تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد سيزدهم، سوره آل عمران، آيه 6

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد سيزدهم، سوره آل عمران، آيه 6

خداي حكيم چهره و ساختار وجودي انسان را در رحم مادر بر اساس مشيّتي حكيمانه صورتگري مي‏ كند، زيرا تار و پود عالم و آدم با «حكمت» رقم مي‏خورد، بنابراين نافرجامي نتيجه نافرماني است و عقوبت و عذاب، لازمِ قهري رفتار كساني است كه به خداي حكيم ايمان نياورند و بينش و گرايشي ناهماهنگ با مجموعه نظام حكيمانه خداوندي داشته باشند.

هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُم فِي الاَرحامِ كَيفَ يَشاءُ لااِلهَ اِلاّهُوَ العَزيزُ الحَكيم (6)

گزيده تفسير
خداي حكيم چهره و ساختار وجودي انسان را در رحم مادر بر اساس مشيّتي حكيمانه صورتگري مي‏ كند، زيرا تار و پود عالم و آدم با «حكمت» رقم مي‏خورد، بنابراين نافرجامي نتيجه نافرماني است و عقوبت و عذاب، لازمِ قهري رفتار كساني است كه به خداي حكيم ايمان نياورند و بينش و گرايشي ناهماهنگ با مجموعه نظام حكيمانه خداوندي داشته باشند.

تفسير

مفردات
يصوّركم: «تصوير»، صورت دهي و شي‏ء را داراي صورت ساختن است. صورت، چيزي است كه اشيا با آن نقش‏دار و داراي تمثال مي‏شوند و با آن از هم جدا مي‏گردند.
صورت دوگونه است: 1. محسوس كه همه انسان‏ها بلكه بسياري از حيوانات آن را به عيان مي‏بينند؛ مانند صورت انسان، اسب و…. 2. معقول
87

كه تنها خواصّ از انسان‏ها آن را ادراك مي‏كنند؛ مانند صورت عقل و انديشه كه مخصوص انسان است. در آيه ﴿يُصَوِّرُكُم فِي الاَرحامِ كَيفَ يَشاء﴾ به هر دو صورت اشاره شده است 1.
فرق صيغه و صورت در اين است كه دلالت صيغه به استناد وضع لغوي و دلالت صورت به استناد جعل تكويني است كه ويژگي جَعْل را مي‏فهماند 2.

تناسب آيات
دستاورد دو آيه گذشته اين بود كه كافران گمان نبرند بر خدا غالب‏اند، زيرا خدا عزيز و منتقم و آگاه به همه چيز است و كافران را عذاب خواهد كرد؛ ولي اين آيه مطلبي بالاتر به دست مي‏دهد، زيرا كفر كافران نيز به اذن تكويني خداست گرچه با نهي تشريعي خداوند همراه است چون خدا آنان را با اراده آفريده است تا توانسته‏اند كفر بورزند 3.
اين آيه زمينه را براي ذكر داستان ولادت شگفت‏انگيز حضرت مسيح(عليه‌السلام) هموار مي‏كند و اين واقعيّت را يادآور مي‏شود كه او نيز مانند ساير مردم در رحم مادرش پديد آمد و چهره‏اش در آنجا شكل گرفت و چنين موجودي ناگزير صورتگري دارد و هرگز آن حضرت همتاي مصوّر خود نيست.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ مفردات، ص497، «ص و ر».
^ 2 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص698.
^ 3 – ـ ر.ك: الميزان، ج3، ص16 ـ 15.
88

خداي صورت بخش
يكي از اسماي حسناي حقّ (سبحانه و تعالي)«مصوّر» است: ﴿هُوَ اللهُ الخلِقُ البارِي المُصَوِّرُ لَهُ الاَسماءُ الحُسني) 1 براساس نظم طبيعي، خداي سبحان نخست ماده‏هاي اوّلي را مي‏آفريند؛ آن‏گاه مواد خام را جمع و اندازه‏گيري مي‏كند و هر عضوي را بر محور هندسه لازم مي‏تراشد و پس از جمع‏بندي مواد تراشيده شده (باري‏ء) صورت‏سازي مي‏كند؛ و چون همه اوصاف وي اَحسن است، آفرينش او بهترين و صورت‏نگاري‏اش نيز زيباترين است.
در قرآن كريم كلمه «خالق» و «باري‏ء» تنها در موضوع آفرينش انسان به كار نرفته؛ امّا «تصوير» هر گاه متعلَّق آن ذكر شده فقط درباره انسان آمده است؛ گويا از ميان مخلوقات تنها وي براي پذيرش صورت وجودي شايستگي دارد. البته «مصوّر» در سوره «حشر» به نحو مطلق ذكر شده است.
«نفخ صور» نيز كه به معناي افاضه صورت‏هاي مجدّد است، ويژه انسان است و با اينكه قبض و بسط آسمان‏ها و زمين به دست خداست، درباره آن‏ها سخن از نفخ صور نيست.
در روايات، واژه «صورت» درباره آفرينش فرشته‏ها نيز آمده است، چنان‏كه حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) فرشتگان را چنين مي‏ستايد كه خداي سبحان فرشتگان را با صورت‏هاي گوناگون و با درجات مختلف آفريد. آنان بال‏هايي دارند كه اين بال‏ها جلال و عزّت حقّ را تسبيح مي‏كنند: و أنشأهم علي صُوَر مختلفات
^ 1 – ـ سوره حشر، آيه 24.

89

و أقدار متفاوتات «أولي أجنحة» تسبّح جلال عزّته 1. برپايه اطلاق برخي روايات، «صورت» براي همه مخلوقات است نه فقط انسان 2.
خداوند احسن الخالقين است ـ يعني خلق او احسن الخلق است ـ تصوير او هم نيكوترين تصوير است، از اين‏رو مي‏فرمايد: ﴿اَلَّذي اَحسَنَ كُلَّ شي‏ءٍ خَلَقَه) 3 و﴿وصَوَّرَكُم فَاَحسَنَ صُوَرَكُم) 4
مصوّر بودن خداوند در ﴿هُوَ اللهُ الخلِقُ البارِي المُصَوِّرُ لَهُ الاَسماءُ الحُسني) 5 نيز آمده است و ﴿الحُسني﴾ مؤنّث «الاحسن» و به اصطلاح صيغه افعل تفضيل است؛ يعني خداي سبحان نه تنها اسم قبيح بلكه اسم «حَسَن» نيز ندارد و همه اوصاف وي احسن است.
اسم ابتدا به قبيح و حسن قسمت مي‏شود؛ آن‏گاه حسن به احسن و غير احسن. در اين تقسيم، اسم قبيح از اسماي خداوند سبحان نفي مي‏شود و اسم حسن نيز وصف خدا نيست، بلكه آن بهترين‏ها (احسن) از آنِ خداست، از اين‏رو در هر امري، حَسَن به انبيا و فرشتگان نسبت داده مي‏شود؛ ولي احسن براي خداست.
^ 1 – ـ نهج البلاغه، خطبه 91. به گفته ابن ميثم بحراني، از تعبير اميرمؤمنان(عليه‌السلام) برمي‏آيد كه پر فرشته‏ها قداست و تجرّد دارد و نوع تسبيح آن‏ها تسبيحي مخصوص مجرّدات است، زيرا اگر مراد حضرت(عليه‌السلام) تسبيح عمومي بود، پر مرغ هم تسبيح حق مي‏گويد و طبق آيه 44 سوره «اِسراء» چنين تسبيحي را همه موجودات دارند و به فرشتگان يا بال‏هاي آن‏ها اختصاص ندارد: «واِن مِن شي‏ءٍ اِلاّيُسَبِّحُ بِحَمدِه» (شرح نهج‏البلاغه، ابن ميثم بحراني، ج2، ص356).
^ 2 – ـ نهج البلاغه، خطبه 163، بند 9. در بحث روايي همين آيه خواهد آمد.
^ 3 – ـ سوره سجده، آيه 7.
^ 4 – ـ سوره غافر، آيه 64.
^ 5 – ـ سوره حشر، آيه 24.
90

تصوير برپايه مشيت الهي و با حفظ اختيار
خداوند سبحان در مشيمه و رحم مادر، اجزاي وجود انسان را در ابتدا به نحوي تنظيم مي‏كند كه آن‏گونه كه خود مي‏خواهد پايان مي‏پذيرد 1 : ﴿هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُم فِي الاَرحامِ كَيفَ يَشاء﴾؛ نه آن‏گونه كه پدر يا مادر مي‏خواهند. كار آن‏ها اِمناء است و اصل آفرينش به خدا ارتباط دارد: ﴿اَفَرَءَيتُم ما تُمنون ٭ ءَاَنتُم تَخلُقونَهُ اَم نَحنُ الخلِقون) 2
تصوير الهي در رحم، دو بخش منسجم و هماهنگ دارد؛ يكي راجع به قلمرو بدن كه پايگاه آن را ﴿اِنّي خلِقٌ بَشَرًا مِن طين) 3 تأمين مي‏كند و ديگري راجع به قلمرو روح كه منزلت آن را ﴿ونَفَختُ فيهِ مِن رُوحي) 4 تأسيس مي‏كند. آنچه مربوط به جنسيت (مذكّر و مؤنّث) و نيز تخطيط اعضاء، جوارح، و اندام (خَلق) است در حوزه تصوير تن و طبيعت، و آنچه مربوط به جان از لحاظ ايمان و كفر، طهارت و قذارات، سعادت و شقاوت (خُلْق) است در حوزه تصوير روح و ماوراي طبيعت است.
چون تصوير جوانح همانند ترسيم جوارح در اختيار خداست (حدوثاً و بقاءً) مجالي براي تفويض و قَدَر نيست و چون تصوير مزبور در حدّ زمينه، اقتضا و با حفظ اختيار است ـ زيرا خصيصه انتخاب در نهان بشر نهادينه شده است ـ جايي براي جبر و اضطرار نخواهد بود.
^ 1 – ـ الميزان، ج3، ص15.
^ 2 – ـ سوره واقعه، آيات 59 ـ 58.
^ 3 – ـ سوره ص، آيه 71.
^ 4 – ـ سوره حجر، آيه 29.
91

معناي سعادت سعيدان در رحم و شقاوت شقيان در آن 1 ، اين است كه خداوندِ مُصوِّر كه عالم غيب و شهادت است در دوران بارداري مادر مي‏داند كه كودكش بعد از ميلاد با اختيار خود راه فلاح را مي‏پيمايد، با اينكه توان طي طريق طلاح را داراست؛ يا به طريق ضلال مي‏رود، با اينكه قدرت پيمودن راه هدايت را داراست. آميختگي تصوير الهي با تكليف، همين نتيجه را مي‏دهد. حوزه تكليف چنان‏كه گذشت، منطقه اختيار، قدرت و طاقت است. بررسي روايات ذيل آيه مورد بحث و نيز احاديث طينت و اخبار استطاعت، همگي همين مطلب سامي را دربر دارند. صدوق(قدس‌سرّه) در كتاب شريف توحيد، حديث معروف الشقيّ من شقي في بطن أُمّه والسعيد من سعد في بطن أُمّه 2 را طبق تفسير معصوم(عليه‌السلام) به همين وضع ياد شده معنا مي‏كند.
غرض آنكه مسئوليت انسان و مؤاخذه شدن وي درباره عقايد، اخلاق، فقه و حقوق، در متن تصوير روح او تعبيه شده است.

صورتگري و سيرت ‏بخشي
تصوير الهي شامل صورتگري و نيز سيرت‏بخشي است. تفاوت اساسي صورت و سيرت، تنها در مادي و مجرّد بودن نيست، بلكه در اختيار و عدم آن نيز هست؛ يعني صورت همراه با اختيار نيست؛ ولي سيرت همراه اختيار است، از اين‏رو حسن و قبح ظاهري در صورت، تعيين كننده سعادت و شقاوت نيست؛ ولي حسن و قبح باطني در سيرت، عامل تعيين كننده است.
هر دو قسم از تصوير ياد شده از آيات الهي و دليل بر وجود مُصوّر عزيز و
^ 1 – ـ التوحيد، ص356.
^ 2 – ـ همان.
92

حكيم‏اند. آنچه فعلاً مطرح است همان تصوير ظاهري است و براي ترسيم باطني مجالي ديگر است. درباره تصوير ظاهري مي‏فرمايد: ﴿اَلَّذي خَلَقَكَ فَسَوّكَ فَعَدَلَك ٭ في اَي صورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَك) 1 و در همين جهت چنين مي‏فرمايد: ﴿ومِن ءايتِهِ خَلقُ السَّموتِ والاَرضِ واختِلفُ اَلسِنَتِكُم واَلونِكُم اِنَّ في ذلِكَ لاءيتٍ لِلعلِمين) 2 كساني كه از علم آيت‏شناسي و نشان‏يابي بي‏بهره‏اند، هرگز از اختلاف صورت‏ها به صورتگر عزيز حكيم پي نمي‏برند، چنان‏كه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) فرموده‏اند: فالويل لمن أنكر المقدّر وجحد المدبّر؛ زعموا أنّهم كالنبات ما لهم زارع ولا لاختلاف صورهم صانع 3.

تصوير براساس عزّت و حكمت
اسماي حسنا در پايان هر آيه ‏اي، هم روشن كننده محتواي آن آيه است و هم دليلي بر مضمون آن. در اين آيه نيز دو اسم «عزيز» و «حكيم»: ﴿… لااِلهَ اِلاّهُوَ العَزيزُ الحَكيم﴾ نشان مي‏دهند كه منشأ تصوير انسان، «عزّت» حق است و سرّ تصوير هر كسي به صورتي خاص، «حكمت» اوست و چگونگي تصوير انسان و نيز گوناگوني صُوَر براي آن است كه خداوند از راه تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس، آنان را به «عزّت» و «حكمت» برساند.
تذكّر: اسماي حسنايي كه در ذيل آيات خلقت غير انسان واقع مي‏شوند بيان كننده راز آفرينش ويژه آن‏اند؛ اما اسماي حسنايي كه در ذيل آيات خلقت انسان ذكر مي‏شود دربر دارنده چند نكته‏اند: 1. منشأ آفرينش خاص انسان
^ 1 – ـ سوره‏انفطار، آيات 8 ـ 7.
^ 2 – ـ سوره روم، آيه 22.
^ 3 – ـ نهج البلاغه، خطبه 185، بند 19.
93

همان اسماي مخصوص‏اند؛ 2. انسان كه خليفه خداست بايد مسمّا به آن اسما و به تعبير ديگر مظهر آن اسما شود؛ 3. راه اتصاف انسان و تسمّي وي به اسماي حسناي الهي فراگيري معارف قرآن و عترت(عليهم‌السلام) و عمل به آن است.
از آثار «عزت» و اقتدار الهي اين است كه صورتگري انسان در فضاي باز، روشن و با همه وسائل پزشكي و ابزار مادي و با حضور تمام جن و انس مقدور كسي نيست؛ امّا در رحم بسته، تاريك و بدون وسائل طبّي و ادوات مادي و به تنهايي و بدون شريك بلكه بدون ظهير و معاون و معين يا مشاور، خداي «عزيز حكيم» آن را به زيباترين وضع به پايان مي‏برد. اين استدلال از امام صادق(عليه‌السلام) روايت شده است 1.

اشارات و لطايف

1. صورتگر اصيل موجود مادي و مجرد
مصوّر بودن خداي سبحان به تصوير ماده و مصوَّر ساختن آن اختصاص ندارد، چنان‏كه ويژه صورتگري انسان نيست، بلكه همان‏طور كه شامل تصوير موجود مادي به صورت مناسب آن موجود مي‏شود، تصوير موجود مجرد عقلي به صورت مثالي مناسب آن را، اعم از متصل و منفصل، دربر مي‏گيرد، با اينكه نه صورت مادي است و نه مصوَّر، زيرا مصوَّر همان موجود مجرد عقلي است كه با تنزيل الهي تنزّل مي‏يابد و به صورت مثال متصل يا منفصل درآمده و درمي‏آيد؛ نظير امور ملكوتي‏اي كه براي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) به صورت ﴿اِنّي
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص698، با تحرير.
94

اَري فِي المَنامِ اَنّي اَذبَحُك) 1 درآمد و نيز براي حضرت يوسف(عليه‌السلام) به شكل ﴿اِنّي رَاَيتُ اَحَدَ عَشَرَ كَوكَبًا والشَّمسَ والقَمَرَ رَاَيتُهُم لي سجِدين) 2 ظهور كرد.
تذكّر: ممكن است در اين‏گونه تصويرهاي رؤياي صادق گفته شود كه موجود مادي آينده به صورت مثالي در رؤيا متمثّل شده است و از سنخ تصوير موجود مجرد به صورت مثالي نخواهد بود؛ ليكن تصوير «علم» به صورت آب زلال و تصوير «حكمت» به صورت شير خالص، نمونه مناسبي براي تصوير معقول به مثال خواهد بود 3 و خداي سبحان تصوير آن را برعهده دارد، پس مُصَوِّر به نحو اطلاق و بالذات و بالاصاله اوست و صورتگري ديگران مظهر صورت‏دهي اوست.

2. بهترين عامل شناسايي
صورت، گذشته از آثار فراوانش در ساختار دنيايي، بهترين عامل شناسايي است، زيرا زندگي در قلمرو دنيا بي‏شناخت يكديگر شدني نيست و بهترين وسيله شناسايي در دنيا جريان صوري است و اين ابتكار را خداوند جهان برعهده خود قرار داد و اوضاع اقليم، نژاد، زبان، زمان و زمين براي فيض‏يابي انكار كردني نيست؛ امّا زندگي در آخرت فردي است نه جمعي؛ يعني در عين آنكه همگان زنده مي‏شوند: ﴿قُل اِنَّ الاَوَّلينَ والاءخِرين ٭ لَمَجموعونَ اِلي ميقتِ يَومٍ مَعلوم) 4 هر كس كنار مائده عقيده و عمل صالح يا طالح خود
^ 1 – ـ سوره صافّات، آيه 102.
^ 2 – ـ سوره يوسف، آيه 4.
^ 3 – ـ ر.ك: رحمة من الرحمن، ج1، ص411 با تحرير، تحقيق و تكميل.
^ 4 – ـ سوره واقعه، آيات 50 ـ 49.

95

مي‏نشيند. البته براي معلوم شدن سعادت و شقاوت افراد در آن صحنه، برخي با صورت سياه و بعضي با صورت سفيد محشور مي‏شوند: ﴿يَومَ تَبيَضُّ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوه) 1 در آنجا نيز مصوّر حقيقي خداست، هرچند استحقاق و استعداد و شرايط ويژه را افراد به همراه خود مي‏برند.

3. زيباترين آفرينش و آفريده
قرآن كريم از سويي خداي سبحان را آفريننده همه چيز مي‏خواند: ﴿اللهُ خلِقُ كُلِّ شي‏ء) 2 ﴿اَعطي كُلَّ شي‏ءٍ خَلقَه) 3 و از طرفي او را ﴿اَحسَنُ الخلِقين) 4 مي‏نامد. بر اين اساس، خلقت جهان، زيباتر از آنچه هم‏اكنون هست، محال است: ﴿اَلَّذي اَحسَنَ كُلَّ شي‏ءٍ خَلَقَه) 5 زيرا اگر احسن از وضع موجود ممكن بود و خداوند آن را نيافريد، به سبب جهل و عجز يا بخل بود، و اين هر سه مانع، محال است، پس تحقّق آن احسن ضروري مي‏شد و چون وضع كنوني محقّق شده است نه اوضاع ديگر، معلوم مي‏شود وضع كنوني بهترين است.
گفتني است خداي سبحان تنها در آفرينش انسان، خود را به ﴿اَحسَنُ الخلِقين﴾ ستوده است، پس انسان «احسن المخلوقين» است و آفريده‏اي برتر از او نيست و آيه ﴿ولَقَد كَرَّمنا بَني ءادَمَ وحَمَلنهُم فِي البَرِّ والبَحرِ ورَزَقنهُم مِنَ الطَّيِّبتِ وفَضَّلنهُم عَلي كَثيرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضيلا﴾ نيز شاهد آن است؛ البته
^ 1 – ـ سوره آل عمران، آيه 106.
^ 2 – ـ سوره رعد، آيه 16.
^ 3 – ـ سوره طه، آيه 50.
^ 4 – ـ سوره مؤمنون، آيه 14.
^ 5 – ـ سوره سجده، آيه 7.

96

مراد حسن روحي و كمال وجودي نفس انسان است؛ نه زيبايي جسمي و اعتباري او.
توضيح اينكه قرآن درباره خلقت انسان مي‏فرمايد: ﴿لَقَد خَلَقنَا الاِنسنَ في اَحسَنِ تَقويم ٭ ثُمَّ رَدَدنهُ اَسفَلَ سفِلين ٭ اِلاَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّلِحتِ فَلَهُم اَجرٌ غَيرُ مَمنون) 1 پس «احسن تقويم» بودن انسان، با ايمان و عمل صالح او پيوند جدي دارد؛ نه با ويژگي‏هاي ظاهري و طبيعي او، زيرا در مرحله آفرينش طبيعت انسان، خداوند خود را به اين وصف نمي‏ستايد: ﴿ولَقَد خَلَقنَا الاِنسنَ مِن سُللَةٍ مِن طين ٭ ثُمَّ جَعَلنهُ نُطفَةً في قَرارٍ مَكين ٭ ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظمًا فَكَسَونَا العِظمَ لَحمًا… ) 2 امّا آن‏گاه كه از ماوراي طبيعت و وجود فراملكي انسان سخن به ميان مي‏آيد، بي‏درنگ مي‏فرمايد: ﴿ثُمَّ اَنشَأنهُ خَلقًا ءاخَرَ فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخلِقين) 3 بنابراين احسن تقويم بودن و سجده فرشتگان مربوط به جان آدمي است كه از هر آفريده‏اي زيباتر است و انساني مصداق احسن تقويم و مسجود فرشتگان است كه فطرت الهي خويش را حفظ كند و از ياد حق رونگرداند؛ نه انساني كه به دنيا گرايد و از هواي خويش پيروي كند: ﴿اَخلَدَ اِلَي الاَرضِ واتَّبَعَ هَوه) 4 و نه تبهكاراني كه خداوند درباره آنها به فرشتگان عذابش فرمانِ: ﴿خُذوهُ فَغُلّوه ٭ ثُمَّ الجَحيمَ صَلّوه) 5 مي‏دهد و نه كساني كه درباره آنان مي‏فرمايد: ﴿ثُمَّ رَدَدنهُ
^ 1 – ـ سوره تين، آيات 6 ـ 4.
^ 2 – ـ سوره مؤمنون، آيات 14 ـ 12.
^ 3 – ـ سوره مؤمنون، آيه 14.
^ 4 – ـ سوره اعراف، آيه 176.
^ 5 – ـ سوره حاقّه، آيات 31 ـ 30.

97

اَسفَلَ سفِلين) 1 ﴿قُتِلَ الاِنسنُ ما اَكفَرَه) 2

بحث روايي

1. شباهت هر شخص به اجداد و بستگان
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: إنّ الله تبارك و تعالي إذا أراد أن يخلق خلقاً جمع كل صورة بينه و بين أبيه إلي ادم؛ ثم خلقه علي صورة أحدهم؛ فلا يقولن أحد هذا لا يشبهني و لا يشبه شيئاً من ابائي 3.
عن أبي جعفر(عليه‌السلام) قال: أتي رجل من الأنصار رسول الله‏صلي الله عليه و آله و سلم فقال: هذه ابنة عمي و امرأتي لا أعلم منها إلاّ خيراً و قد أتتني بولدٍ شديد السّواد، منتشر المنخرين، جعد قطط، أفطس الأنف، لا أعرف شبهه في أخوالي و لا في أجدادي. فقال لامرأته: ما تقولين؟ قالت: لا، و الذي بعثك بالحق نبيّاً! ما أقعدت مقعده مني منذ ملكني أحداً غيره. قال: فنكس رسول الله‏صلي الله عليه و آله و سلم برأسه مليّاً؛ ثمّ رفع بصره إلي السماء؛ ثمّ أقبل علي الرجل فقال: يا هذا! إنه ليس من أحدٍ إلاّ بينه و بين ادم تسعة و تسعون عِرْقاً كلّها تضرب في النسب؛ فإذا وقعت النطفة في الرحم اضطربت تلك العروق تسأل الله الشبهة لها؛ فهذا من تلك العروق الّتي لم يدركها أجدادك و لا أجداد أجدادك، خذ إليك ابنك. فقالت المرأة: فرّجت عنّي يا رسول الله 4!
عن أبي عبدالله قال: إنّ الله (عزّ وجلّ) خلق للرحم أربعة أوعية؛ فما كان
^ 1 – ـ سوره تين، آيه 5.
^ 2 – ـ سوره عبس، آيه 17.
^ 3 – ـ علل الشرائع، ج1، ص127.
^ 4 – ـ الكافي، ج5، ص562 ـ 561.
98

في الأول فللأب؛ و ما كان في الثاني فللاُم؛ و ما كان في الثالث فللعمومة؛ و ما كان في الرابع فللخؤولة 1.
اشاره: نمي‏توان به دليل عدم شباهت به والدين، فرزندي را از پدر و مادر شرعي او نفي كرد، زيرا مي‏شود كه فرزند شبيه يكي از بستگان مانند عمو، عمه، دايي و خاله يا شبيه يكي از اجداد پيشين خود باشد، چنان كه ممكن است شبيه هيچ يك از اين‏ها نباشد و از جهت رنگ، چهره، مو، اندام و… با پدر، مادر بستگان و اجداد خود متفاوت باشد، زيرا صورتگري انسان در رحم، كاري است خدايي و عوامل بسياري در آن مؤثرند كه هنوز برخي از آن‏ها شناخته نشده است.
از اميرمؤمنان، حضرت علي(عليه‌السلام) نقل است كه نطفه زن و مرد در رحم سخت با هم درگيرند و هر يك شدت و كثرت بيشتري داشته باشد، فرزند به صاحب آن شبيه مي‏شود 2.

2. زمان صورتگري در رحم
عن ابن مسعود و عن ناس من أصحاب النبي‏صلي الله عليه و آله و سلم في قوله: ﴿هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُم فِي الاَرحامِ كَيفَ يَشاء﴾ قال: إذا وقعت النطفة في الأرحام، طارت في الجسد أربعين يوماً؛ ثمَّ تكون علقة أربعين يوماً؛ ثمّ تكون مضغة أربعين يوماً؛ فإذا بلغ أن يخلق بعث الله ملكاً يصوّرها 3.
اشاره: اين روايت، رهنمودي براي برقراري پيوند ميان آيه مورد بحث با
^ 1 – ـ الكافي، ج6، ص17.
^ 2 – ـ علل الشرائع، ج1، ص118.
^ 3 – ـ جامع البيان، ج3، ص220؛ الدر المنثور، ج2، ص144.
99

آيات سوره «مؤمنون» است كه مراحل خلقت انسان در رحم را بيان مي‏كنند: ﴿ولَقَد خَلَقنَا الاِنسن… ) 1 برپايه اين روايت، مراحل تكويني خلقت انسان تا مضغه شدن، صورتگري نيست؛ امّا پس از مضغه شدن مصداق صورتگري است، بنابراين آيه ﴿فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظمًا) 2 تا آخر تبيين آيه ﴿هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُم فِي الاَرحامِ كَيفَ يَشاء﴾ است.

3. صورتگري اشيا
قال علي(عليه‌السلام): لم يخلق الأشياء من أصول أزليّة و لا من أوائل أبديّة، بل خلق ماخلق؛ فأقام حدّه و صوّر ما صوّر، فأحسن صورته 3.
اشاره: 1. ظاهر دو جمله خلق ما خلق و صوّر ما صوّر همه اشيا را دربرمي‏گيرد و نشان مي‏دهد كه «تصوير» ويژه انسان نيست، زيرا تصوير متعلق به خَلق است و خَلقْ مختص انسان نيست.
2. دو اصل كلي راجع به خلق و نيز دو اصل جامع درباره تصوير مطرح است: دو اصل كلي راجع به خلق در آيه ﴿اَللهُ خلِقُ كُلِّ شي‏ء) 4 و ﴿اَلَّذي اَحسَنَ كُلَّ شي‏ءٍ خَلَقَه) 5 آمده است و اصل جامع درباره تصوير كه از همين خطبه علوي(عليه‌السلام) به دست مي‏آيد، يكي صوّر ما صوّر است كه بدون اشعار عموم نيست و ديگري فأحسَنَ صورته است.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ سوره مؤمنون، آيات 14 ـ 12.
^ 2 – ـ سوره مؤمنون، آيه 14.
^ 3 – ـ نهج البلاغه، خطبه 163، بند 9.
^ 4 – ـ سوره زمر، آيه 62.
^ 5 – ـ سوره سجده، آيه 7.
100

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *