سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی - شب دوم

سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی – شب دوم

خانه / پیشنهاد ویژه / سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی – شب دوم

« غیرت یعنی انسان نسبت به محترمات و حریمها و چیزهایی که مورد علاقهاش هست و محبوبش هست حساس باشد »، _ حجت الاسلام عالی شب دوم محرم.

سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی – شب دوم

بسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم

ارزش صفت غیرت

یکی از صفاتی که در مؤمنین باید باشد و از بهترین صفات مؤمن هست و خداوند متعال هم خیلی دوست دارد غیرت است. صفتی که اولین وجودی که در عالم این صفت را دارد، وجود مقدس خود خداوند است. امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: « اِنَّ الله غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیور »، خداوند متعال غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد.

معنای غیرت

غیرت یعنی انسان نسبت به محترمات و حریمها و چیزهایی که مورد علاقهاش هست و محبوبش هست حساس باشد؛ نسبت به ناموسش بیتفاوت نباشد و اگر غیر خواست به حریم او تعرض کند، احساس مسئولیت کند و واکنش نشان بدهد. وجود مقدس خداوند متعال هم ناموس دارد. چیزهای محبوب و مورد علاقه خداوند متعال ناموس الهی هستند که از آنها دفاع می کند. آنها محترمات الهی هستند، از جمله دین خدا، احکام الهی، قرآن، اولیا و انبیای الهی، حقوق مؤمنین و… همه اینها محترمات الهی هستند که پروردگار عالم از آنها دفاع می کند.
خداوند غیرت را حتی از مشرک دوست دارد

از این نظر اولین غیور در عالم خود خداوند متعال است و این صفت را در هر کسی ولو مشرک و غیرمسلمان دوست دارد. این صفت، ارزشمند و کمال است. در روایتی از امام باقرعلیه السلام آمده است که دستور اعدام تعدادی از مشرکین که با مسلمانان جنگیده و مستحق اعدام بودند، صادر شد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از آنها را جدا کرد و گفت او را نکشید. او را جدا و بقیه را اعدام کردند. او خدمت پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم رسید و پرسید: « چرا مرا نکشتید؟ » پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: الان جبرئیل از طرف خداوند متعال نازل شد و فرمود در تو پنج صفت هست که خداوند آنها را دوست دارد: اول صداقت، دوم شجاعت، سوم سخاوت، چهارم اخلاق خوشی که با خانواده و اطرافیانت داری و پنجم « الْغَیْرَهَ الشَّدِیدَهَ عَلَی حَرَمِک »، نسبت به حَرَمت غیرت داری. خداوند این پنج صفت تو را دوست دارد. نه اینکه شرک تو را دوست داشته باشد که ندارد، ولی این صفات هرجا که باشند ارزشمندند طرف که خودش را میشناخت، گفت عجب خدا و عجب پیامبری که اینگونه از اوصافم خبر میدهد و همان جا خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مسلمان شد و بعد هم در یکی از غزوات به شهادت رسید .

عذاب الهی برای عابدی که غیرت دینی نداشته است این صفت در هر کسی که باشد خداوند دوست دارد، کما اینکه آدم بیغیرت را ولو عابد باشد مبغوض میدارد و بدش میآید. در جلد 97 بحارالانوار، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که قومی مشمول عذاب بود و دو ملک برای عذاب آن قوم فرستاده شدند. اینها وقتی نازل شدند، دیدند در بین آن قوم، مرد زاهد و عابدی است که دارد تضرع و مناجات می کند. از خداوند متعال پرسیدند آیا این هم جزء کسانی است که باید عذاب شود؟ پروردگار عالم فرمود کار خودتان را بکنید. وَ اِن ذلِکَ لَمْ یَتَغَیَّرْ وَجْهَهُ قَطُّ غَضَباً لِی این آدمی است که به خاطر من اخم نکرده، هیچ جا خشم نداشته و به خاطر من هیچ جا غضب نکرده است. این را هم عذابش کنید. غیرت دینی نداشته است.

سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی - شب دوم
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی – شب دوم

اقسام مختلف غیرت

از همین روایت یک چیزی را متوجه بشوید، ما معمولاً وقتی کلمه غیرت را میشنویم، بیشتر غیرت ناموسی به ذهنمان می آید، ولی از همین روایت متوجه می شویم غیرت فقط ناموسی نیست. در این روایت منظور غیرت دینی است. غیرت اقسامی دارد.

حداقل سه قسم مهم غیرت داریم:

اول غیرت ملی
اولین قسم آن غیرت ملی است که انسان نسبت به ملت، آب و خاک خود احساس مسئولیت کند و تعهد داشته باشد. غیرت ملی غیر از ملیگرایی است. ملی گرایی چیز منفوری است. غیرت ملی این است که انسان نسبت به ارزشها، افتخارات، پشتوانههای فرهنگی و تمدنی ملت خود که هویت او را تشکیل میدهند، بیتفاوت نباشد و نسبت به آنها احساس مسئولیت و از آنها دفاع کند. این چیز بدی نیست. البته این حدیث خیلی محکم نیست، ولی نقل شده است که « حُبُّ الوَطَن مِنَ الایمان » که میتواند ناظر به همین معنا باشد. وطن را دوست داشتن و پاسداری از ارزشها و افتخارات ملت خود و دفاع از آنها ویژگی ارزشمندی است.

تفاوت غیرت ملی با ملی گرایی

اما ملیگرایی بیشتر ناظر به نفی ارزشهای ملل دیگر و تقابل با آنهاست. ملیگرایی تعصب افراطی روی ملت خود و نفی ارزشهای ملل دیگر و حق را پوشاندن است، چون ملتهای دیگر هم ممکن است ارزشهایی داشته باشند. انسان نباید آن ارزشها را بپوشاند و انکار کند. بعد از جنگ جهانی دوم انگلیسها خیلی ترویج کردند در جهان اسلام پان ایرانیسم، پان ترکیسم، پان عربیسم که اینها هر کدام همدیگر را نفی کنند؛ ناسیونالیسم عربی، ناسیونالیسم ترکی، ایرانی. آن خوب نیست. ملی گرایی یعنی نفی ملتهای دیگر اما غیرت ملی یعنی انسان نسبت به داشته های خودش حساس باشد.

غیرت ملی ستارخان

امروز ما از سردار ملی و سالار ملی ستارخان و باقرخان میشنویم که برای استقلال و عزت وطن و آب و خاکشان مبارزه کردند. اینها مشروطهخواه بودند و با استبداد داخلی میجنگیدند. همان موقع وقتی دیدند انگلیسها در مشروطه نفوذ کردهاند و آنها هم دارند دم از مشروطه میزنند، در عین مشروطه خواه بودن و مبارزه با استبداد، با انگلیسها هم مقابله میکردند، چون عزّت ایران را میخواستند. در آن گیر و دار که این خطر وجود داشت که از طرف انگلیسها حذف شوند، از طرف کنسولگری روسیه برای ستارخان پیغام آمد که اگر به کنسولگری روسیه پناه بیاوری، ما از تو دفاع میکنیم و او آن جمله معروف راگفت که من زیر بیرق اباالفضل علیه السلام هستم، بیرق روسیه را نمیخواهم. ما امروز او را به عنوان یک مرد غیرتمند تحسین میکنیم. یعنی در همان جا نه باج به روس می داد نه به انگلیس. این معلوم است که دنبال این است که مردم خودش عزت داشته باشند و عزیز باشند. ما این را تحسین می کنیم.

مصادیق غیرت ملّی و بی غیرتی ملّی در تاریخ

ما امروز رئیسعلی دلواری بزرگوار را تحسین میکنیم که با همراهی تنگستانیها و دشتستانیهای بوشهر در مقابل انگلیسیها ایستاد و مردانه جنگید و به شهادت رسید و آنها را با غیرت میدانیم. ما کسی مثل شاه سلطان حسین صفوی را بیغیرت میدانیم. شاه سلطان حسین آخرین پادشاه صفوی بود که در فتنهای که در ایران رخ داد و تجاوزاتی که به ایران صورت گرفت، دست روی دست گذاشت تا وقتی که محمود افغان و سربازانش به دروازههای اصفهان که در آن زمان شهر بزرگ صفویه بود، رسیدند و او به جای اینکه بایستد و دفاع کند، خودش جلو رفت و تاجش را برداشت و روی سر محمود افغان گذاشت و دخترش را پیشکش کرد. او اگر می ایستاد و مقاومت میکرد و تعدادی هم کشته میداد، کشتهها بسیار کمتر از وقتی میشد که آنها وارد اصفهان شدند و کشتار زیادی کردند و اسم بیغیرتی هم روی او ماند. ما این را بی غیرت می دانیم. غیرت ملی ارزش دارد.

مصادیق دیگری از غیرت ملی

البته غیرت ملی فقط در بحث نظامیگری نیست. آن جوان نخبهای هم که می تواند برود خارج درس بخواند ولی نمی رود یا میرود و در خارج از کشور ادامه تحصیل میدهد و با اینکه در آنجا میتواند بار خود را ببندد، ولی برمیگردد و به این کشور خدمت می کند، او هم غیرت ملی دارد. آن سرمایهداری که میتواند پولش را ببرد و در جای دیگری سرمایهگذاری کند و امکانات بهتر و رفاه بیشتری هم داشته باشد، ولی در کشور خودش میماند و با مشکلات و موانع میسازد و خدمت می کند، او هم غیرت دارد. این هم یکی از اقسام غیرت است که بسیار ارزشمند است.

دوم غیرت ناموسی

قسم دوم غیرت، غیرت ناموسی است که انسان نسبت به ناموس و حریم خود غیرت داشته باشد و به هیچوجه به غیر اجازه ندهد که وارد حریمش شود. یک مسلمان نه فقط نسبت به ناموس خود که چون مسلمان است، اگر به ناموس دیگری هم تعرض شود، نباید ساکت بنشیند، بالاتر حتی اگر غیرمسلمانی باشد که مظلوم باشد.
حتماً در نهجالبلاغه خواندهاید که زمانی لشکریان معاویه به یکی از شهرهای مرزی حکومت حضرت به اسم انبار که نمی دانم این استان الانبار فعلی ارتباطی دارد یا نه تجاوز کردند. حضرت وقتی شنید که از پای یک زن یهودی خلخالش را ربودهاند، فرمود اگر مسلمانی از شنیدن چنین ظلمی که بر یک زن یهودی که شهروند حکومت اسلامی است روا داشته شده است، بمیرد و دق کند، او را ملامت نمیکنم « مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً ».

غیرتمندی آیت الله مرعشی در زمان کشف حجاب

خدا رحمت کند مرحوم آیتالله مرعشی نجفی را. در زمان جوانی و هنگامی که رضاخان قانون کشف حجاب را اجرا میکرد، نقل میکنند که رئیس شهربانی قم که آدم هیکلمند، لات و قلدری بود، وارد حرم حضرت معصومه سلام الله علیه شد و به قسمت خانمها رفت و چادرهایشان را کشید. هیچ کس جرأت نداشت کاری بکند و فقط صدای فریاد یا اباالفضل علیه السلام یا صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به گوش میرسید.

کسی جرأت نمی کرد جلو برود. بزرگترهای مجلس می دانند آن موقع اگر کسی به یک پاسبان چیزی می گفت خیلی باید تاوان پس می داد چه برسد به رییس شهربانی و رییس پلیس. میگویند ایشان که وارد حرم حضرت معصومه سلام الله علیه شد و جواب دادند فلانی دارد چادر زنها »؟ چه خبر است « : صدای جیغ و فریاد شنید، پرسید را میکشد. ایشان شتابان رفت و سیلی محکمی به گوش رئیس شهربانی قم زد که برق از چشمش پرید، چون باور نمیکرد که کسی بیاید و او را این طور بزند. چند لحظهای بهتش زد و بعد آقای مرعشی نجفی را تهدید کرد که حسابت را میرسم. آیت الله مرعشی می گوید من یقین داشتم که می خواهد من را بکشد، که البته خدا به او امان نداد و اتفاقی افتاد و مرد. آدم غیرتمند نسبت به ناموس دیگران هم بیتفاوت نیست.

بی غیرتی مردان یکی از عوامل بدحجابی خانم ها

متأسفانه در کشور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، گاهی اوقات انسان صحنههایی را میبیند که حاکی از کم شدن غیرت در بعضی از مردهاست. مردی که همسر، دختر و خواهرش با موی افشان و لباس تنگ و رنگارنگ خودش را تابلو می کند و به دیگران ارائه میدهد و دستش هم در دست یک مرد نامحرم هست، غیرت ندارد. متأسفانه یکی از عوامل مهم بدحجابی خانمها، بی غیرتی مردان است. کمبود غیرت در مرد است. اشتباهی که ما اینجا ها می کنیم بیشتر یقه ی خانم را می گیریم، در قضیه بیحجابی یا بدحجابی باید اول یقه مرد را گرفت که تو غیرتت کجا رفته است که خانمت اینطور با تو راه می رود. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است که فرمود: « ای مردان کوفه! -خطاب به مردان کوفه است- به من خبر رسیده است که در بعضی از کوچههای بازار که ازدحام جمعیت زیاد است، زنان شما تنه به تنه مردان میزنند و راه میروند. شما خجالت نمیکشید؟! حیاء ندارید؟! لَعَنَ اللهُ مَنْ لاَ یَغَار. خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد. » امیرالمؤمنین علیه السلام در این آسیب اجتماعی یقه مردان کوفه را چسبید.

اشتباهی که ما الان داریم مرتکب میشویم این است که بلندگو به دست گرفتهایم و میگوییم خانم! حجاب! خانم! حجاب! باید بلندگو به دست بگیریم و بگوییم آقا! غیرت! آقا! غیرت! پشت هر زن بیحجاب یا بدحجاب یک مرد بیغیرت یا کمغیرت قرار دارد و دشمن قبل از اینکه حجاب زن را نشانه رفته باشد، غیرت مرد را نشانه رفته است. او را باید تقویت کرد.
جوانان برای ازدواج باید سراغ دختران عفیف و پوشیده بروند

یک جوانی که می خواهد ازدواج کند، جوانی که غیرتمند است می رود سراغ دختری که با حجاب هست، دختری که پوشیده هست و عفیف و اجازه نمی دهد کسی وارد حریمش شود. وقتی جوان مسلمان این دختر را گرفت آن وقت دخترهای دیگر می فهمند که در چشم نیستند، و خودشان را به این سمت سوق می دهند. برعکس هم اگر جوانی دنبال زیبایی شخصی باشد و برایش مهم نباشد حجاب دارد یا نه، وقتی با این ازدواج کند یواش یواش دخترهای چادری و محجبه که در خانه هستند و کسی سراغ آنها نمی آید می گویند مگر ما تیپ و قیافه نداریم؟! آن وقت این هم کم کم حجابش را کنار می گذارد که بتواند جلوه کند. ببینید چقدر رفتار مرد، غیرت یا بی غیرتی مرد و پسر می تواند دخیل باشد در حجاب یا بی حجابی زن. روز قیامت یقه ی مرد را می چسبند. البته من نمیخواهم بگویم دلیل بدحجابی در کشور ما فقط این است. بحثم هم این نیست. بدحجابی دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات جهالت است. گاهی اوقات عقدههای روحی و روانی زن است که با پوشش نامناسب بیرون میآید که خود را بروز بدهد. گاهی اوقات تربیت غلط خانوادگی است. حتی گاهی اوقات ممکن است مسئله سیاسی و دهان کجی به دین و نظام دینی باشد، اما یکی از مهمترین دلایل بیحجابی، بیغیرتی و کمغیرتی مرد است. بالاخره در خانه هر زنی یک مردی هست؛ برادر، پدر یا شوهری هست که اگر او غیرت به خرج بدهد و جلوی او بایستد، جلوی بسیاری از این وضعیتها را میتواند بگیرد و او اینطور بیرون نمی آید. با غیرت بودن و غیرت ناموسی خیلی ارزشمند است ان شاء الله در این کشور امام زمان این ارزش کم رنگ نشود.

سوم غیرت دینی

از غیرت ناموسی مهمتر غیرت دینی است. به این دلیل که اگر باید ناموسم برایم مهم باشد که هست، ناموس خدا باید برایم مهمتر باشد. ناموس خدا همان محترمات الهی و حریمهایی است که خداوند متعال دوستشان دارد و از آنها دفاع می کند و نمیگذارد کسی به آنها تعرض کند. احکام الهی، حدود الهی، قرآن، انبیا و اولیای الهی، حقوق مؤمنین و… حقوق مؤمنین جزو نوامیس الهی است. حقوق مؤمنین و مسلمین جزو حقوق الله است. غیرت دینی یعنی اینکه در جایی که لازم است انسان برای خدا خشم بگیرد. یک جاهایی خشم مقدس است. در هر حال خشم مقدس یکی از خصوصیات یک مؤمن است.

گذشت اهل بیت در مسائل شخصی خود

اگر در مسائل شخصی کسی به اهل بیت علیه السلام ظلم میکرد، در نهایت مدارا و عفو برخورد میکردند. طرف می آمد با کمال پررویی چشم در چشم امام حسن مجتبی علیه السلام، امام محمدباقر علیه السلام می ایستاد و دشنام میداد. نعوذ بالله! انسان واقعاً تعجب می کند. طرف می آمد و به امام محمدباقر علیه السلام میگفت اَنتَ بَقَر. نعوذ بالله.
به امام مجتبی فحش داد، امام مجتبی پرسیدند: « آیا در این شهر غریبی؟ جا نداری؟ ما در خانهمان جا داریم. اگر بخواهی امشب میتوانی مهمان ما باشی » امام مجتبی در منزل جایی داشتند برای پذیرایی از کسانی که غریب بودند با تمام اثاثیه و از او پذیرایی میکردند. حضرت فرمود ما جا داریم می توانیم به تو جا بدهیم، غذا بدهیم. این دو سه روز که ماند اصلا زیر و رو شد. گفت نزد من منفورترین آدم در این عالم علی و حسن بود الان محبوب ترین شخص نزد من علی و حسن هستند. فحش می دادند اما آنها گذشت می کردند چون مسأله شخصی بود. ظلم شخصی را گذشت می کردند. در معاشرتهایی که با رفقا نشست و برخاستی بود از ظلم می گذشتند. در مسائل خانوادگی گذشت داشتند در حدی که بعضی از همسران پیغمبر، وقتی می دیدند پیغمبر اینقدر نرم است اینقدر آرام هست، به پیغمبر جسارت می کردند اینقدر جرأت پیدا می کردند که به پیغمبر تندی می کردند. پیغمبر لبخند می زدند. در مسائل شخصی و خانوادگی اینطور بودند مدارا و گذشت در حد بی نهایت. توصیه ی دین هم همین است.

عدم گذشت در خانواده و کثرت طلاق

برادران بزگوار، خواهران بزرگوار! در خانه اگرچه حق هم با شما باشد نسبت به همسرت صمیمیت را به هم نزن. الان متأسفانه اینقدر صبر کم شده، تحمل کم شده که تا یک چیزی در طرف مقابلش می بیند، فورا می رود سراغ طلاق. گاهی مواقع طلاقهای توافقی اتفاق می افتد یعنی هر دو موافق هستیم که برویم دادگاه، هیچ مشکلی نداریم فقط با همدیگر نمی سازیم. چند وقت پیش بود کسی به من می گفت حاج آقا خانم من وسواس دارد، می توانم طلاقش بدهم؟! گفتم دمت گرم! قرار هست که آنجاهایی که همسرت یک مشکل دارد پای او بایستی، قرار هست جایی که همسرت احیانا یک بیماری دارد پای او بایستی! تو آنجایی که این بنده خدا گیر افتاده می خواهی کنار بکشی و طلاقش بدهی؟!! یک کسی دیگر بود چند وقت پیش باز به من گفت حاج آقا! خانم من خیلی ساده و زود باور است، می خواهم طلاقش بدهم! گفتم عزیز من این چه حرفیه؟! مگر برای این چیزها کسی را طلاق می دهند؟! آستانه ی تحمل ما خیلی پایین آمده، این طلاقهای توافقی و .. این باعث شده از هر 11 ازدواج 4 تایش منجر به طلاق می شود خصوصا در شهرهای بزرگ. این فاجعه است!

توصیه قرآن برای زن و شوهر

قرآن را ببینید تعبیرش چیست. من تقاضا می کنم از دوستان بزرگواری که متأهل هستند تقاضا می کنم این آیه ی قرآن در سوره ی نساء آیه ی 11 را دقت بفرمایید خدا چه می گوید و ما چطور رفتار می کنیم. خدا در این سوره و این آیه می فرماید و عاشروهن بالمعروف با همسرتان خوب رفتار کنید، خوش اخلاق باشید. فان کرهتموهن شیئا اگر یک چیزی از او دیدید که بدتان آمد، خب بالاخره گاهی اوقات یک چیزی می بیند که بدش می آید؛ یک صفت زشتی، یک عادت زشتی، یک رفتار زشتی در طرف مقابل می بیند که خوشش نمی آید. ببینید قرآن چه می گوید فان کرهتموهن شیئا اگر کراهت داشتید از او یک چیزی؛ پشت سرش نمی گوید بروید طلاق! نخیر، می فرماید فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا. ای چه بسا انسان از یک چیزی بدش می آید اما خیرش در همان است، پای آن بایست.

سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی - شب دوم
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عالی – شب دوم

پیشرفت عرفانی در اثر تحمل بداخلاقی مادرخانم

خدا رحمت کند مرحوم آسید علی آقای قاضی را، عارف کم نظیر شیعه، یکی از شاگردان ایشان آقای آسید هاشم حداد بود. مرحوم آقای آسیدهاشم حداد که از شاگردان بسیار باعظمت و خوب آیت الله سیدعلی آقای قاضی بود در نجف. که تا همین اواخر هم زنده بود که مرحوم حاج اسماعیل دولابی و آقای نجابت در شیراز و مرحوم شهید دستغیب و علامه تهرانی در مشهد اینها با او انس داشتند. این بزرگوار در کربلا زندگی می کرد گهگاهی ایران می آمد. یک مشکل خانوادگی داشت؛ مشکل خانوادگیش با خانمش نبود؛ با مادر خانمش بود. مادر خانمش چون ایشان فقیر بود خیلی به او متلک می گفت. می گفت ما دخترمان را بیچاره کردیم به تو دادیم. هی بد و بیراه های اینچینی می گفت. ایشان خیلی خسته شده بود یک مرتبه رفته بود نزد استادش آیت الله آقای قاضی گفت حاج آقا! من می توانم از خانمم جدا شوم و طلاقش بدهم؟ حاج آقا گفت مگر شما با خانمت مشکل داری؟ گفت نه حاج آقا، اتفاقا خیلی هم همدیگر را دوست داریم. منتهی مشکل من مادر خانمم است. مادر خانمم هست که زندگی را برای من زهر کرده است؛ اما چاره ای نیست، اگر بخواهم مادر خانمم نباشد باید خانمم هم نباشد و طلاقش بدهم، اگر خانمم باشه مادرخانمم هم هست. آقای قاضی فرمودند ابدا حق نداری جدا بشوی!! تو نزد خدا عذری نداری، وقتی همدیگر را دوست دارید ابدا حق نداری جدا شوی. هر جایی می خواهی برسی نزد خدا، در همین خانه می رسی. آقای آسید هاشم حداد می گوید من از منزل آقای قاضی که بیرون آمدم، دیگر طلاق را از ذهنم بیرون کردم، دیگر باید بسازم. با فحشها و متلک های مادرخانمم هم می ساختم. یک روز خیلی گرم بود نزدیک ظهر بود من به خانه رفتم، مادرخانمم لب حوض نشسته بود. تا من را دید شروع کرد به من بد و بیراه گفتن. در بین بد و بیراه هایش به مادرم هم چیزی گفت و جسارتی به مادرم کرد. من آتش گرفتم که نسبت به مادرمهم چیزی گفت. خواستم برخورد کنم یاد حرف استادم آقای قاضی افتادم که گفت به هر جا می خواهی برسی باید با تحمل در همین خانه برسی. برای اینکه با مادرخانمم درگیر نشوم از خانه زدم بیرون و آنجا نماندم. به محض اینکه پایم را در کوچه گذاشتم و دو سه قدم رفتم، دیدم دو تا شدم. اولین مکاشفه ای بود که برای من رخ داده بود. من تا به حال این چیزها را ندیده بودم. دیدم دو تا شدم یک آسید هاشم نورانی، یک روح بسیار زیبا و ملکوتی یک طرف می رود که ابدا این فحشها به او نمی خورد. یک جنبه ی ظلمانی و حیوانی یک طرف دیگر می رود که اگر این فحشها به او هم بخورد خیلی مهم نیست. به قدری لذت بردم وقتی این صحنه را دیدم، یک صحنه ی ملکوت بود دیگر. محو شدم. چند دقیقه ای همینطور ایستاده بودم تا این صحنه تمام شد. تمام که شد دویدم آمدم در خانه و رفتمدست مادر خانمم را بوسیدم. گفتم خدا به تو خیر بدهد، هر چه می خواهی بگویی بگو. اون بنده خدا همینطور هاج و واج مانده بود. گفتم نمی دانی چی به من دادی؟! گفت مگه من چی بهت دادم؟ فحش بهت دادم. گفتم نه تو نمی دانی چه کردی. می گفت اتفاقا از آن به بعد رابطه مان هم با هم خیلی خوب شد؛ یعنی او حس کرد من خیلی متواضع هستم که بعد از این همه بد و بیراه گفتن باز هم رفتم دستش را بوسیدم.

از آن به بعد یک محبتی بین من و او ایجاد شد و رابطه مان هم درست شد. یعنی هم مشکل خانوادگی حل شد و هم خدا عنایت کرد و من به جاهایی رسیدم و رسیدم به این آیه ی قرآن که فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا چه بسا که از چیزی بدتان می آید ولی خیرتان در همان است. من به این آیه رسیدم. ممکن است بچه های خوب از آن همسر گیر تو بیاید اگرچه ممکن است همسرت خوب نباشد. شاید یک مدت مقاومت کنی، رشد می کنی از جهت اخلاقی به جاهایی می رسی. اگر مقاومت کنی محبت بین شما درست می شود.قاطعیت اهل بیت در مسائل دینی در هر حال اهل بیت در مسائل شخصی و معاشرتها و مسائل خانوادگی گذشت داشتند و مدارا می کردند و مسامحه می کردند اما در مسائل دین ذره ای گذشت نداشتند! اگر کسی می خواست پا روی دین خدا بگذارد در رابطه با ناموس خدا ذره ای گذشت نداشتند. حضرت زهرا در خطبه ای که برای زنان مهاجر و انصار خواند فرمود دلیل اینکه علی بن ابی طالب را کنار زدند دلیلش تنمره فی ذات الله چون علی در دین خدا مثل شیر بود. اینجا کوتاه نمی آمد. چون کوتاه نمی آمد او را کنار گذاشتند. یکی از تهمتهایی که به امیرالمؤمنین می زدند این بود که تند است، خشن است!! علی خشن است؟!! اشک در چشم مظلومی می دید، اشک در چشم یتیمی می دیدی دیگر نمی توانست رد شود، زانوهایش می لرزید و می افتاد.

امیرالمؤمنین علیه السلام در جایی که پای دین در میان بود قاطعانه عمل می کرد و گذشت نداشت.

دو نقطه ضعف امیرالمؤمنین

امیرالمؤمنین در دو جا نقطه ضعف داشت؛ یکی در محضر خدا و به هنگام نماز و مناجات و یک وقت هم موقعی که اشک یتیم، مظلوم یا محرومی را میدید، طاقت نمی آورد . انسانی که در محضر خداوند زانویش بلرزد در مقابل دشمن خدا محکم میایستد خوشا به سعادت کسی که این دو نقطه ضعف را دارد. این انسان کامل است. انسانی که در اینجاها ضعیف باشد در مقابل دشمن خدا محکم میایستد. کسی که پیش خدا ضعیف باشد و گریه کند، بر دشمن خدا خشم میگیرد و در برابر او محکم است. وجود امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه ممتاز بود. البته همه ائمه علیه السلام این طور بودند .
برخورد

امیرالمؤمنین با خائن به حقوق مردم

سوده حمدانیه یک زن محبّ امیرالمؤمنین علیه السلام است که یک وقت معاویه را به گریه در آورد و فضایل حضرت را پیش او گفت. سوده حمدانیه یک موقع بعد از نماز جمعه خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، حضرت داشت ذکر میگفت و سریع تمام کرد و توجه کرد که این زن چه میگوید. سوده حمدانیه گفت « آقا! در فلان منطقه ای که دارم زندگی میکنم، یکی از کارگزاران شما خیانت کرده، رشوه گرفته و بالا کشیده است. مردم هم پچپچ میکنند که این چه جور حکومتی است که این طور عمل می کند؟ » امیرالمؤمنین علیه السلام بررسی کردند و این گزارش سوده حمدانیه تأیید شد.
حضرت بلند بلند گریه کرد و فرمود: « خدایا! شاهد هستی که بیخبر بودم » همان جا فوراً حکمی نوشت و معطل نکرد و آن را به سوده داد و گفت میبری و در همان منطقه این را به مسئول مافوقش میدهی که این از کار برکنار است و دیگر از طرف ما نیست و باید محاکمه شود. سرعت عمل موضوعیت دارد . در مقابل حقوق مردم کوتاه نمی آمدند، حقوق مردم را جزء حدود خدا می دانست. پای آن می ایستاد و یک ذره هم کوتاه نمی آمد.

قاطعیت امیرالمؤمنین در استفاده نابجا از بیت المال

پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را با جمعی به یمن فرستادند که اموالی را از آنجا جمع آوری کنند. ظاهراً سال آخر عمر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بوده است. وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام با آن جمع از مسلمانان به یمن میرود و اموال را جمع میکنند، سریع برمیگردند که به حج پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم برسند. نزدیکیهای مکه که رسیدند، امیرالمؤمنین علیه السلام جلوتر آمد که بتواند خدمت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم برسد. وقتی حضرت رسید، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «علی جان! خوب است برگردی و با بقیه بیایی. »
حضرت برگشت و دید کسانی که با ایشان به یمن رفته بودند، لباسهایی را که از مردم یمن گرفته بودند و متعلق به بیت المال بود و باید به دست پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم میرساندند تا ایشان تقسیم کنند، پوشیدهاند.

امیرالمؤمنین علیه السلام تند شد و فرمود: « چرا این کار را کردید؟ » جواب دادند: « میخواستیم تر و تمیز و نو بر عهد و عیال و خانوادههایمان وارد شویم » حضرت فرمود: « تا وقتی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم تقسیم نکرده و سهم شما را نداده است، حق ندارید دست به بیت المال بزنید. آنها را برگردانید » و لباسها را از تنشان در آورد. این کار حضرت خیلی به آنها برخورد و دلخور شدند و موقعی که بر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم وارد شدند گله کردند و گفتند: « یا رسول الله! علی خیلی خشن است. حالا ما لباسی را به تن کردیم. چیزی نشده است پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « اِرفَعوا أَلْسِنَتِکُمْ عَن شِکایَه علی » زبانتان را از شکایت از علی به کام بگیرید. « وَ اِنَّه خَشِنٌ فی ذاتِ الله» اگر علی خشن و قاطع است، در راه خداست. علی همان علی است که اشک یتیم او را به زانو در میآورد. این علی خشن است؟ این علی همان علی است که وقتی یتیم میبیند زانوهایش میلرزد. امیرالمؤمنین علیه السلام در دو جا نقطه ضعف داشت و زانوهایش می لرزید.

آبروی نظام اسلامی مهمتر از آبروی اشخاص

متأسفانه الان در کشور ما یکی از معضلات همین است. مسؤولی که خاطی است، مسئولی که آبروی نظام را برده است نباید از او بگذرند، این مسأله ی شخصی نیست. آبروی نظام از آبروی اشخاص مهمتر است در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام ابن حَرَمِه مسئول مالی ناظر بر بازار اهواز بود. ایشان شنید که او خیانت کرده و رشوه گرفته است. به محض اینکه این خبر به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، نامهای به فرماندار اهواز نوشت: « اِخبَرَنی عُیُونی » بازرسهای مخفی به من خبر داده اند ناظر مالی بازار اهواز، ابن حَرَمِه خیانت کرده است. به محض اینکه این حکم به دستت رسید، او را عزل و زندانی کن و بعد هم در نماز جمعه، یعنی جایی که همه مردم او را ببینند 35 ضربه تازیانه به او بزن و آبرویش را ببر، چون او آبروی نظام دینی را برده است. ممکن است بعضیها در نظام دینی گاهی از روی دلسوزی بگویند اگر کسی خیانت و خطایی کرده است لاپوشانی کنیم. اسمش را نبریم و چیزی نگوییم. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید ابن حَرَمِه را جلوی چشم مردم 35 ضربه شلاق بزن و او را در

بازاری که خیانت کرده است بگردان، چون درست است که او یک شخص است و آبرویش میرود، ولی آبروی نظام محفوظ میماند. حضرت سریع اقدام میکرد .
ما الان گاهی مواقع بعضی از کسانی که خفت گیری می کنند، یک جایی در یک کوچه ای خفت گیری می کنند و مثلا کیف کسی را می قاپند و می دزدند، یا یک لاتی در یک کوچه ای خیابانی گاهی مواقع این را سوار وانت می کنیم و در محله می گردانیم برای اینکه آبرویش برود با این که او که آبروی اسلام را نمی برد که! لات که آبروی اسلام را نمی برد اما آن کسی که یقه بسته، کیپ، محاسن هم دارد او وقتی اختلاس می کند او آبروی اسلام و آبروی نظام دینی را می برد. با این باید برخورد کرد. ممکن هم هست که در کشور ما هم گاهی برخورد کنند اما خیلی دیر. کلی باید در همین قضایای … – خدا شاهد است بحث سیاسی نیست، بحث جناحی نیست، بحث معضل ما است – در همین قضایای حقوقهای نجومی. خب شما نگاه کنید اگر واقعیت داشته برخورد کنید، آنها را هم معرفی کنید به مردم. اگر هم واقعیت نداشته و تهمت بوده بیایید رفع اتهام کنید و بگویید این تقصیری نداشته است. چرا استخوان لای زخم نگه می دارید؟! چرا بعد از مدتها که چهار بار رهبر بزرگوارمان گفته، دیگر چند بار ایشان بگوید؟! این همه تذکر می دهد بعد از مدتها یک اقدامی صورت می گیرد که دیگر آب از آسیاب ریخته و اگر بخواهد ضربه ای به حیثیت نظام زده شده باشد، زده شده و آن موقع دیگر خیلی اثری ندارد.

غیرت دینی علت نهضت حسینی

به هر حال غیرت دینی یکی از مهمترین صفات مؤمن هست. وجود مقدس سید الشهداء تمام نهضتش را اگر بخواهی خلاصه کنی در یک کلمه که علت قیام او بود، غیرتش بود. غیرت امام حسین بود. وقتی می بیند دین خدا دارد پایمال می شود، وقتی می بیند کسی خلیفه ی مسلمین شده و جای پیغمبر نشسته که مشروب می خورد، علنا کفر می گوید، این جای پیغمبر نشسته! یزید اینطوری بود دیگر. دیگرانی هم بودند ولی زیر سبیلی رد می کردند و می گفتند چیزی نیست. چیزی نیست؟! کسی که خلیفه ی مسلمین باشد و این چنین ظالم و این چنین ستمگر باشد، یواش یواش بعد از یک مدتی دین مردم از بین می رود. مردم ممکن است دینداری کنند ولی آن دین دیگر دین نیست. لذا وجود مقدس سید الشهداء علیه السلام فرمود ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم و جلوی این منکر بزرگ را بگیرم. منکری که امام حسین می خواست جلویش را بگیرد، این منکر چهارتا مشروب خوری و چهارتا بی نمازی و اینها نبود، منکر خود یزید بود! که رأس منکر بود که منکرات را پخش می کرد. من می خواهم جلوی این را بگیرم.

جلویش را گرفت البته با تاوان سنگینی که باید می داد. با مظلومیت، با خون. با شهادت. یک موقع است انسان امر به معروف و نهی از منکر می کند با گفتار، اما یک موقع آن قدر جامعه به خواب رفته، آنقدر ظلم زیادشده که باید با شهادت و رنگ خون بقیه را بیدار کرد. باید با مظلومیت بیدار کرد. لذا امام حسین روز عاشورا کاری کرد که صحنه ی مظلومیت شدید باشد. زن و بچه اش را هم با خودش برد که هر کسی که خواب است بیدار شود. و واقعا هم همینطور شد. در طول تاریخ سابقه نداشت این طور مظلومیتی! کجا در یک جنگی وقتی دشمنشان را کشتند، سرشان را می برند و جلوی زن و بچه اش سر نیزه می کنند؟! سابقه نداشت. در کدام جنگ؟ شما دشمنتان را کشتید خیلی خب، آن وقت بر بدنها اسب می تازانند و پشت و پهلوها را با اسب له می کنند!؟ در کدام جنگ آب را بر زن و بچه می بندند، بر بچه ی شیرخوار می بندند؟! ببینید تمام این مظلومیتها را اباعبدالله تحمل کرد، تا جامعه چه در آن زمان چه بعد، وجدانها بیدار شود، بفهمد حق کجا است، باطل کجا است. درود خدا بر تو یا اباعبدالله.

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک …

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *