تا ساحل آرامش، گام چهارم : جایگاه خود را در عالم هستی بشناسیم قسمت اول

خانه / آموزش / تا ساحل آرامش، گام چهارم : جایگاه خود را در عالم هستی بشناسیم قسمت اول

در محور مختصّات عالم، برای تو جایی مشخّص شده. اگر سرِ جای کس دیگری قرار گرفتی، هر اندازه هم که بالا بروی، تشویق نخواهی شد. زنهار از زحمت بیهوده!

گام چهارم: من و محور مختصّات عالَم

جایگاه خود را در عالم هستی بشناسیم

(قسمت اول)

 

در محور مختصّات عالم، برای تو جایی مشخّص شده. اگر سرِ جای کس دیگری قرار گرفتی، هر اندازه هم که بالا بروی، تشویق نخواهی شد. زنهار از زحمت بیهوده!

 

اندام‌وار بودن جهان هستی و از جمله خانواده _ که یکی از اعضای جهان آفرینش است _ حقیقتی غیر قابل انکار است. زن، در صورتی می‌تواند همسر موفّقی باشد که در جایگاه زنانگیِ خود، قرار بگیرد و مرد، در صورتی می‌تواند همسر توانایی باشد که از جایگاه مردانگی خود، به جای دیگری نرود. وقتی این دو نسبت به نقش خود در این اندام، آگاه نبوده یا به آن پای‌بند نباشند، رابطۀ آنها آمادۀ بروز اختلاف خواهد شد.

استعدادهای طبیعی مرد و زن، برای هر کدام، وظایفی را تعیین می‌کند. زن به جهت برخوردار بودن از احساسات لطیف، مدیریت عاطفی خانه را بر دوش می‌گیرد. این، کم وظیفه‌ای نیست. خانۀ بی‌عاطفه، خانۀ ارواح است. زندگی در خانه‌ای پُر از امکانات رفاهی امّا بی‌بهره از عاطفه، زندگی نیست، مرگ تدریجی است. وظیفۀ مرد هم مدیریت اقتصادی و منطقی خانه است؛ آن هم به جهت استعدادها و روحیّاتی که به طور طبیعی در او وجود دارد. آن گونه که زن از عهدۀ تربیت بچّه بر می‌آید، مرد نمی‌تواند؛ چرا که سرمایۀ لازم برای تربیت، عاطفۀ بسیار زیاد و لطافت قلب است که مرد در این اندازه از آن برخوردار نیست.[1]

حالا اگر زن بخواهد از این جایگاهی که به طور طبیعی داراست، خارج شود و مرد هم بخواهد در جایگاه زن قرار بگیرد، نه تنها کارها به سامان نمی‌رسد؛ بلکه به جای کار، خراب‌کاری‌هایی شکل می‌گیرد که درست کردنش کاری است کارستان.

زیبایی اندام انسان، در این است که هر کدام در جای خود قرار گرفته‌، کار مخصوص به خود را انجام می‌دهند. اگر روزی گوش بخواهد در جای چشم قرار بگیرد و به جای شنیدن، ببیند، نه تنها نمی‌تواند ببیند، بلکه قیافۀ انسان را خنده‌دار می‌کند. اندام‌وار بودن عالم خلقت، یعنی همین. زن باید زنانگی کند و مرد، مردانگی. اصلاً زیبایی زندگی در این است که هر کدام، کار خود را انجام دهند.

زنی که در جایگاه مردانگی قرار می‌گیرد، علاوه بر آن که نظم طبیعی خانواده را بر هم می‌زند، نمی‌تواند از عهدۀ جایگاه جدید خود برآید؛ چرا که در طبیعت او، چنین سرمایه‌ای نیست. باید اندام‌وار بودن جهان آفرینش را پذیرفت که هر چیزی به جای خویش نیکوست.

به نظر می‌رسد در تنظیم شغل‌ها هم باید این نکته را در نظر گرفت؛ یعنی به جای این که یک مرد در رشتۀ مامایی درس بخواند و یک زن در رشتۀ معدن، رشته‌های زنانه‌ای را که مخاطب مستقیم آن، زنان هستند و یا نیازمند روحیّۀ لطیف و عاطفی‌اند، برای زنان و رشته‌هایی را که نیازمند یک روحیۀ لطیف نبوده و گاهی محتاج یک روحیّۀ خشن هستند، برای مردان در نظر بگیریم.

یک زن باید بپذیرد که کمال او در رشد استعدادهای خود اوست و یک مرد هم باید قبول کند که در صورتی کامل می‌شود که به استعدادهای خود، توجّه کند. همیشه باید این ضرب المثل را در ذهن داشت که: «کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خود را هم فراموش کرد».

یک بار هم که شده، چشم‌هایمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم. کار سختی نیست.

خدایی داشتیم که ما را آفرید. الآن هم هست. بعداً هم خواهد بود. همین جاست، پیش ما. چشم‌هایمان را اگر شسته باشیم، می‌بینیمش. در میان این همه موجود، برای خودش گُلِ سرسبدی آفرید که نامش انسان است. انسان، دو جنس دارد: مرد و زن. مخالفِ هم نیستند؛ مکمّل هم‌اند. مقابل هم نیستند، در کنار هم‌اند. دنیای این دو به هم گِرِه خورده و وزنش سنگین است. هیچ کدام به تنهایی نمی‌توانند بلندش کنند. خدایی که همین الآن هم در کنار ماست، زن را زن آفرید و مرد را مرد، تا بتوانند دو طرفِ این دنیا را بگیرند و بلند کنند؛ امّا آنها که آبشان با خدا در یک جوی نمی‌رود، طوری مغز زن را شستشو دادند که زنانگی خود را رها کرده و آمده همان طرفی را که مرد گرفته، می‌خواهد بگیرد و دنیا را بلند کند. یکی نیست به این زن بگوید که این گونه تا آخر دنیا هم که صبر کنید، نمی‌توانید دنیا را بلند کنید. دنیا هر دوی شما را زمین می‌زند، بی آن که ذرّه‌ای از زمین فاصله بگیرد.

روزگار عجیبی است. آنچه خدا به زن داده، مایۀ عقب‌ماندگی ؛و مرد شدن زن، سرمایۀ پیشرفت او نامیده می‌شود!

زن، لطیف است و این، ثروتِ انحصاری اوست. لطافت صد مرد را که روی هم بگذاری، به پای لطافت یک زن نمی‌رسد؛ امّا زن از لطافتش شرم دارد و آن را زیر ژست‌های مردانه‌اش مخفی می‌کند تا از مرد، عقب نماند. مادری کردن را خدا روی دوش زن گذاشت. حکیم است دیگر. از او توقّعی غیر از این نیست که کارِ محتاجِ لطافت را به موجودِ دارای لطافت بسپارد. عجب از انسانی است که ادّعای حکمت دارد و کار مردانه را به جای مادری، راز پیشرفت این زن می‌داند! زن اگر تا قیامت هم در خطّ مسابقۀ مردانگی باشد، همیشه یک عمر از او عقب است. عقل هم چیز خوبی است. کاش کمی به کارش می‌انداختیم. زن برای مردانگی کردن ساخته نشده، معلوم است در مسابقۀ مردانگی از مرد عقب می‌مانَد.

آهای زنِ امروزی! چشم‌هایت را بشوی. ببین کجا هستی؟ این جا، میدان تو برای رقابت نیست. اصلاً  تو برای رقابت آفریده نشده‌ای. آن طرف دنیای تو روی زمین مانده. چرا اصرار داری همان طرفی را بگیری که مردت گرفته؟ جای تو، آن جا خالی است. زندگی، لنگ توست. نمی‌خواهی سر جایت برگردی؟ از این جا رانده و از آن جا مانده، زن‌هایی هستند که خواستند مرد شوند، مرد که نشدند، هیچ، از زنانگی خود هم جا ماندند. راز کمال زن، زن ماندن اوست. بدا به حال کسانی که زن شدن را نشانۀ عقب ماندن زن می‌دانند!

اگر این نگاه را پذیرفتیم، دیگر زن، خواهان حضور مردانه در عرصۀ جامعه نخواهد بود[2] و هنگامی که در خدمت خانواده است و مدیریت داخلی آن را بر عهده می‌گیرد، احساس شکست و عقب ماندگی نمی‌کند؛ بلکه خود را در مسیر رشد و کمال می‌بیند که واقعاً هم همین طور است.[3] ارزش چنین زنی، از هزار مردی که در انجام وظیفۀ خویش کوتاهی می‌کنند، بیشتر است.[4] کار در خانه، به قدری ارزش دارد که ذرّه‌ای از آن فراموش نشده و برای کوچک‌ترین کارها، بزرگ‌ترین پاداش‌ها داده می‌شود.[5]

یکی از احادیثی که می‌تواند شاهد خوبی بر این مدّعا باشد، این حدیث است:

روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جمع اصحاب نشسته بود که اسماء بنت یزید آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت! من فرستادۀ زن‌ها به سوی شما هستم. جانم به قربان شما! می‌دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود، مگر آن که با من هم‌عقیده است. خداوند، تو را به حق به سوی مردان و زنان فرستاد، و ما هم به تو و خدایی که تو را فرستاد، ایمان آوردیم. ما زنان، محدود و محصوریم و پایه و رُکن خانه‌های شما هستیم، خواهش‌های شما را برآورده ساخته، فرزندان شما را باردار می‌شویم؛ امّا شما مردان، بر ما برتری دارید؛ چرا که نماز جمعه و جماعت می‌خوانید، به عیادت بیماران می‌روید، تشییع جنازه می‌کنید و پشت سر ِهم به حج می‌روید. بالاتر از همۀ اینها، جهاد در راه خداست. هر گاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می‌رود، ما اموال شما را حفظ می‌کنیم و ‌لباس‌هایتان را می‌بافیم و فرزندانتان را تربیت می‌کنیم. پس ای رسول خدا! آیا ما در ثواب کارهای شما شریکیم؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با تمام صورت، رو به اصحاب کرده، فرمود: «آیا تا به حال شنیده بودید زنی به این خوبی در بارۀ پرسش از امور دینی خود، سخن بگوید؟».

اصحاب گفتند: ای رسول خدا! ما گمان نمی‌کردیم که زنی تا بدین اندازه برسد.

سپس ایشان رو به اسماء کرد و فرمود: «ای زن! بر گرد و به زنانی که تو‌ را فرستاده‌‌اند، اعلام کن که خوبْ شوهرداری کردن هر یک از شما و به دست آوردن رضایت شوهر و پیروی کردن از او، با همۀ کارهایی که برای مردان برشمردی، برابری می‌کند».

اسماء با شنیدن این سخن در حالی که «لاإله إلا الله» و تکبیر می‌گفت، بازگشت.[6]

 

(تا ساحل آرامش ج1 ص 64؛ استاد محسن عباسی ولدی)

پی نوشت: 

[1]. «امام خمینی قدس سره نقش مادر را در خانه، خیلی تعیین کننده می‌دانستند و به تربیت بچّه‌ها خیلی اهمّیت می‌دادند. گاهی که ما شوخی می‌کردیم و می‌گفتیم: پس زن باید همیشه در خانه بماند، می‌گفتند: «شما خانه را کم نگیرید. تربیت بچّه‌ها، کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است». ایشان معتقد بودند: «تربیت فرزند از مرد بر نمی‌آید و این کار، دقیقاً به زن بستگی دارد؛ چون عاطفۀ زن، بیشتر است و قوام خانواده هم باید بر اساس محبّت و عاطفه باشد» (برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی، ج1، ص282، به نقل از: فاطمه طباطبایی، ویژه‌نامۀ اطـّـلاعات، 14 خردادماه 1369).

[2]. امام باقر علیه السلام فرمود: «علی و فاطمه علیهماالسلام، تقسیم کارهای زندگی مشترک خود را به پیامبرصلی الله علیه و آله وا نهادند. ایشان هم کارهای داخل خانه را به فاطمه سلام الله علیها و کارهای بیرون از خانه را به علی علیه السلام سپردند. در این هنگام، فاطمه علیها السلام فرمود: «کسی جز خدا نمی‌داند که تا چه اندازه خوش‌حال شدم از این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا از انجام کارهای مردانه، معاف کرد» (وسائل الشیعة، ج 20، ص172).

[3]. امیر مؤمنان علیعلیه السلام فرمود: «جهاد زن، نیکو شوهر داری کردن است» (نهج البلاغة، حکمت 136).

[4]. امام باقر علیه السلام فرمود: «ارزش زن صالح، از هزار مرد ناصالح، بیشتر است. هر زنی که هفت روز به همسرش خدمت کند، خداوند، هفت درِ جهنّم را به روی او می‌بندد و هشت در بهشت را به روی او باز می‌کند تا از هر کدام که خواست، وارد شود» (وسائل الشیعة، ج20، ص 172).

[5]. امام باقرعلیه السلام فرمود: «هیچ زنی نیست که جرعه‌ای آب به همسرش بدهد، مگر آن که این کار برای او از یک سال عبادتی که روزهایش را روزه بدارد و شب‌هایش را به عبادت بِایستد، بهتر است. خداوند برای هر جرعه‌ای که به همسرش نوشانیده، شهری در بهشت، برایش بنا می‌کند و شصت گناه او را می‌آمرزد» (همان‌جا).

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر زنی که در خانۀ شوهرش، چیزی را از جایی به جای دیگری منتقل کند و مقصودش هم صلاح [زندگی] باشد، خداوند به او نظر [رحمت] خواهد کرد و خداوند، کسی را که به او نظر [رحمت] نموده، عذاب نخواهد نمود» ( الأمالی،  صدوق، ص۴۱۱).

[6]. الدُرّ المنثور، ج2، ص153؛ المیزان، ج4، ص350.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *