ریشه های بیداری اسلامی

بیداری اسلامی (تحلیل ریشه های آن)

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / بیداری اسلامی / بیداری اسلامی (تحلیل ریشه های آن)

اکثر قریب به اتفاق کشورهایی که اکنون بیداری در آنها به نتیجه رسیده است، تعلق خاطر شدید آنها به اسلام و قوانین اسلام به هیچ عنوان قابل انکار نیست. یکی از ویژگی های مشترک حاکمان این کشورها در دوران حکومت خود مبارزه با اسلام گرائی مردم این کشورها بود. و همچنین یکی از اصلی ترین روش هایی که حاکمان این کشورها قبل از انقلابهای مردمی در این کشورها دنبال می کردند، رویکرد وابستگی به غرب به ویژه امریکا بود.رویکرد وابستگی در این کشورها باعث می شد که حاکمان این کشور ها به علت نداشتن پایگاه مردمی در بین ملت خود به دنبال متحد قدرتمندی می گشتند تا ادامه سلطه خود را تضمین کرده و چند روزی بیشتر بر سریر قدرت باقی بمانند.

اسلامی بودن قیام ها:

اکثر قریب به اتفاق کشورهایی که اکنون بیداری در آنها به نتیجه رسیده است، تعلق خاطر شدید آنها به اسلام و قوانین اسلام به هیچ عنوان قابل انکار نیست. یکی از ویژگی های مشترک حاکمان این کشورها در دوران حکومت خود مبارزه با اسلام گرائی مردم این کشورها بود. اتخاذ رویکردهای سکولار در نحوه اداره جامعه ، قلع و قمع مبارزان مسلمان ، برقراری رابطه با دشمن اصلی مسلمانان یعنی امریکا و اسرائیل، ممانعت از برگزاری واجبات اسلامی نظیر نماز و حجاب تنها بخشی کوچک از اراده اسلام ستیزی حکمرانان و ساختار سیاسی  این کشورها در طی سالیان متمادی حکومت این کشورها بود .لذا اسلام ستیزی و سرکوب اعتقادات مذهبی مردم مسلمان و معتقد این کشور ها باعث شکل گیری ریشه های عدم مشروعیت این نظام ها شد که به همین علت مردم این کشورها برای حفظ اعتقادات اسلامی به مقابله با نظام حاکم روی آورند. از دیگر نشانه  بارز اسلام خواهی و اسلامی بودن ریشه های این انقلابها ، می توان به حضور مردم با نشانه های بارز اسلامی نظیر حضور با قرآن در راهپیمایی ها، شکل گیری گسترده ترین تظاهرات علیه دیکتاتورها بعد از نماز جمعه، فراگیر بودن شعار الله اکبر به عنوان یکی از  اصلی ترین شعارهای مبارزات، در خواست برای مبارزه با دشمن و روی آوردن به حجاب به عنوان نماد اسلامی در تونس بعد از سرنگونی بن علی، همگی حاکی از سیطره روح اسلام خواهی و حضور پررنگ تفکرات اسلامی در شکل گیری مبارزات  این کشور ها داشته و دارد.

مردمی بودن بیداری ها:

یکی از اصلی ترین روش هایی که حاکمان این کشورها قبل از انقلابهای مردمی در این کشورها دنبال می کردند، رویکرد وابستگی به غرب به ویژه امریکا بود. رویکرد وابستگی در این کشورها باعث می شد که حاکمان این کشور ها به علت نداشتن پایگاه مردمی در بین ملت خود به دنبال متحد قدرتمندی می گشتند تا ادامه سلطه خود را تضمین کرده و چند روزی بیشتر بر سریر قدرت باقی بمانند. لذا در میان ساختار سیاسی این کشورها وابستگی به امریکا و دیگر کشور های نظام سلطه امری یکسان بود . ماهیت وابسته بودن رژیم های این کشور ها باعث میشد که منافع کشورهای بیگانه اما حامی این رژیم ها بر منافع مردم رجحان و برتری یابد و در این مسیر تامین منافع حامیان و ماندن بیشتر در قدرت اصولی بود که از سوی هیأت  حاکمه این کشورها دنبال می شد. از سوی دیگر ذات وابسته بودن به ابرقدرت ها در این کشورها باعث می شد تا مردم در تعیین سرنوشت خود و پیگیری منافع ملی خود از کمترین میزان تأثیر گزاری بر ساخت قدرت برخوردار باشند. همین امر یعنی عدم مشارکت مردم در قدرت و ساخت سیاسی باعث شکل گیری یکی از پایه های اصلی این انقلاب ها شد. انقلاب هایی که با حضور مردم در صحنه به نتیجه رسید، باعث شد تا مردم این کشورها برای اولین بار تأثیرگزاری خود را بر ساحت قدرت سیاسی این کشورها ببیند. لذا سرنگونی حکومت های وابسته به غرب در این منطقه استراتژیک به وسیله حضور مردم در صحنه باعث گشوده شدن فصل جدیدی از مشارکت سیاسی مردم و تعیین سرنوشت خود در این کشورها شد.

ضد نظام سلطه بودن بیداری ها :

تسلط کشور های غربی و به ویژه امریکا در ساخت قدرت سیاسی و امنیتی این کشورها یکی از نقاط مشترکی است که در مورد تمامی این کشورها مصداق مشخص و روشنی داشته و دارد. حضور رژیم صهیونیستی در این منطقه و تعهد امریکا به تامین امنیت دائمی این رژیم از سوی خود باعث می شد که امریکاییها برای حضور در ساختار سیاسی و امنیتی این کشورها برای جلوگیری از رشد عناصر ضد صهیونیستی و تقویت جریانات سازشگر در میان حاکمان این کشورها تلاش وافری بنمایند. نمونه های فراوانی وجود دارد که همراهی حکمرانان این کشور ها علیرغم وجود اراده های قوی مردمی مبنی بر مبارزه با رژیم صهیونیستی تنها به علت هم پیمانی با امریکا و اسرائیل نه تنها به این خواست ها وقعی ننهاد بلکه دقیقا در نقطه مقابل خواست اکثریت مردم کشورهای خود همراه و همسو با امریکا و رژیم صهیونیستی در جهت تامین منافع انان گام برمی داشتند. امضای پیمان صلح با اسرائیل، موافقت با حمله اسرائیل به غزه و جریان مقاومت اسلامی در منطقه، محدود کردن مبارزان فلسطینی، بستن گذرگاه رفح و محاصره کامل غزه به درخواست رژیم صهیونیستی و اسراییل و علیرغم خواست اکثریت مردم این کشور ها تنها چند نمونه از هزاران اقدامی بود که حکمرانان این کشور ها تنها به خواست  امریکا واسرائیل انجام می دادند.
لذا همین فرمانبرداری و همراهی مطلق با جریانات سلطه بین المللی و تلاشهای همسوی این دولت ها علیه جریانات اسلامی باعث بوجود آمدن و تشدید موج ضد امریکایی و ضد اسرائیلی در بین مردم این منطقه شد تا جایی که یکی از درخواستهای اصلی مردم مصر اخراج و قطع رابطه با اسرائیل و نظام سلطه بین المللی است. بنا براین سقوط دولت های متحد غربی در این منطقة استراتژیک باعث شد تا جریان نظام سلطه، متحدان قدرتمند و قدیمی خود را از دست بدهند و با روی کار آمدن دولت های وفادار به منافع ملی در این کشورها قطعا رویکرد مبارزه با نظام سلطه یکی از اصلی ترین رویکردهای آنان خواهد بود. بنابراین می توان گفت که بیداری اسلامی در کشور های منطقه به رغم تفاوت های ظاهری این کشورها دارای نقاط مشترک بسیاری است که استمرار آن در مسیر تحولات این کشور ها باعث می شود که مسیر رسیدن ملت های منطقه به آرمانهای بلند خود بسیار کوتاه تر شود و مردم این کشورها بتوانند با در دست گرفتن سرنوشت خود مسیر عزت وسربلندی را بپیمایند.

به کانال هیات رزمندگان اسلام بپیوندید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *