تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت 20 – گام سوم: سنگ محک – ملاک تصمیم گیری 2

خانه / مطالب و رویدادها / تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت 20 – گام سوم: سنگ محک – ملاک تصمیم گیری 2

گام سوم: سنگ محک – ملاک تصمیم گیری 2

تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت 20 – گام سوم: سنگ محک – ملاک تصمیم گیری 2

ساحل آرامش   019

برای تصمیم‌هایمان، ملاک ثابت و صحیحی داشته باشیم(قسمت دوم)

تصمیم‌های ما، فرصت‌ بالا رفتن ما را رقم می‌زند. برای رسیدن به تصمیم‌های طلایی، سنگ محک را همیشه همراه داشته باش.

گاهی هم زندگی دیگران، ملاک زندگی ما می‌شود؛ یعنی خودمان را با دیگران مقایسه کرده، تلاش می‌کنیم که زندگی‌مان را به سطح زندگی آنان برسانیم. این کار، همان چشم و هم‌چشمی است که زندگی بسیاری از مردم را مختل کرده و دین هم از آن، نهی نموده است.[1]

سلیقه‌های شخصی و هوای نفس هم از محورهای متغیّری هستند که پرستش آنها، مساوی با نفیِ زندگی است. یکی از دلایل اصلی اختلاف میان زن و شوهر ها، آن است که هر کدام می‌خواهند به مطلوب دل خود برسند، بی آن که رضایت خدا را در آن مسئله در نظر بگیرند.

اگر فاصلۀ‌ میان من و تو، فقط به اندازۀ سال‌هایی بود که تو زودتر از من به دنیا آمدی،‌ این اندازه تو را دور نمی‌دیدم. من و تو در سال‌روز تولّدمان به اندازۀ همۀ عمرمان از هم دور می‌شویم.

ازدواجی که من و تو را به هم نزدیک نکرد،‌ به هم رسیدن جسم دو انسان بود. هنوز ازدواج من و تو رسمیت نیافته. تا وقتی که روح من و تو به هم پیوند نخورد، ازدواج ما ثبت رسمی نخواهد شد.

فاصله‌ای که میان من و تو افتاده، حاصل جمع‌ «من»‌هایی است که  به اندازۀ ادّعاهایمان روی هم جمع شده. ما «ما» نیستیم. دو «من» هستیم. من هیچ گاه ندیده‌ام یک «من» با «من» دیگر، ازدواج کرده و آرام گرفته باشد.

اصلاً ازدواج «من» و «من»، حرام است. «من» به «من» با هیچ صیغه‌ای حلال نمی‌شود.

تا ساحل آرامش 58

آبادی خانۀ ما، بسته به ویرانی لانۀ موریانه‌های منیّت است.

این که می‌بینی هر دو از خانه فراری هستیم، برای بوی تعفّنی است که از منیّت من و تو برخاسته. همۀ عطر و گلاب‌ها در برابر بوی تعفّن منیّت، تسلیم‌اند. بوی فاضلاب خانه‌مان، شرف دارد به بوی تعفّن «من»هایمان؛ باور کن. «من»ها باید بمیرند. راه، همین است؛ وگر نه اگر با گران‌ترین عطرها هم خودت را بشویی، باز هم بوی تعفّن «من»، اجازۀ نزدیک شدن ما را به هم نمی‌دهد.

باشد. تو اگر می‌خواهی دنبال منَت باشی؛‌ من می‌خواهم منم را بکُشم؛ حتّی اگر به قیمت کشته شدنم تمام شود. زندگی به من آموخت اگر من، در راه کشتن «منَ»ام کشته شوم،‌ شهید از دنیا رفته‌ام.

(تا ساحل آرامش ج 1 ص 51؛ استاد محسن عباسی ولدی)

تا ساحل آرامش 59

[1]. امام باقر علیه السلام فرمود: «پرهیز کنید از این که چشم به سوی زندگی کسانی که [از نظر مادّی] بالاتر از شما هستند، بدوزید؛ چرا که آنچه خداوند عزّوجلّ به پیامبرش فرمود، کافی است که: <فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَولادُهُمْ؛ اموال و فرزندانشان، تو را به شگفت نیاورد> (سورۀ توبه:9، آیۀ55) و فرمود: <وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا؛ و دیدگانت را مدوز بدانچه گروه‏هایى از آنان را از آرایش زندگى دنیا برخورداری داده‌ایم> (سورۀ طه: 20، آیۀ 131). پس اگر چیزی از این مقایسه به درونت راه یافت، زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله را به یاد بیاور که قوتش، نان جو بود و شیرینی‌اش، خرما و آتشگیره‌اش، شاخ درخت خرما بود، اگر پیدا می‌کرد» ( الکافی، ج2، ص137).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *