تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

خانه / پیشنهاد ویژه / تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

سخنان حجت الاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی به صورت مکتوب و مدون در دسترس قرار گرفته است، در ادامه بخش چهارم این مجموعه سخنرانی با عنوان تسلیم در برابر خدا در اختیار شما همراهان همیشگی سایت هیات قرار گرفته است.

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام حسب روال سال های گذشته با تولید منبر های مکتوب از سخنرانان برجسته کشور علاوه بر نشر محتوای غنی برای علاقه مندان و همراهان همیشگی سایت هیات، محتوای متناسب و قابل ارائه ویژه سخنرانی و خطبا را تهیه دیده است.

در این مجموعه سخنان حجت الاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی به صورت مکتوب و مدون در دسترس قرار گرفته است، در ادامه بخش چهارم این مجموعه سخنرانی با عنوان تسلیم در برابر خدا در اختیار شما همراهان همیشگی سایت هیات قرار گرفته است.

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان

کم نکن سایه ی لطفت زسرم آقاجان

گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان

آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر

از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان

یک قدم محض رضای تو نشد بردارم

اصلا انگار فقط دردسرم آقاجان

پر و بالم شده زخمی به زمین افتادم

کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان

غیر این خانه پناه دگری نیست مرا

باز کن در به رویم پشت درم آقاجان

تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است

راهیم کن دم ایوان حرم آقاجان

بعد مشهد سفر کرببلا می چسبد

یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان

در شب اول قبرم به شما محتاجم

گر نیایی به خدا در خطرم آقاجان

تعجیل در فرج حضرتش صلوات

این شبها پای درس قرآن نشستیم و تدبیر خداوند عالم را در زندگی یکی از اولیائش داریم تماشا می کنیم، تصمیم گرفته ایم با تدبر در زندگی این ولی خدا دهه ی محرم امسال زندگیمان را پر از آرامش کنیم و آرامش را به آدمهایی که با ما زندگی می کنند و با ما ارتباط دارند هدیه بدهیم که در این زمینه هدیه ای به اندازه ی آرامش ارزشمند نیست.

قصه ی یوسف دو مرحله اش تمام شد. در آیاتی که خواندیم یک مرحله مرحله ای بود که با زلیخا خلوتی دست داد، و به خدا پناه برد و قسمت دوم هم آن جلسه ای بود که زلیخا برگزار کرد تا خودش را از سرزنشهای زنان شهر خلاص کند. در هر دو جلسه هم یوسف پاکی خودش را اثبات کرد اما با همه اینها تصمیم گرفته شد که یوسف زندانی شود. ثم بدا لهم من بعد ما رأو الایات لیسجننه حتی حین؛ با اینکه نشانه های بی گناهی یوسف برای اینها اثبات شد اما تصمیم گرفتند که این جوان پاک را تا یک مدتی زندانی کنند. این حتی حین نشان می دهد که این مدت زمان زندانی مبهم بوده است؛ حالا یک مدت زندان برود. درباره اینکه اینها چرا باز تصمیم گرفتند یوسف را زندانی کنند شاید به خاطر این بوده که پاکی یوسف اثبات شد و نمی شد به این راحتی ها این لکه ی ننگ را از دامن خاندان عزیز مصر پاک کرد، شاید برای این یوسف را زندانی کردن که این خاطره از ذهن زنها پاک شود و دیگر دهان به دهان در شهر نچرخد. چون در آن مرحله ی اولی که زلیخا و یوسف خلوتی داشتند و زلیخا او را دعوت به گناه کرد، عزیز مصر وقتی سررسید، زلیخا اتهام زد. اگر رسیدیم یک شب باید در این مورد صحبت کنیم. گفتم من بنا ندارم این شبها ترتیب قصه را رعایت کنم بلکه می خواهم به درسها برسم. وقتی شاهدی شهادت داد که یوسف پاک است و این اتهام پیش عزیز مصر نسبت به زلیخا ثابت شد، عزیز مصر یک کلمه به یوسف گفت یوسفُ اعرض عن هذا؛ خودمانیش می شود یوسف! شتر دیدی ندیدی، دیگر بی خیال شو و فراموش کن. اما بعد از قصه ی جلسه ی زنان شهر، تصمیم جمعی بر این شد که یوسف را زندانی کنند.

تسلیم در برابر خدا بخش دوم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

دوره ی بعدی زندگی یوسف شروع شد. خواهش می کنم به این دوره ها دقت کنید. دوره ی اول منزل پدر، خانه ی وحی، محبوب پدر، محبوبترین فرزند. دوره ی دوم چاه است که من درباره آن حرف نزدم ولی درباره اش حرف داریم. دوره ی سوم کاخ است. دوره ی چهارم زندان است. به این فراز و نشیب دقت کنید. خیلی به کار می آید. و دخل معه السجن فتیان؛ دوتا جوان هم همراه یوسف وارد زندان شدند. اینها خواب دیدند. از یوسف خواستند که خواب را تعبیر کند. یکی دید که انگور را فشار می دهد برای اینکه با آن شراب درست کند، یکی هم خواب دید که روی سرش نان است و پرنده ها از آن نان می خورند. به یوسف گفتند نبئنا بتأویله؛ یوسف! تعبیر این خواب ما را بگو. انا نراک من المحسنین.

یک سؤال: چه اتفاقی افتاده است که این دو نفر هم بندی های یوسف وقتی خواب می بینند بین این همه زندانی – که طبق بعضی از روایات می شود گفت زندانی که یوسف در آن افتاده است شلوغ بوده است که روایتش را می گویم – بین این همه زندانی چه می شود که سراغ یوسف می آیند؟ چرا تعبیر خواب که یک نوع اتصالی به عالم غیب می خواهد را از یوسف می خواهند؟ خودشان می گویند نبئنا بتأویله انا نراک من المحسنین؛ در ادبیات عرب این نکته است که گاهی اوقات یک حرفی وقتی بیان می شود و بعد از آن جمله ای با انّ می آید این انّ دلیل برای جمله ی قبل است. می گویند از تعبیر خوابمان ما را با خبر کن، چرا؟ چون ما تو را از آدمهای نیکوکار دیدیم. یک نکته ی خیلی مهمی اینجا وجود دارد که حتی یک آدم مشرک، و یک آدمی که با معارف الهی هم چندان ارتباطی ندارد می فهمد بین احسان و نیکوکاری و بین اتصال با غیب یک رابطه ای هست که اگر من میخواهم بروم گره ی کارم را نزد کسی باز کنم که آن گره باید از عالم غیب باز شود، باید به سراغ آدم خوبها بروم. خودمانیش این است. انا نراک من المحسنین. امام صادق علیه السلام می فرمایند چرا اینها یوسف را از محسنین و نیکوکاران می دیدند؟ چون می دیدند در زندان یوسف برای بقیه جا باز می کرد. اینکه می گویم نشان می دهد این زندان مقداری شلوغ بوده است، یا اینکه تعداد زندانی ها کم بوده ولی جا به اندازه ی آنها نبوده است یا زندان بزرگی بوده و زندانی هم زیاد داشته است. بعد می دید برای کسانی که محتاج هستند از این و آن قرض می گرفته است، می دیدند زندانی های ضعیف را کمک می کرده است.

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

یک نکته: اگر بخواهیم اهل جذب آدمها به سمت راه خدا بشویم باید من المحسنین بشویم. پدران و مادران! فعالان فرهنگی! کسانی که نگران هستید جوانها و نوجوانها و بچه هایمان در این فضای وانفسای جامعه به ویژه در این فضای وانفسای فضای مجازی صید جریانهای فساد بشوند، دنبال راهکار می گردید برای اینکه دور و بری هایتان را جذب کنید، جذب هیئت بشوند، جذب مسجد بشوند، جذب فضاهای معنوی بشوند، حواستان باشد، اصلی ترین عاملی که در مسیر جذب مردم به راه خدا به کار شما می آید، این است که آنها وقتی شما را دیدند بگویند انا نراک من المحسنین. پدر! من تو را از نیکوکارها دیدم. مادر من تو را از نیکوکارها دیدم. نیکوکاری یعنی چه؟ یعنی چقدر اخلاق خوبی داری پدر! چقدر متواضع هستی مادر! چقدر خوب در برابر عصبانیتت مقاومت می کنی! چقدر راحت گذشت می کنی! بنازم به این مدارایی که با من داری! معلم دینی، معلم قرآن، معلم مذهبی! من تواضع تو را که می بینم، وقتی کمک به دانش آموزان ضعیف را از طرف تو می بینم احساس می کنم دلت به جایی وصل است. من اگر بخواهم به جای خوبی برسم باید به تو وصل بشوم.

در این انا نراک من المحسنین خیلی حرف هست. این شبها من خواهش می کنم این نکته ها و قاعده هایی که از دل این آیات بیرون می آید را دست کم نگیرید. بنده با خودم تعهد کرده ام منبر را صرفا برای جذاب شدن به سمت حال نبرم، یعنی بنشینم دوتا قصه برای شما بگویم اشکی بریزید و بروید بگویید چه منبر باحالی بود! من اگر به عنوان یک منبری بالای منبر هیئت امام حسین علیه السلام شماها را به قرآن و روایات متصل نکنم در حق شما خیانت کرده ام. این قاعده ها، قاعده هایی نیست که من از ذهن خودم بیرون آورده باشم. اگر از کنارش ساده رد بشویم یعنی از کنار حرف خدا ساده رد شده ایم. حرف من که نیست. یوسف هم که باشی اگر بخواهی دیگران را به خودت جذب کنی، باید نراک من المحسنین بشوی تا دیگران در حق تو اینگونه بگویند که نراک من المحسنین.

یوسف که خاک پای پیغمبر ما هم نیست، پیغمبر هم که بشوی خدا به تو می گوید فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک، پیغمبر باشی و معجزه ی قرآن داشته باشی، سنگریزه در دستت حرف بزند و تسبیح خدا بگوید، به درخت امر کنی که به سمت تو بیاید و ریشه هایش از خاک کنده بشود و به سمت تو بیاید، شق القمر کنی، باز هم خدا به تو می گوید پیغمبر! تو به واسطه ی رحمت و مهربانی که خدا در دلت گذاشته بود برای اینها نرمخو و مهربان شدی اما اگر خشن و سنگدل بودی اینها از دور و برت پراکنده می شدند.

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

پیغمبر هم که باشی باید خوش اخلاق باشی که به سمت تو بیایند. من که پیغمبر هم که نیستم، پیغمبرزاده هم که نیستم. مدام نروید در این گیر و دارهایی که دنبال راهکار مشکل می گردید ولی شما را به بیراهه هایی می برند که یک عالمه هزینه هم می کنید و نتیجه نمی گیرید، قاعده های خدا را داشته باشید. آقای محترم! اگر با خانمت مشکل داری، خانم محترم! اگر با آقا مشکل داری، بچه ها! اگر با پدر و مادرانتان مشکل دارید، پدر و مادرها! اگر با بچه هایتان مشکل دارید اول خودتان را متهم کنید ببینید من المحسنین هستید؟ من المحسنین هستید و دیگران با شما مشکل دارند؟ اهل تواضع هستید؟ اهل کمک هستید؟ اهل مدارایید؟ اهل صبرید؟ زبانتان به دروغ باز نمی شه؟ به غیبت باز نمی شود؟

به تهمت باز نمی شود؟ با آبرو بازی نمی کنید؟ من نمی خواهم بگویم اگر کسی من المحسنین بود همه با او خوب هستند ها، نه، یوسف من المحسنین بود ولی برادرانش با او بد شدند اما اصل این است که اول خودتان را متهم کنید. بگو من من المحسنین هستم یا نیستم؟ اگر من المحسنین نبودی، اگر یک جای کارت می لنگید، زبان تند و تیزی داشتی، حواست به شنیده ها و گفته هایت نبود، به رفتارت نبود، خودخواه بودی، متکبر بودی، مغرور بودی، فقط منتظر بودی دیگران در حق تو خوبی کنند، خودت در حق دیگران خوبی نمی کردی، بدی های خودت برایت کوچک بود و بدی های دیگران برایت بزرگ بود، خوبی های خودت برایت بزرگ بود و خوبیهای دیگران برایت کوچک بود، تو من المحسنین نیستی.

وقتی من المحسنین نبودی همسرت با تو مشکل پیدا می کند، پدر و مادرت با تو مشکل پیدا می کند، خواهر و برادرانت با تو مشکل پیدا می کنند، بعد تو مدام می روی در پیچ و خم راههای مشاوره ای و می گویی چه کار کنم که همسرم یا پدر و مادرم با من خوب بشوند، جوانم با من خوب شود؟ خب خودت را خوب کن. این اخلاقی که تو داری اگر پیغمبر هم داشت دور و برش خالی می شد، تو که پیغمبر هم نیستی! خیلی انا نراک من المحسنین حرف دارد، حیف، حیف! ببخشید من خیلی احساس می کنم بعضی شبها نق می زنم. تحمل کنید این نق زدنها را. حیف حیف که بعضی از ماها این حرفها را اگر از فردریک و ویلیام می شنیدیم بیشتر برایش ارزش قائل می شدیم تا وقتی که از قرآن می شنویم. حیف. حیف که باید اسم یک آدم خارجکی کنار این آیات قرآن باشد که بعضی هایمان باور کنیم اینها قاعده ی زندگی است. معجزه می کند! معجزه می کند! کلام خدا اگر معجزه است عمل کردن به کلام خدا هم معجزه است. تو به کلامی که اعجاز دارد وقتی عمل می کنی اعجازش را در زندگیت می بینی. اصلی ترین اعجازش هم آرامش است. انا نراک من المحسنین.

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

خب برگردیم به خواب آن دو نفر. آنها خواب می بینند می گویند نبئنا بتأویله؛ خواب را برای ما تعبیر کن. یوسف هم می گوید تا جیره ی غذایی تان نیامده من تعبیر خوابتان را می گویم. اما این را داشته باشید هم بندی های من! ذلکما مما علمنی ربی؛ یوسف می خواهد خدای خودش را بزرگ کند، چقدر این را در سیر انبیاء و اولیاء ما می بینیم. آقا من تعبیر خواب بلد هستم، به خال می زنم اما این را داشته باشید که این مال یوسف نیست، یوسف در چشمتان بزرگ نشود، یوسف یک رب و خدایی دارد او در چشم شما بزرگ شود، چرا؟ چون ذلکما مما علمنی ربی؛ خدا یادم داده است. همان خدای صاحب اختیارم. انی ترکت ملة قوم لا یؤمنون بالله و هم بالاخره هم کافرون؛ من آیین و دین آن گروه و قبیله و جماعتی را که به خدا ایمان نیاورده اند ترک کرده ام، آنهایی که به قیامت کافر هستند من با آنها کاری ندارم. من با خدایی کار دارم که خدای ابراهیم است، خدای اسحاق است، خدای یعقوب است، واتبعت ملة آبایی ابراهیم و اسحق و یعقوب؛ من از دین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب تبعیت کردم. حداقل در این سوره اولین بار است که یوسف دارد خودش را اینقدر علنی معرفی می کند. ما کان لنا ان نشرک بالله من شیء؛ اینطور نیست که ما یک ذره به خدا شرک بورزیم. ذلک من فضل الله علینا و علی الناس این هم از فضل خداست. این هم از فضل خداست. خدا راه توحید را در مقابل ما، در مقابل مردم باز کرده است این فضل خدا است اما لکن اکثر الناس لا یشکرون؛ بیشتر مردم شکر نمی کنند.

خب، یوسف است دیگر! معلم توحید است! من باز هم داخل پرانتز قبل از اینکه این نکته را بگویم و این آیه را بخوانم این را بگویم که تمام مشکلات ما (دوست دارم هر شب این را تکرار کنم، دیشب گفتم باشد، بگذارید امشب هم این را بگویم) تمام مشکلات ما برمی گردد به ضعف توحیدمان. ما خداپرست درست و حسابی نیستیم. مسلمان هستیم، اعتقاد نداریم به اینکه بت، خداست، ستاره خداست، خورشید خداست؛ امام توحیدمان می لنگد. چطوری؟ بگذارید این آیه را بخوانم. یا صاحبی السجن ءأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار؛ می خواهد تعبیر خواب بگوید از فرصت استفاده می کند، می خواهد معشوقش را معرفی کند. به بهانه ی تعبیر خواب هم که شده دوتا چیز به او بگوید.

دیدید بعضی از اینها می روند به فقراء کمک کنند می گویند حاج آقا! یک کتاب هم معرفی کنید که ما وقتی این جهیزیه را می دهیم بگوییم عروس خانم این جهیزیه را به تو می دهیم این کتاب را هم بخوان. به بهانه ی این کمک یک کتاب هم بخواند و معرفتش زیاد شود. انگار یوسف دوتا هم بندی های زندانی اش گیر تعبیر خواب هستند، یوسف هم از فرصت استفاده کرده برای اینکه آن خدا و رفیق و رب و معشوقش را معرفی کند. می گوید هم بندی های من! ءأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار؛ آدم چندتا صاحب اختیار داشته باشد، چندتا رب داشته باشد که پراکنده باشند بهتر است، یا یک خدای واحد قهار؟ قهار هم هست و هیچ کس نمی تواند بر اراده اش غلبه کند، کدام بهتر است؟ یک سؤال می پرسد و اینها را می برد به سمت فطرتشان. اینها اعتقاد داشتند خدای رزق یکی است، خدای علم یکی است، خدای امنیت یکی است! در اعتقاداتشان اینطور بود. یوسف گفت چه کار می کنید؟

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

این همه رب برای چی؟ در حالی که الله الواحد القهار هست. کدام بهتر است؟ رزق می خواهی باید بروی به یکی التماس کنی، علم می خواهی باید بروی به یکی دیگر التماس کنی، امنیت می خواهی باید به یکی دیگر التماس کنی! بابا همه اش دست یک نفر است که قهار هم هست. سؤال یوسف، سؤال از فطرت است. کدام بهتر است؟ نگران کدام باشید؟ می آیی این را راضی کنی، آن یکی رنجیده می شود، می آیی این را راضی کنی، آن قبلی رنجیده می شود! بروید در خانه ی یک خدا. بعد گفت ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم و آبائکم؛ اینهایی که شما روی آنها اسم گذاشته اید و یکی شده رب علم، یکی شده رب رزق، یکی شده رب امنیت و … اینها همه اسم است که شما گذاشته اید، هیچ حقیقتی ندارد. مثال بخواهم بزنم، اسماء سمیتموها یعنی این که مثلا طرف می گوید رفتم جنسی خریدم، برند بود، خیلی می گفتند عالیه، ولی تو زرد از آب در آمد.

به او می گویی ببین این فقط اسم برند رویش بود، اصل نبود. یوسف دارد می گوید این ربهایی که شما سراغش می روید اینها اصل نیست، فقط اسم گذاشته اند. می دانید در زندگی ما با اینکه اعتقاد داریم خداپرست هستیم چقدر از این ربها وجود دارد!؟ جوان! یک سؤال از تو بپرسم؟ وقتی که بحث ازدواجت اتفاق می افتد و روی زبانها می افتد که وقت ازدواجت هست، وقتی ازدواج کردی حرف این پیش می آید که از خدا بچه بخواهی، اولین نگرانیت چیست؟ با خودمان روراست باشیم. اولین نگرانیمان چیست؟ رزق! بعد از آن رییس کارخانه ات یا کارفرمایت می گوید نگران نباش ازدواج کن من دوتومان روی حقوقت می گذارم، می گوید نگران نباش تو از خدا بچه بخواه من دو تومان روی حقوقت می گذارم. الحق و الانصاف دلمان به این دو تومان آرام می شود یا نه؟ پدرت می گوید نگران نباش تو زن بگیر من پشت سرت هستم. پدرت می گوید نگران نباش تو از خدا بچه بخواه، من هدیه تولد بچه ات پنج تومان به تو می دهم، پوشکش را هم من تأمین می کنم ماهی یک تومان هم به تو می دهم، خداییش دلت آرام می شود یا نه؟ می دانید قصه چیست؟

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

قصه این است که تو پدرت یا رییس کارخانه ات یا کارفرمایت یا بالادستیت را رب رزقت دانستی که دلت آرام می شود ولی وقتی خدا به تو وعده می دهد که نگران نباش من تأمین می کنم، دلت آرام نمی شود. دارم اذیتت می کنم؟ دارم حرفی می زنم که به تو بربخورد؟ در ذهنت داری الان با من می جنگی؟ حاج آقا اینها چه ربطی به هم دارد؟ بالاخره باید وسیله باشد دیگر؟ آن بابا وسیله است. خب وسیله ای که تو اگر جلوی چشمت نبینی، از عهده ی خدا برنیاد، تو خدا را ضعیف را دیدی یا ندیدی؟ فقط وسیله آن است که جلوی چشم تو هست؟ پس من حیث لا یحتسب یعنی چه؟ پدرت که جلوی چشمت هست! رییس کارخانه ات که جلوی چشمت هست! کارفرمایت که جلوی چشمت هست! اینها که من حیث لا یحتسب نیستند. خدا گفته من را بندگی کن من من حیث لا یحتسب می رسانم، یعنی از جایی که فکرش را هم نمی کنی. چه می گویی؟ توجیهش کن در ذهنت.

ولی نه، توجیه نکن. در هیئت امام حسین علیه السلام نگذار شیطان بیاید در ذهنت و توجیه کنی. ایمانمان ضعیف است. ما هم به ربهای مختلفی ایمان داریم. ما یک رب آبرو داریم! ما آبرویمان را دست کی می بینیم؟ ما آبرویمان را دست مردم می بینیم. خدای آبروی ما مردم هستند، تعارف نداریم. چند نفر می توانند بگویند خدای آبروی ما مردم نیستند؟ چقدر از کارهایی که ما می کنیم برای این است که حرف مردم پشت سرمان نباشد، در حالی که اعتقاد داریم این کار اشتباه است. رب که فقط آن بت نیست. رب که فقط آن ستاره و خورشید نیست. آقا اینها بیچارمان کرده است. بدبختمان کرده است. سن ازدواج را بالا برده است، چرا؟ چون جهیزیه را باید طوری تهیه کنیم که مردم پشت سرمان حرف نزنند. چون عروسی را باید طوری بگیرم که مردم پشت سرم حرف نزنند! خب بزنند! پس آبرو چه می شود؟ آبرو که دست خداست! ءأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار این کلام یوسف فقط به آن دو هم بندی هایش نیست انگار یوسف اینجا نشسته دارد با من و تو حرف می زند.

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

خدای رزق داریم و خدای آبرو داریم، خداهای گره گشا داریم غیر از الله الواحد القهار!! از آن خداها که ناامید شدیم، از آن ربها که ناامید شدیم حالا می آییم سراغ این خدا. خدا هم لطف می کند، می بیند تو از آنها ناامید شدی و طرف او آمدی، گره تو را باز می کند. گره که باز شد قرآن می گوید می روی انگار نه انگار که تا چند دقیقه پیش داشتی خدا را صدا می زدی!! دوباره برمی گردی سر ربهای دیگرت. خدا در قصه ی حضرت یوسف چه می گوید؟ یوسف دارد به ما چه چیزی یاد می دهد؟ فقط خدا، فقط خدا. هرچیزی غیر از خدا فقط اسم است که تو روی آن گذاشته ای، هیچ چیز دیگری نیست. اسماء سمیتموها، هم خودتان هم پدرانتان یک اسمی گذاشته اید، حالا دارید از او حساب می برید. این اسمها حقیقتی ندارد چون اسم در صورتی حقیقت دارد که از ناحیه ی خود خدا یا اولیاء خدا به ما رسیده باشد. و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها؛ اگر می خواهی خدا را صدا بزنی با اسماء حسنایش صدا بزن. خدا یک اسماء حسنی دارد.

این اسماء همان اسمهایی است که در قرآن و دعاها آمده و اهل بیت به ما یاد داده اند. و یک مصداقهایی هم دارند. امام صادق علیه السلام فرمودند نحن و الله الاسماء الحسنی؛ ما اسماء حسنای الهی هستیم، مصداق بارز و اتم اسماء حسنای الهی اهل بیت هستند. التی لا یقبل الله من العباد عملا الا بعرفتنا؛ آن اسمائی که خدا از هیچ بنده ای عملی را قبول نمی کند مگر به معرفت ما. ءأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار؛ بگذارید این نکته را تکرار کنم.عزیزم این آیه ها برای تدبر است، برای زندگی است. حضرت امام نکته ای دارند که اگر می خواهید از قرآن استفاده کنید خودتان را بگذارید جای همان شخصیتهای قرآنی. الان یوسف نشسته با تو دارد صحبت می کند ءأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار؛ این آیه را مدام تکرار می کنم، امشب که می خواهی بخوابی یک مقدار روی آن فکر کن، فردا روی آن فکر کن ببین ربهای تو کیا هستند؟ آیا تو به واحد القهار همه جا وصل هستی؟ یا برای خودت ربهای متفرق و پراکنده داری؟

تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
تسلیم در برابر خدا بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی

خب من به دوستان گفتم این شبهای دهه ی اول از امشب به جای شعر پایانی دعای هفتم صحیفه ی سجادیه را بخوانم. اوضاع اوضاع روبراهی نیست. مقام معظم رهبری همان اوایل این توصیه را داشتند که این دعا را بخوانید. شفا هم دست خداست. ما وظیفه مان را انجام می دهیم ولی شفا دست خدا است. ایشان دستور دادند و ما همان اوایل سرمان داغ بود ولی کم کم فراموشمان شد. این دعا از طرف ولی خدا سفارش شده است. وقتی از طرف ولی خدا سفارش می کند اولیاء خدا می گویند اثرش چیز دیگری می شود. مثل صلوات که گاهی خود ما می فرستیم ولی گاهی یکی از اولیاء خدا سفارش می کند که اثرش بیشتر می شود.

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائت علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *