تا ساحل آرامش ، گام چهارم :جایگاه خود را در عالم هستی بشناسیم، شاغل نبودن زن و احساس بطالت،

خانه / آموزش / تا ساحل آرامش ، گام چهارم :جایگاه خود را در عالم هستی بشناسیم، شاغل نبودن زن و احساس بطالت،

شاغل نبودن زن و احساس بطالت

سؤال : 

یک سال است ازدواج کرده‌ام. لیسانس کامپیوتر دارم. شرط ازدواجم این بود که سرِ کار بروم. وقتی در خانه می‌مانم، حس می‌کنم وقتم به بطالت می‌گذرد. احساس می‌کنم نیاز به کار نیمه‌وقت دارم. دوست دارم مدّت کوتاهی که از بچّه‌دار شدنم گذشت، به کار نیمه‌وقتی بپردازم و فرزندم را به مهد کودک ببرم و یا پیش کسی بگذارم.

ما می‌خواهیم در این جا علاوه بر پاسخ به پرسش خاصّ این خواهر محترم، بحثی هم در بارۀ اشتغال زنان داشته باشیم. پس دامنۀ پاسخ را کمی گسترده‌تر از چیزی می‌کنیم که در پرسش، آمده است.

اوّل: دلایل اشتغال یک مادر

ما دوست داشتیم بدانم که این خانم محترم، چرا می‌خواهد سرِ کار برود؟ یا به تعبیر دیگر، چرا با بودن در خانه، احساس بطالت می‌کند؛ امّا حالا که نمی‌دانیم، بگذارید خودمان احتمالات موجود را که در کارهای مشاوره‌ای به دست آورده‌ایم، بگوییم.

الف) نیاز اقتصادی در حدّ ادارۀ حدّاقلی زندگی

برخی از افراد به جهت ناتوانی همسر در امور مالی، برای ادارۀ حدّاقلی زندگی، می‌خواهند سرِ کار بروند. اینها اگر نخواهند کمکْ‌کارِ اقتصادی همسرشان باشند، چرخ زندگی‌شان حتّی به اندازۀ تأمین ضروریات زندگی هم نمی‌چرخد.

ب) نیاز اقتصادی برای ایجاد زندگی بهتر

برخی هم با این که ضروریات زندگی توسّط مرد خانه تأمین می‌شود؛ امّا برای تأمین یک زندگی بهتر اقتصادی، می‌خواهند به سر کار بروند.

ج) احساس نیاز به استقلال اقتصادی

برخی از زن‌ها دوست ندارند برای همیشه دستشان در مقابل همسرشان دراز باشد. به همین دلیل، برای قطع تعلّق اقتصادی خود به همسر، تصمیم به کار می‌گیرند. البتّه برخی از اینها معتقدند برای این که معلوم نیست زندگی ما ادامه داشته باشد، باید فکری به حال پس از طلاق کرد که در آن موقع، نمی‌توان به کسی اتّکا کرد.

د) نیاز به حضور اجتماعی

برخی از زن‌ها نمی‌توانند حضور دائمی در خانه را تحمّل کنند و دوست دارند همپای مردان در اجتماع، حضور داشته باشند. اینها وقتی در خانه می‌مانند، احساس می‌کنند که از قافلۀ جامعه، عقب افتاده‌اند.

هـ) شخصیّت (پرستیژ) اجتماعی

برخی برای این که از قافلۀ چشم و هم‌چشمی عقب نمانند، وقتی می‌بینند که خانم‌هایی که در اطرافشان هستند، به سرِ کار می‌روند، نمی‌توانند حضور در خانه را تحمّل کنند.

و) پاسخ‌گویی به نیاز جامعه

برخی از شغل‌ها هستند که هر اندازه زن‌ها در آنها از مردها بی‌‌نیاز شوند، به نفع جامعه است؛ مثل معلّمی برای دخترها و پزشکی، بویژه در تخصّص‌هایی که مربوط به خانم‌هاست.

دوم: قضاوت در بارۀ این دلایل

از میان این دلایل، فقط دلیل اوّل و آخر است که می‌تواند دلیل خوبی برای کار کردن زن باشد؛ یعنی نیاز اقتصادی برای ادارۀ حدّاقلی زندگی و پاسخ‌گویی به نیاز جامعه. باقی دلایل، واقعاً نمی‌توانند دلیل خوبی برای کار زن در محیط بیرون از خانه باشند؛ البتّه کاری که به وظایف زن در محیط خانه، لطمه بزند. در صورت رعایت حدود شرعی، ما مخالف حضور اجتماعی زن نیستیم. ما با رفاه خانواده‌ها هم مخالف نیستیم؛ امّا باید توجّه داشت که اگر حضور زن در محیط بیرون از خانه، به وظایف خانگی او لطمه بزند، رفاه اقتصادی، آرامشی را برای خانواده‌ به ارمغان نخواهد آورد.

همان طور که پیش از این گفته شد، یکی از اصلی‌ترین مسائلی که موجب می‌شود تربیت فرزند سالم و صالح آسان شود، محیط صمیمی و جذّاب خانواده است. رکن اصلی صمیمیت و عاطفه در خانواده، مادر است. مادر برای این که بتواند مدیریت عاطفی خانه را بر عهده بگیرد، نیاز به فراغتِ خاطر دارد. مادرانی که توجّه خود را بیشتر در خارج از خانه صرف می‌کنند، معمولاً  زمان و حوصلۀ کافی برای تزریق عاطفه به محیط خانه را ندارند . باید پذیرفت که تربیت فرزند، خود یک شغل است که نیاز به صرف وقتِ بسیاری دارد. این شغل بسیار مهم در سال‌های اوّل، بویژه در هفت سال اوّل، وقت بیشتری را می‌طلبد. قسمت عمده‌ای از شخصیت یک انسان، در هفت سال اوّل زندگی او ساخته می‌شود. مادر، باید در این هفت سال، هر اندازه که در توان دارد، برای تربیت فرزند، وقت بگذارد تا در مقاطع بعدی تربیت، تا اندازه‌ای آسوده خاطر باشد. ما ناله‌های فرزندانی را که از ارتباط کافی با پدر و مادر محروم هستند، می‌شنویم. نباید مادری کردن را دست کم گرفت. به تعبیر امام خمینی قدس سره :

این مادر که بچّه در دامن او بزرگ می‌شود، بزرگ‌ترین مسئولیت را دارد و شریف‌‌ترین شغل را دارد؛ شغل بچّه‌داری. شریف‌ترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچّه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه.[1]

دلیل بسیاری از مادرها برای کار بیرون از خانه، رساند‌ن خانواده به سطح اقتصادی خوب‌تر است؛ یعنی خانواده با کار پدر، از سطح اقتصادی خوب یا متوسّطی برخوردار است که با اندکی قناعت و دوری از زیاده‌خواهی، می‌توان با همان حقوق، خانواده را اداره کرد؛ امّا مادر برای این که زندگی خوب‌تری از نظر اقتصادی داشته باشند، تصمیم به کار بیرون از خانه می‌گیرد. به نظر می‌رسد اگر کار بیرون از خانه، به تربیت فرزند لطمه وارد کند، باز هم نمی‌تواند توجیه مناسبی برای کار مادر باشد؛ زیرا اگر وضعیت اقتصادی خانواده بهتر شود، امّا فرزند از تربیت مطلوب برخوردار نشود، همین وضعیت اقتصادی بهتر، می‌‌تواند عاملی برای فرو رفتن بیشتر فرزند در باتلاق انحرافات تربیتی باشد. پول زیاد در دست فرزندِ محروم از ‌تربیت صحیح، شمشیر در دست انسانِ مست است. بسیارند پدران و مادرانی که بهترین وضعیت اقتصادی را در خانه حاکم کرده‌اند، امّا از انحراف جوانان خود می‌نالند؛ چون در زمانی که باید توجّه ویژه‌ای صرف فرزندان خود می‌کردند، به زندگی معمولی قناعت نکرده و برای به دست آوردن زندگی بهتر از تربیت مطلوب فرزند گذشتند.

خانه، بدون مُبل و تلویزیون آن‌چنانی و دکوراسیون این چنانی، می‌تواند صفا داشته باشد؛ امّا بدون فرزند خوب، شیرین‌ترین عسل‌ها هم در کام انسان، زهر هَلاهِل خواهد بود. می‌‌توان به جای آن‌ که هر روز غذاهای چرب و نرم خورد، کمی قناعت کرد و به جای آن، از تربیت فرزند، غافل نشد. به جایی بر نمی‌خورَد که از پرستش مُد و لباس‌های گران‌قیمت، به سوی بسنده کردن به لباس‌های معمولی و ارزان برویم و لباسی را تا کهنه نشده، عوض نکنیم؛ امّا فرزندانی داشته باشیم که از داشتنشان سرافکنده و خجل نباشیم.

متأسّفانه، بسیاری از پدران و مادران به اشتباه فکر می‌کنند تأمین اقتصادی فرزندان، اصلی‌ترین، اوّلین و آخرین کاری است که پدر و مادر برای فرزند باید انجام دهند. اشتباه خطرناک‌تر این که خیال می‌کنند اگر فرزندشان از نظر مادّی به هر چیزی که خواست، دست پیدا کرد، دیگر منحرف نخواهد شد. زهی خیال باطل! برای بطلان این فکر، آنچه در میان فرزندان صاحبان این تفکر اتّفاق افتاده، کافی است.

در این روزگار، واژه‌های بسیاری از جایشان تکان خورده‌اند. «فایده» هم یکی از این واژه‌هاست. کار مفید چیست؟ انسان مفید کیست؟ کار بیهوده چیست؟ انسانی که عمرش را به بطالت می‌گذرانَد، کیست؟ امروز اگر کسی صبح تا شب در بیابانی بی آب و علف زمین را بکَند، عمرش به بطالت نمی‌گذرد، حتّی اگر به قطرۀ آبی هم دست پیدا نکند؛ امّا کسی که در دشتی سرسبز با دست خودش کمی زمین را گود کند و به آبی گوارا برسد و کنارش بنشیند و از صدای آب لذّت ببرد، عمرش را به بطالت سپری کرده است. اگر کسی صبح تا شب، بر خلاف جهت دریای آفرینش خویش شنا کند، انسان پُرکاری است؛ امّا کسی که با نوع آفرینش خویش، کنار بیاید و در جهت آن، سوار بر قایق در رودخانه‌ای آرام، پارو بزند و آرامش را جرعه جرعه بنوشد، تنبل است و بیکار. زن اگر زنانگی کند، مفید نیست؛ امّا اگر با زنانگی در بیفتد و ادای مردها را در بیاورد، وصف مفید بودنش در بیان نمی‌گنجد. زن اگر صبح تا شب با کودکش سر کند، از خنده‌هایش جان بگیرد و برای آرام کردنش از جان مایه بگذارد، انسان مفیدی نیست؛ امّا اگر صبح تا شب با این و آن سر و کلّه بزند و برای پُر کردن جیب این و آن و البته خودش، نفس نفس بزند، برای مفید بودنش باید جایزه بگیرد. مادری کردن و پرورش انسان، بطالت است، به دنبال پول رفتن و زیاد کردن صفر ثروت، مفید بودن است. آرام کردن اهالی خانه، بطالت است و بی‌قرار شدن و ملتهب کردن خانه، دارای فایده. قناعت کردن و زن ماندن، تنبلی است و چشم به دنیا دوختن و مرد شدن، زرنگی.

ما به حریم واژه‌ها تجاوز کرده‌ایم. کاش می‌دیدیم که واژه‌ها چه‌قدر از دست ما خشمگین‌اند. شاید کمی به خود می‌آمدیم.

سوم: مادر در خانه چه کند؟

حال اگر بنا باشد یک مادر، وقت بیشتر خود را در خانه باشد، چگونه وقت خود را بگذراند؟

الف) مطالعه

یک همسر و یک مادر، برای این که بتواند خوب از عهدۀ شوهرداری و تربیت فرزند بر آید، باید اهل مطالعه باشد. متأسّفانه برخی از مادران ما فکر می‌کنند که تربیت فرزند، جز آنچه از پدران و مادران خود آموخته‌اند، اصولی ندارد؛ در حالی که ناهنجاری‌های تربیتی در فرزندان، حاصل همین نگاه به تربیت است. تربیت، یک تخصّص بوده، نیازمند مطالعه و مشاوره است. اگر مادری عظمت و اهمّیت تربیت فرزند را بداند و به نقش برجستۀ مادر در تربیت هم ایمان داشته باشد، آرام و قرار خود را از دست خواهد داد و برای به دست آوردن راه‌های صحیح تربیت، لحظه‌ای از پای نخواهد نشست.

همسرداری هم قاعده‌های مخصوص به خود را دارد که فهمیدنش، نیازمند مطالعه و مشاوره است. البتّه این، بدان معنا نیست که مردها نیازی به این مطالعات ندارند. مردان هم باید در زمینۀ تربیت فرزند و همسرداری به اندازۀ زن‌ها و حتّی بیشتر، مطالعه داشته باشند. یکی از مشکلات امروز خانواده‌ها، سیاست‌های دوگانۀ تربیت فرزند از سوی پدر و مادر است که به ناهنجاری‌های تربیتی منتهی می‌شود.

کتاب خواندن، کار آدم بیکار نیست. آنها که کتاب نمی‌خوانند، نمی‌دانند کار چیست؟ کسانی که ضخامت دانسته‌های امروز و دیروزشان فرقی ندارد، نمی‌دانم چگونه زندگی می‌کنند؟ همین قدر می‌دانم که زندگی بدون رشد معرفت، آب راکد است. بعد از مدّتی بو  می‌گیرد. جای کتاب، در قفسه نیست. روی قفسه هست؛ امّا نه روی قفسۀ چوبی و آهنی، بلکه روی قفسۀ سینه. کتاب را نباید خواند، کتاب را باید خورد. برای همین هم هست که کتاب، باید در سبد خرید خانه باشد. ما چون فکر می‌کنیم، کتاب خواندنی است، کتاب نمی‌خریم. اگر باور کنیم کتاب خوردنی است، مثل نان شب می‌شود برایمان. قرض می‌کنیم و کتاب می‌خریم و آن را می‌خوریم. یک کتاب را چند نفر می‌توانند با هم بخورند. چه خوردنیِ خوبی! هیچ گاه تمام نمی‌شود. کتاب خواندن هم مهم نیست. با کتاب زندگی کردن، مهم است. راستی یادت باشد، قرآن هم یک کتاب است.

کودک، موجودی زنده است. باید او را شناخت. آنها که بدون معرفت، به تربیت فکر می‌کنند، برای بچّه‌هایشان به اندازۀ یک کاکتوس هم ارزش قائل نیستند.

خانه که فقط این در و دیوار نیست. لانۀ مرغ و خروس‌ها هم در و دیوار دارد؛ امّا در حدّ و اندازۀ خودش. خانه، محلّ اجتماع چند روح انسانی است و ادارۀ آن، فوت و فن دارد. کسانی که بهره‌ای از معرفت مدیریت خانه ندارند، به نیّت آبادانی خانه، آن را ویران می‌کنند. بعد هم می‌گردند به دنبال مقصّر.

معرفت، چیز خوبی است. فکر می‌کنم به قدری خوب هست که ارزش وقت گذاشتن داشته باشد. امتحان کنیم. سود نداشته باشد، ضرر ندارد.

ب) صرف وقت برای عمل به آنچه فهمیده‌ایم

بعد از فهمیدن، نوبت به عمل می‌رسد. اگر زنی بخواهد آنچه را که در مطالعه و مشاوره به آن رسیده، عمل کند، شب و روزش را باید وقف همسر و فرزندانش بکند و به این راحتی، وقت اضافه‌ای به دست نخواهد آورد. حدّاقل در چند سال اوّل زندگی، این‌چنین است. وقت اضافۀ در این چند سال را هم باید صرف استراحت کند تا با نشاط و شادابی خاصّی، وظیفۀ خود را در قبال همسر و فرزندانش انجام دهد.

اگر کسی بخواهد به معنای واقعی کلمه، وظیفۀ همسری خود را در مقابل «شوهر» و وظیفۀ مادری خود را در مقابل «فرزندان» انجام دهد، اگر در طول روز به تنگی وقت مبتلا نشود، به فرصت زیادی بر نخواهد خورد.

ندانستن، عیب بزرگی است. بهانه‌تراشی برای ندانستن، عیب بزرگ‌تر. اگر به دنبال دانستن نرفته‌ای، به جای تراشیدن بهانه‌ها، وقتت را صرف دانستن بکن.

دانستن، هنر است. تلاش کردن برای دانستن، هنری بزرگ‌تر. آنهایی که برای دانستن دست و پا می‌زنند، باید دست و پایشان را طلا گرفت.

دانستن و عمل کردن، نورٌ علی نور است. خوشا به حال کسی که می‌داند و عمل می‌کند! لحظه‌های زندگی او، هر کدام، پلّه‌های یک نردبانی است که از زمین تا آسمان، کشیده شده.

وای به حال کسی که می‌داند و عمل نمی‌کند! هر کدام از دانسته‌های او، ضربۀ یک کلنگ است به چاه عمیقی که او در دل آن خانه کرده. دانسته‌ها هر چه قدر بیشتر، چاه هم عمیق‌تر.

ندانستن، عیب است و دانستن، هنر است و عمل کردن، نور. دانستن و عمل نکردن، خطر است. هیچ راهی نیست، جز دانستن و عمل کردن.

ج) کارهای هنری و خیریّه

اگر وقت اضافه‌ای در طول روز پیش آمد، می‌توان آن را به کارهای خیریّه‌ و هنری گذراند. الزاماً نباید کاری را کار به حساب آورد که در آن پول باشد؛ بلکه می‌توان با شرکت در کارهای خیریّه، برکت معنوی زندگی را دو چندان کرد. بسیارند زنانی که در کنار تربیت فرزند و همسرداری موفّق، در کار رسیدگی به امور فقرا، فعّالیت می‌کنند که هم بازتاب اجتماعی دارد و هم آرامش را برای آنان به ارمغان می‌آورد.

چهارم: اشتغال زنان و بحران بیکاری

ما برای قضاوت در بارۀ کار زن در بیرون از خانه، باید هم مصالح جامعه و هم مصالح خانواده را در نظر بگیریم. نه می‌توان خانواده را فدای جامعه کرد و نه جامعه را فدای خانواده؛ چرا که خیر و صلاح جامعه و خانواده، اصلاً دو چیز نیست که بتوان از یکی برای خاطر دیگری گذشت. این دو، دست در گردن یکدیگر داشته، بر هم تأثیر دارند. اگر خانواده‌ها محیط تربیتی درستی نداشته باشند، جامعه نیز فضای مطلوبی نخواهد داشت. جامعه، یعنی مجموع خانواده‌ها. پس خانواده‌های خوب، جامعۀ خوب را ایجاد  خواهند کرد. نهادهای اجتماعی هم در خانواده‌ تأثیر دارند. مثلاً مدرسه و دانشگاه خوب، محصّلان خوبی را به جامعه عرضه خواهد کرد که می‌توانند فرزندان خوبی برای پدران و مادرانشان و پدر و مادر خوبی برای فرزندان آینده‌شان باشند.

بدون تردید، تأمین حدّاقلی نیازهای اقتصادی یک فرزند، نقش بسزایی در تربیت او دارد. ناگفته پیداست که بسیاری از پدران خانواده نیز به جهت کمبود فرصت شغلی، از تأمین این اندازه از نیاز، عاجز هستند. آیا می‌دانید که بسیاری از زنانی که برای زندگی بهتر به سر کار می‌روند، در گرفتن این فرصت از مردانی که وظیفۀ اصلی آنها تأمین اقتصاد خانواده است، چه نقش بزرگی را ایفا می‌کنند؟ آیا می‌دانید که شغل بسیاری از این زن‌ها، زنانه نیست و به راحتی و بهترین شکل آن، از  عهدۀ مردان بر می‌آید؟ آیا می‌دانید که بسیاری از مردان، به همین حقوقی که زنان از این شغل‌ها می‌گیرند، قانع بوده، آما‌دۀ کار هستند؟ آیا می‌دانید که با حضور نیافتن این زن‌ها بر سرِ چنین کارهایی، نه تنها چرخۀ اقتصادی جامعه دچار مشکلی نمی‌شود، بلکه بهتر از گذشته هم می‌چرخد؟

با دقّت در این مطالب، به راحتی می‌توان گفت که اشتغال بسیاری از زنان در کارهایی که نیازی به حضور زن ندارد و زنان هم صرفاً به دلیل زندگی بهتر به سراغ آن کارها رفته‌اند، دو اثر تخریبی بر محیط خانواده‌ها می‌گذارد: اوّل آن که خانواده‌ای را از حضور مؤثّر مادر، محروم می‌کند؛ مادری که وظیفۀ اصلی او، مدیریت عاطفی خانواده است. دوم آن که خانواده‌ای دیگر را از تأمین اقتصادی حدّاقلی به وسیلۀ پدر، بی‌نصیب می‌کند؛ پدری که وظیفه‌اش تأمین نیازهای اقتصادی خانواده است. این، یعنی خارج شدن زن و مرد از جایگاه مشخّص هستی و مشکل نیز از همین جا آغاز می‌شود که زن و مرد، در جایگاهی که به صورت طبیعی باید در آن قرار بگیرند، حضور نداشته باشند.

پردۀ اول

مردی به دنبال کار. خانواده‌اش، چشم‌انتظار. سفره، پهن است. جز گل‌های رنگِ رُخ رفته، چیزی سرِ سفره نیست. مرد به خانه برگشته. دستش خالی، سرش پایین. سفرۀ خالی، مثل دیروز باز هم جمع می‌شود. مادر، لبخند می‌زند. کودک، گریه می‌کند. مادر می‌گوید: دلش درد می‌کند. پدر می‌داند دل کودک، ضعف کرده. مادر، کودک را روی پایش می‌گذارد و می‌خوابانَد. پدر، نیامده بر می‌گردد. شاید لقمه نانی به دست بیاورد. همین که در بسته می‌شود. لبخند مادر می‌خشکد و چشمۀ اشکش می‌جوشد.

پردۀ دوم

آفتاب، هنوز بالا نیامده. مادر و پدر، هر دو آماده‌اند. کودک باید به مهد برود. مهد، یتیم‌خانۀ دوران مدرن است. کودک از تختش پایین نمی‌آید. مادر، عصبانی است. دیروز مدیرش با تندی به او تذکّر داده. تندی مدیر که یادش می‌آید، کمی تندتر از مدیر، سرِ کودک داد می‌کشد. کودک، مثل اسفند از جایش می‌پرد. دیگر وقت صبحانه خوردن نیست. کودک، لقمۀ غذایش را در ماشین باید بخورد.

خورشید از وسط آسمان رد شده و پشت کوه‌های مغرب را نشانه گرفته. مادر می‌آید. یتیمش را از مهد، تحویل می‌گیرد. امروز هم مثل دیروز. خبری از دستْ‌پخت مادر نیست. رستوران هم بسته. باز هم غذای آماده. امشب باید برای عوض کردن مبل‌ها به بازار بروند.

پردۀ سوم

پسر، زن می‌خواهد. او کار ندارد. کسی دخترش را به آدم بیکار نمی‌دهد. پسر، خجالت می‌کشد. او دوست ندارد دستش به سوی پدر، دراز باشد. چند روزی هست که حتّی کرایۀ ماشین ندارد. مسافت‌های طولانی را هم پیاده می‌رود. او حتّی خجالت می‌کشد سرِ سفرۀ پدر بنشیند. پسر می‌ترسد که به چاه گناه بیفتد. تا به حال، چند بار شیطان او را تا لب چاه برده و هل داده؛ امّا خدا کمکش کرده و نیفتاده.

پردۀ چهارم

صبح شده. امروز هم مثل دیروز. باز هم اداره و باز هم ارباب رجوع. جیبش پُر از پول. خانه دارد، ماشین هم زیر پایش است؛ امّا هیچ کدام بی‌قراری این دختر را به آرامش تبدیل نکرده. دیگر چیزی برایش جذّاب نیست. پدر و مادر، اضطرابش را که می‌بینند، تعجّب می‌کنند. این حرف، گوشش را پُر کرده از بس که شنیده: «تو دیگر چه مشکلی داری؟ چرا این قدر بی‌قراری؟!». دیگر طاقتش سر آمده. او از تنهایی، فراری است. این است سرّ بی ‌قراری‌اش؛ امّا هر چه خواستگار می‌آید، بیکار است؛ این است سرّ  تنها ماندنش.

پنجم: شغل‌های اختصاصی زنان

به هیچ وجه نمی‌توان این مسئله را پوشیده نگه داشت که برخی از کارها باید برعهدۀ زن‌ها باشد؛ کارهایی مثل پزشکی برای خانم‌ها بویژه رشته‌هایی که به مسائل ویژۀ زن‌ها می‌پردازد؛ مثل زنان و زایمان، معلّمی برای دخترها و…. نقطۀ آرمانی در جامعه، آن است که شغل‌های زنانه را زن‌ها برعهده بگیرند تا جایی که نیاز به مواجهۀ زن و مرد در جامعه به حدّاقل ممکن برسد.[2]

امّا باز هم ممکن است کسی بپرسد با توجّه به نکته‌های قبلی، فرزندان این زنانی که بر سرِ شغل‌های زنانه حاضر می‌شوند، چه گناهی کرده‌‌اند که باید از نعمت حضور مادر، محروم باشند؟

 پاسخ این پرسش، یک برنامۀ عملی است. اگر جامعه به همراه مسئولان بپذیرند که اوّلاً حضور پُررنگ و مؤثّر مادر در خانه برای تربیت مطلوب فرزند، ضروری است و ثانیاً شغل‌هایی هم وجود دارد که باید زن‌ها عهده‌دار شوند، آن وقت می‌توان با یک برنامه‌ریزی که چندان هم مشکل نیست، در پذیرش‌ها و استخدام‌ها، تعداد بیشتری از زنان را برای این شغل‌‌ها برگزید که هر مادر، زمان کمتری را برای به انجام رساندن آن شغل، صرف کند. در این صورت، هم وظیفۀ مادری بر زمین گذاشته نمی‌شود و هم شغل‌های زنانه را مردان تسخیر نخواهند کرد. مثلاً اگر در کشور با وجود تعدادی از پزشکان متخصّص زنان و زایمان، هر پزشکی باید روزانه هشت ساعت وقت خود را صرف شغلش کند، با دو برابر شدن این جمعیّت، هر نفر چهار ساعت وقت را صرف شغلش می‌کند.[3]

ما با طرح این مباحث، نمی‌خواهیم شالودۀ زندگی زنان شاغل را به هم بریزیم؛ زیرا برخی از زنان، کارشان، جانشان است و جدا شدن از کار، باعث به هم خوردن تعادلشان می‌شود؛ امّا به اینها سفارش می‌کنیم اگر نمی‌خواهید از کارتان جدا شوید، تلاشتان را دو صد چندان کنید تا وظیفۀ مادری، قربانیِ کار نشود.

ششم: وظیفۀ مادران شاغل

کم نیستند زنانی که به دلایل مختلف، مجبورند در بیرون از خانه مشغول کار باشند؛ البتّه نه به این دلیل که به دنبال زندگی بهتر هستند؛ بلکه برای به دست آوردن یک زندگی بسیار معمولی کار می‌کنند. سفارش ما به این دسته از زنان، آن است که تا حدّ امکان با خلّاقیت و پشت‌کار، به سراغ شغل‌هایی بروند که می‌توان در خانه انجام داد؛ مثل خیّاطی. با اندکی فکر و مشورت، می‌توان شغل‌هایی را پیدا کرد که علاوه بر درآمدزایی، مادر را از محیط خانه دور نمی‌کند.

گذشته از بحث کار مادر، باید گفت که ما برای مدّت اندکی به این دنیا آمده‌ایم و پس از چندی از این جا سفر خواهیم کرد. پس بهتر است آنچه را که در این عالم بر عهده‌مان گذاشته‌اند، به خوبی انجام دهیم تا بهترین استفاده را از عمر خود بکنیم. برای مدّتی هم که شده، ذهن خود را به این پرسش‌ها مشغول کنیم که: برای چه به این دنیا آمده‌ایم؟ پس از این، به کجا خواهیم رفت؟ در این دیار، چه بایدبکنیم؟ پاسخ به این پرسش‌ها به ما خواهد فهماند در این دنیا به چه چیزهایی فکر کنیم، چه چیزهایی برایمان مهم باشد و از عمرمان، چگونه استفاده کنیم.

(تا ساحل آرامش ج1 ص 73؛ استاد عباسی ولدی)

پی نوشت :

[1]. هم‌نفس بهار، ص38، (به نقل از: صحيفه امام، ج7، ص464).

[2]. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دخترش فاطمه علیهاالسلام پرسید: «چه چیزی برای زن بهتر است؟». فاطمه علیهاالسلام فرمود: «این که مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند». پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [از شدّت خوش‌حالی] دخترش را در آغوش گرفت» (بحار الأنوار، ج43، ص84).

[3]. ما برای دفاع از این طرح، حرف‌های بیشتری داریم؛ امّا در این‌جا به همین اندازه بسنده می‌کنیم و حرف‌های دیگر را برای فرصتی دیگر می‌گذاریم.ال

یک سال است ازدواج کرده‌ام. لیسانس کامپیوتر دارم. شرط ازدواجم این بود که سرِ کار بروم. وقتی در خانه می‌مانم، حس می‌کنم وقتم به بطالت می‌گذرد. احساس می‌کنم نیاز به کار نیمه‌وقت دارم. دوست دارم مدّت کوتاهی که از بچّه‌دار شدنم گذشت، به کار نیمه‌وقتی بپردازم و فرزندم را به مهد کودک ببرم و یا پیش کسی بگذارم.

ما می‌خواهیم در این جا علاوه بر پاسخ به پرسش خاصّ این خواهر محترم، بحثی هم در بارۀ اشتغال زنان داشته باشیم. پس دامنۀ پاسخ را کمی گسترده‌تر از چیزی می‌کنیم که در پرسش، آمده است.

اوّل: دلایل اشتغال یک مادر

ما دوست داشتیم بدانم که این خانم محترم، چرا می‌خواهد سرِ کار برود؟ یا به تعبیر دیگر، چرا با بودن در خانه، احساس بطالت می‌کند؛ امّا حالا که نمی‌دانیم، بگذارید خودمان احتمالات موجود را که در کارهای مشاوره‌ای به دست آورده‌ایم، بگوییم.

الف) نیاز اقتصادی در حدّ ادارۀ حدّاقلی زندگی

برخی از افراد به جهت ناتوانی همسر در امور مالی، برای ادارۀ حدّاقلی زندگی، می‌خواهند سرِ کار بروند. اینها اگر نخواهند کمکْ‌کارِ اقتصادی همسرشان باشند، چرخ زندگی‌شان حتّی به اندازۀ تأمین ضروریات زندگی هم نمی‌چرخد.

ب) نیاز اقتصادی برای ایجاد زندگی بهتر

برخی هم با این که ضروریات زندگی توسّط مرد خانه تأمین می‌شود؛ امّا برای تأمین یک زندگی بهتر اقتصادی، می‌خواهند به سر کار بروند.

ج) احساس نیاز به استقلال اقتصادی

برخی از زن‌ها دوست ندارند برای همیشه دستشان در مقابل همسرشان دراز باشد. به همین دلیل، برای قطع تعلّق اقتصادی خود به همسر، تصمیم به کار می‌گیرند. البتّه برخی از اینها معتقدند برای این که معلوم نیست زندگی ما ادامه داشته باشد، باید فکری به حال پس از طلاق کرد که در آن موقع، نمی‌توان به کسی اتّکا کرد.

د) نیاز به حضور اجتماعی

برخی از زن‌ها نمی‌توانند حضور دائمی در خانه را تحمّل کنند و دوست دارند همپای مردان در اجتماع، حضور داشته باشند. اینها وقتی در خانه می‌مانند، احساس می‌کنند که از قافلۀ جامعه، عقب افتاده‌اند.

هـ) شخصیّت (پرستیژ) اجتماعی

برخی برای این که از قافلۀ چشم و هم‌چشمی عقب نمانند، وقتی می‌بینند که خانم‌هایی که در اطرافشان هستند، به سرِ کار می‌روند، نمی‌توانند حضور در خانه را تحمّل کنند.

و) پاسخ‌گویی به نیاز جامعه

برخی از شغل‌ها هستند که هر اندازه زن‌ها در آنها از مردها بی‌‌نیاز شوند، به نفع جامعه است؛ مثل معلّمی برای دخترها و پزشکی، بویژه در تخصّص‌هایی که مربوط به خانم‌هاست.

دوم: قضاوت در بارۀ این دلایل

از میان این دلایل، فقط دلیل اوّل و آخر است که می‌تواند دلیل خوبی برای کار کردن زن باشد؛ یعنی نیاز اقتصادی برای ادارۀ حدّاقلی زندگی و پاسخ‌گویی به نیاز جامعه. باقی دلایل، واقعاً نمی‌توانند دلیل خوبی برای کار زن در محیط بیرون از خانه باشند؛ البتّه کاری که به وظایف زن در محیط خانه، لطمه بزند. در صورت رعایت حدود شرعی، ما مخالف حضور اجتماعی زن نیستیم. ما با رفاه خانواده‌ها هم مخالف نیستیم؛ امّا باید توجّه داشت که اگر حضور زن در محیط بیرون از خانه، به وظایف خانگی او لطمه بزند، رفاه اقتصادی، آرامشی را برای خانواده‌ به ارمغان نخواهد آورد.

همان طور که پیش از این گفته شد، یکی از اصلی‌ترین مسائلی که موجب می‌شود تربیت فرزند سالم و صالح آسان شود، محیط صمیمی و جذّاب خانواده است. رکن اصلی صمیمیت و عاطفه در خانواده، مادر است. مادر برای این که بتواند مدیریت عاطفی خانه را بر عهده بگیرد، نیاز به فراغتِ خاطر دارد. مادرانی که توجّه خود را بیشتر در خارج از خانه صرف می‌کنند، معمولاً  زمان و حوصلۀ کافی برای تزریق عاطفه به محیط خانه را ندارند . باید پذیرفت که تربیت فرزند، خود یک شغل است که نیاز به صرف وقتِ بسیاری دارد. این شغل بسیار مهم در سال‌های اوّل، بویژه در هفت سال اوّل، وقت بیشتری را می‌طلبد. قسمت عمده‌ای از شخصیت یک انسان، در هفت سال اوّل زندگی او ساخته می‌شود. مادر، باید در این هفت سال، هر اندازه که در توان دارد، برای تربیت فرزند، وقت بگذارد تا در مقاطع بعدی تربیت، تا اندازه‌ای آسوده خاطر باشد. ما ناله‌های فرزندانی را که از ارتباط کافی با پدر و مادر محروم هستند، می‌شنویم. نباید مادری کردن را دست کم گرفت. به تعبیر امام خمینی قدس سره :

این مادر که بچّه در دامن او بزرگ می‌شود، بزرگ‌ترین مسئولیت را دارد و شریف‌‌ترین شغل را دارد؛ شغل بچّه‌داری. شریف‌ترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچّه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه.[1]

دلیل بسیاری از مادرها برای کار بیرون از خانه، رساند‌ن خانواده به سطح اقتصادی خوب‌تر است؛ یعنی خانواده با کار پدر، از سطح اقتصادی خوب یا متوسّطی برخوردار است که با اندکی قناعت و دوری از زیاده‌خواهی، می‌توان با همان حقوق، خانواده را اداره کرد؛ امّا مادر برای این که زندگی خوب‌تری از نظر اقتصادی داشته باشند، تصمیم به کار بیرون از خانه می‌گیرد. به نظر می‌رسد اگر کار بیرون از خانه، به تربیت فرزند لطمه وارد کند، باز هم نمی‌تواند توجیه مناسبی برای کار مادر باشد؛ زیرا اگر وضعیت اقتصادی خانواده بهتر شود، امّا فرزند از تربیت مطلوب برخوردار نشود، همین وضعیت اقتصادی بهتر، می‌‌تواند عاملی برای فرو رفتن بیشتر فرزند در باتلاق انحرافات تربیتی باشد. پول زیاد در دست فرزندِ محروم از ‌تربیت صحیح، شمشیر در دست انسانِ مست است. بسیارند پدران و مادرانی که بهترین وضعیت اقتصادی را در خانه حاکم کرده‌اند، امّا از انحراف جوانان خود می‌نالند؛ چون در زمانی که باید توجّه ویژه‌ای صرف فرزندان خود می‌کردند، به زندگی معمولی قناعت نکرده و برای به دست آوردن زندگی بهتر از تربیت مطلوب فرزند گذشتند.

خانه، بدون مُبل و تلویزیون آن‌چنانی و دکوراسیون این چنانی، می‌تواند صفا داشته باشد؛ امّا بدون فرزند خوب، شیرین‌ترین عسل‌ها هم در کام انسان، زهر هَلاهِل خواهد بود. می‌‌توان به جای آن‌ که هر روز غذاهای چرب و نرم خورد، کمی قناعت کرد و به جای آن، از تربیت فرزند، غافل نشد. به جایی بر نمی‌خورَد که از پرستش مُد و لباس‌های گران‌قیمت، به سوی بسنده کردن به لباس‌های معمولی و ارزان برویم و لباسی را تا کهنه نشده، عوض نکنیم؛ امّا فرزندانی داشته باشیم که از داشتنشان سرافکنده و خجل نباشیم.

متأسّفانه، بسیاری از پدران و مادران به اشتباه فکر می‌کنند تأمین اقتصادی فرزندان، اصلی‌ترین، اوّلین و آخرین کاری است که پدر و مادر برای فرزند باید انجام دهند. اشتباه خطرناک‌تر این که خیال می‌کنند اگر فرزندشان از نظر مادّی به هر چیزی که خواست، دست پیدا کرد، دیگر منحرف نخواهد شد. زهی خیال باطل! برای بطلان این فکر، آنچه در میان فرزندان صاحبان این تفکر اتّفاق افتاده، کافی است.

در این روزگار، واژه‌های بسیاری از جایشان تکان خورده‌اند. «فایده» هم یکی از این واژه‌هاست. کار مفید چیست؟ انسان مفید کیست؟ کار بیهوده چیست؟ انسانی که عمرش را به بطالت می‌گذرانَد، کیست؟ امروز اگر کسی صبح تا شب در بیابانی بی آب و علف زمین را بکَند، عمرش به بطالت نمی‌گذرد، حتّی اگر به قطرۀ آبی هم دست پیدا نکند؛ امّا کسی که در دشتی سرسبز با دست خودش کمی زمین را گود کند و به آبی گوارا برسد و کنارش بنشیند و از صدای آب لذّت ببرد، عمرش را به بطالت سپری کرده است. اگر کسی صبح تا شب، بر خلاف جهت دریای آفرینش خویش شنا کند، انسان پُرکاری است؛ امّا کسی که با نوع آفرینش خویش، کنار بیاید و در جهت آن، سوار بر قایق در رودخانه‌ای آرام، پارو بزند و آرامش را جرعه جرعه بنوشد، تنبل است و بیکار. زن اگر زنانگی کند، مفید نیست؛ امّا اگر با زنانگی در بیفتد و ادای مردها را در بیاورد، وصف مفید بودنش در بیان نمی‌گنجد. زن اگر صبح تا شب با کودکش سر کند، از خنده‌هایش جان بگیرد و برای آرام کردنش از جان مایه بگذارد، انسان مفیدی نیست؛ امّا اگر صبح تا شب با این و آن سر و کلّه بزند و برای پُر کردن جیب این و آن و البته خودش، نفس نفس بزند، برای مفید بودنش باید جایزه بگیرد. مادری کردن و پرورش انسان، بطالت است، به دنبال پول رفتن و زیاد کردن صفر ثروت، مفید بودن است. آرام کردن اهالی خانه، بطالت است و بی‌قرار شدن و ملتهب کردن خانه، دارای فایده. قناعت کردن و زن ماندن، تنبلی است و چشم به دنیا دوختن و مرد شدن، زرنگی.

ما به حریم واژه‌ها تجاوز کرده‌ایم. کاش می‌دیدیم که واژه‌ها چه‌قدر از دست ما خشمگین‌اند. شاید کمی به خود می‌آمدیم.

سوم: مادر در خانه چه کند؟

حال اگر بنا باشد یک مادر، وقت بیشتر خود را در خانه باشد، چگونه وقت خود را بگذراند؟

الف) مطالعه

یک همسر و یک مادر، برای این که بتواند خوب از عهدۀ شوهرداری و تربیت فرزند بر آید، باید اهل مطالعه باشد. متأسّفانه برخی از مادران ما فکر می‌کنند که تربیت فرزند، جز آنچه از پدران و مادران خود آموخته‌اند، اصولی ندارد؛ در حالی که ناهنجاری‌های تربیتی در فرزندان، حاصل همین نگاه به تربیت است. تربیت، یک تخصّص بوده، نیازمند مطالعه و مشاوره است. اگر مادری عظمت و اهمّیت تربیت فرزند را بداند و به نقش برجستۀ مادر در تربیت هم ایمان داشته باشد، آرام و قرار خود را از دست خواهد داد و برای به دست آوردن راه‌های صحیح تربیت، لحظه‌ای از پای نخواهد نشست.

همسرداری هم قاعده‌های مخصوص به خود را دارد که فهمیدنش، نیازمند مطالعه و مشاوره است. البتّه این، بدان معنا نیست که مردها نیازی به این مطالعات ندارند. مردان هم باید در زمینۀ تربیت فرزند و همسرداری به اندازۀ زن‌ها و حتّی بیشتر، مطالعه داشته باشند. یکی از مشکلات امروز خانواده‌ها، سیاست‌های دوگانۀ تربیت فرزند از سوی پدر و مادر است که به ناهنجاری‌های تربیتی منتهی می‌شود.

کتاب خواندن، کار آدم بیکار نیست. آنها که کتاب نمی‌خوانند، نمی‌دانند کار چیست؟ کسانی که ضخامت دانسته‌های امروز و دیروزشان فرقی ندارد، نمی‌دانم چگونه زندگی می‌کنند؟ همین قدر می‌دانم که زندگی بدون رشد معرفت، آب راکد است. بعد از مدّتی بو  می‌گیرد. جای کتاب، در قفسه نیست. روی قفسه هست؛ امّا نه روی قفسۀ چوبی و آهنی، بلکه روی قفسۀ سینه. کتاب را نباید خواند، کتاب را باید خورد. برای همین هم هست که کتاب، باید در سبد خرید خانه باشد. ما چون فکر می‌کنیم، کتاب خواندنی است، کتاب نمی‌خریم. اگر باور کنیم کتاب خوردنی است، مثل نان شب می‌شود برایمان. قرض می‌کنیم و کتاب می‌خریم و آن را می‌خوریم. یک کتاب را چند نفر می‌توانند با هم بخورند. چه خوردنیِ خوبی! هیچ گاه تمام نمی‌شود. کتاب خواندن هم مهم نیست. با کتاب زندگی کردن، مهم است. راستی یادت باشد، قرآن هم یک کتاب است.

کودک، موجودی زنده است. باید او را شناخت. آنها که بدون معرفت، به تربیت فکر می‌کنند، برای بچّه‌هایشان به اندازۀ یک کاکتوس هم ارزش قائل نیستند.

خانه که فقط این در و دیوار نیست. لانۀ مرغ و خروس‌ها هم در و دیوار دارد؛ امّا در حدّ و اندازۀ خودش. خانه، محلّ اجتماع چند روح انسانی است و ادارۀ آن، فوت و فن دارد. کسانی که بهره‌ای از معرفت مدیریت خانه ندارند، به نیّت آبادانی خانه، آن را ویران می‌کنند. بعد هم می‌گردند به دنبال مقصّر.

معرفت، چیز خوبی است. فکر می‌کنم به قدری خوب هست که ارزش وقت گذاشتن داشته باشد. امتحان کنیم. سود نداشته باشد، ضرر ندارد.

ب) صرف وقت برای عمل به آنچه فهمیده‌ایم

بعد از فهمیدن، نوبت به عمل می‌رسد. اگر زنی بخواهد آنچه را که در مطالعه و مشاوره به آن رسیده، عمل کند، شب و روزش را باید وقف همسر و فرزندانش بکند و به این راحتی، وقت اضافه‌ای به دست نخواهد آورد. حدّاقل در چند سال اوّل زندگی، این‌چنین است. وقت اضافۀ در این چند سال را هم باید صرف استراحت کند تا با نشاط و شادابی خاصّی، وظیفۀ خود را در قبال همسر و فرزندانش انجام دهد.

اگر کسی بخواهد به معنای واقعی کلمه، وظیفۀ همسری خود را در مقابل «شوهر» و وظیفۀ مادری خود را در مقابل «فرزندان» انجام دهد، اگر در طول روز به تنگی وقت مبتلا نشود، به فرصت زیادی بر نخواهد خورد.

ندانستن، عیب بزرگی است. بهانه‌تراشی برای ندانستن، عیب بزرگ‌تر. اگر به دنبال دانستن نرفته‌ای، به جای تراشیدن بهانه‌ها، وقتت را صرف دانستن بکن.

دانستن، هنر است. تلاش کردن برای دانستن، هنری بزرگ‌تر. آنهایی که برای دانستن دست و پا می‌زنند، باید دست و پایشان را طلا گرفت.

دانستن و عمل کردن، نورٌ علی نور است. خوشا به حال کسی که می‌داند و عمل می‌کند! لحظه‌های زندگی او، هر کدام، پلّه‌های یک نردبانی است که از زمین تا آسمان، کشیده شده.

وای به حال کسی که می‌داند و عمل نمی‌کند! هر کدام از دانسته‌های او، ضربۀ یک کلنگ است به چاه عمیقی که او در دل آن خانه کرده. دانسته‌ها هر چه قدر بیشتر، چاه هم عمیق‌تر.

ندانستن، عیب است و دانستن، هنر است و عمل کردن، نور. دانستن و عمل نکردن، خطر است. هیچ راهی نیست، جز دانستن و عمل کردن.

ج) کارهای هنری و خیریّه

اگر وقت اضافه‌ای در طول روز پیش آمد، می‌توان آن را به کارهای خیریّه‌ و هنری گذراند. الزاماً نباید کاری را کار به حساب آورد که در آن پول باشد؛ بلکه می‌توان با شرکت در کارهای خیریّه، برکت معنوی زندگی را دو چندان کرد. بسیارند زنانی که در کنار تربیت فرزند و همسرداری موفّق، در کار رسیدگی به امور فقرا، فعّالیت می‌کنند که هم بازتاب اجتماعی دارد و هم آرامش را برای آنان به ارمغان می‌آورد.

چهارم: اشتغال زنان و بحران بیکاری

ما برای قضاوت در بارۀ کار زن در بیرون از خانه، باید هم مصالح جامعه و هم مصالح خانواده را در نظر بگیریم. نه می‌توان خانواده را فدای جامعه کرد و نه جامعه را فدای خانواده؛ چرا که خیر و صلاح جامعه و خانواده، اصلاً دو چیز نیست که بتوان از یکی برای خاطر دیگری گذشت. این دو، دست در گردن یکدیگر داشته، بر هم تأثیر دارند. اگر خانواده‌ها محیط تربیتی درستی نداشته باشند، جامعه نیز فضای مطلوبی نخواهد داشت. جامعه، یعنی مجموع خانواده‌ها. پس خانواده‌های خوب، جامعۀ خوب را ایجاد  خواهند کرد. نهادهای اجتماعی هم در خانواده‌ تأثیر دارند. مثلاً مدرسه و دانشگاه خوب، محصّلان خوبی را به جامعه عرضه خواهد کرد که می‌توانند فرزندان خوبی برای پدران و مادرانشان و پدر و مادر خوبی برای فرزندان آینده‌شان باشند.

بدون تردید، تأمین حدّاقلی نیازهای اقتصادی یک فرزند، نقش بسزایی در تربیت او دارد. ناگفته پیداست که بسیاری از پدران خانواده نیز به جهت کمبود فرصت شغلی، از تأمین این اندازه از نیاز، عاجز هستند. آیا می‌دانید که بسیاری از زنانی که برای زندگی بهتر به سر کار می‌روند، در گرفتن این فرصت از مردانی که وظیفۀ اصلی آنها تأمین اقتصاد خانواده است، چه نقش بزرگی را ایفا می‌کنند؟ آیا می‌دانید که شغل بسیاری از این زن‌ها، زنانه نیست و به راحتی و بهترین شکل آن، از  عهدۀ مردان بر می‌آید؟ آیا می‌دانید که بسیاری از مردان، به همین حقوقی که زنان از این شغل‌ها می‌گیرند، قانع بوده، آما‌دۀ کار هستند؟ آیا می‌دانید که با حضور نیافتن این زن‌ها بر سرِ چنین کارهایی، نه تنها چرخۀ اقتصادی جامعه دچار مشکلی نمی‌شود، بلکه بهتر از گذشته هم می‌چرخد؟

با دقّت در این مطالب، به راحتی می‌توان گفت که اشتغال بسیاری از زنان در کارهایی که نیازی به حضور زن ندارد و زنان هم صرفاً به دلیل زندگی بهتر به سراغ آن کارها رفته‌اند، دو اثر تخریبی بر محیط خانواده‌ها می‌گذارد: اوّل آن که خانواده‌ای را از حضور مؤثّر مادر، محروم می‌کند؛ مادری که وظیفۀ اصلی او، مدیریت عاطفی خانواده است. دوم آن که خانواده‌ای دیگر را از تأمین اقتصادی حدّاقلی به وسیلۀ پدر، بی‌نصیب می‌کند؛ پدری که وظیفه‌اش تأمین نیازهای اقتصادی خانواده است. این، یعنی خارج شدن زن و مرد از جایگاه مشخّص هستی و مشکل نیز از همین جا آغاز می‌شود که زن و مرد، در جایگاهی که به صورت طبیعی باید در آن قرار بگیرند، حضور نداشته باشند.

پردۀ اول

مردی به دنبال کار. خانواده‌اش، چشم‌انتظار. سفره، پهن است. جز گل‌های رنگِ رُخ رفته، چیزی سرِ سفره نیست. مرد به خانه برگشته. دستش خالی، سرش پایین. سفرۀ خالی، مثل دیروز باز هم جمع می‌شود. مادر، لبخند می‌زند. کودک، گریه می‌کند. مادر می‌گوید: دلش درد می‌کند. پدر می‌داند دل کودک، ضعف کرده. مادر، کودک را روی پایش می‌گذارد و می‌خوابانَد. پدر، نیامده بر می‌گردد. شاید لقمه نانی به دست بیاورد. همین که در بسته می‌شود. لبخند مادر می‌خشکد و چشمۀ اشکش می‌جوشد.

پردۀ دوم

آفتاب، هنوز بالا نیامده. مادر و پدر، هر دو آماده‌اند. کودک باید به مهد برود. مهد، یتیم‌خانۀ دوران مدرن است. کودک از تختش پایین نمی‌آید. مادر، عصبانی است. دیروز مدیرش با تندی به او تذکّر داده. تندی مدیر که یادش می‌آید، کمی تندتر از مدیر، سرِ کودک داد می‌کشد. کودک، مثل اسفند از جایش می‌پرد. دیگر وقت صبحانه خوردن نیست. کودک، لقمۀ غذایش را در ماشین باید بخورد.

خورشید از وسط آسمان رد شده و پشت کوه‌های مغرب را نشانه گرفته. مادر می‌آید. یتیمش را از مهد، تحویل می‌گیرد. امروز هم مثل دیروز. خبری از دستْ‌پخت مادر نیست. رستوران هم بسته. باز هم غذای آماده. امشب باید برای عوض کردن مبل‌ها به بازار بروند.

پردۀ سوم

پسر، زن می‌خواهد. او کار ندارد. کسی دخترش را به آدم بیکار نمی‌دهد. پسر، خجالت می‌کشد. او دوست ندارد دستش به سوی پدر، دراز باشد. چند روزی هست که حتّی کرایۀ ماشین ندارد. مسافت‌های طولانی را هم پیاده می‌رود. او حتّی خجالت می‌کشد سرِ سفرۀ پدر بنشیند. پسر می‌ترسد که به چاه گناه بیفتد. تا به حال، چند بار شیطان او را تا لب چاه برده و هل داده؛ امّا خدا کمکش کرده و نیفتاده.

پردۀ چهارم

صبح شده. امروز هم مثل دیروز. باز هم اداره و باز هم ارباب رجوع. جیبش پُر از پول. خانه دارد، ماشین هم زیر پایش است؛ امّا هیچ کدام بی‌قراری این دختر را به آرامش تبدیل نکرده. دیگر چیزی برایش جذّاب نیست. پدر و مادر، اضطرابش را که می‌بینند، تعجّب می‌کنند. این حرف، گوشش را پُر کرده از بس که شنیده: «تو دیگر چه مشکلی داری؟ چرا این قدر بی‌قراری؟!». دیگر طاقتش سر آمده. او از تنهایی، فراری است. این است سرّ بی ‌قراری‌اش؛ امّا هر چه خواستگار می‌آید، بیکار است؛ این است سرّ  تنها ماندنش.

پنجم: شغل‌های اختصاصی زنان

به هیچ وجه نمی‌توان این مسئله را پوشیده نگه داشت که برخی از کارها باید برعهدۀ زن‌ها باشد؛ کارهایی مثل پزشکی برای خانم‌ها بویژه رشته‌هایی که به مسائل ویژۀ زن‌ها می‌پردازد؛ مثل زنان و زایمان، معلّمی برای دخترها و…. نقطۀ آرمانی در جامعه، آن است که شغل‌های زنانه را زن‌ها برعهده بگیرند تا جایی که نیاز به مواجهۀ زن و مرد در جامعه به حدّاقل ممکن برسد.[2]

امّا باز هم ممکن است کسی بپرسد با توجّه به نکته‌های قبلی، فرزندان این زنانی که بر سرِ شغل‌های زنانه حاضر می‌شوند، چه گناهی کرده‌‌اند که باید از نعمت حضور مادر، محروم باشند؟

 پاسخ این پرسش، یک برنامۀ عملی است. اگر جامعه به همراه مسئولان بپذیرند که اوّلاً حضور پُررنگ و مؤثّر مادر در خانه برای تربیت مطلوب فرزند، ضروری است و ثانیاً شغل‌هایی هم وجود دارد که باید زن‌ها عهده‌دار شوند، آن وقت می‌توان با یک برنامه‌ریزی که چندان هم مشکل نیست، در پذیرش‌ها و استخدام‌ها، تعداد بیشتری از زنان را برای این شغل‌‌ها برگزید که هر مادر، زمان کمتری را برای به انجام رساندن آن شغل، صرف کند. در این صورت، هم وظیفۀ مادری بر زمین گذاشته نمی‌شود و هم شغل‌های زنانه را مردان تسخیر نخواهند کرد. مثلاً اگر در کشور با وجود تعدادی از پزشکان متخصّص زنان و زایمان، هر پزشکی باید روزانه هشت ساعت وقت خود را صرف شغلش کند، با دو برابر شدن این جمعیّت، هر نفر چهار ساعت وقت را صرف شغلش می‌کند.[3]

ما با طرح این مباحث، نمی‌خواهیم شالودۀ زندگی زنان شاغل را به هم بریزیم؛ زیرا برخی از زنان، کارشان، جانشان است و جدا شدن از کار، باعث به هم خوردن تعادلشان می‌شود؛ امّا به اینها سفارش می‌کنیم اگر نمی‌خواهید از کارتان جدا شوید، تلاشتان را دو صد چندان کنید تا وظیفۀ مادری، قربانیِ کار نشود.

ششم: وظیفۀ مادران شاغل

کم نیستند زنانی که به دلایل مختلف، مجبورند در بیرون از خانه مشغول کار باشند؛ البتّه نه به این دلیل که به دنبال زندگی بهتر هستند؛ بلکه برای به دست آوردن یک زندگی بسیار معمولی کار می‌کنند. سفارش ما به این دسته از زنان، آن است که تا حدّ امکان با خلّاقیت و پشت‌کار، به سراغ شغل‌هایی بروند که می‌توان در خانه انجام داد؛ مثل خیّاطی. با اندکی فکر و مشورت، می‌توان شغل‌هایی را پیدا کرد که علاوه بر درآمدزایی، مادر را از محیط خانه دور نمی‌کند.

گذشته از بحث کار مادر، باید گفت که ما برای مدّت اندکی به این دنیا آمده‌ایم و پس از چندی از این جا سفر خواهیم کرد. پس بهتر است آنچه را که در این عالم بر عهده‌مان گذاشته‌اند، به خوبی انجام دهیم تا بهترین استفاده را از عمر خود بکنیم. برای مدّتی هم که شده، ذهن خود را به این پرسش‌ها مشغول کنیم که: برای چه به این دنیا آمده‌ایم؟ پس از این، به کجا خواهیم رفت؟ در این دیار، چه بایدبکنیم؟ پاسخ به این پرسش‌ها به ما خواهد فهماند در این دنیا به چه چیزهایی فکر کنیم، چه چیزهایی برایمان مهم باشد و از عمرمان، چگونه استفاده کنیم.

(تا ساحل آرامش ج1 ص 73؛ استاد عباسی ولدی)

پی نوشت: 

[1]. هم‌نفس بهار، ص38، (به نقل از: صحيفه امام، ج7، ص464).

[2]. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دخترش فاطمه علیهاالسلام پرسید: «چه چیزی برای زن بهتر است؟». فاطمه علیهاالسلام فرمود: «این که مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند». پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [از شدّت خوش‌حالی] دخترش را در آغوش گرفت» (بحار الأنوار، ج43، ص84).

[3]. ما برای دفاع از این طرح، حرف‌های بیشتری داریم؛ امّا در این‌جا به همین اندازه بسنده می‌کنیم و حرف‌های دیگر را برای فرصتی دیگر می‌گذاریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *