دلایل اثبات ولایت فقیه

خانه / با ولایت / دلایل اثبات ولایت فقیه

ده ها آیه قرآن خطوط کلّی حکومت و ولایت در جامعه را نشان می دهد. البته طرح این مسائل در قران، گونه های مختلفی دارد و استنباط از آن ها، بدون آشنایی با منطق فهم قرآن امکان پذیر نیست.

امام خمینی رحمت الله علیه بر آن اند که مسئله ولایت فقیه به امری کاملا بدیهی و به اموری تبدیل شود که تصور دقیق و دریت موضوع، بی فاصله به تصدیق آن بیانجامد. در عین حال عالمان دینی، از گذشته های دور، استدلال های متعدد عقلی و نقلی بر آن اقامه کرده اند. اکنون، به اختصار، پاره ای از این دلایل را با مراجعه به قرآن و روایت ها و نگاه عقلی مرور می کنیم:

1.3. ولایت فقیه از منظر قرآن

ده ها آیه قرآن خطوط کلّی حکومت و ولایت در جامعه را نشان می دهد. البته طرح این مسائل در قران، گونه های مختلفی دارد و استنباط از آن ها، بدون آشنایی با منطق فهم قرآن امکان پذیر نیست. در عین حال، یکی از روش ها برای اثبات ولایت فقیه از طریق قرآن، توجه به ماهیت حکومت اسلامی و وضعیت حاکم بر آن است. آنچه اکنون به اختصار می توان گفت این است که:

قرآن مجید فقط حکومتی را بر می تابد که در آن، قانون و هنجارهای الهی و دینی ملاک عمل باشد. قرآن پشت پازنندگان به این اصل را کافر و فاسق و ظالم خوانده و می فرماید:

الف. کسانی از کافران اند که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری نکرده اند.

ب. کسانی از ستمگران اند که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری نکرده اند.

ج. کسانی از فاسقان اند که به آنچه خدا نازل کرده، حکم نکنند.

مقتضای سرشت قانونی و الهی حکومت دینی این است که کسی در راس آن قرار گیرد که علاوه بر دارا بودن شروط عام لازم برای رهبری جامعه، از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد:

الف. شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آن ها از منابع و مصادر اصلی، در مواجهه با مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی (فقاهت). به بیان دیگر حاکم باید عالم به احکام اسلام باشد. تا بتواند آن ها را اجرا کند. قران درباره شرط علم می فرماید: (أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ) (= آیا کسی که به راه حق هدایت می کند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد؛ مگر آنکه راه برده شود. شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟)

این علم را خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و امام معصوم علیه السلام داده است و در زمان غیبت، داناترین مردم به احکام، یعنی فقها، حاملان این علم اند. فقیه با تخصصی که سال ها در تحصیل آن کوشش کرده است، می تواند احکام اسلام را از قرآن، سنت، عقل و اجتماع به دست آورد، اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد.

ب. التزام و پایبندی به اسلام و احکام الهی (ایمان و عدالت). زیرا بدون این دو هیچ تضمینی برای اجرای احکام الهی نیست. از همین رو خداوند ایمان را شرط لازم برای رهبری امت اعلام کرده و می فرماید: (لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً) (=خداوند هرگز کافران را بر مومنان سلطه نمی دهد) (لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ) (= مومنان نباید کافران را به جای مومنان ولیّ خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف خدا بی بهره است.)

همچنین قرآن درباره شرط عدالت می فرماید: (وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ) (= به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید) این تکیه و گرایش در روایت ها، به دوستی و اطاعت تفسیر شده است. در نتیجه، قران پیروی از ظالمان و قرار گرفتن آنان را در مَسند حکومت و رهبری منع کرده که همراه با اطاعت و فرمانبرداری است و عدالت را لازم دانسته است. از آنچه گفته آمد، روشن می شود که شروط حاکم در قرآن، تنها بر معصومان و فقیهان عادل و با تقوا منطبق می شود. به عبارت دیگر، این آیه ها بیانگر روح و محتوای اساسی ولایت فقیه است.

2.3. ولایت در روایت ها

بر اساس تعالیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ولایت «عالمِ به احادیث و روایات» که حضرتشان آنان را فقیه می نامیدند، باید بر جامعه تحقق یابد و تخلف از آن، خیانت به اسلام و مسلمانان است: «کسی که کاری از مسلمانان به عهده گیرد، در صورتی که می داند فرد مناسب تری برای آن موضوع وجود دارد که به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، به درستی که به خدا و رسول او و همه مسلمانان خیانت کرده است.»

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ائمه اطهار علیهم السلام نیز به مسئله ی ولایت عالمان دینی اهمین ویژه ای داده اند و بر نقش فقه و فقاهت در اداره و رهبری جامعه اسلامی تاکید کرده اند. امام علی علیه السلام می فرمایند: « ای مردن، به درستی که شایسته ترین مردم به این امر (حکومت)، قوی ترین مردم و عالم ترین آنان به دستورهای خداوند در امر حکومت است.» حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز فرمودند: «جریان امور و احکام باید به دست عالمان ربانی باشد که به احکام و حلال و حرام الهی پایبند و وفادارند.» در روایت دیگری آمده است: «عالمان حاکمان بر مردم اند.» روایت های متعدد دیگری نیز بر ولایت فقیه دلالت دارند که به لحاظ اختصار به این مقدار بسنده می شود.

3.3. ولایت فقیه در نگاه عقل

از نظر عقلی، بهترین حکومت، حکومت معصومان علیهم السلام است؛ اما زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محروم اند، عقل اصل تنزل تدریجی و حاکمیت اصلح را جاری می سازد. به عبارت دیگر، در نگاه عقل و خرد، هنگامی که مردم از مواهب حکومت معصوم علیه السلام محروم باشند، نباید به هر حکومتی تن دهند و چون به برترین ها دسترسی ندارند، نباید به طاغوت ها و حاکمان جاهل و تبهکار و فاقد صلاحیت، تن دهند، بلکه باید به دنبال حاکمی باشند که از نظر صفات علمی و اخلاقی نزدیک ترین و شبیه ترین اشخاص به امامان معصوم علیهم السلام باشند. از طرف دیگر کسی که از سایر مردم مناسب تر است ، فقیه عادل زمان شناس و سیاستمدار و قادر به مدیریت کلان اجتماعی است. بنابراین او باید رهبری جامعه را عهده دار شود و حکومت را به سوی اهداف مطلوب سوق دهد. این مسئله در اصل 109 قانون اساسی چنین بازتابیده است: «شرایط و صفات رهبر: 1. صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.»

امام خامنه ای در این باره می فرمایند: « در اسلام سر پرستی جامعه، متعلق به خدای متعال است که خالق و عالم به مصالح و مالک انسان هاست و هیچ انسانی حق ندارد اداره امور انسان های دیگر را به عهده بگیرد. خدای متعال این ولایت و حاکمیت را از مجاری خاصی اعمال می کند. کسی که ولایت را از طرف خداوند عهده دار می شود، باید پرتو و سایه ای از آن ولایت الهی را تحقق ببخشد. لذا در جامعه اسلامی، عدالت، علم، دین و رحمت باید حاکم باشد. بهترین شکل ممکن، حکومت معصومان است و در صورتی که حاکمیت معصوم میسّر نیست، باید دین و تقوا و عدالت بر مردم حکومت کند که از آن با عنوان ولایت فقیه یاد می شود؛ یعنی انسان دین شناسی که دارای ملکه عدالت و تقوا است.»

افزون بر آنچه گذشت، از منظر جامعه سیاسی، کارآمدی هر حاکم و حکومتی وابستگی جدی به ارزش های حاکم بر ان جامعه دارد: هر اندازه رهبری و نظام سیاسی سازگاری و هماهنگی بیشتری با ارزش های جامعه داشته باشد، از مقبولیت و اطاعت پذیری و کارآیی بیشتری برخوردار است. در مقابل، حکومت های بیگانه با ارزش های جامعه مقبولیت چندانی ندارند و غالبا با نافرمانی مدنی روبه رو شده و برای رسیدن به اهداف خود باید از بیشترین خشونت و هزینه ها استفاده کنند و کمترین کارآیی را به دست آورند.

از طرف دیگر، جامعه دینی دلبستگی نیرومندی به ارزش ها و هنجارهای دینی دارد؛ پس در جامعه دینی، حکومت و رهبری دینی مقبولیت و کارآمدی بیشتری دارد و ولایت فقیه که تجسم ارزش های دینی است، بیشترین تناسب را با جامعه اسلامی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *