روضه و توسل مکتوب| به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم

روضه و توسل مکتوب| به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام سجاد (علیه السلام) / روضه و توسل مکتوب| به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم

روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام جهت استفاده مادحین اهل البیت علیهم السلام

روضه و توسل مکتوب| به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم

روضه و توسل مکتوب| به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم

*شبِ شهادت یکی از بَکّائون عالم امام زین العابدین علیه السلامِ دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش …

السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ  بمیرم تا غریب به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه گریه و ناله بود … هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا … به هر بهانه ای گریه میکرد ، ناله میزد ، اشک میریخت ….*

به لب آه و به دل خونُ به لب اشکِ بصر دارم

شدم چون شمعِ سوزان آب و آتش بر جگر دارم

*پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ … سه مرتبه فرمود الشام الشام الشام …. بمیرم برا دلت … مگه چه کردن ؟*

دلم خون شد نخندید ای زنانِ شام بر اشکم

 که هم داغ برادر دیده هم داغ پدر دارم …

کند اختر فشانی آسمان دیده ام دائم

که بر بالایِ نیزه هیجده قرصِ قمر دارم

عدو دست مرا بست و اسیرم برد در کوفه

نشد تا نعش بابم را ز رویِ خاک بردارم

حسین …..

تمام عمر هر جا آب بینم اشک می ریزم

*غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جایِعاً … »آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد«قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً …» حسین رو با لب تشنه کشتن ….*

تمام عمر هر جا آب بینم اشک می ریزم

من از لب های خشک یوسف زهرا خبر دارم

از آن روزی که ثار الله را کشتند لب تشنه

به یادِ کام خشکش لحظه لحظه چشمِ تر دارم

*امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند … جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟… میگفتن بله آقا …. ناله ش بیشتر میشد … میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن ….*

حسین ….

از آن روزی که ثار الله را کشتند لب تشنه

به یادِ کام خشکش لحظه لحظه چشم تر دارم

مسافر کس چو من نَبوَد که همراهِ سرِ بابا

چهل منزل به روی ناقۀ عریان سفر دارم

از آن روزی که بالا رفت دود از آشیانِ ما

دلی از خیمه هایِ سوخته سوزنده تر دارم

همه از آب رفع تشنگی کردند غیر از من

که هرجا آب نوشم بیشتر در دل شرر دارم

اگر چشمت به آب افتاد میثم گریه کن بر من

که آتش در دل و جان بر لب و خون در بصر دارم

 شاعر : استاد غلامرضا سازگار

صَلی اللَّهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ  …

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *