بیل زدن برای دنیا

بیل زدن برای دنیا

روزى از روزها، محمّد بن منکدر (از صوفیّ های مدینه) در یکى از باغستان هاى اطراف شهر مدینه، حضرت باقرالعلوم علیه السلام را مشاهده کرد که مشغول کارگرى و کشاورزى است .

با خود اندیشید از امامى مثل او بعید است در این هواى گرم و طاقت فرسا و با این همه زحمت به فکر دنیا باشد، بهتر است به نزد او بروم و او را نصیحت کنم. جلو رفت و گفت: آقا، شما با این مقام و مرتبه درست است به فکر دنیا و طلب مال باشی؟ اگر در چنین حالتى مرگت فرا رسد چه خواهى کرد؟ و در پیشگاه خداوند چه جوابى دارى ؟

امام دست از کار کشید و جلوتر آمد و با پشت دست عرق هاى درشتى را که روى پیشانى اش بود پاک کرد و فرمود: مگر در حال ارتکاب گناه هستم.

ابن منکدر گفت: نه، ولى شما نباید این قدر براى مال دنیا به خود زحمت بدهید.

به خدا سوگند، اگر در این حال مرگ به سراغم بیاید در حال اطاعت خدا از دنیا رفته ام.  چونتلاش من براى کسب روزى، عبادت خداست و با همین کار، مى خواهم خود را از افرادى همچون تو بى نیاز گردانم و سربار جامعه نباشم، زیرا هر که سربار جامعه باشد، معصیت خداى تعالى را کرده است؛ زمانى از خدا بیمناکم که در حال نافرمانى از او مرگم فرا رسد.

در این هنگام محمّد بن منکدر گفت :

خداوند تو را مورد رحمت خویش قرار دهد، خواستم تو را نصیحتى نمایم اما تو مرا آگاه کردی.

منبع:

أعیان الشّیعه، ج ۱، ص ۶۵۲٫

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *