سخنرانی مکتوب| حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری _ شب یازدهم ماه رمضان 95

خانه / علما وسخنرانان / سخنرانان مرتبط با هیات / حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری / سخنرانی مکتوب| حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری _ شب یازدهم ماه رمضان 95

آن هایی که ماه رمضان را می فهمند که ماه رمضان، ماه مهمانی خدا است، مهمانی قشنگی اش به این است که تقاضا نکرده ازت پذیرایی می کنند، اگر تقاضا کنی چه کار می کنند. آی مردم، آی همه ی آن هایی که در صحن های مطهر این حرم نورانی صدای این حقیر را می شنوید، حواسمان باشد خدا در مهمانی ماه رمضان تقاضا نکرده ما را می بخشد، اگر امشب بگوییم

«بسم الله الرحمن الرحیم»

اگر امت من می دانستند ماه رمضان چه خبر است …

آن هایی که ماه رمضان را می فهمند که ماه رمضان، ماه مهمانی خدا است، مهمانی قشنگی اش به این است که تقاضا نکرده ازت پذیرایی می کنند، اگر تقاضا کنی چه کار می کنند. آی مردم، آی همه ی آن هایی که در صحن های مطهر این حرم نورانی صدای این حقیر را می شنوید، حواسمان باشد خدا در مهمانی ماه رمضان تقاضا نکرده ما را می بخشد، اگر امشب بگوییم «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَم» چطوری می بخشد. صدا نزده جوابمان را می دهد، اگر امشب بگوییم «یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی» چه کار می کند. توبه نکرده می بخشد، اینکه می گویم از خودم نمی گویم، روایت داریم در ذیل بعضی از آیات قرآن معنا را به ما یاد دادند، بعضی ها توبه نکرده خدا آن ها را می بخشد، اگر توبه کنیم چه اتفاقی می افتد؛ لذا باز هم می گویم خوش به حال آن هایی که بفهمند ماه رمضان چه خبر است، چون بعضی ها می گویند ماه رمضان بیاید برویم شب نشینی، می رویم شب ها دور هم تا صبح می گویم و می خندیم، اما بعضی ها می گویند ماه رمضان بیاید برویم شب زنده داری کنیم؛ خلاصه خوش به حال آن هایی که بفهمند ماه رمضان چه خبر است، بالا تر از این، خوش به حال آن هایی که شب جمعه ی ماه رمضان را بفهمند، سفره ی شب جمعه ی ماه رمضان، اصلا سفره ی شب جمعه همه ی سال سفره ی رحمت است، ماه رمضان یک خبر دیگری است، یک اتفاق دیگری است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در روایت مشهوری فرمودند اگر امت من می دانستند ماه رمضان چه خبر است، از خدا می خواستند همیشه ماه رمضان باشد.

فرصت ها خیلی زود از دست می رود

 در بعضی از روایات داریم اگر می دانستند شب جمعه چه خبر است می خواستند که خدایا همیشه شب جمعه باشد. و باز هم خوش به حال آن هایی که سفره ی مناجات و دعا و استغفار شب جمعه را بفهمند، آی کسانی که صدای من را می شنوید، گاهی وقت ها خیلی زود دیر می شود. یکی از فرصت هایی که خیلی زود دیر شد سفره ی دفاع مقدس بود، من بارها در جمع بازماندگان شهدا و یادگاران دفاع مقدس عرض کردم، این بیت زبان حال من و امثال من است

رفتم که خار از پا کشم  محمل ز چشمم دور شدچ

یک لحظه من غافل شدم صد سال راهم دور شد

 

زائران حرم حضرت عبدالعظیم، بعضی ها آمدند اینجا یک شبه ره صد ساله را پیموده اند، بعضی ها هم صد سال آمدند یک شب جلو نرفتند، حواسمان باشد که این عالم یک حساب و کتابی دارد. خیلی زود دیر می شود، دو هفته ی پیش می گفتیم ماه رمضان بیاید چه می کنم و…، یازده شب از آن گذشت، چشم به هم بزنیم بقیه اش هم رد می شود ولی حواسمان جمع نباشد خیلی فرصت ها از دستمان می رود.

 یک تیکه می خواهم بگویم چون شب جمعه است اگر دل هایتان لرزید، اشکی هم به چشم هایتان جاری شد نوش جانتان؛ آمده بود کربلا به امام حسین کمک کند ولی یک گیری داشت، دلش گیر زن و بچه اش و پول هایش بود، به امام حسین عرض کرد با سرعت می روم پول هایم را می گذارم پیش زن و بچه ام و یک خداحافظی هم می کنم و بر می گردم، در روایت دارد که امام حسین(علیه السلام) او را یک نگاهی کردند، فرمودند می ترسم دیر بشودا، گفت نه آقا اسبم تیز رو است سریع می روم، (دلش بند بود دیگر، هم بند پول هایش بود و هم بند زن و بچه اش بود) سوار اسبش شد و به سرعت رفت، محله شان هم نزدیک بود، رفت و برگشت دید سر امام حسین(علیه السلام) بالای نیزه است، دو دستی می زد در سرش، چه قدر زود دیر شد. آی جوان ها از پیرها بپرسید چقدر طول کشید پیر شدید؟ می گویند خیلی زود پیر شدیم. من همه ی مقدمات را گفتم برای اینکه خودم، به شماها جسارت نمی کنم، قدر ماه رمضان را بدانیم، معلوم نیست چندتا ماه رمضان دیگر زنده باشیم، قدر این شب جمعه را بدانیم، قدر این حرم را بدانیم، شب نشینی و گفتگو خوش و بش جای دیگری هم پیدا می شود، ولی معلوم نیست این سفره ها همه جا پیدا شود.

چطور از ماه رمضان خوب استفاده کنیم؟

حالا اگر قرار است قدر بدانیم، از ماه رمضان خوب استفاده کنیم، چه استفاده ای بکنیم؟ همه ی دعاها، همه ی سفارش ها، دعای ابوحمزه، دعای مجیر، دعای جوشن، همه ی این ها یک کلمه می گوید، چه می گوید؟ خدایا من را پاکم کن، یکی از زیباترین فرصت ها برای پاک شدن، شب جمعه است، آن هم شب جمعه ماه رمضان؛ من می خواهم شش شرط پاک شدن را بگویم، همه ی ما مشکل داریم، بیایید به هم دیگر کمک کنیم، برادرها، خواهرها، همه ی ما می گوییم خدایا می شود امام زمان ( عج الله تعالی فرجه) را ببینم، ولی یک آیه ی قرآن می خوانم چقدر بدنمان را بلرزاند، در سوره ی واقعه است، خوش به حال آن هایی که هر شب می خوانند،«لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» تا پاک نشوی امام زمان را درک نمی کنی. خیلی ها پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دیدند ولی نفهمیدند، خیلی ها علی (علیه السلام) را دیدند ولی نفهمیدند، خیلی ها امام حسین(علیه السلام) را دیدند ولی نفهمیدند، نکند خدایی ناکرده من هم مهدی فاطمه را ببینم ولی نفهمم؛ چون در روایت داریم وقتی آقایمان ظهور می کند خیلی ها می گویند که  من این آقا را که خیلی دیده بودم، در کوچه و بازار دیدیم، در حرم دیدیم ولی نشناختیمش، اگر قرار است آقایم را بفهمم و درک کنم باید تلاش کنم که پاک بشوم، فرصتی قشنگ تر از ماه رمضان و شب های جمعه و این وقت سحر نیست « وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ». شب از نیمه گذشته است بگویید خدایا این وقت شب در هر خانه ای را در بزنم در را باز می کنند می گویند چه کسی است؟ می شود در خانه ی تو در بزنم جوابم را ندهی؟! حدیث قدسی است، خدا فرمود اگر آن هایی که از من قهر کردند می دانستند چقدر دوستشان دارم «لماتوا شوقاً» از شدت شوق می مردند. حالا اگر قرار است پاک بشویم، اگر قرار است استغفار کنیم

 اگر قرار است توبه کنیم شش قدم برداریم:

 1- به گناهانمان اعتراف کنیم فقط پیش خدا، آیه ی 102 سوره ی توبه «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا»، سرت را بیانداز پایین به خدا بگو، خدایا منکه فراری نیستم، خودم با پای خودم آمدم. آی جوان با صفایی که می گویی حاج آقا چه کار کنم توبه کنم؟ هیچی بیا در خانه ی خدا، به خدا بگو خدایا من فرار هم نکردما، خودم آدم خودم را معرفی کنم. امیرالمومنین چقدر قشنگ یادمان داده است «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ» خدایا از کدام گناهانم بگویم، آن گناهانی که من را بی حیا کرده است، یا آن گناهانی که مانع استجابت دعایم است، آن گناهانی که نعمت را عوض کرده، خوشمزگی غذا را می فهمم ولی خوشمزگی نماز را نمی فهمم؛ خیلی بد است. اصلا بگذار راحت تر بگویم؛ از اینکه با مردم حرف می زنم کیف می کنم ولی از اینکه با تو حرف می زنم خمیازه می کشم! این ها اعتراف است، فقط هم به خدا بگو، چون او است که گناهان را می پوشاند و آبرو نمی برد، به هر کس دیگری بگویی یک روز آبرویت را می برند ولی او می پوشاند ستارالعیوب است. در مناجات شعبانیه حتما در استقبال از ماه رمضان خوانده اید «إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى» خدایا در دنیا گناهانم را پوشاندی نگذاشتی پیش کسی آبرویم برود ولی من در قیامت بیشتر نیاز دارم بپوشانی، چرا؟ چون اگر اینجا آبرویم می رفت، در تهران آبرویم می رفت، در شهرری آبرویم میرفت ولی اگر در قیامت آبرویم برود پیش فاطمه(سلام الله علیها) آبرویم می رود؛ در دعای کمیل هم باز امیرالمومنین(علیه السلام) می گوید: «كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ» تو پوشاندی، می توانستی آبرویم را ببری ولی پوشاندی. این آدم را به اعتراف وادار می کند، چون خدا است که آبرو نمی برد، تا من و شما آبروی خودمان را نبریم خدا آبروی ما را نمی برد. همه ی شما قصه ی حضرت موسی را شنیده اید، وقتی حضرت موسی به جمعشان فرمود یک گناه کار در جمع ما است تا بیرون نرود باران نمی آید و دعایمان مستجاب نمی شود، گناه کار سرش را انداخت پایین شروع کرد به خدا اعتراف کردن، خدایا خب من بلند شوم  آبرویم می رود، می شود من را ببخشی، با تو آشتی کنم، آشتی کرد، باران نازل شد، حضرت موسی به خدا عرض کرد که خدایا کسی که بیرون نرفت! خطاب آمد موسی، با ما آشتی کرد، تازه این باران هم به روی گل همان فرستادم، فکر نکن که به گل روی تو فرستادم؛ حضرت موسی گفت خدایا می شود نشانش بدهی؟ خدا فرمود موسی، روزی که با من قهر بود آبرویش را نبردم حالا که آشتی کرده است آبرویش را ببرم؟!. با این خدا لجبازی کنم؟ بروم دست به یکی کنم با شیطان حرص خدا را در بیاورم؟ به خدا دهن کجی کنم؟!. به گناهانمان اعتراف کنیم.

2- باید اعتراف کنم به بزرگی خدا در عفو و بخشش؛ «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» ما بزرگترین رحمتی که در عالم از نوع بشریت سراغ داریم برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است ولی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دو فرق ویژه با خدا دارد: یک- یک نفر آمد پیش پیامبر(صلی الله علیه و آله) گناه بزرگی کرده بود، به پیامبر گفت من را ببخشید، حضرت فرمودند می بخشمت (قتل کرده بود) ولی یک جایی برو که من تو را نبینم؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله) به گناه کاری که بخشیدنش فرمود یک جایی برو که تو را نبینم؛ خدا هر کسی را می بخشد می گوید یک جایی بیا که من تو را ببینم، خدا می گوید شب جمعه بیا ببینمت، عرفه بیا حرم امام حسین(علیه السلام) ببینمت، شب قدر بیا ببینمت، اصلا یک جایی باش که ببینمت، من دوست دارم. یک جوانی آمد پیش پیامبر(صلی الله علیه و آله) گناهش را گفت، پیامبر فرمودند دور شو، می ترسم آتش غضب تو من را هم بگیرد، آن جوان رفت در بیابان چهل شب صورتش را روی خاک گذاشت، یک آیه نازل شد، آیه ی 53 سوری زمر «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ» پیامبر بلند شو برو به این جوان بگو اگر زیادی هم گناه کردی از ما نا امید نشو؛ اگر می خواهیم توبه کنیم باید از رحمت خدا نا امید نشویم، باید بدانیم که هرچه گناه کردیم به اندازه ی رحمت خدا نشده است.

3- «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ» خدایا ما از آن رحمتت می خواهیم. در دعای سحر هم چقدر قشنگ می گوید «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاوْسَعِها، وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ، اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها» هیچ کسی حق ندارد کسی را نا امید کند. آی بزرگترها، اگر رو سیاهی مثل من آمد پیش شما حق ندارید او را نا امید کنیدا.

شیخ بها می خواست یک کتیبه ای دم در حرم امام رضا(علیه السلام) درست کند که گناه کار نتواند وارد شود، به معمار گفته بود اینطوری درست کن، فردا آمد دید معمار نتوانست کارش را انجام دهد، گفت چه شده؟(شیخ بهایی نیتش را هم نگفته بود) معمار گفت نمی دانم تو چه کار می خواستی بکنیا، ولی من هر کاری کردم آن مدلی که تو می خواستی نشد، چرا؟ گفت شیخ بهایی، دیشب امام رضا(علیه السلام) آمد در خوابم به من گفت به شیخ بهایی بگو آن را برود برای در خانه ی خودش درست کند؛ ما اصلا در خانه مان را باز گذاشتیم گناه کارها بیایند. این ها اینطوری رحمت دارند، امام رضا اینطوری است دیگر خدا چه طوری است.

روضه حر ابن یزید ریاحی

مداح ها و ذاکرها و منبری ها می گویند امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا مهلت گرفت از دشمن برای سه مسئله: اینکه نماز بخواند، قرآن بخواند، شب زنده داری کند؛ ولی من یک چیز دیگری در دلم است، می گویم امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا مهلت گرفت دعا کند حر برگردد، چون به مادرش ادب کرده بود. وقتی امام حسین(علیه السلام) انقدر آقا است، امشب به امام حسین(علیه السلام) بگویید نمی شود دعا کنی ما هم برگردیم. گفت:

       ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش            از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین.

این امام حسین است، دیگر خدای امام حسین (علیه السلام)  چه کار می کند. خدا نکند مادری در حرم بچه اش را گم کندا، مادر اگر بچه اش را گم کند، بعد از یک ساعت بچه را پیدا می کند نمی دانید چطور می دود به طرف بچه. آی آن هایی که دارید گریه می کنید، خدا فرموده است وقتی بنده ی من می گوید یا الله من از آن مادری که بچه گم شده اش را پیدا کرده است بیشتر خوشحال می شوم، نمی خواهی خدا را خوشحال کن؟ امشب بگو یارب یارب یارب. باید اعتراف کنیم خدایا من از تو کریم تر کسی را ندیدم، و چقدر قشنگ در این دعای افتتاح می خوانیم، من یک جمله اش را می خوانم، این یک جمله خیلی به من حال می دهد «فَلَمْ أَرَ مَوْلًى کَرِیما أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیمٍ مِنْکَ عَلَیَّ» مولایی کریم تر از تو ندیدم بر بنده ای پست مثل من انقدر صبر کند.

   یک جمله به شما بگویم، معمولا شب های قدر می گویم ولی شب جمعه هم بوی شب قدر می دهد، بگویم آی جوان به خدا بگو، خدا ماشین می خرن گارانتی دارد، هر وسیله ای می خرند گارانتی دارد، گارانتی یعنی چی؟ خراب می شود می برند می دهند صاحبش می گویند آقا خراب شده درستش کن، امشب با این مناجات به خدا بگو خدایا تو من را خلق کردی مگر من گارانتی ندارم؟ « مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْخالِقُ وَاَ نَا الْمَخْلُوقُ»، خدایا تو من را ساختی، خراب شدم، این دلم خراب شده است، چشمام خراب شده است؛ بگو خدایا من اشتباه کردم خیلی گناه کردم؛ «مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْخالِقُ وَاَ نَا الْمَخْلُوقُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ»، برو خودت را بیانداز جلو خدا، بگو خدا درستم کن، «مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمُعْطی وَاَنَا السّاَّئِلُ»، گدایم گدایم گدایم خدایا؛ خدایا شب جمعه هم گدا آمده دست خالی نیامده، امشب حر ما را برد در خانه ی امام حسین(علیه السلام)، به ارباب بگو حر دل زینب (سلام الله علیها) را شکست منکه دل زینب(سلام الله علیها) را نشکستم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *