حسن نامه‌اي به صدام حسين نوشت.

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / حسن نامه‌اي به صدام حسين نوشت.

نبرد چريكي خود را در كوهپايه‌هاي دشت عباس آغاز كردند و در مدت كوتاهي، آسيب سنگيني به نيروهاي عراقي وارد نمودند. در عمليات گشتي و شناسايي، اين فرمانده بي‌باك، نخستين اسيران عراقي را به اسارت درآورد.

امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان6279f277-20f9-47a9-b632-b59bb571399c6279f277-20f9-47a9-b632-b59bb571399c

مقدمه

در اوايل جنگ يك بار زخمي شد، اما به اشتباه خبر شهادت او در منطقه پيچيد. مردم دشت عباس در جنوب غربي ايران در استان ايلام كه بيشتر همرزمانش بودند، با شنيدن خبر شهادتش، به او لقب «شهيد صحرا» دادند، ولي هنگامي كه پس از درمان سطحي، به منطقه برگشت و اهالي دشت عباس او را زنده ديدند، وي را «شير صحرا» ناميدند. در پي اين رويداد، آن چنان پرآوازه گرديد كه راديوهاي دشمن هم با همين عنوان از او نام مي‌بردند. در دفتر كارش اين شعر نقش بسته بود كه «ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم/ موجيم كه آسودگي ما عدم ماست.» بيتي كه اكنون بر سنگ آرامگاهش نقش بسته است.

زندگي‌نامه و آموخته‌ها:

شهيد ارتش اسلام امير سرلشكر حسن آبشناسان در نوزدهم ارديبهشت 1315 در محله نازي آباد تهران، چشم به جهان گشود. چون زادروزش نزديك به روز شهادت امام حسن(علیه السلام) بود، قربانعلي، پدر آن شهيد، نام «حسن» را بر او نهاد. در دوران نوجواني با اسلام و آموزه‌هاي انسان‌ساز آن آشنا شد؛ باقرآن مجيد و نهج البلاغه انس هميشگي داشت. در يكم مهر ماه 1336 پس از گذراندن دوره دبيرستان، وارد دانشگاه افسرى امام علي(علیه السلام) شد.(صمدي، ص 13) حسن در 1339 با درجه ستوان دومي دانش‌آموخته گرديد. وي دوره مقدماتى افسري را در 1340 به پايان رساند. به دنبال آن، در شهرهاي دورافتاده ايران به كار گرفته شد و با همه دشواري‌هاي آن زمان دست و پنجه نرم نمود. نخستين دوره تكاوري را كه در ايران راه‌اندازي شد، با پيروزي پشت سرگذاشت. همچنين، در 1356 دوره عالى ستاد فرماندهى را با سرافرازي گذراند. در 1350 از استان خوزستان به استان فارس فرستاده شد و نزديك ده سال را در شيراز با پشتكار و كوشندگي سپري كرد. در اين مدت، دوره تكميلي چتربازي و تكاوري كوهستان را در ايران و اسكاتلند گذراند. حسن زبان انگليسي را به خوبي فراگرفته بود. در درجه‌هاي پايين‌تر همواره در سمت افسر ورزش يگان انجام وظيفه مي‌كرد. شهيد آبشناسان در ورزش‌هاي دووميداني، واليبال، بسكتبال، پينگ پنگ، شنا، سواركاري و جودو نيز زبردست بود. از آن شهيد، دو فرزند پسر و يك دختر به يادگار مانده است.

تلاش و كوشش انقلابي:abshenasan1-1-201x300

حسن آبشناسان توانست در پناه ارزش‌هاي اسلامي و پرهيزگاري خود را از پليدي‌ها و پلشتي‌هاي  جامعه زمان حكومت محمدرضا شاه به دور نگهدارد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 و برچيده شدن نظام 2500 ساله شاهنشاهي در ايران و بيرون راندن پنجاه هزار مستشار خارجي نظامي آمريكايي، ارتش نيز فرصت پاكسازي و بازسازي دروني يافت. بسياري از سران سرسپرده ارتش طاغوتي شاه مهره‌هاي بي‌چون و چرا بيگانه بودند و چون با همكاري رابرت هويزر، سرلشكر چهار ستاره نيروي هوايي آمريكا كه در 14 ديماه 1357 به طور پنهاني به ايران آمده بود، قصد كودتاي نظامي داشتند، به جوخه‌هاي اعدام سپرده شدند و بدنه ارتش نيز به پاسداري از انقلاب و ميهن اسلامي پرداخت. شهيد آبشناسان كوشش‌هاي انقلابي خود را دنبال نمود. او در سايه پشتكار خويش، به درجه سرهنگي ارتقا يافت. تا پيش از جنگ تحميلي بعثيان عراق عليه ايران، در كردستان با آشوبگران و ضدانقلاب وابسته به استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جهانخوار و صهيونيسم بين‌الملل در ستيز بود. در روزهاي نخست جنگ تحميلي عراق عليه ايران، مسووليت يكي از تيپ‌هاي لشكر ‌٢١ حمزه در شمال غرب ايران را به دوش داشت. با پايه‌ريزي ستاد جنگ‌هاي نامنظم در هفتم مهر 1359 به آن پيوست و با شماري از بسيجيان داوطلب، نبرد چريكي خود را در كوهپايه‌هاي دشت عباس آغاز كردند و در مدت كوتاهي، آسيب سنگيني به نيروهاي عراقي وارد نمودند. در عمليات گشتي و شناسايي، اين فرمانده بي‌باك، نخستين اسيران عراقي را به اسارت درآورد. در پي آن، شهيد آبشناسان، فرمانده يگان جنگ‌هاي چريكي در قرارگاه سيدالشهداي مشترك سپاه و ارتش، نيروهاي جديدي را به آموزش گرفت.(پوربزرگ‌وافي، ص 24) حسن، جوانان موتورسيكلت سوار را از كوچه و خيابان‌هاي نازي آباد تهران گردآوري مي‌كرد، به آنها آموزش‌هاي ويژه‌اي مي‌داد و همه را با نام «گروه ويژه اسب آهني» به جبهه هاي حق عليه باطل مي‌فرستاد. زماني كه عراق بسياري از شهرها را موشك باران مي‌كرد، حسن نامه‌اي به صدام حسين، فرمانده نظامي حزب بعث عراق، با اين مضمون نوشت: «اگر جناب صدام حسين، امير جنگي است و فنون نظامي را خوب مي‌داند و نظريه‌پرداز جنگي است، پس به راحتي مي‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگاورم ديدار كند و با هر شيوه‌اي كه مي‌پسندد، بجنگد، نه اينكه با بمب افكن‌هاي اهدايي شوروي محله‌هاي مسكوني و بي‌دفاع را بمباران كند و مردم را به خاك و خون بكشد.» در پاسخ به نامه آبشناسان، صدام حسين، سرلشكر قادر عبدالحميد را با گروه ويژه‌اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحميد قدرت بعث را به ايراني‌ها نشان بدهد. سال‌ها پيش از آن در اسكاتلند، حسن، عبدالحميد و گروهش را در ورزش كوهنوردي ارتش‌هاي برگزيده جهان ناكام گذاشته بود. يادآور مي‌گردد در آنجا بود كه گروه حسن اول شد و عراقي‌ها هفتم شدند. دست سرنوشت در ميدان جنگ حقيقى، ديگر بار حسن را در برابر سرلشكر عبدالحميد قرار داد و به دنبال نبردي طولاني، لشكر عراقي شكست خورد و فرمانده پرآوازه صدام هم اسير شد.

او به سازماندهي نيروهاي ارتش و سپاه توجه داشت و در كنار دلاورمرد ديگري از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يعني شهيد محمد بروجردي، با تلاش شبانه‌روزي و قرار دادن يگان‌هاي نظامي در مسير رفت و آمد ضدانقلاب، از هرگونه جابجايي آنان جلوگيري مي‌كردند. از اين رو، عمليات پاكسازي شهر بوكان در استان آذربايجان غربي از وجود ضد انقلاب و گروهك كومله با كاميابي انجام گرفت. سپس، محور سردشت- پيرانشهر كه از جنگل‌هاي انبوه آلواتان، كوه‌هاي سربه‌فلك كشيده و تنگه‌هاي پرپيچ وخم پوشش مي‌يافت، با تلاش وي، شهيد بروجردي، شهيد ناصر كاظمي و گروهي ديگر از رزمندگان ارتش و سپاه پاكسازي و بازگشايي گرديد. شهيد آبشناسان در ‌١٣۶٢ به فرماندهي نيروهاي ارتش در قرارگاه حمزه سيدالشهدا در شمال غرب ايران گماشته شد و توانست با يكپارچگي نيروهاي ارتش و سپاه، پيروزي‌هاي ارزشمندي براي انقلاب اسلامي به دست آورد. در 1363 بر پايه دستور رسمي قرارگاه رمضان، فراهم نمودن آموزش جنگ‌هاي چريكي سپاه پاسداران به شهيد آبشناسان واگذار شد. با پذيرفتن اين مسووليت، شيوه‌هاي جنگ چريكي را به نيروهاي سپاهي، بسيجي و همرزمان ديگرش آموزش مي‌داد و شاگردان بسياري در اين زمينه پرورش داد كه همه آنها در ميدان پيكار، سرافرازي‌هايي بسياري را به ارمغان آوردند.

شهادت:

حسن آبشناسان در هشتم مهرماه 1364، در حالي كه فرماندهي لشكر 23 نوهد(نيروي ويژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش يعني بخشي از قرارگاه حمزه سيدالشهدا

(علیه السلام) را به دوش داشت، به هنگام نبرد قادر كه با برنامه‌ريزي خودش همراه بود، در منطقه سرسول كلاشين شمال عراق با تركش توپ شربت شيرين شهادت را نوشيد.(پايگاه اطلاع‌رساني آجا) شهادتش، آسمان جبهه را، گلگون و روحيه همسنگرانش را به نشانه پايداري در راه مكتب اسلام، انقلاب و امام(ره)، عاشورايي‌تر ساخت.(خبرگزاري فارس، 8/8/1389) جنازه شهيد در گلزار شهيدان بهشت زهراي تهران در آغوش خاك آرام گرفت.

وصيت‌نامه:

شهيد آبشناسان، چون همرزمانش به درستي «حق» را يافته بود و براي رسيدن به اين مقصود نيز جان در طبق اخلاص نهاد. آرزويش خاك كربلا بود كه در وصيت‌نامه‌اش آمده‌است: «آرزو داشتم، حج را در زمان حيات انجام دهم؛ چنانچه شهيد شوم، انجام شده است. محل دفن من، كربلا باشد؛ اگر راه كربلا را خود باز كردم، آسان است، ولي اگر زودتر شهيد شدم، پيكرم به صورت اماني در خاك بماند تا پس از بازشدن راه و انقلاب عراق، اين كارانجام شود.» سفارش ديگر وي نيز به فرزندانش بوده است تا «در راه پيشرفت اسلام، كشور، كسب دانش و خدمت به اسلام كوشا باشند.

mainabshenasan

ويژگي‌هاي اخلاقي:

شهيد آبشناسان انسان با اراده‌اي بود و روحي بسيار بزرگ داشت. افسري آراسته، ورزيده، باسواد و پركار بود. از همان آغاز جواني به ورزش و پهلواني مهر مي‌فروخت و از ورزيدگي و آمادگي بالاي جسمي و معنوي برخوردار بود. هيچ چيز را جز براي خشنودي خداوند بزرگ، انجام نمي‌داد. يكي از همرزمانش مي‌گويد: «سرهنگ، آدم غريبي بود؛ آرام، كم گو و همواره در حال انديشه يا مطالعه؛ بسيار خوب فكر مي‌كرد و بسيار خوب عمل مي‌كرد؛ استوار، نترس و همزمان، از خلق و خوي مهربان برخوردار بود؛ افراد پركار او را الگوي خود پذيرفته بودند؛ او هيچ‌گاه بيكار نمي‌ماند.»(فولادوند، ص 16) هيچ گاه از ميدان نبرد دور نبود و درست همانند يك نيروي پياده تك تيرانداز در ميدان آماده مي‌شد. هميشه در كنار سربازان بود و از نزديك يگان خود را فرماندهي مي‌كرد. او باور داشت كه بي عدالتي يگان را از هم مي‌پاشد. هرگز تبعيض را دوست نداشت. دست‌ نوشته‌اي از شهيد به جاي مانده كه نشان از پاكي و وارستگي اين شهيد دارد: «خواب ديدم كه در روي زمين راه نمي‌روم، تقريباً پرواز مي‌كنم، اما پروازم اوج ندارد؛ نزديك به دو سه متري زمين بود. مانعي در جلو پرشم به وجود آمد كه با گفتن «يا علي» اوج گرفتم و از مانع گذشتم و به پرواز ادامه دادم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *