زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

خانه / پیشنهاد ویژه / زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

در ادامه بخش چهارم این مجموعه سخنرانی با عنوان زندگی و بندگی در اختیار شما همراهان همیشگی سایت هیات قرار گرفته است.

زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام حسب روال سال های گذشته با تولید منبر های مکتوب از سخنرانان برجسته کشور علاوه بر نشر محتوای غنی برای علاقه مندان و همراهان همیشگی سایت هیات، محتوای متناسب و قابل ارائه ویژه سخنرانی و خطبا را تهیه دیده است.

در این مجموعه سخنان حجت الاسلام و المسلمین محسن عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان به صورت مکتوب و مدون در دسترس قرار گرفته است، در ادامه بخش چهارم این مجموعه سخنرانی با عنوان زندگی و بندگی در اختیار شما همراهان همیشگی سایت هیات قرار گرفته است.

زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان

تا پا گذاشت یاد تو در زندگانیم

پوشید رخت سبز بهاری جوانیم

من آن کبوترم که به معراج می روم

وقتی تو در هوای خودت می پرانیم

هر دفعه حس می کنم هنوز مهمم برای تو

هر دفعه سمت خویش مرا می کشانیم

یک روز هفته تشنه ی سرداب سامراء

یک روز هفته سهله ای و جمکرانیم

من در خور غلامی تو نیستم ولی

باور نمی کنم که از این در برانیم

من صاحبی ندیده ام اینقدر باگذشت

اما هزار حیف که اهل وفا نیم

در پیش خلق آبرویم را نگاه دار

عمریست گفته ام که امام زمانیم

حال اطاعت از تو ندارم مرا ببخش

مرا به تشنه لب کربلا ببخش

تعجیل در فرج حضرتش اجماعا صلوات

بحثی که این چند شب در خدمت شما داریم بحث سیر و سلوک در متن خانواده با عنوان زندگی و بندگی است. همه ی تلاشم را دارم می کنم که به لطف خدا بتوانم نکاتی را که برای این شبها انتخاب می کنم نکاتی باشد که نتیجه اش تغییرمان باشد و امیدوارم که در سه شب گذشته این اتفاق افتاده باشد و فکرهایمان جوری مشغول شده باشد که نتیجه اش در رفتارمان معلوم بشود.

امشب درباره ی نکته ای می خواهم صحبت کنم که مجبورم یک مقدمه ی طولانی برایش داشته باشم. شاید نکته ای که می خواهم بگویم مقدمه اش کل بحث امشب را بگیرد ولی لازم است. چون این مقدمه اگر گفته نشود آن نکته ای که می خواهم خدمت شما عرض کنم اهمیتش چندان جا نمی افتد.

عنوان بحث اولمان پدر و مادر بود، دومی فروبردن خشم بود. سومین مورد تشکر است به عنوان یک راه سلوکی. دقت بکنید. یکی از عوامل اصلی سلوک الی الله. اما برای اینکه رابطه ی بین سلوک و تشکر مشخص شود یک مقدمه ی طولانی داریم.

به این آیه دقت کنید. سوره ی اعراف آیه 15 و 16. کسانی که می گویند قرآن خواندن بدون دقت در معنا هیچ فایده ای ندارد، با عرض معذرت باید بگویم اشتباه می کنند. نگاه کردن به قرآن هم فایده دارد چه برسد به خواندنش! اما اگر کسی صرفا به خواندن قرآن بسنده بکند، و در آن تدبر نکند اهل قرآن بار نمی آید. برای خواندن قرآنش ان شاء الله یک ثوابی به او می دهند ولی اگر اهل تدبر در قرآن و اهل فهم قرآن و اهل وقت گذاشتن برای فهمیدن کلام خدا نباشد به این اهل قرآن نمی گویند. اهل قرآن کسانی هستند که قرآن را می خوانند و در آن تدبر می کنند و تلاش می کنند عمل کنند. ماه مبارک رمضان ختم قرآن را داشته باشید. لازم نیست کسی بگوید من سی جزء قرآن نمی خوانم فقط روی دو صفحه اش تدبر می کنم! اینقدر ما وقت داریم و اینقدر وقتهایمان صرف چیزهای بیخودی می شود که هیچ فایده ای ندارد. یک مقدار از فضای مجازی کم کنیم، یک مقدار از این طرف و آن طرف بزنیم می توانیم سی جزء قرآن را بخوانیم و وقت هم برای تدبر داشته باشیم. هیچ کدام را به خاطر آن یکی نزنید. این را گفتم برای اینکه این نکته را تذکر دهم. خواهش می کنم در ماه مبارک رمضان حتما یک وقتی را برای تدبر در آیات قرآن بگذاریم. روزی 20 صفحه یا یک جزء می خوانید ولی روی دو آیه اش فکر کنید.

آیه 15 و 16 اعراف بحثی است که بین خدا و ابلیس شکل گرفته است. ابلیس دارد خط و نشان می کشد و خط و نشانش این است قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم حالا که من را گمراه کردی (به تعبیر خودش) من می نشینم سر صراط مستقیمت، حتما هم می نشینم (لاقعدن با دو تأکید محکم) ثم لأتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم از روبرو و پشت سر و چپ و راست حمله می کنم. یعنی احاطه می کنم بندگانت را. خدایا می خواهم یک نشانه بدهم برای موفقیتم بگویم چه بلایی سر بنده هایت می آورم. خیلی این تکه مهم است!! بی نمازشان می کنم؟ بی روزه شان می کنم؟ میل به حج رفتن را از آنها می گیرم؟ میل جهاد را از آنها می گیرم؟ چه کار می کنم؟ آن تهش چه اتفاقی می افتد؟ و لا تجد اکثرهم شاکرین. آن تهش را که می خواهد نشان بدهد می گوید کاری میکنم که تو بندگانت را شاکر نیابی. اکثرشان را ناشکر می کنم. الان باید تنمان بلرزد. خیلی عجیب است. ما به بحث شکر اینجوری نگاه کردیم؟!! شیطان خط و نشان که می کشد ته قصه را که نشان می دهد، ته قصه این است که من ناشکرشان می کنم. این شکر چقدر اهمیت دارد!! این را گوشه ی ذهنتان داشته باشید. برویم نکته ی بعدی.

امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه ی غریب! اگر بگوییم متقن تر از صحیفه ی سجادیه کتاب روایی نداریم شاید مبالغه نکرده باشیم. ولی اگر هم بگوییم مظلوم ترین کتاب حتی از نهج البلاغه غریب تر باز هم مبالغه نکردیم. من واقعا تشکر می کنم از حاج میثم که در دعاها و مناجاتها حواسش به صحیفه هست. معرکه است صحیفه!! آقا اگر کسی در وادی تربیت کار می کرد، در صحیفه کار نکرده بود زیاد حرفهایش را جدی نگیرید. مبالغه نکردم ها! کسی گفت من روی تربیت دینی کار کرده ام ولی با صحیفه غریبه بود حرفهایش را جدی نگیرید.

دعای اول صحیفه ی سجادیه دعای حمد است. و الحمد لله الذی لو حبس عن عباده معرفة حمده علی ما ابلاهم من مننها المتتابعه و اسبغ علیهم من نعمها المتظاهره لتصرفوا فی مننه فلم یحمدوا و توسعوا فی رزقه فلم یشکروا. سپاس آن خدایی را که ستایش مخصوص آن خدایی است که اگر از بندگانش معرفت حمد را دریغ می کرد، یاد نمی داد چطور حمد من را به جا بیاورید، چطور من را شکر کنید، به خاطر این نعمتهای پشت سر هم و این نعمتهایی که دانه دانه بر سر ما باریده است اگر این را به ما یاد نمی داد، اینها در نعمتها تصرف می کردند ولی حمد به جا نمی آوردند، رزقشان وسع پیدا می کرد، گشایش پیدا می کرد ولی اینها شکر نمی کردند. این تکه را دقت کنید و لو کانوا کذلک اگر اینطور بود، یعنی اگر حمد را یاد نمی گرفتند، شکر را یاد نمی گرفتند، رزق می رسید، نعمت می رسید، و شکرش را به جا نمی آوردند و حمد خدا را به جا نمی آوردند لو کانوا کذلک لخرجوا من حدود الانسانیة الی حد البهیمیة. آقا این را در دعا دارند می گویند ها!! اینکه می گویم صحیفه ی سجادیه کتاب تربیت است این در دعا دارد گفته می شود. اگر کسی اهل شکر نباشد به تصریح کلام امام سجاد علیه السلام اصلا آدم نیست!! لخرجوا من حدود الانسانیه الی حد البهیمیة فکانوا کما وصف فی محکم کتابه می شدند مثل همان چیزی که خدای عزیز در کتاب محکمش توصیف کرده است. ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا. اینها فقط عین چهارپا هستند بلکه گمراهتر. ما داریم در مورد چی حرف می زنیم؟ داریم در مورد شکر حرف می زنیم. شکر در نگاهی که قرآن به ما داد، یک گردنه ی حساسی است که اگر ابلیس تسخیرش کرد نشان می دهد که موفق شده است، شکر یک نشانه است که امام سجاد علیه السلام به ما فرمود اگر می خواهید آدم باشید باید اهل شکر باشید. کسی که اهل شکر نیست آدم نیست. این هم یک نکته.

شیطان موفق شده یا نه؟ این را هم برویم سراغ قرآن. او گفت لا تجد اکثرهم شاکرین کاری می کنم که اکثر بندگانت را شاکر نیابی، خدا هم در سوره ی بقره هم در سوره ی یونس هم در سوره ی غافر سه جا این عبارت را تکرار کرده است ان الله لذو فضل علی الناس و لکن اکثر الناس لا یشکرون. خدا به مردم نعمت می دهد، فضلش را بر مردم جاری می کند ولی اکثرشان شاکر نیستند. در سوره ی سبأ هم می فرماید و قلیل من عبادی الشکور. یک تعداد کمی از بنده های من شاکر هستند. پس نکته ای که در سوره ی اعراف از زبان ابلیس گفته شد محقق شده؟! باید قبول کرد دیگه. صریح آیه ی قرآن است. ما جزء آن اکثر هستیم یا جزء آن قلیل؟ ما تا حالا به شکر در سیر الی الله اینطور نگاه کرده ایم که کف سیر الی الله این است که من آدم باشم!! این کف کار است. امام سجاد علیه السلام می فرماید قدم اول تو آدم می خواهی باشی باید اهل شکر باشی. من اینطور نگاه کردم؟ اینقدر شکر را جدی گرفتم؟ من در این چند شب می رسم یک جاهایی و به شما نکته هایی را می گویم. می گویم وقتی مشکلی پیش می آید با آن نگاه دینی باید حواسمان باشد از کجا داریم چوب می خوریم. یکی را گفتم، بعضی از چوبهایی که ما در زندگی می خوریم به خاطر بی اعتنایی به حق پدر و مادر است. یکی را گفتم به خاطر بی اعتنایی به یاد امام زمان علیه السلام است. این سومی را هم داشته باشید خیلی از چوبهایی که ما در زندگی میخوریم به خاطر ناشکری است. لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید. شکر کنید، خدا وسعت وجودی به شما می دهد در ظرفتان هم نعمت می ریزد ولی کفران که بکنید عذاب می شوید آن هم عذاب شدید.

از کجا می گویید چوبی که در دنیا می خوریم از ناشکری است؟ صریح روایت است. اسرع الذنوب عقوبة کفران النعمه. سریعترین گناهان در عقوبت که خدا عجله دارد عقوبتش را پیش بیندازد، کفران است، ناشکری است. خیلی از چوبهایی که می خوریم از ناشکری است.

نکته های داخل پرانتزی را حیفم میگوید نگویم ولی خلاصه می گویم با این امید که روی آن فکر می کنید. آقا در عالم خبرهایی است. خیلی از اتفاقاتی که در زندگی های ما می افتد، ریشه هایش معنوی است. خیلی هایش!! اینها را در این نگرش های مادی تربیتی نمی فهمند که بخواهند به شما بگویند. باید در خانه ی خدا و اهل بیت علیهم السلام را بزنید تا اینها را بفهمید. خیلی از گره هایی که در زندگی های ما می افتد ریشه ی معنوی دارد. یک جایی یک کاری کرده ایم، چوبش را داریم میخوریم. لطف خدا هم هست که دارد چوبش را اینجا می زند. این روایت را فکر می کنم در بحث پدر و مادر برای شما خواندم که ثلاثة من الذنوب تعجل عقوبتها و لا تؤخر الی الاخره، سه تا گناه هست که عجله می شود برای عقوبتش و به آخرت واگذار نمی شود، یکی عاق والدین بود یکی ظلم بود، یکی کفر احسان بود یعنی ناشکری.

زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

یک مرحله دیگر هم برویم جلو. آقا من می خواهم ببینم موحد هستم یا نیستم، من موحد هستم یا مشرک؟ آیه ی صریح قرآن آیه 114 سوره ی نحل می فرماید واشکروا نعمة الله ان کنتم ایاه تعبدون نعمت خدا را شکر کنید اگر فقط خدا را می پرستید. این ایاه تعبدون را بگذارید کنار آن ایاک نعبد. ما در ادبیات می گوییم تقدیم ما حقه التأخیر تفید الحصر. این مفعول است باید بعدا می آمد قبلا آمد مثل نعبدک که گفتیم ایاک نعبد یعنی فقط تو را می پرستیم. به خاطر چه این فقط را می آوریم؟ چون این ایاک جایش اینجا نبود. در عربی میگویند حالا که مقدم شده است یعنی فقط تو را می پرستیم فقط از تو یاری می جوییم. حالا اینجا چه می گوید؟ می فرماید واشکروا نعمة الله ان کنتم ایاه تعبدون نعمت را خدا را شکر کنید اگر فقط خدا را می پرستید. شکر، نشانه ی توحید است. کسی که پای شکرش می لنگد، پای توحیدش می لنگد. قصه دارد جدی می شود! سه تا نکته کنار همدیگر قصه ی شکر را خیلی دارد جدی می کند! گردنه ای است که شیطان ایستاده است و آدمها را از آنجا به پایین پرت می کند. نشانه ی آدمیت ما است. و نشانه ی موحد بودنمان. واشکروا نعمة الله ان کنتم ایاه تعبدون.

تلاشم را کردم خدا هم کمک کرد، خیلی خلاصه گفتم که برسم به اصل مطلبم. قاعده ی هر شبم را داشته باشم. این سه تا نکته را گفتم برسم به یک روایتی از امام رضا علیه السلام. روایت عجیبی است!! یؤتی بعبد یوم القیامه فیوقف بین یدی الله عزوجل بنده را روز قیامت می آورند در محضر خدای عزوجل فیؤمر به الی النار دستور داده می شود در آتش بیندازیدش! به قول خودمان بنده هنگ می کند! یعنی چه؟!! آتش!! باورش نمی شود. فیقول ای رب امرت بی الی النار دستور دادی من را بیندازند در آتش؟!! و قد قرأت القرآن خدایا من همان بنده ای هستم که در دنیا قرآن تو را می خواندم یعنی ایمان داشتم به تو به پیامبرت، به کتابت ایمان داشتم. من و آتش؟؟!!! فیقول الله ای عبدی! انی انعمت علیک فلم تشکر نعمتی! بنده ی من! من به تو نعمت دادم ولی تو شکر نعمت من را به جا نیاوردی؟! بنده بیشتر هنگ می کند، فیقول ای رب! انعمت علی بکذا فشکرتک بکذا و انعمت علی بکذا و شکرتک بکذا فلا یزال یحصی النعمة و یعدد الشکر بنده می گوید خدایا! فلان نعمت را به من دادی، من آنطور شکرش را به جا آوردم، آن یکی نعمت را به من دادی من فلان جور شکرش را به جا آوردم. امام رضا علیه السلام در این روایت میگوید همین طور شروع می کند به شمردن نعمتها و شمردن شکرهایی که به جا آورده است. فیقول الله تعالی صدقت عبدی! بنده ی من راست می گویی. آخی، حل شد! نه! الا انک لم تشکر من اجریت علیک نعمتی علی یدیه. راست میگویی تو شکر من را به جا آوردی، از من تشکر کردی ولی شکر آن کسی که به وسیله ی او من نعمت را به تو رساندم را به جا نیاوردی. و انی قد آلیت علی نفسی الا اقبل شکر عبد لنعمة انعمت علیه حتی یشکر من ساقها من خلقی الیه. من به خودم قسم خوردم که شکر بنده ای را به خاطر نعمتی که به او دادم نپذیرم تا وقتی که از آن کسی که مایه ی رسیدن این نعمت به او شده تشکر کند! رسیدم به کجا؟ رسیدم به اینجا که من اگر اهل تشکر از دیگران نباشم، موحد نیستم. چون شاکر نیستم. چون شاکر خدا نیستم. من اگر اهل تشکر از دیگران نیستم، آدم نیستم. چون شاکر خدا نیستم. من اگر اهل تشکر از دیگران نباشم، در دام ابلیس گرفتار شده ام چون شکر خدا را به جا نیاوردم. این قرار بین خدا و بندگانش است. چقدر ما روی تشکر از دیگران به عنوان یک قانون سیر و سلوکی فکر می کنیم؟ چقدر حساس هستیم؟ من حرف دارم درباره ی تشکر از دیگران. هنوز حرف دارم. خدا را شکر می کنم که توانستم آن مقدمه را خلاصه کنم و به اصل بحث برسانم که امشب هم با همین دغدغه از این جلسه برویم. ولی چقدر حساس هستیم؟ ما به اندازه ای که روی توحیدمان، روی آدمیتمان، روی در دام ابلیس نیفتادنمان حساس هستیم باید روی تشکر از دیگران حساس باشیم. آن اندازه ای که روی سیر و سلوک الی الله حساس هستیم باید روی تشکر از دیگران حساس باشیم. حالا در خانواده ما چقدر روی تشکر حساس هستیم؟ به عنوان یک فرزند، به عنوان یک همسر، به عنوان پدر و مادر در مقابل بچه هایمان چقدر اهل تشکر هستیم. چقدر برای ما کار انجام داده اند. آن هم انواع و اقسام کارها. چقدر مایه ی آرامشمان بودند؟ چقدر مایه ی رشدمان بودند؟ چقدر کارهایی را برایمان انجام دادند؟ پدرم، مادرم، چقدر حواسم بود آنطور که حقش هست از اینها تشکر کنم؟ می دانید اگر حق شکر از مردم، حق شکر از دیگرانی که نعمتهایی را برای من زمینه سازی کردند ادا نکنم نمی توانم حرفی از سیر و سلوک بزنم؟ تشکر صرفا یکی از آداب معاشرت نیست بلکه یکی از ارکان سلوک است. چقدر دوست دارم این جمله را مدام تکرار کنم مخصوصا برای جوانترها، الهی که آخر این هفت شب نتیجه این بشود که ذهن و فکر ما تصویری که از سیر و سلوک و عرفان داریم همانی بشود که قرآن و اهل بیت علیهم السلام گفته اند، زندگی ها متحول می شود. شما از همین امروز بنایتان را بر این بگذارید که تشکر فعلا تشکر زبانی داشته باشید. من این بحث را ان شاء الله ادامه می دهم اما همین تا کسی برای شما کاری کرد در خانه، تشکر کنید. ببینید چقدر اتفاقات قشنگی در فضای خانواده می افتد. چقدر فضای خانواده معنوی می شود.

آقا یک مقدار خانه رسمی نمی شود؟

رسمی می شود یعنی چه. تو تشکر عاطفی ات را بکن. بچه ات یک مقدار آب آورد بگوی قربونت برم، دستت درد نکند، دورت بگردم. کجا رسمی می شود. مادرت برایت کاری کرده است بگو نوکرتم مادرجان! بعضی از ماها این نوکر چاکرها را برای رفیقانمون داریم در حالی که یقینا به جز تعارف چیز دیگری پشت سرش نیست، حقیقی ترین نوکرم و چاکرم را آدم از ته دلش می تواند به پدر و مادرش بگوید. این تشکر وقتی در فضای خانه می آید، منهای اینکه آن سیر و سلوک اتفاق می افتد، حس عجیبی به آدم دست می دهد، اینقدر برکت می آورد در فضای خانواده اینقدر برکت می آورد که من شاید فردا یک مقداری از بحثم را گذاشتم سر این برکت تشکر از دیگران.

نکته ی امشبمان شد تشکر از دیگران به عنوان یکی از ارکان سیر و سلوک و عرفانی که قرآن و اهل بیت علیهم السلام معرفی می کنند. می بینید چقدر راحت است؟ آن حرفی که شب اول زدیم کار به ظاهر عادی و راحتی است همه ی ما می توانیم انجام بدهیم ولی خدا در دلش یک برکتی گذاشته است که نتیجه اش می شود رسیدن به آن هدف خلقت، هدفی که به خاطرش آفریده شدیم.

خدا ان شاء الله همه ی ما را اهل تشکر و اهل شکر از خودش بار بیاورد و این توفیق را بدهد که در دام ابلیس گرفتار نشویم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

خب امشب هم بناست روضه ی اصحاب امام حسین علیه السلام خوانده شود. مناجاتی داشته باشیم

زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
زندگی و بندگی بخش چهارم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان

صلی الله علیک یا اباعبدالله

عشق تو هست جنت اعلا نخواستیم

فردوس مال توست ولی ما نخواستیم

جان علی قسم که اگر نوکرت شدیم

غیر از نگاه حضرت زهرا نخواستیم

ما کشته مرده ی نفس قدسی تواییم

نسپارمان به کَس، دم عیسی نخواستیم

صبح ازل به سینه ی ما هرچه عرضه شد

یاسیدی به غیر تو گویا نخواستیم

ای عشق واقعی دو دنیای ما حسین

ای عشق پاک غیر تو لیلا نخواستیم

روی تو بدر و لیله ی قدر است موی تو

احیای ما تویی، شب احیاء نخواستیم

والله غیر کرببلا غیر روضه ها

در عالمین ملجأ و مأوی نخواستیم

ان شاء الله زیارتش با معرفت نصیبمان بشود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *