روایت هایی از معنویت و توسل در تفحص شهدا

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / روایت هایی از معنویت و توسل در تفحص شهدا

از این دست خبرها زیاد می آمد. خیلی وقت ها چیزی نبود و دست خالی بر می گشتیم، یا جنازه ی بعثی ها بود یا مشتی استخوان حیوان. آن روز هم خبر رسیده بود که در منطقه مقداری استخوان پیدا شده. رمز حرکت ما شد نام مبارک دختر «سه ساله» امام حسین(علیه السلام)، حضرت رقیه(سلام الله علیها).
رسیدیم به محلی که گزارش شده بود. کنار یک ساختمان خرابه بود. پیکر دو شهید پیدا شد. نشستیم یک روضه ی خرابه ی شام خواندیم. گفتم: « حتما یک شهید دیگر هست، باید بگردیم.» بچه ها تعجب کردند. گشتیم. اثری نبود. خبر رسید دو تا پیکر هم از یک منطقه ی دیگر تحویل قرارگاه تیپ شده. بیایید تحویل بگیرید. در راه به دلم افتاد یکی از پیکرها باید مشکلی داشته باشد. وقتی پیکرها را دیدیم، یکی از آنها عراقی بود!

توی گزارش آن روز نوشتم:
رمز حرکت: یا رُقیه
محل کشف شهدا: کنار خرابه
تعداد شهدا: سه شهید، به نام دختر سه ساله آقا اباعبدالله!

منبع : کتاب نشانه ؛ روایت هایی از معنویت و توسل در تفحص شهدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *