توحید مفضل|قسمت اول : مقدمه

پايان روز بود. در ((روضه ))، ميان قبر و منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بودم و درباره شرافت و فضيلتهاى خدادادى و برترى جايگاه رفيعش كه جمهور امت نسبت به

? سری پست های جدید از کتاب توحید مفضل

?در پُست حاضر، مقدمه این کتاب به قلم نویسنده آن یعنی آقای مُفَضَّل، که علت اصلی نگارش این کتاب است، آمده است.

?”محمد بن سنان” از “مفضل بن عمر” نقل مى كند:
?پايان روز بود. در ((روضه ))، ميان قبر و منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بودم و درباره شرافت و فضيلتهاى خدادادى و برترى جايگاه رفيعش كه جمهور امت نسبت به آنها آگاه نبودند، مى انديشيدم .
در اين حال بودم كه ناگاه “ابن ابى العوجاء” وارد شد و در جايى نشست كه مى توانستم سخنش را بشنوم .

آنگاه يكى از يارانش نزد او رسيد و نشست .
?ابن ابى العوجاء لب به سخن گشود و گفت : ((بى شك ، صاحب اين قبر در تمام حالاتش به منتها درجه كمال ، شرافت و عظمت رسيده بود))
⚫️همراه او گفت : ((او فيلسوفى بود كه دعوى مرتبه اى بس عظيم و منزلتى بس بزرگ داشت و بر اين ادعاى خود معجزاتى آورد كه عقلها را مغلوب و فهم ها را ناتوان و سرگشته نمود. خرد پيشگان براى درك حقيقت آنها در درياى خروشان انديشه فرو رفتند و سرگشته و ناكام و تهيدست باز آمدند.
آنگاه كه انديشمندان و فصيحان و خطيبان دعوتش را به جان پذيرفتند، مردم ديگر، گروه گروه به دينش درآمدند. نام او با نام خداى جل و علا قرين گشت و روزانه پنج بار در اذان و اقامه اين فرياد از ماءذنه عبادتگاه ها و هر جايى كه دعوت و حجت الهى او بدانجا راه يافته بود در دشت و صحرا و كوه و دريا به هوا خاست … تا هر ساعت يادش تازه ماند و رسالتش به خموشى نگرايد.))
?ابن ابى العوجاء گفت : ((سخن از محمد صلى الله عليه و آله را بگذار و بگذر كه عقل من درباره او سرگشته و انديشه ام در كار او بسته است . درباره راز و ريشه كار او سخن بگو كه مردم بدان سبب آن را مى پويند.))
آنگاه بگونه اى به آغاز پديد آمدن اشيا پرداخت ،
?گفت: هيچ پردازش ، تدبير و تقديرى نبوده و آفرينش ، صانع و تدبيرگرى ندارد، بلكه همه چيز خود به خود و بدون تدبير مدبرى پديد آمده و دنيا هميشه چنين بوده و چنين خواهد بود.
?مفضل مى گويد: (با شنيدن اين سخنان ناروا) چنان به خشم و غضب آمدم كه عنان از كفم بيرون رفت و (خطاب به او)
⚪️گفتم :
((اى دشمن خدا! در دين خدايت الحاد مى ورزى و خداوندى را كه به نيكوترين صورت و كاملترين آفرينش پديد آورده و تو را بدين جا رسانيده ، انكار مى كنى؟! اگر در درون خويش نيك انديشه كنى و حس ‍ لطيف تو در خطا نيفتد، هر آينه براهين ربوبيت و آثار صنعت صانع را در وجودت نهفته و نشانه ها و دلايل او جل و علا را در آفرينشت روشن مى يابى.
?زاده ابو العوجاء (پس از شنيدن آهنگ تند سخنان مفضل ) گفت :
((اى مرد! اگر از متكلمانى با تو سخن مى گوييم . در صورتى كه (بر ما چيره شدى و) حق را نزد تو يافتيم ، از تو پيروى خواهيم كرد. اما اگر از اينان نيستى هيچ سخن مگوى. اگر از ياران و اصحاب (امام ) جعفر صادق (علیه السلام ) هستى ، بدان كه او با ما اينگونه سخن نمى گويد و همانند تو با ما مجادله نمى كند. او بيش از آنچه تو از ما شنيدى از ما شنيده، اما هيچ گاه سخن را با فحش و تعدّى آلوده ننموده است. او همواره در سخنان خود شكيبا، باوقار، انديشه گر و استوار بوده و هيچ زمانى به ستوه نمى آمد و خلقش تنگ نمى گشت و برنمى آشفت. ابتدا نيك به سخنان ما گوش فرا مى دهد، مى كوشد كه دليل ما را بدرستى دريابد. ما نيز همه چيز خود را به ميان مى آوريم. هنگامى كه (سخنان ما تمام مى شود و) مى پنداريم او را محكوم كرديم (و بر او چيره شديم )، ناگاه با سخنى كوتاه و اندك (بر ما غالب مى آيد)، دليلمان را مى شكند. عذرمان را مى برد و ما را تسليم دليل خود مى كند، به گونه اى كه هيچ پاسخى در جواب به دلايلش نمى يابيم. حال اگر از ياران اويى تو نيز با ما چون او سخن بگو.
⚪️مفضل مى گويد: در حالى كه از اين سخنان، اندوهگين و در اين انديشه بودم كه چگونه اسلام و مسلمانان، دچار كفر و انكار اين گروه شده اند از مسجد بيرون آمدم . به نزد مولايم صلوات الله عليه رفتم. آن حضرت مرا شكسته دل و نگران ديد.
?فرمود: چه شده است؟ من نيز تمام سخنانى را كه از آن گروه دهرى شنيده بودم و هم سخنان خود را بازگو كردم .
?امام فرمود: بامدادان به نزد من آى تا حكمت خداى جل و علا در آفرينش ‍ جهان ، درندگان ، چهار پايان ، پرندگان ، حشرات و جانوران ديگر؛ چون : حيوانات ، گياهان ، درختان ميوه دار و بى ميوه و سبزيهاى خوردنى و ناخوردنى را چنان برايت بيان كنم كه شايستگان از آن عبرت گيرند، مؤ منان با شناخت آن ، آرام گردند و ملحدان و انكار كنندگان در آن سرگشته شوند.
⚪️مفضل مى گويد: خرسند و شادمان از نزد آن حضرت (علیه السلام ) خارج شدم . آن شب به خاطر وعده امام (علیه السلام ) و انتظار آن ، بر من دير گذشت…

?ادامه در پست های بعد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *