تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد هفتم، سوره بقره، آيه148

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد هفتم، سوره بقره، آيه148

هر امتي همان‌گونه كه داراي شريعت و منهج و منسكي خاص است، وجهه و قبله‌اي خاص دارد. البته مولّي و زمامدار همه رويكردها با حفظ اختيار انسانْ، خداست.

ولكل وجهة هو مولّيها فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً إنّ الله علي كلّ شي‏ءٍ قدير (148)

گزيده تفسير
هر امتي همان‌گونه كه داراي شريعت و منهج و منسكي خاص است، وجهه و قبله‌اي خاص دارد. البته مولّي و زمامدار همه رويكردها با حفظ اختيار انسانْ، خداست.
مؤمنان بي‌آنكه به شرق يا غرب روكنند بايد به سمت خير حركت كرده و در انجام كارهاي نيك سرعت گرفته و از ديگران سبقت بگيرند. خير و استباق، در پيمودن راه راست و امتثال فرمان الهي و رسيدن به مقصد است كه در هر عصر و مصري منهاج خاص دارد و در عصر كنوني با شريعت و منهج محمدي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) همراه است.
راهها فراوان است و هر كسي راهي را كه پسنديد برمي‌گزيند؛ ليكن پايان همه راهها و بازگشت همه به سوي خداست. همه چيز در مشهد خداست و هيچ چيز از قلمرو علم نامحدود و قدرت مطلق الهي بيرون نيست، ازاين‌رو خداوند بر احضار انسان، در هر جا باشد، براي حساب و داوري تواناست. پيام آيه، با توجه به دو نكته اخير، وعده به نيكان و وعيد به بدان است.

تفسير

مفردات
وجهة: از «وجه» و به معناي چيزي است كه به سوي آن توجه مي‌شود؛ مانند قبله 1. «واو» كه حرف آغازين واژه‌هايي همچون وجه، وعد و وصل است، گاه حذف شده و عوض آن در پايان كلمه، «تاء(ة) مي‌آيد؛ مانند: «جهة»، «عدة» و «صلة» و گاه هر دو با هم جمع مي‌شود، كه در اين صورت «تاء(ة) عوض «واو» محذوف نيست؛ مانند وجهة، وعدة و وصلة.
وجهة به معناي ظرف مكان است، از همين‌رو حرف اول آن حذف نشد تا با مصدر، مانند عدة و زنة، فرق داشته باشد. برخي وجهة را مصدر و ذكر حرف اول آن را برخلاف قياس پنداشته‌اند. بعضي آن را اسم دانسته و گفته‌اند: اگر اراده مصدر شد حرف اول آن حذف شود 2.
وجه به معناي چهره است. «واجَهْتُ فلاناً»، يعني با فلاني‌چهره به چهره و روبه‌رو شدم و چون «وجه» نخستين بخش هر چيزي است كه با ديگران روبه‌رو مي‌شود و شريف‌ترين اندام ظاهري بدن است، به قسمت جلو هر شي‏ء و شريف‌ترين بخش و مبدأ آن «وجه» مي‌گويند؛ مانند: ﴿وجهَ النّهارِ) 3 يعني آغاز روز. قصد و مقصد نيز كه مورد توجه است و همه رو بدان دارند وجه است 4. از مصاديق ديگر وجه، جاه، منزلت، مرتبه و حالت ويژه‌اي است كه جلب توجه مي‌كند. جهت، جانب و مكاني است كه بدان روي كنند 5.

^ 1 – ـ الميزان، ج 1، ص 327.
^ 2 – ـ الجامع لأحكام القرآن، مج 1، ج 2، ص 165.
^ 3 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 72.
^ 4 – ـ معجم مقاييس اللغه، ج 6، ص 88 ـ 89؛ مفردات، ص 855 ـ 756، «و ج ه».
^ 5 – ـ التحقيق، ج 13، ص 45، «و ج ه».

451

«وجه الله» كه در آيات متعددي به كار رفته، به معناي فيض گسترده خداي سبحان است؛ مانند خلق، تدبير، رزق كه به وسيله آن خير و رحمت فراگير او بر مخلوقات افاضه مي‌شود و معناي اينكه عمل «لوجه الله» باشد اين است كه انگيزه آن جلب رضايت خدا و بهره‌گيري از رحمتِ خاص او باشد؛ نه چشمداشت از ديگران: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً و لاشكوراً) 1
فاستبقوا: «سَبْق» در برابر «لحوق»، به معناي پيشي گرفتن در سير به سوي مقصد معيني است؛ خواه در حركت يا عمل يا فكر و علم باشد. استباق در خيرات، تلاش بي‌درنگ در اعمال صالح و ملازمه روزافزون در طاعات است 2.
الخيرات: خيرات، جمعِ سالمِ خَيْرَة، مؤنث خير است. جمع خير، خيور و خيار است. خَيْرَة به معناي «فاضله» و چيز برتري است كه اختيار و انتخاب شده است 3.
قدير: قدير كسي است كه بتواند هرچه را اراده مي‌كند تا آنجا كه حكمت اقتضا مي‌كند، بدون كم و زياد انجام دهد. كاربرد اين واژه به طور مطلق، منحصر به خداي سبحان است و جز او كسي به قدرت متّصف نمي‌شود. واژه مقتدر در معنا نزديك به قدير است؛ ولي گاه در اتصاف بشر نيز به كار مي‌رود 4.

^ 1 – ـ سورهٴ دهر، آيهٴ 9؛ الميزان، ج 20، ص 127.
^ 2 – ـ التحقيق، ج 5، ص 43، «س ب ق».
^ 3 – ـ همان، ج 3، ص 159، «خ ي ر».
^ 4 – ـ مفردات، ص 656، «ق د ر».

452

تناسب آيات
اين آيه شريفه نيز ادامه آياتي است كه استقبال پيامبر گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به كعبه را تأييد و ادعاهاي منكران را ابطال مي‌كند 1 و افزون بر جمله‌هاي مستأنفي كه دارد عطف بر آيه شريفه ﴿و لئِن أتيت الذين اُوتوا) 2 يا عطف بر جمله ﴿الّذين ءَاتينهمُ الكتبَ) 3 و متمّم آن است 4. در آن آيات بيان شد كه هيچ فرقه‌اي از اهل كتاب از قبله فرقه‌هاي ديگر پيروي نكرده و به آن رو نمي‌كند. مضمون اين سخن آن است كه هر يك از فرقه‌هاي اهل كتاب قبله‌اي دارد. در آيه مورد بحث، اين مضمون به گونه‌اي فراگيرتر اثبات و بيان مي‌شود 5 ، بنابراين، احتجاج آيه مورد بحث بر اهل كتاب اين است كه هر امتي قبله‌اي دارد و هيچ جهت معيني به عنوان قبله، ركني ثابت در اديان نبوده و قبله معين از اصول دين و حكم تكويني و ذاتي تغييرناپذير نيست، بنابراين، وجهي ندارد كه تحويل قبله معين دستاويزي براي طعن در نبوت و شريعت شود. مسئله قبله از فروع دين بوده و به حسب گونه‌گوني احوال و مصالح امتها مختلف است. در اين باره بايد تسليم وحي بود، هرچند حكمت آن بر مردم پوشيده باشد 6 و از همين‌رو نبايد به بحث و مشاجره درباره آن اهميت داده شود 7 ، بر اين اساس

^ 1 – ـ الأساس في التفسير، ج 1، ص 31.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 145.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 146.
^ 4 – ـ تفسير التحرير والتنوير، ج 2، ص 41.
^ 5 – ـ نظم الدرر، ج 1، ص 271.
^ 6 – ـ تفسير المنار، ج 2، ص 21 ـ 22.
^ 7 – ـ الميزان، ج 1، ص 330 ـ 331.

453

مي‌توان گفت اين آيه شريفه، تلخيص مطلب گذشته و تبديل آن به بياني ديگر است كه مردم را به ترك پيگيري مسئله قبله و زياده‌گويي درباره آن هدايت مي‌كند.
توضيح اينكه خداوند سبحان پس از آنكه پاسخ اعتراض اهل كتاب را به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آموخت و فضيلت و حقانيت قبله مسلمانان را بيان كرد و آنان را از اعتراف اهل كتاب، مانند يهود به درستي استقبال كعبه و پذيرش آن نااميد ساخت، آن مطالب را با بياني جامع در آيه مورد بحث تذييل كرده، براي برچيدن بساط مجادله با يهود درباره قبله، به مسلمانان مي‌فرمايد: مجادله با اهل كتاب را در اين باره واگذاريد. مخالفت آنان شما را انديشناك نكند، زيرا مخالفت آنان حق را در تنگنا قرار نداده و چيزي از آن نمي‌كاهد. سپس مسلمانان را به اهميت دادن به مقاصد و پرداختن به اصلاح جامعه خويش توجه مي‌دهد. از اين‌رو در ادامه مي‌فرمايد: ﴿فاستبقوا الخيرتِ) 1
در آيه مورد بحث اين مطلب نيز قابل طرح است كه فرمانبرداري مسلمانان از امر خداوند در استقبال به كعبه، همچنين تصميم اهل كتاب بر پيروي نكردن از قبله مسلمانان، كه در آيات قبل بيان شده، يكي به حسن اختيار و ديگري به سوء انتخاب خود انسان است، آنگاه براساس تدبير عام الهي هر يك از اين فرقه‌ها به قبله‌اي كه دارند متوجه مي‌شوند، پس مسلمانان بايد خدا را سپاس گويند كه آنها را براي امر خويش درباره قبله برگزيد و توفيق داد كه فرمان او را در روكردن به كعبه پيروي كنند، زيرا نعمت هدايت همانند ديگر نعمتها از

^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 148. تفسير التحرير والتنوير، ج 2، ص 41؛ الميزان، ج 1، ص 330 ـ 331.

454

خداست: ﴿ما بكم من نعمةٍ فمن اللهِ) 1
خداي سبحان براي مرتبط ساختن آيات گذشته به آينده و تثبيت مجدد مسئله قبله و نيز براي اينكه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و مسلمانان را در آن استوارتر كند، فرمود: ﴿ولكلٍ وجهةٌ هو مولّيها﴾.
٭ ٭ ٭

رويكرد هر امتي به جهتي خاص
استاد علاّمه طباطبايي(قدّس‌سرّه) ضمن تطبيق آيه مورد بحث بر جريان قبله، همان‌طور كه ديگران گفتند، آن را قابل انطباق بر نظام تكويني و قضا و قدر (بدون لزوم جبر) هم دانست 2 ؛ نه آنكه در معناي اخير مشخص كرده باشد.
توليه وجهه و قبله، اعم از جعل قانون استقبال و از رويكرد عملي است، از اين‌رو هم به خداوند اسناد داده شده؛ مانند: ﴿فلنولّينك قبلةً ترضـٰها﴾ و هم به انسان نمازگزار؛ نظير: ﴿فولِّ وجهك) 3 ﴿فولّوا وجوهكم) 4
مبتدأ و خبر و جمله ﴿هو مولّيها﴾، صفت براي ﴿وجهة﴾ است 5. اگر مرجع ضمير ﴿هو﴾ در ﴿هو مولّيها﴾ خداوند باشد چون او هماره معروف و معهود است لازم نيست كه مثلاً نامي از آن ذات اقدس برده شده باشد، هرچند عنوان «رب» در آيه قبل مطرح شده است.
رجوع ضمير ﴿هو﴾ به «كل»، كه طبري آن را صواب دانسته 6 به اعتبار

^ 1 – ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 53.
^ 2 – ـ الميزان، ج 1، ص 327.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيات 144 و 149 ـ 150.
^ 4 – ـ سورهٴ بقره، آيات 144 و 150.
^ 5 – ـ مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 424.
^ 6 – ـ جامع البيان، ج 2، ص 32.

455

مضاف اليه آن 1 صحيح است؛ ولي جامع نيست؛ امّا رجوع آن به خداي سبحان هم صحيح است و هم جامع.
بنابر اينكه ضمير ﴿هو﴾ به «كل» برگردد، نه به خداي سبحان، معناي جمله ﴿لكلٍ وجهة هو مولّيها﴾ اين است كه هر امتي جهت خاصي دارد كه به آن رو مي‌آورد. در اين صورت، با آيه شريفه‌اي مطابق است كه در آن فرمود: هيچ يك از اهل كتاب قبله خود را، حق باشد يا باطل، رها نمي‌كند: ﴿وما بعضهم بتابعٍ قبلة بعضٍ) 2
بر اين مبنا، هر يك از امتها همان‌گونه كه شريعت و منهج و منسك خاصي دارد: ﴿لكلٍ جعلنا منكم شرعةً ومنهاجاً) 3 ﴿لكلّ أمّةٍ جعلنا مَنْسَكاً هم ناسكوه) 4 داراي وجهه و قبله‌اي خاص است، و هر كدام از آنان قبله خود را مي‌پسندد، زيرا هر ديني، اگرچه منسوخ باشد، براي پيروان آن مقدس است و هر گروهي به آيين مخصوص خود علاقه‌مند است و آن را حق مي‌پندارد: ﴿كلّ حزبٍ بما لديهم فرحون) 5
ارجاع ضمير «هو» به «كل»، مستلزم شبه تكرار است؛ زيرا جمله ياد شده بايد چنين معنا شود: هر كس جهتي دارد كه همان شخص به آن رو مي‌كند.
براي مصون ماندن از شبهه تكرار و نيز براي تطابق آيه مورد بحث با آيات گذشته كه در آن خداي سبحان خود را «مُولّي» (به كسر) معرفي فرمود:

^ 1 – ـ مضاف اِليه ﴿و لكلٍّ﴾ محذوف است؛ نظير: ﴿كلٌّ ءَامن بالله﴾ (سروهٴ بقره، آيهٴ 285) و ﴿لكلٍّ جعلنا منكم شرعةً و منهاجاً﴾ (سورهٴ مائده، آيهٴ 48).
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 145.
^ 3 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 48.
^ 4 – ـ سورهٴ حجّ، آيهٴ 67.
^ 5 – ـ سورهٴ مؤمنون، آيهٴ 53.

456

﴿فلنولّينّك قبلةً ترضـٰها) 1 ارجاع ضمير ﴿هو﴾ به خداي سبحان، گذشته از جامع‌تر بودن، مناسب‌تر نيز خواهد بود.

مصداقي از حركت به سمت خير
خداوند پس از بيان اين مطلب كه امتهاي ديگر هر يك جهت و قبله‌اي خاص دارد، به امت اسلامي فرمان داد تا به سمت خير حركت كنند: ﴿فاستبقوا الخيرٰت﴾. مصداق مشخص خير در اين مسئله روكردن به كعبه است كه از آن به عنوان «صراط مستقيم» نيز ياد شده است: ﴿سيقول السفهاءُ من الناس ما ولَّهم عن قبلتهم التي كانوا عليها قل لله المشرق والمغرب يهدي من يشاء إلي‏صِرطٍ مستقيمٍ) 2 بنابراين، نيكي در صِرف روكردن به مشرق، كه مسيحيان بدان رومي‌كنند، يا مغرب، كه يهوديان به آن رومي‌كنند، نيست: ﴿ليس البرّ أن تولُّوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب) 3 چنان كه خير در لجاج و مراء باطل درباره اختلاف قبله نيست، بلكه در امتثال فرمان الهي است كه در همه اعصار و امصارْ دين واحد، و در هر عصر و مصري منهاج خاص دارد، در عصر كنوني، عناصر محوري اصيل آن دين، يعني اصول ثابت و خطوط كلي عقايد، اخلاق، فقه و حقوق، با شريعت و منهج محمّدي همراه است و همين مطلب در معاد كارآمد است، چنان كه از آيه ﴿… لكلٍّ جعلنا منكم شرعةً و منهاجاً و لو شاء الله لجعلكم أمّة وحدةً و لكن ليبلوكم في ما ءاتكُمْ فاستبقوا الخيرتِ إلَي الله مرجعكم جميعاً فينبّئكم بما كنتم فيه تختلفون) 4 اين

^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 144.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 142.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 177.
^ 4 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 48.
457

امور استفاده مي‌شود:
1. مصالح متغير در طول تاريخ و ملاكهاي متنوع براي امتها باعث دستور روشهاي گونه‌گونه است.
2. وحدت روش در همه اعصار مقدور خداست؛ ولي مصلحت نيست.
3. جمود بر منهاج منسوخ و ركود بر حكمي كه تاريخ مصرف آن گذشته خير نيست.
4. گفت وگو در تداوم منهاج پيشين به هيچ وجه پسنديده نيست.
5. وظيفه امّت اسلامي در پيمودن راه مستقيم، به ويژه در رويكرد به قبله و سمتي است كه در آخرين شريعت و منهاج وارد شده است.
6. در قيامت كه ظرف ظهور كامل حق است، به همه اختلافها پايان داده خواهد شد.
7. اختلاف قبل از علم بي‌كيفر است.
8. اختلاف بعد از علم همراه با عقاب خواهد بود، زيرا منشأ آن بغي و ستم است.
9. پيمودن راه راست خير است و استباق دارد و نيل به هدف خير ديگري است كه استباق خواهد داشت و به اصطلاحِ فن حركت شناسي، پيمودن صراط مستقيم، كمال اول است و وصول به مقصد كمال ثاني و استباق شامل هر دو كمال خواهد بود.

سرعت و سبقت گرفتن در كارهاي نيك
«الخيرات» به صورت جمع با الف‏ولام، به اين نكته اشاره دارد كه راههاي خير فراوان است. راه خير براي هر كسي در هر كسوت و پيشه‌اي باز است، اگرچه

458

براي همه يكسان نيست.
مسلمان بايد در راه خير استباق كند؛ يعني نه تنها آن را شناسايي كند و سالك آن شود، بلكه در پيمودن آن سرعت بگيرد: ﴿وسارعوا إلي مغفرةٍ من‏رّبّكم) 1 و افزون بر آن، بايد در كارهاي خير از ديگران پيشي بگيرد، تا آن خيرات، مانند مغفرت، فضيلت، عدالت و تقوايي كه به عنوان سَبَق و سُبقه و جايزه به برندگان داده مي‌شود نصيب او گردد. آن سرعت نيز زمينه سبقت است، زيرا كسي پيشي خواهد گرفت كه سرعت بگيرد. البته سرعت و سبقت‌گيري در اين راه، با صدمه و آسيب همراه نيست، زيرا در مسائل معنوي، هيچ تزاحمي بين سالكان نيست، گرچه خود راه عقبه كئود دارد. در امور مادي بايد به آرامي و با دقت حركت كرد، زيرا رهزنهاي دروني و بيروني به صورت همراهان سوء در آن فراوان است؛ اما راهي كه سالكان آن، پيامبران، صدّيقان، شهدا و صالحان‌اند تزاحمي بين روندگان آن نيست: ﴿ومن يطع اللهَ والرَّسول فأُولئِك مع الذين أنعم الله عليهم من النَّبيِّين والصِّدِّيقين والشهداء والصَّلحينَ وحَسُن أُولئِك رفيقاً) 2 سخن مردان الهي اين است كه ﴿لاتجعل في قلوبنا غِلاًّ لِّلَّذين ءامنوا) 3 يعني اوصاف بهشتيان را مي‌طلبند: ﴿و نزعنا ما في صدورهم مِّن غِلٍّ) 4
چنين همراهاني رفيقان خوبي هستند كه نه تنها معارض يكديگر نيستند، بلكه آن كه پيشي گرفته، توفيق ديگران را در پيمودن راه راست از خداوند

^ 1 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 133.
^ 2 – ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 69.
^ 3 – ـ سورهٴ حشر، آيهٴ 10.
^ 4 – ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 43.

459

مي‌خواهد و كسي كه در دنباله راه است براي پيشي گيرندگان مغفرت مي‌طلبد: ﴿ربّنا اغفر لنا ولإِخْونِنَا الذين سبقونا بالايمَن) 1 ازاين‌رو در راه خير هيچ‌گونه تزاحمي بين پويندگان نيست و همه راهيان آن تا ميسور است سرعت مي‌گيرند. تنها در اوايل اين راه، شيطان براي رهزني كمين كرده است: ﴿لاَقعدنّ لهم صِرطَكَ المستقيم) 2 كه با پشت‏سر گذاشتن عقبه شيطنت، راه پيش‏روي انسان، تا آنجا كه چشم مي‌بيند باز است، از اين‏رو خداي سبحان فرمان سرعت مي‌دهد: ﴿وسارعوا إلي مغفرةٍ من رّبّكم) 3 اگر كسي سرعت نگرفت نمي‌تواند سبقت بگيرد 4.
سبقت گرفتن در فضايل نه تنها مذموم نيست، بلكه ممدوح است، زيرا سبقت در فروتني مثلاً، انسان متواضع را خاكسارتر مي‌كند. چنين سبقتي هم خودْ محبوب است و هم سبب محبوبيت سبقت‌گيرنده نزد ديگران است. سبقتِ ناپسند و مذموم آن است كه سبب كبر شود، يا بر كبر انسان بيفزايد كه
^ 1 – ـ سورهٴ حشر، آيهٴ 10.
^ 2 – ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 16.
^ 3 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 133.
^ 4 – ـ عجله، صفت متحركت و گاهي با مذمت همراه است: «العجلة من الشيطان» (بحار الأنوار، ج 68، ص 340)، ﴿وكان الإنسٰنُ عجولاً﴾ (سورهٴ اسراء، آيهٴ 11) (كه در مقام نكوهش است)، هر چند گاهي به آن دستور داده مي‌شود: «عجّلوا بالصلاة قبل افوت وعجّلوا بالتوبة قبل الموت»؛ اما سرعت كه صفت پسنديده‌اي است، صفت حركت است؛ مثلاً گفته يم‌شود فلان حركت سريع است؛ ولي گفته نمي‌شود فلان حركت عجول است. غرض آنكه عجله و مانند آن وصف شخص قرار مي‌گيرد؛ ولي سرعت وصف شخص واقع نمي‌شود؛ يعني در اتصاف چيزي به عجله انتساب آن به فاعل ذي شعور ملحوظ است؛ ليكن در انصاف حركت به سرعت چنين نيست، چنان‌كه حركت از آن جهت كه حركت است به سرعت (تندي) و بُطؤ (كندي) متصف مي‌شود؛ ولي به عجله و تأنّي متصف نمي‌شود.
460

هم خود نكوهيده است و هم متّصف به آن مورد نكوهش خواهد بود.
تذكّر: فخر رازي و برخي ديگر از مفسّران با استدلال به آيه مورد بحث وجوه فراواني را براي افضل بودن تقديم نماز در اوّل وقت ياد كرده‌اند 1 كه نقل و نقد آنها و نيز داوري بين ترجيح تقديم كه فتواي شافعي و عدم ترجيح آن كه فتواي حنفي است، از بحث تفسيري خارج است 2.

احضار پيدا و پنهان و خرد و كلان
هر كسي راهي را كه پسنديد برمي‌گزيند؛ ليكن پايان همه راهها به سوي خداست و ممكن نيست كسي در پايان راه خير يا شرّ به سوي خدا بازنگردد: ﴿يأَيُّها الإِنسنُ إنّك كادحُ إلي ربّك كدحاً فملَقيهِ) 3 و چون صيرورت و همچنين سير، نيازمند به محرّك بالذات است و تنها مبدأ تحريكي بالذات خداوند است؛ قرآن حكيم عامل اصلي جمع‌آوري همگان را خداوند مي‌داند، از اين‏رو فرمود: هرجا باشيد خداي سبحان شما را مي‌آورد: ﴿أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً﴾، بنابراين، همه انسانها به لقاي الهي خواهند رسيد، با اين تفاوت كه برگزينندگان راه بد، گرفتار دوزخ شده و به لقاي جلال الهي مي‌رسند و چنين مي‌گويند: ﴿ربّنا أبصَرنا وسمعنا) 4 و كساني كه راه خوب را انتخاب كردند، پاداش بهشت دريافت كرده و به لقاي جمال الهي نايل مي‌شوند و به آنان گفته مي‌شود: ﴿سلمٌ عليكم طِبتم فادخلوها خَلدينَ) 5
^ 1 – ـ التفسير الكبير، ج 4، ص 133.
^ 2 – ـ همان، ص 135.
^ 3 – ـ سورهٴ انشقاق، آيهٴ 6.
^ 4 – ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 12.
^ 5 – ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.
461

و درباره اينان گفته شده است: ﴿وجوهٌ يومئذٍ ناضرةٌ ٭ إلي ربّها ناظرةٌ) 1
خداي سبحان كه هيچ چيز از قلمرو علم نامحدود و قدرت مطلق او بيرون نيست، بر احضار انسان در هرجا باشد، براي حساب و داوري قادر است: ﴿أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً إنّ الله علي كلّ شي‏ءٍ قدير﴾، چنان كه توفّي، قبض روح و اماته افراد نيز اين‌چنين است: ﴿أينما تكونوا يدرككم الموت ولو كنتم في بروجٍ مشيّدةٍ) 2 احضار كردن، قبل از قدرت، نيازمند علم است. كسي مي‌تواند افراد مستور و غايب را احضار كند كه جاي نهاني آنها را بداند، بنابراين، قدرت بايد با علم توأم باشد، از اين‌رو اگرچه در اين آيه به قدرت خداوند استدلال شده، در آيه‌اي ديگر به نقل از حضرت لقمان، درباره همين موضوع به علم خداي سبحان استدلال شده است.
لقمان حكيم درباره علم خداوند فرمود: آن خصلت و صفتي كه از انسان نشئت گرفته و سبب تحقق فعلي در خارج يا خاطره‌اي در نفس شده است اگرچه بسيار ظريف و رقيق و به اندازه خردلي باشد و چونان ذره‌اي در نهان صخره‌اي صمّاء يا در دورترين نقطه آسمانها يا در اعماق زمين باشد خداي سبحان مي‌تواند آن را احضار كند، زيرا از جاي آن باخبر است: ﴿يبُني إنّها إن تك مثقال حبّةٍ من خردلٍ فتكن في صخرةٍ أو في السَّموتِ أو في الأرض يأت بها الله إنّ الله لطيفٌ خبيرٌ) 3
راز استدلال به علم خداوند در اين باره آن است كه مانع علم و شهود، يا ريزي و ظرافت شي‏ء، يا دوري آن، يا ظلمت و يا حجاب است؛ اگر چيزي،
^ 1 – ـ سورهٴ قيامت، آيات 22 ـ 23.
^ 2 – ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 78.
^ 3 – ـ سورهٴ لقمان، آيهٴ 16.

462

بسيار ريز يا خيلي دور يا در ظلمت و تاريكي يا در پرده حجاب باشد معلوم و مشهود انسان نيست؛ اما هيچ يك از اينها مانع شهود علم خداوند نيست، پس هرچه در هرجا باشد در مشهد خداي سبحان است.
حاصل اينكه خداوند از همه چيز آگاه است و چون قدرت او بي‌كران است آنچه را مي‌داند مي‌تواند احضار كند، چنان‌كه در قيامت، خاطره يا وصف يا عمل خارجي انسان را حتي اگر به اندازه دانه خردلي باشد براي حساب حاضر مي‌كند: ﴿ونضع الموزين القسط ليوم القيمةِ فلاتُظلم نفسٌ شيئاً وإن كان مثقال حبّةٍ من خردلٍ أتينا بها وكفي بنا حسبينَ) 1
تذكّر: 1. فعل «كان» در آيه مورد بحث: ﴿تكونوا﴾ تامّ است؛ نه ناقص، از اين‌رو نيازمند خبر نيست.
2. پيام آيه، وعده به نيكان و وعيد به بدان است.

اشارات و لطايف

اختيار انسان در انتخاب راه و امداد الهي خوبان و بدان
هر كسي خطمشي و جهتي دارد كه انتخاب آن بر عهده خود اوست؛ اما آن كه او را در آن جهت مي‌برد خداست: ﴿ولكلٍ وجهةٌ هو مولّيها﴾. خداي سبحان راه خير و شرّ را تعيين و تبيين و ارائه و راه تشخيص آنها را در درون هركسي نهادينه كرده: ﴿و نفسٍ و ما سوهَا ٭ فألهمها فجورها و تقويهَا) 2 و گرايش به تقوا و نيكي را به همگان عطا كرده است: ﴿فأَقم وجهك للدين حنيفاً فِطْرت الله
^ 1 – ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 47.
^ 2 – ـ سورهٴ شمس، آيات 7 ـ 8.
463

الّتي فطر النّاس عليها) 1 به طوري كه همگان فجور و تقوا شناس و تقوا طلب آفريده شده‌اند و هيچ‌كس فجورخواه خلق نشده است. البته تكويناً در انتخاب راه آزاداند، هرچند تشريعاً مأمور به انتخاب راه تقوايند؛ يعني تكويناً هركس هر راهي را خواست برمي‌گزيند: ﴿إنّا هَدينه السبيلَ إمّا شاكراً وإمّا كفوراً) 2 ﴿وهديْنهُ النجدين) 3 ﴿وقل الحقُّ من رَّبِّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكْفر) 4 ولي تشريعاً انتخاب راه حق پاداش و اختيار راه باطل كيفر دارد.
به هر تقدير، موَلّي و زمامدار همه خداست: ﴿و لكلٍّ وجهة هو مولّيها﴾. اگر كسي راه حق را برگزيد فرشتگان الهي او را به خوبي به مقصد مي‌رسانند و اگر راه بد را انتخاب كرد شياطين كه مأموران الهي و مظهر اسم مُضلّ و همچون سگهاي تربيت‏شده‌اند و مي‌دانند چه كسي را بايد بگيرند، زمام او را گرفته و او را تا جهنم هدايت كرده و به آنجا در مي‌افكنند: ﴿كُتب عليه أنّه من تولاَّه فأَنّه يضلُّه ويهديه إلي عذاب السَّعير) 5 و فرشتگان و شياطين در تحت ربوبيت پروردگار جهان هستي كار مي‌كنند و هيچ‌يك مستقلّ نيستند، تا محذور ثنويّت و مانند آن پديد آيد.
خداوند همان‌گونه كه هيچ كس را وادار به انتخاب راهي خاص نمي‌كند، راه كسي را هم نمي‌بندد، بلكه براي آزمون، امكانات و وسايل هر دو گروه (خوبان و بدان) را تدارك و تهيه كرده است؛ هم آنان را كه مريدان آخرت‌اند
^ 1 – ـ سورهٴ روم، آيهٴ 30.
^ 2 – ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.
^ 3 – ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 10.
^ 4 – ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 29.
^ 5 – ـ سورهٴ حجّ، آيهٴ 4.

464

كمك مي‌كند و هم كساني را كه خواهان عاجله و دنيا هستند مدد مي‌كند: ﴿من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثمّ جعلنا له جهنَّم يصلها مذموماً مدحوراً٭ ومن أراد الاخرةَ وسعي لها سعيها وهو مؤمنٌ فاُولئِك كان سعيهم مَّشكوراً٭ كُلاً نُّمدّ هؤلاء وهؤلاء من عطاء ربّك وما كان عطاءُ ربّك محظوراً) 1 هركس هر راهي را برگزيد خداوند وسيله آن را فراهم مي‌كند تا او همانند اصل انتخاب راه در پيمودن آن آزاد باشد.
خداي سبحان نه تنها وسيله پيمودن راه را فراهم مي‌كند، بلكه رفتن راه را نيز سهل و آسان مي‌كند: ﴿ثمّ السَّبيل يسّره) 2 تا آن كه خواهان بهشت است به آساني به بهشت درآيد و كسي كه راه جهنم را برگزيده به آساني به آن برسد. بر اساس همين اصل كلي «تيسير سبيل» است كه برخي افراد در كارهاي خير بسيار موفق‌اند و انجام آن برايشان آسان است: ﴿فأمّا من أعطي واتّقي٭ وصدّق بالحسني٭ فسنيسّره لليُسري) 3 و بعضي ديگر به آساني خصلتهاي ناپسند را مي‌پذيرند: ﴿وأمّا من بخل واستغني٭ وكذّب بالحُسني٭ فسنيسّره للعسري) 4 پيامبران(عليهم‌السلام) نيز كه اسوه انسانهايند، مشمول لطف آسان‌سازي راه خير هستند، ازاين‌رو موساي كليم به خداوند عرض كرد: ﴿ويسّر لي أمري) 5 و خداي سبحان به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: ﴿ونيسّرك لليُسري) 6
^ 1 – ـ سورهٴ اسراء، آيات 18 ـ 20.
^ 2 – ـ سورهٴ عبس، آيهٴ 20.
^ 3 – ـ سورهٴ ليل، آيات 5 ـ 7.
^ 4 – ـ سورهٴ ليل، آيات 8 ـ 10.
^ 5 – ـ سورهٴ طه، آيهٴ 26.
^ 6 – ـ سورهٴ اعليٰ، آيهٴ 8.

465

بحث روايي

اجتماع و فراهم آمدن ياران امام زمان(عجل الله تعالي فرجه)
عن أبي عبد الله (عليه‌السلام) في قوله: ﴿فاستبقوا الخيرت أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً﴾ قال: «نزلت في القائم و أصحابه يجمعون علي غير ميعاد» 1
ـ عن مفضّل بن عمر قال: قال أبوعبد الله (عليه‌السلام): «لقد نزلت هذه الآية في المفتقدين من أصحاب القائم(عجل الله تعالي فرجه) قوله عزّوجلّ: ﴿أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً﴾. إنّهم لمفتقدون عن فرشهم ليلاً فيصبحون بمكة و بعضهم يسير في السحاب نهاراً يعرف اسمه و اسم أبيه و حليته و نسبه». قال: فقلت: جعلت فداك أيّهم أعظم إيماناً؟ قال: «الّذي يسير في السحاب نهاراً» 2
ـ عن أبي جعفر(عليه‌السلام) في قول الله عزّوجلّ: ﴿فاستبقوا الخيرت أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً﴾. قال: «الخيرات: الولاية، و قوله تبارك و تعالي: ﴿أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً﴾ يعني أصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر رجلاً». قال: «و هم والله الأمة المعدودة». قال: «يجتمعون والله في ساعة واحدة قزع كقزع الخريف» 3
عن علي (عليه‌السلام) في قوله تعالي: ﴿و لئن أخَّرنا عنهم العذاب إلي أمةٍ مَّعدودةٍ لَّيقولُنَّ ما يحْبسُهُ) 4 قال: «الأمة المعدودة، أصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر» 5
ـ عن أبي سمينة عن مولي الأبي الحسن قال: سألت أبا الحسن(عليه‌السلام) عن
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 58.
^ 2 – ـ همان، ج 52، ص 286.
^ 3 – ـ الكافي، ج 8، ص 313.
^ 4 – ـ سورهٴ هود، آيهٴ 8.
^ 5 – ـ تفسير القمي، ج 1، ص 323.

466

قوله: ﴿أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً﴾ قال: «و ذلك والله أن لو قد قام قائمنا يجمع إليه شيعتنا من جميع البلدان» 1
ـ قال أبوجعفر (عليه‌السلام): «والله لكأنّي أنظر إلي القائم(عجل الله تعالي فرجه) و قد أسند ظهره إلي الحجر… فيكون أوّل من يبايعه جبرئيل ثمّ الثلاثمائة و الثلاثة عشر رجلاً، فمن كان ابتلي بالمسير وافاه و من يبتل بالمسير فقد عن فراشه و هو قول أمير المؤمنين: ﴿هم المفقودون عن فرشهم﴾ و ذلك قول الله: ﴿فاستبقوا الخيرت أينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً) 2
اشاره: برپايه روايات ياد شده و نيز احاديث ديگري كه در اين باره وارد است جمله ﴿أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً إنّ الله علي كلّ شي‏ءٍ قدير﴾ ناظر به اصحاب حضرت ولي‏عصر(عجل الله تعالي فرجه) است. آنان 313 نفرند. هرگاه به اين تعداد، افراد واجد شرايطي پيدا شدند، خداي سبحان آنها را در هرجا باشند گرد مي‌آورد تا به حضور حضرت حجّت (ارواحنا فداه) مشرف شوند و آن حضرت(عليه‌السلام) حكومت جهاني خويش را تشكيل دهد.
بايد توجه داشت كه اين‌گونه روايات از باب تطبيق است؛ نه تفسير. اين معناي تطبيقي با معناي عام و فراگيري كه پيش از اين بيان شد منافات ندارد.

٭ ٭ ٭

^ 1 – ـ تفسير العياشي، ج 1، ص 66.
^ 2 – ـ تفسير القمي، ج 2، ص 205.

467

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *