داستان سریالی | نسل سوخته ؛ قسمت سیزدهم رقابت

خانه / مطالب و رویدادها / داستان سریالی | نسل سوخته ؛ قسمت سیزدهم رقابت

✅قسمت سیزدهم: رقابت

?امتحانات ثلث دوم از راه رسید …
توی دفتر شهدام … از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم …
? پسرم اعتقاد داشت … بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه … باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه … خودش همیشه همین طور بود… توی درس و دانشگاه … توی اخلاق … توی کار و نماز …

?این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود … علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن… رسما بین ما 3 نفر … یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود … رقابتی که همه حسش می کردن … حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس … رقابتی که کم کم باعث شد … فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود …

?یک و نیم نمره داشت … همه سوال ها رو نوشته بودم … ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد … تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن … در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود … با ناامیدی از جا بلند شدم …
– خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی … و الا اول و دوم که هیچ … شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی …

?غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که … چشمم افتاد روی برگه جلویی … و جواب رو دیدم … مراقب اصلا حواسش نبود …

?هرگز تقلب نکرده بودم … اما حس رقابت و اول بودن … حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم … حس برتری … حس …

?نشستم … و بدون هیچ فکری … سریع جواب رو نوشتم … با غرور از جا بلند شدم … برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط …

?یهو به خودم اومدم … ولی دیگه کار از کار گذشته بود … یاد جمله امام افتادم … اگر تقلب باعث …

?روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم…
– خاک بر سرت مهران … چی کار کردی؟ … کار حرام انجام دادی …

?هنوز آروم نشده بودم که … صبحت امام جماعت محل مون… نفت رو ریخت رو آتیش …
– فردا روز … اگر با همین شرایط … یه قدم بیای جلو … بری مقاطع بالاتر … و به جایی برسی … بری سر کار … اون لقمه ای هم که در میاری حرامه …
خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید …
فردا این بچه میره سر کار حلال … و با تلاش و زحمت پول در میاره … اما پولش حلال نیست … لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش … تک تک اون لقمه ها حرامه …
گاهی یه غلط کوچیک می کنی … حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری … اما سر از ناکجا آباد در میاری … می دونی چرا؟ … چون توی اون پیچ … از مسیر زدی بیرون … حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری … نتیجه؟ … باید پیچ رو برگردی …
حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو … چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره …

کلمات و جملاتش … پشت سر هم به یادم می اومد … و هر لحظه حالم خراب تر می شد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *