دیدار ابونعیم انصاری و همراهانش با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف) / دیدار ابونعیم انصاری و همراهانش با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

در کتاب غيبت شيخ طوسی از على بن عائذ رازى و او از حسن بن وجناء نصيبى و او از ابو نعيم محمد بن احمد انصارى نقل مي کنند كه گفت: در مكه معظمه جنب «مستجار» «1» حضور داشتم و عده‏ اى در حدود سى مرد هم بودند، در ميان آنها جز محمد بن قاسم علوى با اخلاص نبود، روز ششم ذى الحجه سال 293 در اثناى اينكه بدين گونه اجتماع داشتيم، ناگاه ديديم جوانى كه دو حوله احرام پوشيده و نعلين خود را در دست گرفته بنزد ما آمد.

دیدار ابونعیم انصاری و همراهانش با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
در کتاب غيبت شيخ طوسی از على بن عائذ رازى و او از حسن بن وجناء نصيبى و او از ابو نعيم محمد بن احمد انصارى نقل مي کنند كه گفت: در مكه معظمه جنب «مستجار» «1» حضور داشتم و عده‏ اى در حدود سى مرد هم بودند، در ميان آنها جز محمد بن قاسم علوى با اخلاص نبود، روز ششم ذى الحجه سال 293 در اثناى اينكه بدين گونه اجتماع داشتيم، ناگاه ديديم جوانى كه دو حوله احرام پوشيده و نعلين خود را در دست گرفته بنزد ما آمد.
وقتى او را ديديم طورى تحت تأثير مهابت وى قرار گرفتيم كه همه براى او برخاستيم. او بما سلام كرد و در وسط جمع ما نشست و ما نيز در اطراف وى نشستيم. آنگاه بسمت راست و چپ خود نگريست و سپس گفت: آيا مي دانيد حضرت ابا عبد اللَّه در دعاى الحاح چه مي گفت؟ گفتيم: چه مي فرمود؟ گفت: مي فرمود:
«اللّهم انّى أسئلك باسمك الّذى تقوم به السّماء و به تقوم الأرض و به تفرّق بين الحقّ‏ و الباطل و به تجمع بين المجتمع و به أحصيت عدد الرّمال وزنة الجبال وكيل البحار ان تصلّى على محمّد و آل محمّد و ان تجعل لى من أمرى فرجا.
خدايا تو را ميخوانم، بآن نامت كه آسمان و زمين را بآن بپاى ميدارى و حق و باطل را از هم جدا ميكنى، و پراكندگان را گرد مى‏آورى، و عدد ريگهاى بيابان و وزن كوه‏ها و پيمانه درياها را ميشمارى، بر محمد و آل او درود بفرست و فرج مرا نزديك گردان.
سپس برخاست و مشغول طواف شد ما هم با وى برخاستيم تا او رفت و ما فراموش كرديم كه در باره او گفتگو كنيم و از هم بپرسيم كه او كى بود. فردا در همان وقت نيز از طواف فراغت يافت و بنزد ما آمد و مانند روز گشته ما باحترامش برخاستيم و او هم در وسط و ما اطراف او را گرفته نشستيم. مجددا بسمت راست و چپ خود نگاه كرد و گفت: آيا ميدانيد امير المؤمنين عليه السّلام بعد از هر نماز واجب چه دعائى را ميخواند؟ پرسيديم چه دعائى را ميخواند؟
گفت: ميفرمود:
«اليك رفعت الأصوات و دعيت الدّعوة و عنت الوجوه و لك خضعت الرّقاب و اليك التّحاكم في الأعمال، يا خير من سئل، و يا خير من أعطى، يا صادق يا بارئ يا من لا يخلف الميعاد، يا من امر بالدّعاء و وعد بالإجابة يا من قال:
ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ(غافر،60)‏ يا من قال: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏(بقره،186) و يا من قال: يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(زمر،53)‏ لبّيك و سعديك ها انا ذا بين يديك المسرف و انت القائل‏ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً.(متن دعا)
سپس نگاهى براست و چپ خود كرد و گفت: آيا ميدانيد امير المؤمنين عليه السّلام در سجده شكر چه ميفرمود؟ گفتيم: نه! چه مي فرمود؟ گفت: حضرت مي فرمود:
يا من لا يزيده كثرة العطاء الّا سعة و عطاء يا من لا ينفد خزائنه، يا من له خزائن السّموات و الأرض يا من له خزائن ما دقّ و جلّ لا يمنعك إساءتي من احسانك انت تفعل بى الّذى‏ انت اهله فأنت اهل الجود و الكرم و العفو و التّجاوز.يا ربّ يا اللَّه لا تفعل بى الّذى انا اهله فانّى اهل العقوبة و قد استحققتها لا حجّة لى و لا عذر لى عندك. أبوء لك بذنوبى كلّها و أعترف بها كى تعفو عنّى و انت اعلم بها منّى ابوء لك بكلّ ذنب اذنبته و كلّ خطيئة احتملتها و كلّ سيّئة عملتها، ربّ اغفر لى و ارحم و تجاوز عمّا تعلم انّك انت الأعزّ الأكرم».
سپس برخاست و مشغول طواف شد. ما نيز باحترام او از جا برخاستيم. فردا در همان وقت برگشت و ما نيز مانند روزهاى گذشته باستقبالش شتافتيم. تا اينكه آمد و در وسط نشست و ما هم در اطراف او نشستيم. آنگاه نظرى بسمت راست و چپ خود كرد و گفت: على بن الحسين عليه السّلام وقتى باينجا مى ‏آمد (در اين وقت با دست اشاره بسنگ زير ناودان كرد) در سجود خود ميفرمود:
«عبيدك بفنائك مسكينك بفنائك فقيرك بفنائك سائلك بفنائك يسألك ما لا يقدر عليه غيرك».
آنگاه براست و چپ خود نگريست و در بين ما محمد بن قاسم را مخاطب ساخت و گفت: «اى محمد بن قاسم؛ تو بر عقيده ثابت استوارى»! محمد بن قاسم نيز معتقد بوجود صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود.سپس برخاست و مشغول طواف شد، همه ما اين دعاها را حفظ كرديم .

گفتگوی امام زمان علیه السلام با ابوعلی محمودی

ولى هيچ كدام بياد نياورديم كه راجع باو با هم صحبت كنيم، جز اينكه در روز آخر يكى از حضار بنام ابو على محمودى بما گفت: اى مردم! آيا اين شخص را مي شناسيد بخدا قسم اين شخص صاحب الزمان شماست پرسيديم: تو چگونه دانستى كه او امام زمان است؟.
او توضيح داد كه هفت سال تضرع و زارى ميكردم و از خداوند مي خواستم كه حضرت صاحب الزمان عليه السّلام را بمن بنماياند. تا اينكه وقتى در عصر روز عرفه ديدم، اين مرد آمد و همين دعائى را كه شنيديم خواند.من از وى پرسيدم شما كيستيد؟
او گفت: از مردم هستم.
گفتم: از كدام تيره مردم؟
گفت: از تيره عرب.
پرسيدم از كدام تيره عرب؟
گفت از اشراف آنها.
پرسيدم اشراف طايفه كيستند؟
گفت بنى هاشم
گفتم شما از كدام دسته بنى هاشم مي باشيد؟ «1» گفت از دسته والا و بلند قدر آنها.
گفتم: از اولاد كدام يك از آنها؟
گفت:از كسى كه سرهاى گردنكشان را مي شكافت و بمردم طعام مي داد و بوقتى كه مردم در خواب بودند، نماز مي گذارد.
من دانستم كه او علوى است سپس ديدم ناپديد گشت و نفهميدم بكجا رفت.
پس از مردمى كه در اطراف او بودند پرسيدم آيا اين مرد را شناختيد؟ گفتند:آرى، هر سال پياده با ما بحج مى ‏آيد، گفتم: سبحان اللَّه بخدا قسم اثر پياده روى در وى نديدم.
سپس من به مزدلفه‏ «2» رفتم در حالى كه از فراق او غمگين و افسرده بودم چون آن شب را خوابيدم ديدم پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بخوابم آمد و فرمود: اى احمد مطلوب خود را ديدى؟ گفتم: آقا! او كيست؟ فرمود: همان كسى كه ديروز عصر ديدى امام زمان تو بود.
ابو نعيم محمد بن احمد انصارى راوى اين حكايت ميگفت: وقتى اين مطلب را از ابو على محمودى شنيديم او را مورد سرزنش قرار داديم كه چرا بموقع بما نگفت. ابو على گفت: من هم فراموش كردم، تا موقعى كه شما در باره او بسخن گفتن پرداختيد!!.
نيز شيخ در كتاب «غيبت» ميگويد: هارون بن موسى تلّعكبرى از ابو على محمد بن همام و او از جعفر بن محمد بن مالك كوفى، از محمد بن جعفر بن عبد اللَّه از ابو- نعيم محمد بن احمد انصارى هم حديث مفصل مزبور را نقل كرده است.

پی نوشت ها:

(1) مستجار- واقع در بين ركن يمانى و در بسته پشت كعبه بوده كه «ملتزم» هم ميگفتند.در اين محلّ مردم براى آمرزش گناهان خويش پناه مى‏آوردند (شناء الغرام)

(2) بايد دانست كه بنى هاشم تنها سادات و اولاد پيغمبر نيست، بنى عباس و ساير مردمى كه از اولاد هاشم بن عبد مناف جد دوم پيغمبر مي باشند نيز بنى هاشم خوانده مي شوند. در دوره خلافت بنى عباس، هر گاه مردى را هاشمى مي خواندند، منظور اولاد عباس بود؛ و در مقابل اولاد پيغمبر را نظر باينكه همه به على علیه السلام نسبت مي رساندند «علوى» مي گفتند.
(3) مزدلفه همان مشعر الحرام است كه حاجيان شب عيد قربان در آنجا بسر برند.

منبع: مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) ؛ص736 و 737

پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *