به مناسبت روز ورزش زورخانه ای ،جهان پهلوان تختی در بوئین زهرا…

خانه / مطالب و رویدادها / به مناسبت روز ورزش زورخانه ای ،جهان پهلوان تختی در بوئین زهرا…

تختی بودن فقط به داشتن گوش شکسته، بدن ورزیده و کمک به متکدی نیست، تختی شدن روح می‌خواهد و نه پول، جاه و مقام. تختی بودن «مَرد» می‌خواهد.

03-1

جهان پهلوان تختی در بوئین زهرا .

مردم بوئین زهرا هیچ وقت مراسم گلریزان جهان پهلوان تختی برای کمک به زلزله زدگان این شهرستان در سال ۴۱ را فراموش نمی کنند. به جرأت می توان گفت که نام زلزله بوئین زهرا با نام تختی عجین شده است و شاید اولین کلمه ای که بعد از زلزله بوئین زهرا به ذهن متبادر می شود نام جهان پهلوان تختی باشد به گزارش بوئین زهرا به نقل از خبرگزاری تسنیم، بچه جنوب شهر و شهرری که باشی هر سال روز ۱۷ دی برایت یک روز خاص است. ۴۶ سال است که ۱۷ دی روز خاصی نه تنها برای بچه‌های جنوب شهر بلکه برای کل ایران است. ۱۷ دی هر سال قبرستان پیر «ابن بابویه» میزبان مردمی است که برای دیدار با جهان پهلوانی بزرگ از همه جای ایران به جنوبی‌ترین نقطه پایتخت می‌آیند. به جرأت می توان گفت که نام زلزله بوئین زهرا با نام تختی عجین شده است و شاید اولین کلمه ای که بعد از زلزله بوئین زهرا به ذهن متبادر می شود نام جهان پهلوان تختی باشد.

07-1

زیرا تختی با کاری که انجام داد به تمام ورزشکاران فهماند که آنها خارج از میادین مسابقه هم در قبال مردم و اجتماع خویش مسئولند و باید هر آنچه که می توانند برای مردم در ایام هجوم مصائب و بلایا انجام دهند. ناصر ایرانی در قصه تختی « داستانی که نوشته نشد » در مورد تصمیم برای کمک به زلزله زدگان به نکات جالبی اشاره می کند. او می نویسد: چند روز پس از زلزله ای که بوئین زهرا را ویران کرد، پهلوان و چند نفر از دوستانش ایستاده بودند در میدان مجسمه و روزنامه کیهان را که پر بود از عکس های خانه های ویران شده و انسان های مصیبت زده دست به دست می گرداندند و از بلایی که پیش آمده بود حرف می زدند. صبحت به همدردی با زلزله زدگان کشید. یک نفر گفت: روزگار بدی شده، مردم از بدبختی دیگران کک شان نمی گزد. پهلوان پرسید: چی؟ جواب داد: تو محله ما یک مرکز جمع آوری اعانه درست کرده اند. امروز چند دفعه از جلوش رد شدم.

04-1

جز دو سه نفر شندره پوش هیچکس را ندیدم که کمکی بکند. پهلوان گفت: خیال می کنی تقصیر مردم است؟ – آره دیگه، وقتی این جور مصیبت ها پیش می آید، آدم انتظار دارد که مردم، هیچی هم که نباشد، به اندازه یک پتو کهنه فداکاری بکنند. یک نفر اعتراض کنان گفت: مردم ما اگر هیچ خوبی دیگر نداشته باشند این یک خوبی را دارند که دیگران را وقت مصیبت تنها نمی گذارند. یک نفر دیگر اضافه کرد: با تمام دل و جان نفر اولی پقی زد زیر خنده و گفت: نمون هاش همین که من امروز دیدم. پهلوان جواب داد :عیب از آنهایی است که خودشان را انداخته اند وسط معرکه، مردم بهشان اعتماد ندارند، اصلاً میانه خوشی باهاشان ندارند. – این حرف ها بهانه است، پهلوان. – بهانه نیست. نمی خواهند معرکه گیرها سیاهشان بکنند، می دانند که آنها برای بازار گرمی خودشان است که این کار را می‌کنند. – به خدا این مردم بی رحمی که من می شناسم، اگر پسر علی هم ازشان تقاضا بکند، سر کیسه شان را شل نمی کنند. پهلوان با قاطعیت گفت: نه! و به فکر فرو رفت. دیگران ملامت کنان، چشم انداختند تو چشم نفر اولی. خیال می کردند که حرف او پهلوان را دلخور کرده، که نکرده بود. یعنی دلیلی نداشت که بکند.او نظر خودش را گفته بود و پهلوان هم ناگهان به ذهنش رسیده بود فکر می کرد: – خودم می افتم وسط. و در میان تعجب دیگران که منظورش را نفهمیده بودند، رو کرد به نفر اولی و گفت: نه برای اینکه بهت ثابت کنم که اشتباه می کنی، بلکه برای این که بالاخره یک نفر باید بیفتد وسط و سبب خیر شود. اینچنین بود که غلامرضا تختی که از دستگاه های دولتی برای کمک به مردم ناامید شده بود، آستین همت را بالا زد. تختی و همراهان برای جمع آوری کمک های مردم از خیابان ولیعصر و دو راهی یوسف آباد در حالی که چند وانت هم پشت سر آنها برای جمع آوری کمک های جنسی مردم حرکت می کرد، پیاده تا ایستگاه راه آهن آمدند و مردم که دهان به دهان از حرکت تختی خبردار شده بودند از دور و نزدیک خودشان را برای کمک به تختی رساندند و کمک های بسیار خوبی به زلزله زدگان کردند. مردم چون از این مسئله مطمئن بودند که کمک هایشان حتماً به دست زلزله زده ها می رسد هر چه در توانشان بود به تختی می دادند. در این بین وقایع جالبی هم به وجود آمد که ذکر آنها می تواند جایگاه جهان پهلوان تختی را در میان مردم بیشتر بنمایاند. عطاءالله بهمنش ازکارشناسان معروف کشتی در این مورد می گوید: ” نزدیک ظهر بود که تختی به خیابان استانبول رسید و به مغازه ای مراجعه کرد ،صاحبش گفت: من از این پول ها به کسی نمی دهم ولی به تو پهلوان ایمان دارم.

01-1

آن دخل را بردار و برو! مطمئن هستم در محل درستی مصرف خواهد شد. هر سال ۱۷ دی، هر روز،‌ همه سال و هر زمان که حرف از مردی و پهلوانی می‌شود یاد تختی می‌افتیم و مرامش که به مردی که پهلوان خطابش کرد با اشک گفت پهلوان حضرت علی (ع) است. در ورزشی که حالا مردانگی‌اش زدن یک توپ به بیرون از زمین است، تختی را درک کردن از قهرمانی المپیک هم سخت‌تر شده. در ورزشی که آقا بودن به پول داشتن است، آقا تختی بودن کار هر کسی نیست. در ورزشی که تیتر یک شدن به یک شدن ارجحیت دارد دیگر جهان پهلوان برای چه می‌خواهیم؟ متاسفانه یا خوشبختانه نمی‌توانیم تختی شویم، تختی بودن فقط به داشتن گوش شکسته، بدن ورزیده و کمک به متکدی نیست، تختی شدن روح می‌خواهد و نه پول، جاه و مقام. تختی بودن «مَرد» می‌خواهد.

05-1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *