بررسی مکتب سیاسی امام خمینی رحمة الله علیه

خانه / پیشنهاد ویژه / بررسی مکتب سیاسی امام خمینی رحمة الله علیه

کسی که سیاست را با عرفان جمع می کند و معنویت را با حرکت سیاسی، یکجا در برنامه زندگی خود قرار می دهد، برای او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطه مقابل سیاست کهنه شده و از مد افتاده غربی است که به دروغ آن را سیاست مدرن می گویند.

1. در هم تنیده بودن معنویت با سیاست

مکتب سیاسی امام دارای شاخص هایی است. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست درهم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست. سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را باهم داشت و همین را دنبال می کرد؛ حتی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام معنویت او بود. همه رفتارها و همه مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می زد. امام به اراده تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده تکوینی او اعتماد داشت و می دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می کند، قوانین و سنتهای آفرینش کمک کار اوست. او معتقد بود که: «وللّه جنود السموات و الارض و کان اللّه عزیزا حکیما»(فتح /7) امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود می دانست و علائم راهنمای حرکت خود به شمار می آورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به حساب می آمد و او را به هدفهای بزرگ آرمانی خود می رساند. اینکه از قول امام معروف است و همه می دانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل می کنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بی رغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همه هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقه مند بود ـ نه اینکه علاقه مند نبود یا بی رغبت بود ـ اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش می برد، تکلیف و عمل به وظیفه الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزه او این بود، لذا نمی ترسید؛ شک نمی کرد؛ مأیوس نمی شد مغرور نمی شد متزلزل و خسته هم نمی شد.

اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل می کند، دچار تردید و تزلزل نمی شود؛ ترسیده و خسته نمی شود؛ از راه بر نمی گردد و مصلحت اندیشی های شخصی، تعیین کننده راه و جهت گیری او نمی شود. کسی که سیاست را با عرفان جمع می کند و معنویت را با حرکت سیاسی، یکجا در برنامه زندگی خود قرار می دهد، برای او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطه مقابل سیاست کهنه شده و از مد افتاده غربی است که به دروغ آن را سیاست مدرن می گویند. یعنی تفکیک دین از سیاست، و تفکیک دولت از معنویت. تمدن غربی بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد این خطای بزرگ کسانی بود که تمدن و حرکت علمی و صنعتی را در اروپا شروع کردند. به علم اهمیت دادند ـ این خوب است ـ اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ این بد و انحراف بود. لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هر چه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر می شود؛ هم خود آنها و هم همه بشریت را با میوه های زهرآگین خود تلخکام می کند؛ همچنانکه تا امروز کرده است. پدیده استعمار ـ که دهها کشور و میلیونها انسان را سالهای متمادی غرق در سخت ترین و شدیدترین محنتها کرد ـ یکی از چیزهایی است که در نتیجه تفکیک علم از معنویت، سیاست از معنویت و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد. دو جنگ جهانی اول و دوم هم از همان میوه های تلخ بود. کمونیزم و حکومتهای اختناق مارکسیستی هم جزو نتیجه ها و میوه های تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود. ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایه داری افراطی، همه نتایج همان تفکیک است. امروز هم اوج این دوری از معنویت را در زندان ابوغریب و دیگر زندانهای عراق می بینید.

کسانی که این زندانها را اداره می کنند، مدعی هستند که در تمدن بشری پیشرفته ترین اند! نتیجه چنین پیشرفتی را مردم دنیا از راه عکس و فیلم در زندانهای عراق دیدند و یا از آن مطلع شدند. فجایعی که برای ملت عراق ـ و قبل از آن برای ملت افغانستان ـ پیش آمده است، منحصر به این چیزها نیست. در دو سه سال قبل کاروان عروسی در افغانستان بمباران شد و ماه قبل در عراق مجلس عروسی به وسیله هواپیماهای انگلیسی به عزا تبدیل گردید. تحقیر جوانهای عراقی، شکنجه مردان عراقی، تعرض به زنان و نوامیس عراقی، وارد شدن به حریم امن خانواده های عراقی، دولت فرمایشی به وجود آوردن برای ملت عراق، همه سرریزهای همان حرکتی است که وقتی شروع شد، این نتایج به طور قهری به دنبال آن هست. معنویت از دستگاه سیاست حذف شده است. در گذشته هم حکام و مستبدین و دیکتاتورهای دنیا در شرق و غرب عالم از این کارها می کردند؛ اما وقتی نامها و شعارهای زیبایی مثل حقوق بشر، حقوق انسان و رأی انسان برای اروپاییها شناخته شد، و وقتی پا در جاده علم گذاشتند، دوری از معنویت نگذاشت این شعارها آنطور که توقع بود و معنا می شد، برای بشریت خیر به بار آورد؛ همانها برای بشریت مایه شر و فساد شد. حرف نوی مکتب سیاسی امام بزرگوار ما برای دنیا این است که در همه ارکان برنامه ریزی های یک قدرت سیاسی، سیاست با معنویت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقی مورد مراعات قرار گیرد. شاخص اول از شاخصهای اساسی مکتب سیاسی امام این است.

2. اعتقاد به نقش مردم

شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیین کننده بودن اراده انسان در مکتب سیاسی امام هویت انسانی هم ارزشمند و دارای کرامت است هم قدرتمند و کارساز است. نتیجه ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در اداره سرنوشت بشرو یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردم سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما ـ که از متن اسلام گرفته شده است ـ مردم سالاری حقیقی است؛ مثل مردم سالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغوا گری ذهنهای مردم نیست. مردم با رأی خود با اراده خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب می کنند. مسئولان خود را هم انتخاب می کنند. لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظام برآمده از انقلاب را به رأی مردم گذاشت. شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا می کنند، رفتاری که حکومتهای کمونیستی می کردند و رفتاری که امروز امریکا می کند. امروز امریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمی دهد که بگویند برای حکومت خود چه چیز و چه کسانی را می خواهند. نماینده سازمان ملل دیروز مصاحبه می کند و می گوید چون آمریکاییها در عراق حضور نظامی دارند، باید رأی حاکم امریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی اینها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتی در کشورهای خودشان هم، یک مردمسالاری حقیقی نیست؛ جلوه فروشی به وسیله تبلیغات رنگین و پولهای بی حسابی است که در این راه خرج می کنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر می گذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکا به قدرت رأی مردم معتقد بود که با اراده پولادین مردم می شود در مقابل همه قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردم سالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» (شوری / 38) برخاسته است از «هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین» (انفال / 62) برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفته ایم. عده ای می خواهند وانمود کنند که نقش مردم در اداره حکومتها را باید غربیها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند!

همین امریکاییها و همین مدعیان دمکراسی، دیکتاتورهایی از قبیل محمد رضا پهلوی را ـ که سی و پنج سال در این مملکت دیکتاتوری مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بیست سال در این کشور دیکتاتوری کرد ـ در آغوش گرفتند و پشتیبانی کردند و از آنها حمایت کردند، اینها طرفدار دمکراسی اند؟! دروغ می گویند! هر کس می خواهد دمکراسی اینها را ببیند به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببیند. برود دمکراسی امریکایی را از حمایت بی دریغ امریکا از شارون جنایتکار ببیند. دمکراسی آنها این است. ما از اینها دمکراسی یاد بگیریم! اینها برای انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببینید امروز در فلسطین چه فجایعی دارد اتفاق می افتد. آیا فلسطینیها انسان نیستند؟ آیا صاحب سرزمین خود نیستید؟ آیا حق ندارند رأی و عقیده داشته باشند؟ امروز زشت ترین و فجیع ترین رفتار در فلسطین و عراق و افغانستان ـ و قبل از این در بسیاری از مناطق دیگر ـ دارد صورت می گیرد. آن وقت همان کسانی که این رفتارهای زشت را انجام می دهند، خجالت نمی کشند و ادعای دمکراسی می کنند!

رئیس جمهور امریکا وقیحانه ادعا می کند که رسالت گسترش دمکراسی در دنیا و خاورمیانه بر دوش او سنگینی می کند! دمکراسی آنها را در زندانهای امثال ابوغریب ـ که در عراق و گوانتانامو کم هم نیستند ـ مردم دنیا دارند می بینند. این، دمکراسی و حقوق بشر آنهاست! بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربیها باید بیایند به ملتهای ما دمکراسی و مردم سالاری یاد بدهند! ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند، طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردم سالاری می دهند. مردم سالاری را امام آورد، مردم سالاری را انقلاب آورد. در کشوری که در طول قرنهای متمادی، جز در برهه های بسیار کوتاه ـ که مثل یک لحظه گذشته است ـ معنای رأی و اراده مردم را نمی دانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رأی نیفتاده بود! برای رأی مردم ایران کسی ارزش قائل نبود و دیکتاتورها در تمام دوران حکومت خود بیشترین بی اعتنایی را به مردم ما می کردند) امام و انقلاب و نظام اسلامی ما مردم سالاری را آورد.عده ای طوری حرف می زنند که گویا ما تازه داریم وارد میدان مردم سالاری می شویم این بی انصافی نیست؟ این چشم بستن بر روی حقیقت نیست؟

3. نگاه بین المللی و جهانی

شاخص سوم از شاخصهای مکتب سیاسی امام، نگاه بین المللی و جهانی این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایده سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به دست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همه بشریت است. مکتب سیاسی امام این خبر و استقلال و عزت و ایمان را برای همه امت اسلامی و همه بشریت می خواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمی خواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند.

امریکاییها هم می گویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگ افروزی و کودتاگری در امریکای لاتین و افریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازی و فریبگری و ظلم و جنایت به چشم می خورد. با این وسایل می خواهند حقوق بشر و رسالت جهانیشان را گسترش دهند! مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نو خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رهامی کند و مثل نسیم بهار وعطر گلها در همه جا می پیچد. کسانی که شامه درستی داشته باشند، آن را استشمام می کنند و از آن بهره می برند؛ همچنان که امروز در بسیار از کشورهای دنیا بهره آن را برده اند. فلسطینیها می گویند ما حیات دوباره و بیداری خود را از پیام امام گرفته ایم؛ لبنانیها می گویند ما پیروزی خود بر ارتش رژیم صهیونیستی و اخراج صهیونیستها را از مکتب امام درس گرفته ایم؛ مسلمانها در هر نقطه دنیا ـ جوانهای مسلمان، روشنفکران مسلمان، نخبگان مسلمان ـ فتوحات فکری خود در میدانهای سیاسی را برخاسته و برآمده از مکتب فکری امام می دانند؛ توده های امت اسلامی با نام اسلام احساس عزت می کنند، این همان نگاه بین المللی مکتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنیای اسلام هم نیست، لذا امروز مسأله فلسطین برای ما یک مسأله اصلی است؛ مصایب امت اسلامی برای ما دردناک است. آنچه در دنیای اسلام اتفاق می افتد، برای ملت ایران و کسانی که به نام و یاد امام بزرگوار دلبسته و دلخوش هستند، مسائل اساسی است؛ نمی توانند نسبت به این مسائل بی تفاوت بگذرند. برای همین است که دنیای استکبار می خواهد بزرگترین جنایتها را نسبت به ملتهای مسلمان انجام دهد؛ در حالیکه دیگر ملتهای مسلمان نبینند، نفهمند و تصمیم نگیرند. حتی اعتراض هم نکنند. ملت ایران می بیند، می فهمد، اعتراض می کند، موضع می گیرد و نسبت به مسائل دنیای اسلام بی تفاوت نمی ماند.

4. پاسداری از ارزشها

شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده اند مسأله ولایت فقیه را نادرست، بد و بر خلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیر منطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. اینکه گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغات دیگران این حرفها را مطرح می کردند. عده ای سعی می کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه ـ طبق قانون اساسی ما ـ نافی مسئولیتهای ارکان مسئول کشور نیست. مسئولیت دستگاههای مختلف و ارکان کشور غیر قابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیانا نصحیت کننده است ـ آن طوری که بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می کردند ـ نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسئولان اجرایی، قضایی و تقنینی داردو همه باید بر اساس مسئولیت خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسئولیتهای خود باشند.

نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه پیچیده و در هم تنیده تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد. نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهم ترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلمات فقه اسلام شناختند و دانستد؛ و همینطور هم هست. این مسئولیت بسیار حساس و مهم، به نوبه خود، هم از معیارها و ضابطه های دینی و هم از رأی و خواست مردم بهره می برد. یعنی ضابطه های رهبری و ولایت فقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطه های دینی است؛ مثل ضابطه کشورهای سرمایه داری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب می کنند، اما ضوابط آنها این است، جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، که اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند.

در مکتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطه معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی می آورد؛ تقوا، شجاعت می آورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین می کند؛ اینها ضابطه های اصلی است بر طبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطه ها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطه ها شود، چنانچه همه مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد. رأی مردم تأثیر دارد، اما در چارچوب این ضابطه. کسی که نقش رهبری و نقش ولی فقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطه علم یا ضابطه تقوا یا ضابطه درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت می افتد و نمی تواند این مسئولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر کسی که دارای این ضوابط است و با رأی مردم که به وسیله مجلس خبرگان تحقق پیدا می کند ـ یعنی متصل به آراء و خواست مردم ـ انتخاب می شود، نمی تواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابر این مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند که انتخاب می کنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینی و اراده مردم ترکیب یافته است؛ آن هم در حساس ترین مرکزی که در مدیریت نظام وجود دارد. امام این را آورد. بدیهی است که دشمنان امام خمینی و دشمنان مکتب سیاسی او از این نقش خوششان نمی آید؛ لذا او را آماج حملات قرار می دهند. در رأس اینها کسانی هستند که به برکت امام بزرگوار و مکتب سیاسی او، دستشان از غارت منابع مادی و معنوی این کشور کوتاه شده است. آنها جلودارند، یک عده هم دنبالشان حرکت می کنند. بعضی می فهمند چه کار می کنند، بعضی هم نمی فهمند چه کار می کنند.

5. عدالت اجتماعی

آخرین نکته که به عنوان شاخصه مکتب سیاسی امام عرض می کنم، مسأله عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی یکی از مهم ترین و اصلی ترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همه برنامه های حکومت ـ در قانون گذاری، در اجرا، در قضا ـ باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند می کنیم ـ یعنی تولید ناخالص ملی را بالا می بریم – اما ثروتها را درگوشه ای به نفع یک عده انبار شود و عده کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمی سازد. پر کردن شکاف اقتصادی در بین مردم و رفع تبعیض در استفاده از منابع گوناگون ملی در میان طبقات مردم، مهم ترین و سخت ترین مسئولیت ماست. همه برنامه ریزان، قانونگذاران، مجریان و همه کسانی که در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند، باید این را مورد توجه قرار دهند و یکی از مهمترین شاخصهای حرکت خود به حساب آورند.

این مکتب، نظام اسلامی را بنیانگذاری کرد. بیست و پنج سال از آن زمان می گذرد. بیشترین حملات هم در طول این بیست و پنج سال به کشور و ملت ما و این مکتب سیاسی شده است؛ اما ملت ما روز به روز پیشرفت کرده است. ملت ما در زمینه علم، در زمینه عمران، در زمینه سیاست بین الملل، در زمینه ارتقای آگاهیهای گوناگون، در زمینه ساخت زیربناهای عظیم کشور، در زمینه به دست آوردن قدرت فناوری و احیای استعدادهای مردمی، و در بسیاری از زمینه های دیگر، پیشرفتی داشته است که در گذشته حتی تصور آن را هم نمی کرده؛ این به برکت اسلام است. ما هرگز ادعا نمی کنیم که در برنامه های انقلاب، بهنگام و به روز پیش رفته ایم و در آنجایی که باید باشیم، هستیم، نه، اما این کم کاری ماست. ما مسئولان در رده های مختلف اگر بیشتر و بهتر کار کنیم، بدون شک موفقیتها بیشتر خواهد شد. امروز هم موفقیتهای بسیاری داریم. امروز ملت ما قوی است؛ دولت ما قوی است؛ زیر بناهای کشور آماده است و پیشرفت علمی و استخراج استعدادهای جوانان ما محیر العقول است. ما می توانیم حرکت خود را شتاب دهیم؛ و این کار را هم ملت ما خواهد کرد و به فضل پروردگار و به حول و قوه الهی پیشرفت می کنیم.

امروز پرچم اسلام، پرچم دینداری، پرچم شجاعت و پرچم نوآوری در زمینه سیاست در دست ملت ماست. دشمنها در تبلیغات خود سعی می کنند این دستاوردها را کوچک نشان دهند و آنچه را که این ملت به دست آورده، از قلم بیندازند، اما نمی توانند. انواع تلاشها را برای مقابله کرده اند. حتی کار دشمنان انقلاب اسلامی با محوریت امریکا به اینجا رسید که سعی کردند نسخه بدل سر تا پا غلط از نظام اسلامی را در افغانستان به وجود آورند، که شد حکومت طالبان، تبدیل شد به یک کاریکاتور خنده آور مسخره، همان هم شد آفت جانشان. شاید به خیال خودشان می خواستند پرچم اسلام خواهی و احیای اسلام سیاسی را از دست این ملت بگیرند و دست کسانی بدهند که دست آموز خودشان بوده اند؛ اما نتوانستند و نخواهند توانست. خدا را شکر می کنیم که اراده ما محکم است؛ راهمان روشن است؛ مردم مان مؤمن اند و مکتب سیاسی امام، زنده و درخشنده است. دشمنان ما هم قدرت ملت را فهمیده اند و به آن اعتراف کرده اند.

در زمینه مسائل گوناگون جهانی و بین المللی، مواضع ما مستقل است. ما تحت تأثیر کسی قرار نمی گیریم و به سراغ جنجال و تنش آفرینی نمی رویم؛ اما ظلم را محکوم می کنیم؛ با ظالم اعلام مخالفت می کنیم و از مظلوم اعلام حمایت می کنیم. ما جنایت صهیونیستها در فلسطین را محکوم می کنیم. ما دشمنی و جنایات فجیع و بی نظیر دولت غاصب صهیونیست را در کشور فلسطین نسبت به مردم ـ ویران کردن خانه ها، کشتن کودکان، کشتن پیرمرد مریض معلولی مثل شیخ احمد یاسین، آواره کردن هزاران فلسطینی از خانه خود ـ زشت می شماریم و محکوم می کنیم و بر مرتکبان این جنایت و بر آمریکا ـ که از این مرتکبان حمایت می کند – لعنت می فرستیم.

در قضایای عراق ـ علی رغم آنچه دشمنان ادعا می کنند ـ دخالتی نمی کنیم. معتقدیم عراق متعلق به ملت عراق است. رأی ملت عراق باید در تعیین سرنوشت عراق تأثیر داشته باشد.در عراق، رهبری دینی و رهبری سیاسی و نخبگان سیاسی و نخبگان فرهنگی و دینی زیادند. به اعتقاد ما اشغالگران یک روز هم نباید در عراق بمانند؛ یک قطره از نفت عراق هم متعلق به آنها نیست؛ یک نفر هم به عنوان مسئول در عراق نباید معین کنند؛ آنها هیچکاره اند. ما معتقدیم امروز کار امریکا در عراق به مراتب از یک سال پیش مشکل تر است؛ روز به روز هم مشکل تر خواهد شد و امریکا در عراق ـ چه قبول کند، چه قبول نکند؛ چه بخواهد، چه نخواهد ـ شکست خورده است.

پروردگارا! ما به این ملت شجاع، مؤمن، پرانگیزه و حاضر در صحنه، افتخار و پیش تو شکرگزاری می کنیم.

ما به مکتب امام افتخار و شکر گزاری می کنیم. پروردگارا! خیر و رحمت و لطف خود را بر این ملت نازل کن. پروردگارا! دشمنان این ملت را منکوب کن. پروردگارا! این ملت عزیز و مؤمن را به همه هدفهای والا و آرمانهای خودش برسان. پروردگارا! از این ملت جزای خیری به امام بزرگوار ـ که این راه افتخار را به روی ما باز کرد و جلوی پای ما گذاشت ـ بفرست. پروردگارا! امام بزرگوار ما را با اولیایش محشور کن.پروردگارا! برکات خود را بر ملت و کشور ما نازل کن.

بیانات امام خامنه ای در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه

14 / 3 / 1383

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین سیما بقیة اللّه فی الارضین. قال اللّه تعالی: «و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون».

بیست و پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی و پانزده سال پس از وفات رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، هنوز محور اصلی تبلیغات خشم آلود دشمنان انقلاب و کشور ما، دشمنی با امام بزرگوار ماست. آنها مهم ترین هدف خود را ـ حتی بعد از بیست و پنج سال از تشکیل نظام اسلامی ـ این قرار داده اند که با هزاران ساعت برنامه ریزی و برنامه سازی در ماه برای صدها رادیو و تلویزیونی که در اطراف عالم از سوی محافل صهیونیستی و استکباری به راه افتاده است، شخصیت پر جاذبه و چهره درخشان امام بزرگوار را زیر سؤال ببرند. باید تصدیق کنیم که دشمنان نظام اسلامی برای مقابله و مبارزه با نظام جمهوری اسلامی و حرکت ملت ایران، جز این چاره ای هم ندارند؛ زیرا عامل مهم تسلیم ناپذیری و ایستادگی ملت ایران در راه پر افتخار خود، فلسفه سیاسی و مکتب سیاسی امام است، که ملت ما از بن دندان به آن اعتقاد دارند. دشمنان انقلاب چاره ای ندارند جز اینکه با فلسفه امام، با مکتب امام و با شخصیت امام ـ که همچنان زنده و پایدار است ـ دشمنی کنند تا بتوانند این ملت را به خیال خود به عقب نشینی و تسلیم در مقابل خودشان وادار کنند. امام بزرگوار با مکتب سیاسی خود بود که توانست طلسم دیرپای استبداد را در این کشور بشکند. امام بزرگوار با مکتب سیاسی خود بود که توانست دست غارتگران را از این کشور کوتاه کند؛ غارتگرانی که با همدستی با دیکتاتورها، ایران را به خانه امن خود تبدیل کرده بودند؛ کسانی که امیدوار بودند بتوانند ایران را به صورت یک کشور تولید کننده مواد اولیه و انبار تمام نشدنی نفت برای خود نگه دارند. من می خواهم روی مکتب سیاسی امام تکیه کنم. مکتب سیاسی امام نمی تواند از شخصیت پر جاذبه امام جدا شود. راز موفقیت امام در مکتبی است که عرضه کرد و توانست آن را به طور مجسم و به صورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظیم اسلامی ما به دست مردم به پیروزی رسید و ملت ایران عمق تواناییها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام ومکتب سیاسی او قادر به چنین کار بزرگی نبود. مکتب سیاسی امام میدانی را باز می کند که گستره آن حتی از تشکیل نظام اسلامی هم وسیع تر است. مکتب سیاسی که امام آن را مطرح و برای آن مجاهدت کردو آن را تجسم و عینیت بخشید، برای بشریت و برای دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد می کند. چیزهایی در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنه آنهاست؛ لذا کهنه نمی شود. کسانی که سعی می کنند امام برزگوار ما را به عنوان یک شخصیت متعلق به تارخ و متعلق به گذشته معرفی کنند، در تلاش خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سیاسی خود زنده است، و تا این مکتب سیاسی زنده است، حضور و وجود امام در میان امت اسلامی، بلکه در میان بشریت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *