کرده­ و بر عبارت تطبیق نموده­ایم.

امید است این بضاعت مزجاة و متاع قلیل، مورد عنایت امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام قرار گیرد.

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الِاشْتِیَاقِ إِلَى طَلَبِ الْمَغْفِرَةِ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صَیِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِکَ مِنَ التَّوْبَةِ و أَزِلْنَا عَنْ مَکْرُوهِکَ مِنَ الْإِصْرَارِ.

2- آشنایی اجمالی با صحیفه سجادیه

سند صحیفه سجادیه به امام سجاد علیه السلام منتهی می‌شود و از آن به اخت القرآن و زبورآل محمد و انجیل اهل البیت و صحیفه کامله تعبیر شده است. صحیفه سجادیه­ی کنونی، مشتمل بر پنجاه و چهار دعا می­باشد. این کتاب نیاز به بررسی تفصیلی از حیث سند ندارد؛ زیرا علوّ مضمون آن و همچنین فصاحت و بلاغت فوق العاده­ی آن، حاکی از صدور از ناحیه معصوم علیه السلام است. علامه مجلسی (ره) اسناد صحیفه را حدود 156000 سند می­داند: «و یرتقی الأسانید المذکورة هنا إلى ستة و خمسین‏ ألف‏ إسنادا و مائة إسناد»[1].

شیخ آقابزرگ طهرانی (ره) درباره­ی سند صحیفه ادعای تواتر را نقل می­کند:

«وللأصحاب اهتمام بروایتها و یخصونها بالذکر فی إجازاتهم و علیها شروح کثیره مرت فی محلها و هی من المتواترات عند الأصحاب لاختصاصها بالإجازة و الروایة فی کل طبقة و عصر»[2]

تاکنون شروح گوناگونی بر صحیفه سجادیه نوشته شده است که آقابزرگ طهرانی تعداد 50 شرح را نام می­برد[3].

معارف صحیفه­ سجادیه منحصر در مناجات یک فرد با قاضی الحاجات نیست؛ بلکه برای تمامی افراد جامعه مفید و مؤثر است. به‌عنوان نمونه: مقام معظم رهبری امام خامنه­ای (حفظه الله) در دیدار با سفرا و رؤسای نمایندگی‌های سیاسی ایران در خارج از کشور، آن­ها را به انس با دعا­های صحیفه سفارش می­نمایند:

«من به شما عزیزان توصیه می‌کنم که با صحیفه‌ی سجادیه انس بگیرید، دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. همه‌ی ادعیه‌ی صحیفه‌ی سجادیه همین‌طور است. آنجائی که ما را به یاد مرگ می‌اندازد، آنجائی که ما را از لغزش‌ها بر حذر می‌دارد، آنجائی که عظمت معنویت دستگاه الهی را، از پیغمبر و یاران و ملائکه‌ی الهی را به رخ ما می‌کشد، این‌ها همه‌اش برای ما استحکام‌بخش است. در هر میدانی، استحکام درونی برای ما تعیین‌کننده است. اگر ساخت درونی – چه درون شخصىِ خود ما، درون روحی و فکری خود ما، چه درون کلیت جامعه‌ی ما – ساخت مستحکمی بود، هیچ‌چیز نمی‌تواند در مقابلش بایستد. این، مهم‌ترین و اولین توصیه‌ی من به شماست»[4].

با مروری اجمالی بر دعاهای صحیفه، می­توان به تنوع موضوعات مطرح‌شده در آن، پی برد. لذا این گنجینه­ی ارزشمند برای تمامی طبقات و اصناف مردم مفید و راهگشا هست.

3- توضیح عبارت «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»

تمامی دعاهای صحیفه سجادیه با صلوات بر پیامبر اکرم و عترت پاک ایشان آغاز شده است. این شروع مبارک، شاید به همان دلیلی باشد که در روایات معصومین علیهم‌السلام در باب آداب دعا کردن، به آن تصریح‌شده است.

حضرت صادق علیه‌السلام فرمودند:

«إِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ‏ فَلْیَبْدَأْ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِیِّ – فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ مَقْبُولَةٌ وَ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَقْبَلَ بَعْضَ الدُّعَاءِ وَ یَرُدَّ بَعْضاً».[5]

«هرگاه کسی از شما دست به دعا برداشت، پس باید دعایش را با صلوات آغاز نماید؛ زیرا صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله دعایی پذیرفته‌شده است و خدای متعال این‌گونه نیست که بخشی از دعا را قبول کرده و بخش دیگر از آن را ردّ نماید».

لذا امام سجاد علیه‌السلام دعاهای خویش را با صلوات آغاز نموده است تا اجابت خواسته­های بعد از صلوات را ضمانت نماید.

صلوات بر محمد و آل محمد، حقیقتی بسیار والا بوده که در روایات از آن به‌عنوان سنگین­ترین عمل در ترازوی اعمال یادشده است.«مَا فِی الْمِیزَانِ شَیْ‏ءٌ أَثْقَلَ‏ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»[6]

البته صلوات در این روایت، مجرد لفظ نیست؛ بلکه همراه با توجه به حقیقت صلوات است. وگرنه باید افرادی که بیشترین تعداد صلوات را داشته باشند، اهل بهشت باشند؛ هرچند توبه نکرده باشند.

آیت‌الله سعادت پرور (ره) درباره معنای صلوات می­فرماید:

«معناى‏ صلوات‏ درخواست بالاترین مرحله‏ى رحمت رحیمیّه براى محمّد و آل محمّد- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- است، که مقام سلام و امنیّت مطلق است و اگر ما آن را براى آنان تقاضا مى‏کنیم، ازآنجاکه آنان داراى چنین مقامى و استوار در آن هستند، درواقع آن را براى خود تقاضا مى‏کنیم»[7].

ایشان در جای دیگری، برای ذکر صلوات به‌عنوان اولین حاجت، معنایی را ذکر می­نماید که عبارت است از: «خواندن خداوند به‌حساب منزلت آن بزرگواران- علیهم‏السّلام- براى قضاى حوایج»[8].

یعنی دعاکننده، با ذکر صلوات در ابتدای حوائج خود، به مقام و منزلت معصومین علیهم‌السلام توجه دارد و به نقش این بزرگواران در قضای تمامی حاجت­های تکوینی و تشریعی، دنیوی و اخروی معرفت دارد که البته این معرفت، فقط در سایه عمل به دست می­آید.

4- توضیح عبارت «وَ صَیِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِکَ مِنَ التَّوْبَةِ»

دعای نهم صحیفه سجادیه، پیرامون طلب مغفرت و آمرزش است. اولین خواسته امام از خدای متعال، ایجاد تحول و صیرورت روحی برای وصول به مقام توبه است. واژه­ی «تصییر» به معنای انتقال و رجوع همراه با تحول است.

فیومی می­نویسد: «صَارَ زَیدٌ غَنِیّاً (صَیْرُورَةً) انْتَقَلَ إِلَى حَالَةِ الْغِنَى بَعْدَ أَنْ لَمْ یَکُنْ عَلَیْهَا و (صَارَ) الْعَصِیرُ خَمْراً کَذلِک»[9]‏

یعنی ما را به توبه برسان؛ البته با تغییر و تحول در وضعیت روحی ما. از این عبارت استفاده می­شود که توبه، لقلقه زبان نبوده و با لفظِ «أتوب إلی الله» حاصل نمی­شود؛ بلکه در اثر تغییر تکاملی و تحول صعودی است که انسان به مقام توبه نائل می­شود.

صیرورت، نوعی حرکت تحول­آمیز است که شیء موردنظر مستمراً در حال تغییر و دگرگونی به سمت یک هدف مشخص هست. استاد شهید مطهری (ره) دراین‌باره می­نویسد:

«وَ الَیْهِ الْمَصیرُ». گفتیم «خَلَقَ السَّمواتِ وَالْارْضَ بِالْحَقِّ» یعنى آسمانها و زمین را به حق و نه به باطل آفرید، یعنى به سوى هدفى و به سوى مقصدى آفرید. این کاروان که حرکت مى‏کند دارد به کجا مى‏رود؟ مراد از حرکت، حرکت مکانى نیست تا کسى بگوید مثلاً خورشید ساکن است و حرکت نمى‏کند، بلکه مقصود این است که این‏ جهان درمجموع تحول‌ها و تکامل‌هایی که پیدا مى‏کند به‌سوی چه و به‌سوی که مى‏رود؟ همه فکرهاى مادى اینجا که مى‏رسند پایشان لنگ است. مى‏گویند: مى‏رود به ناکجاآباد، نیست‏آباد! قرآن خیلى واضح و روشن مى‏گوید جهان جز به سوى خود او به هیچ جاى دیگر نمى‏رود: «وَ الَیْهِ الْمَصیرُ».

کلمه «صیرورت» در فلسفه‏هاى امروزى از کلمات خیلى رایج است و در فلسفه اسلامى از زمان ملاصدرا خیلى رایج شده است و در اصطلاحات برخى فلسفه‏هاى جدید از قبیل فلسفه هگل «صیرورت» که امروز به آن «شدن» مى‏گویند زیاد به‏کار مى‏رود. آنچه در عالم است نه این است که چیزهایى است که مى‏گردد، بلکه آنچه هست اساساً عین گردیدن است. مثلاً هر انسان یک قطعه «گردیدن» است، حقیقتش شدن است، چیزى جز شدنِ پى‏درپى نیست؛ یعنى چیزى مى‏شود و بعد چیز دیگرى مى‏شود و همین‏طور[10].

در الف و لام «التوبة»، سه احتمال وجود دارد:

الف – الف و لام حقیقت و جنس:

معنا بدین‌صورت می­شود که خدایا ما را به حقیقت توبه برسان که همیشه در مقام توبه قرار داشته باشیم. با این احتمال، توبه به معنای پشیمانی از گناه نیست؛ بلکه مصداق اتم و اکملِ آن یعنی رسیدن به نقطه­ی آغازین خلقت

 است. زیرا توبه از ماده «توب» به معنای بازگشت است. مؤلف قاموس قرآن می­نویسد: «تَوب: تَوْب. تَوْبَه. مَتَاب همه بمعنى رجوع و برگشتن است در قاموس و صحاح و اقرب الموارد، قید معصیت را اضافه کرده و گفته‏اند: رجوع از معصیت ولى رجوع مطلق صحیح است زیرا این کلمه درباره خداى تعالى نیز بکار رفته و در او رجوع از معصیت معنى ندارد مثل‏ لَقَدْ تابَ‏ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ توبه: 117. در مجمع ذیل آیه 37 بقره فرموده: اصل توبه رجوع از عمل گذشته است. گویا مجمع نیز توبه عبد را در نظر داشته است. در المیزان درجاهای متعدد آن را مطلق رجوع فرموده و این کاملاً صحیح و با استعمال قرآن اوفق است».[11]

 بنابراین، حقیقت توبه یعنی رسیدن به فطرت توحیدی که خدای متعال انسان را بر فطرت توحید خلق کرد؛ زیرا فقط با رسیدن به فطرت توحیدی است که رجوع انسان محقق می­گردد و در سلامتی و امنیت مطلق از هرگونه معصیت واقع می­گردد. خدای متعال در آیه 30 سوره روم می­فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»

به عبارت دیگر، توبه در اینجا مترادف با انابه است. آیت‌الله سعادت پرور (ره) درباره توبه و انابه چنین می­فرماید:

انابه و توبه‏، هر دو به معناى رجوع آمده است با این تفاوت که توبه‏ بازگشت از گناهان مى‏باشد ولى انابه بازگشت به تمام وجود به خداى تعالى و این همان مقام مخلَصین است.معلوم مى‏شود خاستگاه انابه، دل و توجّه آن است به این‌که او سبحانه همه‌چیز بشر و مظاهر بوده و هست و نسبت هستى و کمالاتشان به آن‏ها، مجازى بوده و هست. شخص موحّد واقعى کسى است که همه‌چیز را از خود سلب نماید و به تمام وجود به‌طرف او سبحانه رود و به فقر و نیستى خویش اقرار نماید. بنابراین مخلَصین را در دعا، به فتح لام باید خواند نه به کسر. اینجاست که امنیت الهى براى شخص حاصل خواهد شد».[12] البته معنای حاضر از الف و لام استغراق صفات نیز استفاده می­گردد.

ب – الف و لام استغراق افراد:

معنا بدین‌صورت می­شود که خدایا در سیر تکاملی نفس، ما را به درجات توبه نائل فرما.در این معنا، برای توبه درجات گوناگونی به‌تناسب مراحل تحول روحی ثابت می­شود. غالب مراحل ایمان، آمیخته با شرک و معصیت است و هر گناهی، توبه­ی مخصوص به خود را دارد. خدای متعال در قرآن کریم می­فرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون».[13]‏

ج – الف و لام عهد:

منظور از توبه همان است که در قرآن کریم بارها ذکر شده است. به‌عنوان نمونه:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»[14] و «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[15]

به قرینه­ی «صیّرنا» منظور از توبه در این عبارت، بنابر احتمال قوی، همان معنای اول می­باشد؛ زیرا گفتیم که صیرورت یعنی حرکت انتقالی همراه با دگرگونی. هر حرکتی نیز نیاز به مقصد دارد. غایت و انتهای صیرورت انسان را با «الی» مشخص نموده است. مشابه استعمال قرآنی که می­فرماید: «وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیر»[16]

از مطلوبیت صیرورت به حال توبه، معلوم می­شود که توبه یک مقام رفیع و والا است که مورد درخواست معصوم علیه‌السلام قرارگرفته است.

البته بنابر مبنای کسانی که قائل به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد هستند – و نظر صحیح نیز همین است-، منافاتی ندارد که الف و لام در «التوبة»، هر سه معنا باشد.

5- پاسخ به یک شبهه:

شبهه­ای که در اینجا ممکن است به ذهن آید، این است که اگر ائمه اطهار علیهم السلام عموماً و امام سجاد علیه‌السلام خصوصاً دارای مقام عصمت هستند، پس درخواست رسیدن به مقام توبه چه معنایی دارد؟ زیرا تقاضای نیل به مقام توبه ملازم با عدم عصمت امام است. در دعاهای گوناگون اعم از قرآنی و روایی این مسئله به‌وضوح قابل‌مشاهده است که معصوم علیه‌السلام به‌گونه‌ای دعا و استغفار می­کند که گویا گناه­کارترین افراد است. توجیه این‌گونه صحبت کردن چیست؟ علاج این شبهه به چه نحو است؟

پاسخ­های متعددی از سوی علما برای این شبهه داده‌شده است؛ ازجمله:

1- امام معصوم با این طرز صحبت، می­خواهد به امت یاد بدهد که باخدای عز و جل چگونه مناجات کنند و چه حاجت­هایی را بخواهند. یعنی امام در مقام تعلیم است.

2- امام معصوم به نیابت از امت خود، دعا می­کند.

3- امامان معصوم که از نور ایمان بسیار بالایى برخوردارند حتى اگر یک‌لحظه از عمرشان را به اعلى درجه ممکن بهره نگیرند، دست به دعا و گریه برمى‏دارند.

4- استغفار فقط منحصر به گناهِ منافى عصمت نیست. امام خمینی (ره) دراین‌باره می­فرماید:

«از براى ذنب و گناه مراتبى است که بعضى از آن از حسنات ابرار شمرده شود و بعضى براى خلّص ذنب است…استغفار فقط منحصر به گناه منافى عصمت نیست و «مغفرت» و «ذنب» به‌اصطلاح عرف عام نیست. از لوازم سلوک معنوى و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانى غفران ذنوب لازمه مقامات و مدارج است، زیرا که هر موجودى در این عالم است ولیده همین نشئه ملکیه و ماده جسمانیه است و داراى تمام شئون ملکى حیوانى و بشرى و انسانى است، بعضى بالقوّة و برخى بالفعل، پس اگر بخواهد از این عالم به عالم دیگر و از آنجا به مقام قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طى کرده و از منازل متوسطه کوچ نماید و به هر مرتبه‏اى که رسد، در آن مرتبه مغفور شود ذنوب مرتبه سابقه تا در تحت تجلیات ذاتیه احدیه تمام ذنوب مغفور گردد و ذنب وجودى که مبدأ و منشأ تمام ذنوب است در ظل کبریاى احدى مستور گردد؛ و این غایت عروج کمال موجود است؛ و در این مقام موت و فناى تامّ دست دهد»[17].

5- معصوم‏- علیه‏السّلام- از توجّه به عالم عنصرى (که در حصار آن قرارگرفته و باید وظایف آن را نیز انجام دهد) مغفرت طلب مغفرت می­نماید[18].

6- توضیح «محبوبک»:

حُبّ در لغت مقابل بغض است. «الحُبُّ: نَقِیضُ البُغْضِ. و الحُبُّ: الودادُ و المَحَبَّةُ»[19].بغض یعنی تنفر داشتن از چیزی. پس حب به معنای میل و رغبت داشتن به شیء است.

در آیات و روایات، سخن از محبت خداوند و محبت بندگان زیاد به میان آمده است. آیا معنای محبت خداوند، همان است که از استعمال آن درباره مخلوقات می­فهمیم؟ با توجه به اینکه حقیقت حُب، علقه و رابطه‏­ی میان دو چیز است، معنای محبت خدا در عبارت دعا چیست؟ با عنایت به اینکه حب عبارت است[20] از تعلق و ارتباط وجودى بین محب و محبوب و یا به عبارتى انجذاب بین علت مکمل و یا شبیه به آن و بین معلول مستکمل و یا شبیه به آن، این معنا درباره خداوند چگونه صدق می­کند؟‏

قطعاً این معنای محبت در مورد ذات حق تعالی صادق نیست، زیرا او یک وجود بسیط بی­نیاز لایتناهی بوده و تحت تأثیر هیچ چیز حتی خودش قرار نمی­گیرد. حب در مخلوقات، ملازم با انفعال و تغییر نفسانی است که در ذات احدیت منتفی است.

امام خمینی (ره) درباره­ی تنزه خداوند از اینگونه مفاهیم می­فرماید:

«بدان که نسبت حبّ و بغض و امثال این‏ها به حق تعالى شأنه، که در لسان قرآن و احادیث شریفه وارد شده، به آن معناى متفاهم عرفى نیست. زیرا که لازمه امثال این صفات انفعالى نفسانى است، که حق‌تعالی از آن منزه است‏»[21].

لکن از آنجائی که برای انتقال مفاهیم والای مجرد، چاره­ای جز استفاده از الفاظ نداریم و از طرفی الفاظ برای رساندن معانی محسوس بکار می­روند، لذا نباید این معانی ملکوتی را به مفاهیم محسوس قیاس کرد و مانند آن‌ها تفسیر نمود. لذا تعابیری را که با الفاظ محدود درباره­ی امور غیرمادی به کار می­روند، باید متناسب با آن امور توجیه کرد. مفسر عالی‌قدر علامه طباطبایی (ره) در مقدمه­ی تفسیر المیزان، این مطلب را به‌خوبی تبیین نموده­اند.

حضرت امام خمینی (ره) محبت و بغض حق‌تعالی را این‌گونه توضیح می­دهد:

«تجلیات رحمانیه و رحیمیه را، که تجلیات جمالیه و لطفیه و حبّیه و انسیه نیز گوییم، اگر در این عالم ظهور پیدا کند، به صورت حبّ و رحمت و تلطف ملازم با انفعال است؛ و این از شدت ضیق این عالم است؛ و در حدیث است که از براى رحمت صد جزء است که یک جزء از آن در این عالم نازل‌شده است و به آن‌یک جزء این رحمت‌هایی که در این عالم است متحقق است، مثل رحمت بین فرزند و والدین و امثال آن. چنانچه تجلیات قهریه و مالکیه، که از تجلیات جلال است، در این عالم به‌صورت بغض و غضب ظهور پیدا کند؛ و بالجمله، باطن حبّ و بغض و غضب رحمانیت و قهّاریت و تجلیات جمال و جلال است؛ و آن تجلیات به‌عین ذات موجودند و کثرت و تجدد و انفعال در آن‌ها راه ندارد، چنانچه ظهور رحمانیت و قهّاریت محبت‌ها و مبغضتهایى است که در این عالم موجود است؛ و چون مظهر فانى در ظاهر و ظاهر متجلى در مظهر است، تعبیر از هر یک به دیگرى در بعضى مقامات ناروا نیست؛ بنابراین، بغض حق‌تعالی به عبد ظهور به قهّاریت و انتقام است و حبّ او، به رحمت و کرامت است؛ و اللّه العالم»[22].

جناب سیدعلی خان مدنی شارح صحیفه سجادیه، محبت خدا را به معنای اراده ثواب دادن به توبه و کرامت بخشیدن به شخص تائب می­داند: «و معنى محبّته تعالى للتوبة: إرادته الثواب علیها و الإکرام لفاعلها»[23].

آیت‌الله سعادت پرور (ره) که از علمای بزرگ اخلاق بوده و مشکلات عبارات ادعیه و احادیث معرفتی را به‌خوبی حل کرده است، درباره معنای محبت الهی چنین می­فرماید:

 براى دریافت معناى درست محبت الهى به بندگان و بسیارى از امور دیگر توحیدى از این قبیل، لازم است پیش از انتساب امور یادشده به خداوند، با استفاده از راهنمایى کتاب و سنّت و بهره‏گیرى از عقل و شهود، با دقّت به امر توحید و خصوصیات آن توجّه کامل شود و اینجا است که حقایق و معارف، به‌درستی و بدون تکلف فهمیده خواهد شد…محبت خدا به بندگان سه گونه است:

  1. محبت تکوینى خدا به بندگان، که همان ربط خلقى همه‏ى موجودات ازنظر آفرینش و کمالات به حضرت حقّ سبحانه است، به گونه‏اى که اگر این ربط برداشته شود، خلقى نمى‏ماند تا محبت او سبحانه بماند.
  2. محبت غیر تکوینى خداوند به بندگان؛ که ربط محبتى است که میان همه‏ى مظاهر برقرار است و به صورت محبت مظهر به مظهر نمایش دارد، ولى در واقع محبت خداوند سبحانه به خود است؛ زیرا همه‏ى مظاهر ظهور یافته‏ى تجلّیات اسم‏ها و صفات اویند و از خود چیزى ندارند.
  3. محبت معنوى خداوند به بندگان؛ که محبت خاصّ او به برخى بندگان است که در اثر اخلاص در بندگى شامل حال آنان مى‏شود؛ چنان که مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»‏[24]

نکته­ی قابل توجه در عبارت دعا، تقدیم «محبوبک» بر «التوبة» می­باشد. هرگونه عدول از اصل در کلام بلیغ، دربردارنده­ی نکته­ای است که متکلم به آن عنایت دارد[25]. امام می­توانست عبارت را بدین صورت بیاورد: «وَ صَیِّرْنَا إِلَى التَّوْبَةِ مَحْبُوبِکَ» و یا به صورت «وَ صَیِّرْنَا إِلَى التَّوْبَةِ التی تُحبّها»

سه وجه برای این تقدیم به نظر می­رسد:

وجه اول:

 امام می­خواهد بفرماید که آنچه برای من مهم است، محبت توست و چون تو توبه را دوست داری، من نیز آن را دوست دارم و آن را از تو تقاضا می­کنم. توبه را از آن جهت که محبوب توست، می­خواهم. یعنی ملاک زندگی معصوم علیه‌السلام، رضایت حق‌تعالی است.

وجه دوم:

منظور امام این است که خدایا من می­خواهم محبوب تو باشم و خودت فرمودی که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»[26]. پس مرا به مقام توبه برسان تا مرا دوست بداری.

وجه سوم:

امام می­خواهد اشاره کند که فقط محبت است که مرا به‌سوی تو جذب می­کند. به‌عبارت‌دیگر طی این مراحل و صیروت باید باجذبه‌ی حب الهی صورت گیرد و إلّا انسان نمی­تواند به آن مقام نائل آید.

در مناجات شعبانیه می­خوانیم:

«إِلهِى! لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکِ إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى لِمَحَبَّتِکَ»[27]

«معبودا، مرا یاراى آن نبود که خود را از نافرمانى‏ات وارهانم، مگر آنگاه‌که تو، مرا براى دوستى ورزیدن با خویش بیدارم ساختى».

چه رابطه­ ی زیبایی بین انتقال از معصیت و محبت خدا برقرار است؛ یعنی آتش محبت الهی است که می­تواند عبد را به‌سوی خود سیر داده و در مقام توبه جای دهد.

نتیجه اینکه امام چنین درخواست می­نماید که: خدایا من می­خواهم به جائیکه تو دوست می­داری رهنمون گردم و می­دانم که تو مقام توبه را دوست می­داری، پس مرا در سلوک خود با عنایت خاص و ویژه­ات به آن مقام منیع واصل فرما.

البته چون امام، حائز مقام توبه می­باشد، امر در «صیّرنا» به معنای طلب دوام و استمرار آن حال است نه طلب حصول آن حالت. جناب تفتازانی در بحث معانی «أمر» می­گوید: «(و الدعاء) اى الطلب على سبیل التضرع‏»[28]. اینجا صیغه­ی امر، به غرض دعا ایرادشده و دعا نیز از اقسام طلب است؛ البته طلبیدن شخص دانی از عالی و همراه با تضرع.

درست است که امام معصوم، صیرورت نفسانی به سمت توبه را از خدای متعال درخواست می­نماید، ولی این به معنای بیکار نشستن انسان نیست. این تقاضا از ناحیه معصوم با توجه به توحید افعالی وی است که تمامی امور را از خدا می­بیند و خود و افعال خود را فانی در حضرت حق مشاهده می­نماید. بنابراین تلاش و مجاهده قوی برای رسیدن به مقام توبه و محبوب الهی شدن، لازم است.«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ» یعنی پس از توبه­ی عبد، حب الهی خواهد آمد. آن‌هایی که دائماً در حال رجوع از باطل به‌سوی حق می­باشند که لازمه­ی آن مجاهده­ی مستمر با نفس است، مشمول محبت الهی می­شوند.

7- عبارت «و أَزِلْنَا عَنْ مَکْرُوهِکَ مِنَ الْإِصْرَارِ»

«إزالة» از ریشه «زول» به معنای دور کردن است[29].«مکروه» از ماده «کره» به معنای دوست نداشتن است. ابن فارس در مقائیس اللغة می­گوید: «کره: أصل صحیح واحد یدلّ على خلاف الرضا و المحبّة. یقال کرهت الشی‏ء أکرهه کرها؛ و الکره الاسم.»[30]. «اصرار» به معنای پافشاری بر امری است. ابن منظور می­گوید: «أَصرَّ على الشی‏ء یُصِرُّ إِصْراراً إِذا لزمه و دَاوَمه و ثبت علیه و أَکثر ما یستعمل فی الشرِّ و الذنوب، یعنی من أَتبع الذنب الاستغفار فلیس‏ بِمُصِرٍّ علیه و إِن تکرَّر منه»[31].

ذکرِ «مکروهک» بعد از «محبوبک»، به‌عنوان آرایه­ی «طباق و تضاد»، زیبایی خاصی به کلام بخشیده است؛ چنانچه در دو واژه­ی «التوبة» و «الاصرار» مشاهده می­شود. صنعت دیگری که در این عبارت به­کار رفته است، عبارت از «ائتلاف اللفظ مع المعنی» می­باشد. عبارت «وَ صَیِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِکَ مِنَ التَّوْبَةِ»، مشتمل بر معانی لطیف بوده و در الفاظ آن، غالباً از حروف رقیق استفاده شده است؛ برخلاف جمله­ی «و أَزِلْنَا عَنْ مَکْرُوهِکَ مِنَ الْإِصْرَارِ» که دارای معنای نامطبوعی بوده و در الفاظ آن از حروف سخت و زبر استفاده شده است که این نشان­دهنده­ی تناسب لفظ با معنی است.

کراهت نیز مانند محبت از حالاتی است که درباره خداوند، معنایی غیر از معنای متعارفِ ما انسان­ها دارد. همان دلیل تقدیم در عبارت قبلی، اینجا نیز جریان دارد؛ یعنی علت مقدم شدن «مکروهک» بر «الاصرار».

در واژه­ی «الاصرار» با توجه به اطلاق آن، دو معنا محتمل است:

1- اگر الف و لام جنس باشد، به این معنا است که خدایا ما را از هر آنچه که از جنس توقف و مداومت بر غیر توست و مانع حرکت من می­شود، دور کن.

2- اگر الف و لام عهد باشد، به این معناست که خدایا ما را از اصرار بر گناهان بزرگ یا گناهان دور کن. در این صورت، الف و لام اشاره به آیات شریفه زیر دارد:

«وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظیم»‏[32] و «وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُون»‏[33]

با توجه به عدم تبادر معنای دوم و اطلاق لفظ و همچنین تقابل «الاصرار» با «التوبة»، معنای اول نزدیک­تر به ذهن است.

نکته­ قابل توجه در عبارت، این است که معمولاً علمای اخلاق تخلیه را بر تحلیه مقدم می­دارند؛ یعنی ابتدا باید از رذائل دوری کرد و سپس متخلق به فضائل شد. ولی در عبارت ابتدا رسیدن به توبه را ذکر نموده و سپس دوری از اصرار را. وجه و دلیل این امر چیست؟

علت این جابجایی، دو امر می­تواند باشد:

1- امام با این عبارت اشاره به مقام منیع خود دارد. به این صورت که عرض شد امام در مقام انابه قرار دارد و با عبارت «صیرنا»، دوام آن را خواستار است. و علت اینکه از مطلق اصرار بر غیر خدا دور است، همان مقام توبه و انابه­ی ایشان است؛ به عبارت دیگر چون امام در جذبه­ی محبت مرکز هستی قرار دارد، لذا از معصیت برکنار است. ضمنا با به­کار بردن ضمیر متکلم مع الغیر به­جای ضمیر متکلم وحده، به ما می­فهماند که این راه، انحصاری نیست و همه قابلیت وصول به مقام توبه را دارند. به عبارت دیگر: عطف به واو بین دو جمله، نیاز به جامع دارد و آن جامع در اینجا رابطه­ی علّی و معلولی است.

2- درست است کسب فضیلت پس از دفع رذیلت است، ولی دور شدن از معصیت به قول مطلق، با قرار گرفتن در مسیر محبت الهی محقق می­شود. یعنی زمانی که سالک الی الله، سیر خود را با رفرف عشق آغاز نمود، حقیقتاً نیز از غیرخدا دور می­شود. جهت تقریب به ذهن انجذاب آهن به سمت آهن­ربا و همزمان، دور شدن از غیر آهن­ربا را می­توان فرض کرد.

8- نتیجه گیری

از این عبارت بررسی شده­ ی صحیفه سجادیه چند نکته استفاده می­شود:

1- انسان ناگزیر از صیرورت و تحول است.

2- این «شدن» و دگرگونی باید به سمت یک مقام بلندمرتبه و ارزشمندی باشد؛ که عبارت است از توبه.

3- گرچه توبه غالبا به معنای برگشت از معصیت است، ولی در اینجا به قرینه­ی «صیرنا» مرادف با «انابه» است.

4- وصول به توبه، نیازمند محبت الهی است.

5- نتیجه­ ی رسیدن به مقام توبه، دور بودن از رجس و پلیدی است.

6- صیرورت به مقام توبه و دوری از اصرار، هر دو متفرع بر صلوات بر محمد و آل محمد علیه السلام است؛ یعنی بدون ولایت ایشان، رسیدن به مدارج کمال، محال است و هر فیض و رحمتی در عالم وجود، از مسیر آن بزرگواران عبور می­کند.

منابع:

[1] – مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار لدرر اخبارالائمه، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403ق، ج‏107، ص: 62.

[2] – آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف‌الشیعه، قم: مؤسسه اسماعیلیان، 1341 ش، ج15، ص 18

[3] – آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف‌الشیعه، قم: مؤسسه اسماعیلیان، 1341 ش، ج13، ص 345.

[4] –  www.khamenei.irبیانات معظم­له در مورخه 7/10/1390

[5] – حر عاملى، محمد بن حسن‏، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏،1409 ق‏، ج‏7، ص: 96.

[6] – کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج‏2، ص: 494.

[7] – سعادت پرور، على، نور هدایت، تهران: احیاء کتاب‏، 1386 ش‏، ، ج‏1، ص: 156

[8] – سعادت پرور، على، نور هدایت، تهران:احیاء کتاب‏، 1386 ش‏، ج‏5، ص: 415

[9] – فیومى، احمد بن محمد مقرى، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم: منشورات دار الرضی‌

[10] – مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم: انتشارات صدرا، 1377ش، ج‏27، ص: 354

[11] – قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن‌، تهران:‌ دار الکتب الإسلامیة، 1412 ه‍ ق‌‌

[12] – سعادت پرور، على، نور هدایت، تهران:احیاء کتاب‏، 1386 ش‏، ج‏2، ص: 431

[13] – سوره یوسف، آیه 106

[14] – سوره تحریم، آیه8

[15] – سوره نور، آیه31

[16] – سوره نور، 42

[17] – خمینی، روح الله، چهل حدیث، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377ش، ص: 343

[18] – سعادت پرور، على، نور هدایت، تهران:احیاء کتاب‏، 1386 ش، ج‏5، ص: 359

[19] – ابن‌منظور المصری، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، 1414ق، (حبب).

[20] – طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمۀ سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، ج‏1، ص: 620.

[21] – خمینی، روح الله، چهل حدیث، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377ش ، ص: 463

[22] – خمینی، روح الله، چهل حدیث، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377ش ، ص: 463

[23] – ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج‏2، ص: 405

[24]- سوره‏ى بقره، آیه‏ى 222.

[25] – تفتازانی، مسعود بن عمر، مختصرالمعانی، قم: دارالفکر، 1376 ش، ص 47 . المطول، ص 106

[26] – بقره آیه 222

[27] – ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال( ط- القدیمة) ‏، تهران‏: دار الکتب الإسلامیه،‏1409 ق‏،ج‏2، ص: 686.

[28] – تفتازانی، مسعود بن عمر، مختصرالمعانی، قم: دارالفکر، 1376 ش، ص 141.

[29] – ابن‌منظور المصری، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، 1414ق.(زول)

[30] – ابو الحسین، احمد بن فارس بن زکریا‌، معجم مقائیس اللغة، قم:‌ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه ، 1404 ه‍ ق‌‌ (کره).

[31] – ابن‌منظور المصری، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، 1414ق. (صرر)

[32] – سوره واقعه، آیه 46

[33] – سوره آل عمران، آیه 135

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *