سخنرانی مکتوب | حجت السلام محمد مهدی ماندگاری فاطمیه دوم در فاطمیه بزرگ تهران 1394/12/23

خانه / علما وسخنرانان / سخنرانان مرتبط با هیات / حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری / سخنرانی مکتوب | حجت السلام محمد مهدی ماندگاری فاطمیه دوم در فاطمیه بزرگ تهران 1394/12/23

سلام علیکم و رحمت الله

«اَعُوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ الْعلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم»

 بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ. الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمِين و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

وَالَلعنُ الدّائِمُ عَلی أعدائِهم أَجمَعین مِن الآن الی قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ . اَللّهُمّ َکُن ْلِوَلِیِّک الْحُجَّةِ بْن ِالْحَسَن ِصَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِه ِفی هذِه ِالسّاعَةِ و َفی کُلّ ِساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً و َقائِدا ًو َناصِرا ًو َ دَلیلا ًو َعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً وَهَبْلَنا رَأَفَتَهُ وَرَحْمَتَهُ وَدُعاءَهُوَ خَيْرَهُ. السلام علیک یا صاحب الزمان . السلام علیک و علی آبائک الطیبین الطاهرین المعصومین و علی امک فاطمه و علی علی بن موسی الرضا المرتضی جمیع و رحمت الله و برکاته. هدیه به محضر آقایمان امام زمان، آباء گرامشان، مادرشان فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ولی نعمتمان علی بن موسی الرضا، انبیاء، اولیاء، شهدا، صلحا، علما، امام شهیدان، اموات و شهدای این جمع و این شهر و این ایام، شهدای گمنامی که زینت بخش این فاطمیه هستند و شهدایی که امروز و این ایام در سراسر کشور اسلامی ایرانمان تشییع شدند، شهدای مظلوم مدافع حرم، صلوات محمدی ختم کنید،  اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

در روز شهادت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و در روز های پایانی سال که الحمدالله به برکت این ایام، مردم یاد شهدا و دست گل هایی که در مسیر  نصرت دین خدا، جان عزیزشان را تقدیم کردند به یاد آن ها هستند، می خواهم یک اصلی را محضرتان از قرآن بگویم. خیلی باید دقت بشود، هم شما و هم بینندگان عزیزی که این بحث را دنبال می کنند. وقتی اولیاء خدا به نتیجه رسیدند، که یارانی داشتند که حق نصرت آن ها را ادا کردند، دو سه تا نمونه تاریخی برایتان در نقطه مقابلش عرض بکنم؛ همه ی شما شنیده اید، وجود نازنین امام صادق (علیه السلام) اصحاب زیادی داشتند، نقل شده پنج هزار نفر از امام صادق (علیه السلام) نقل حدیث کردند، در محضر حضرت می رسیدند، یعنی امام صادق(علیه السلام) را دوست دارند، حرف های امام صادق(علیه السلام) را گوش می دهند، امام صادق(علیه السلام) را مورد علاقه خودشان قرار دادند و طبیعتا یک یاری هایی نسبت به امام صادق (علیه السلام) دارند اما حق نصرت نه. یک راوی یک روز به حضرت گفت آقا شما این همه( چون بعضی ها چشمشان ظاهر را می بیند) یار دارید، راوی حدیث دارید، چرا قیام نمی کنید عیله دستگاه ظلم(این را از این جهت دارم می گویم برادر ها و خواهر ها و بیننده ها، که همه ی ما می گوییم چرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند، همه ی ما این سوال را داریم)، امام صادق (علیه السلام) یک تاملی کردند، نگاه کردند اطراف دیدند یک گله ی گوسفندی دارد رد می شود،( چون گاهی وقت ها اهل بیت به ما جواب زبانی ندادند، جواب نمایشی دادند) فرمودند اگر به تعداد گوسفندهایی که دارند رد می شوند( به تعبیر من) من یار پای کار داشتم که حق نصرت را ادا کنند،(حق نصرت را می گویم یعنی چه)، من قیام می کردم؛ راوی می گوید شمردم سی و هفت هشت تا بیشتر نبودند. یعنی مردم امام صادق (علیه السلام) از امام حسین(علیه السلام) یار پای کار کمتر داشته است، پس خیلی به ظاهر نگاه نکنیم. امام حسین(علیه السلام) هجده هزار نامه برایش آمد، امضاء برایش آمد، ولی هفتاد و دو نفر …، بالاترین رقمی که در شهدای کربلا نوشتند شش صد نفر بوده، حالا ما می گوییم شش صد نفر. شش صد نفر پای کار ایستادند. حق نصرت یعنی اباالفضل العباس(علیه السلام)، دست قطع می شود «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» ، حق نصرت، چون بعضی هایمان گاهی وقت ها در جبهه یک انگشتمان ترکش می خورد، دنبال آمبولانس می گردیم که بریم( ترکش خوردم دیگه، مجروح شدم، اشکالی هم نداشت می بردنمان) اما شهید عباس شاکری را در عملیات بدر ترکش خورد به یک طرف صورتش چشم راستش افتاد بیرون، ترکش خورد دست چپش، دست چپش هم آویزان بود، گفتند برو دیگه چیزی ازت نمانده، گفت هنوز یک چشم و یک دست دیگر دارم، این حق نصرت است. یک کسی که اینطوری از جانش مایه بگذارد، از پولش مضایقه می کند؟! از آبرویش مضایقه می کند؟! از زبانش مضایقه می کند؟! از خانه و ماشینش مضایقه می کند؟! امروز بعضی ها ادعا دارند بر اینکه یار اهل بیت و شهدا هستند، اما نیم ساعت پشت تشییع جنازه شهدای گمنام گیر کنند صدایشان بلند می شود. حق نصرت یعنی چه؟ حق نصرت یعنی فاطمه(سلام الله علیها)، یک بانوی باردار است، یک سیلی خورد بس است دیگر تو نصرت کردی شوهرت را، فدکت را دادی بس است دیگر تو نصرت کردی شوهرت را، ولی حق نصرت را می خواهد ادا کند، بین در و دیوار تو را یک بار کشتنت بس است دیگر تو شوهرت را یاری کردی، ولیّ خدا را یاری کردی، بچه ی تو شهید شد بس است دیگر. حق نصرت را از فاطمه (سلام الله علیها) یاد بگیرید، اگر ما در مملکتمان مادر چهار شهید و پنج شهید داریم از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یاد گرفتند، از بین در و دیوار بلند می شود، آقایم علی(علیه السلام) را کجا برند، تو کوچه، بابا آن جا کتک خوردی از دشمنان بس است دیگر خب برو خانه، نه آقایم علی (علیه السلام) را کجا بردند، مسجد. خدا منتظر اینجور یاران ولیّ است ، بعد اینطوری هم وعده می دهد، « إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْكُمْ »، بعضی ها می گویند خدایا چرا مارا یاری نمی کنی؟ ای کاش ندای آسمانی را هم بشنوند، آسمان از طرف آسمان خدا می گوید، خدا می گوید شما چرا من را یاری نمی کنید؟! ما یک قرار داد دو طرف نوشتیم،

 « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم » تو حق نصرت را ادا کن ببین خدا حق نصرت را ادا می کند یا نه. شهدا حق نصرت را ادا کردند به تبعیت از یاران امام حسین(علیه السلام) و به تبعیت از مادرشان فاطمه(سلام الله علیها)، خدا حق نصرت را برایشان تمام کرده، همه ی من و شما بدون تعارف بابایمان، مادرمان، عزیزمان از دنیا می رود، خیلی زور بزنیم، اولین سالگرد، دومین سالگرد، سومین سالگرد دیگر تمام می شود، امروز شهدایی که تشییع شدند بعضی ها سی سال از شهادتشان گذشته ، اینکه اینجور جمعیت را دنبال خودشان کشاندند، زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، یعنی خدا دارد این هارا یاری می کند، تازه یاری دنیوی است؛ ما از یاری اخرویشان نمی فهمیم، که خدا در سوره ی یاسین می فرماید، از قول شهید: « قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ » خدا از قول شهید نقل می کند، ای کاش شما رفقا و اقوام شهدا می دانستید که خدا دارد چه گونه از من پذیرایی می کند؛ حق نصرت خدا این است، خدا اگر بخواهد حق نصت را ادا کند چه کار می کند؟ بچه بابا را کمک می کند، بچه به بابا می گوید حالا که من کمکت کردم تو هم من را بلندم کن، بابا یک قدم می آوردش بالا، می گوید نه بابا بیشتر از این هم می توانی بلندم بکنی، یکم دیگر می آوردش بالا، بابا یکم دیگر زور بزن بیشتر از این…، شهدا خدارا یاری کردند، ببین خدا تا کجا بلندشان کردِ، آیه 69 سوره ی نساء، این آیه کشته من را به خدا«فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِين َوَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا» هرکسی خدا را درست یاری کند، خدا چنان بلندش می کند، می گذاردش کنار پیامبران و امامان، این حق نصرت خدا است، از این قشنگ تر دیگه! چه می خواهیم از خدا؟!

وهب یک مدت کوتاهی بود مسلمان شده بود ولی حق نصرت امام حسین (علیه السلام) را ادا کرد، در تاریخ جاودانه شد، معروف هم هست به وهب نصرانی. خدا چنان یاری کرده این جوان مسیحی را که مسلمان شد، عاشق امام حسین(علیه السلام) شد،حق نصرت امام حسین(علیه السلام) را ادا کرد.

حر، یک روز مسلمان شد(واقعی)، حر روز تاسوعا یزیدی است، دوزار هم ارزش ندارد، حر روز عاشورا حسینی است و واقعا حق نصرت را ادا کرد، آمد به امام حسین(علیه السلام) گفت آقا من آمده ام توبه کنم، (این اولین قدم نصرت است ، من می خواهم امروز چند تا قدم نصرت را بگویم)، امام حسین(علیه السلام) دست مبارکشان را گرفتند زیر چانه ی حر، فرمودند سرت را بالا بگیر، تو درِ خانه ی کریم آمده ای. امروز به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بگویم «هل لی التوبه» برای ماهم راه توبه هست؟ حر هم به واسطه ی زهرا توبه اش قبول شد، حالا که بعضی ها می خواهند ادب بکنند، من یک جمله ای بگویم، همه می گویند شب عاشورا امام حسین(علیه السلام) مهلت خواست برای نماز و قرآن و مناجات ولی من استحسان می گویم، (هیچ جای تاریخ ندیده ام، از من هم چیزی نپرسین)، ولی من می گویم شب عاشورا امام حسین(علیه السلام) مهلت خواست دعا کند حر برگردد، چون به مادرش ادب کرده بود. امروز روز شهادت فاطمه (سلام الله علیها) است، می توانیم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بگوییم آقا دعا کن ماهم برگردیم. چون برادر ها، خواهر ها، بیننده ها، دارایی هایمان دارد برای نصرت یکی مصرف می شود، اگر براینصرت مهدی فاطمه مصرف نشود، هرجا مصرف بشود خسارت است. این را من از این آیه قرآن فهمیدما« تَعاوَنواعَلَىالبِرِّوَالتَّقوىوَلاتَعاوَنواعَلَىالإِثمِوَالعُدوانِ»، امکانات نیروهای مادی و نیروی انسانی و همه ی امکانات عالم اگر در مسیر بِرِّوَالتَّقوىبرنامه ریزی نشود، می رود در مسیر شیطان و مسیر گناه و دشمنی مصرف می شود. همان نسل جوانی که دیروز، امام دیروز ما برای مبارزه با دشمن در میدان جنگ استفاده کرد و امام امروز ما همین نسل جوان را می خواهد برای مبارزه ی فرهنگی آماده کند، دشمن روی همین نسل جوان دارد سرمایه گذاری می کند تا بکشاندش به سمت گناه و معصیت. امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا به اعتقاد من دعا کرد حر بر گردد، قدم اول را برداشت، گفت آقا ما می خواهیم توبه کنیم، حضرت فرمودند: توبه ات را پذیرفتم، من هم در خانه ی خدا برای تو واسطه می شوم،شاید به امام حسین(با این آیه، من همه ی حرف هایم را می خواهم با آیه قرآن بزنم،  آیه ی 97 سوره ی یوسف) عرض کرد «یَآأَبَانَااسْتَغْفِرْلَنَاذُنُوبَنَآ »، شما برای ما یک استغفاری بکن. ما هم امروز به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بگوییم « یَآ أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ »، شما برای ما استغفار کن. مردم، نکند ولی تنها بماند. یاری که حق نصرت را ادا نکند، ولیّ نداشته باشد تنها می ماند. لذا امشب وقتی امیرالمومنین(علیه السلام) فاطمه اش را در خاک گذاشت، دستایش را بهم زد، خدایا همه ی هستی ام را گذاشتم زیر خاک، یار و مددکارم را گذاشتم زیر خاک. امشب شاید سخت ترین شب عمر علی(علیه السلام) بود، چون فاطمه(سلام الله علیها) کسی بود که حق نصرت را ادا کرد. شهدا هم از فاطمه(سلام الله علیها) یاد گرفتند، هم شهدای کربلا، هم شهدای ما، این ها همه از فاطمه(سلام الله علیها) یاد گرفتند؛ الگوی حق نصرت ادا کردن فاطمه(سلام الله علیها) است.

 حالا گام هایش را عرض می کنم. اگر ولیّ خدا ، واِلا امام حسن مجتبی(علیه السلام) در نخیله سی هزار نفر را جمع کردند، ولی این ها اهل یاری امام حسن نبودند، امام حسن را دوست داشتند، احترام می گذاشتند ولی اهل یاری نبودند. امیر المومنین(علیه السلام) هزاران نفر را جمع کرد، این ها امیرالمومنین(علیه السلام)  را دوست داشتند ولی اهل یاری علی(علیه السلام)  نبودند، و اهل بیت اگر می بینید خانه نشین شدند و به شهادت رسیدند، چون یار فداکار نداشتند، از آیه ی 86 سوره ی هود می فهمیم «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌلَّكُمْ إِنكُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظ» بابا این خیمه را می خواهند نگه دارند، این ستون را باید نگه دارند، اهل بیت و ولایت ستون خیمه ی هستند، ولی این ستون بتون می خواهد، امیرالمومنین (علیه السلام) بتون نداشت، محافظ نداشت، دست های امیرالمومنین(علیه السلام)  را بستند. امام حسین(علیه السلام)  چون محافظ داشت کاریش نکردند، محافظ هایش که تمام شد پاره پاره اش کردند والا تا محافظ داشت امام حسین(علیه السلام) را کسی نتوانست کاری بکند که، حتی محافظ کوچکش علی اصغر را. علی(علیه السلام)  تا فاطمه (سلام الله علیها)داشت کسی نتوانست کاری بکند، فاطمه (سلام الله علیها)را کشتند، بعد علی(علیه السلام)  را کشتند. ما الان افتخار می کنیم امام دیروز ما به مرگ طبیعی از دنیا رفت چون محافظ داشت، نگذاشت گزند دشمن به او برسد، و امام امروز ماهم اگر این امت فداکار محافظش نباشند گرگ ها تیکه پاره اش می کنند. باید حق نصرت ولیّ ادا  بشود، تا ولیّ بشود ستون، عمود خیمه ی نظام، عمود خیمه ی جامعه، این را آیه ی قرآن می گوید«بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌلَّكُمْ» برای شما بهتر است «إِنكُنتُم مُّؤْمِنِينَ» اگر این را باور کنید «وَمَاأَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظ» یعنی خدا می گوید: من محافظ برای خودتان و جامعه ی شما گذاشته ام (ولایت)، می خواهید خودتان حفظ بشوید، جامعه ی شما حفظ بشود ولیّتان را حفظ کنید، ولی حفظ نشود جامعه ی شما حفظ نمی شود، دنیا و آخرتتان هم حفظ نمی شود. فاطمه(سلام الله علیها) برای چه می خواست فدایی علی بشود؟ چون می دانست اگر علی(علیه السلام) حفظ بشود سعادت مردم حفظ می شود، دنیا و آخرت مردم حفظ می شود، ولی اول محافظ علی(علیه السلام) را کشتند، بعد علی(علیه السلام) را کشتند، این جا هم اول می خواهند محافظ های ولیّ را بکشند بعد ولیّ را خانه نشین بکنند و بکشند و انشاءالله این آرزو را به گور خواهند برد، و ان شاءالله این ولایت و محافظانش در محضر ولی الله الاعظم بقیه الله(ارواحنا له الفداه) ان شاءالله انجام وظیفه خواهند کرد، به شرطها و شروطها، به شرطی که من و شما اهل ادای حق نصرت باشیم.

 حق نصرت پنج گام دارد، من این پنج گام را عرض بکنم، در واقع معنای این آیه هفتم سوره ی محمد. گام اول از حر یادگرفتیم، گام اول این است که: از کوتاهی های گذشته مان توبه کنیم، استغفار کنیم، قطعا هر کدام از من و شما، من خودم را اول می گویم، شما ها خودتان الحمدالله بصیر هستید نسبت به این معنا، اگر می خواهیم نصرت ولی خدا کنیم در عصر غیبت و به خدا بگوییم خدایا سر و صدا نیست، حقیقتا نصرت است. چون خدا آگاه تر از هرکسی بر من و شما است، خدا از باطن من و شما با خبر است، امروز میلیون ها نفر می گویند «اللهم عجل لولیک الفرج»، اما خدا می گوید تا اهل ادای حق نصرت نباشید دیگر آن معصوم چهادهم را برایتان نمی فرستم. من یک مثال بچه گانه زدم ببخشید، مثال خیلی عامیانه و بچه گانه، مثال را گوش بدهید بعد آن پنج گام را بگویم. بچه ها دارند در کوچه بازی می کنند می زنند چراغ تیر چراغ برق را می شکنند، اداره و شرکت مربوطه می آید یک چراغ دیگری نسب می کند، دوباره می شکند، یک چراغ سوم نسب می کند، سه باره می شکند، دیگر اداره می گوید این مردم لیاقت نور را ندارند، می گویند بچه ها زدند شکستند، می گویند خب بزرگ تر ها هم ایستادند و تماشا کردند، جلویشان را نگرفتند. خدا به من و شما چراغ داده است، نور داده به نام علی بن ابی طالب زدند شکستندش، فاطمه(سلام الله علیها) را زدند شکستند، امام حسن(علیه السلام) را زدند شکستند، هی خدا ولیّ بعدی داد ولیّ بعدی داد، اگر من و شما جای خدا بودیم از امام دوم و سوم می بردیم پس پرده ی غیبت، ولی خدا یازده تا امام را تحمل کرد، سیزده تا معصوم را خدا تحمل کرد، چهاردهمی را گفت می برم پس پرده ی غیبت تا روز ی که برسید به این نقطه که باید حق نصرت را ادا کنید. حق نصرت را هم می خواهم امروز ان شاءالله خدا کمکم کند خوب بیان بکینم حق نصرت یعنی چه، چون همه ی مردم ایران اهل نصرت هستند ولی نصرت حداقلی، همه ی مردم ایران گریه می کنند، با اشک هایشان دارند نصرت می کنند، با عواطفشان دارند نصرت می کنند، روز عاشورا معرکه ای در عالم به پا می شود با عزا داری امت اسلامی، اربعین معرکه ای به پا کردید در عالم، بزرگترین راهپیمایی بشری در اربعین امام حسین(علیه السلام) دارد اتفاق می افتد؛ همه ی دنیا انگشت به دهان است، این نصرت امام حسین(علیه السلام) است، ولی من می گویم این حق نصرت نیست. باز می خواهم دوتا خاطره بگویم بعد بروم در گام ها. حق نصرت این است، رفتم دیدن یک جانبازی، خدا رحمت کند با حاج آقای ابوترابی(رحمت الله علیه)، جانبازی که آزاده هم بودا، انقدری کتک خورده بود که وقتی آمد جانباز شده بود، همه ی بدنش بی حس شده بود، فقط زبانش کار می کرد و تنفسش و چشم هایش، افتاده بود، با یک دستگاهی روی سینه اش نفسش می داند، سینه را بالا و پایین می کردند، کمکش می کردند در تنفس که بتواند حرف بزند، دو سال هم همین طور روی تخت نگهش داشتند، شهید شد، آخرین باری که من و حاج آقای ابوترابی رفته بودیم دیدنش، (این حق نصرت است)، اشاره کرد سرت را بیاور جلو، آوردم جلو گفت فلانی دعا کن خدا من را جزء شاکرین قرار بدهد( من که خجالت کشیدم، گفتم یک چندسالی در زندان های رژیم صدام بوده، کتک می خورده، از روزی هم که آمده این جا درد کشیده بعد افتاده بی حس شده، زن و بچه اش را دورش می دیده هیچ کاری نمی توانسته بکند، تمام هستی و وجودش را در راه خدا داده. رفقای جبهه معروف بود، می گفتند: شربت شهادت دو نوع است، شهدا یک نفس رفتند بالا، جانباز ها دارند قلپ قلپ آهسته می روند بالا، بیست سال طول می کشد شهادتشان) این عزیز شهید شد با همین حالش؛ ولی این جمله را که گفت به خدا من خجالت کشیدم. بعد می روی در خانه ی شهدا، (معرکه اند بعضی از خانواده های شهدا)؛ این خاطره را همه ی شما شنیده اید، مادرِ داشت النگویش را می داد، گفتند بیا رسید بگیر، گفت بچه ام را دادم رسید نگرفتم. این ها را می گویند حق نصرت. حالا این گام ها را عرض بکنم:

اولین گام برای حق نصرت این است که ما استغفار کنیم، توبه کنیم از کوتاهی های گذشته مان. بابا یک عده ی دیگر زدند لامپ را شکستند، ولی ما ساکت شدیم. در بعضی از محافل علیه ولایت صحبت کردند، ما ساکت بودیم، در بعضی از مجالس گفتند، در بعضی از رسانه ها گفتند، در بعضی از شبکه ها گفتند، انقدر گفتند ولی ما فقط ایستادیم تماشایشان کردیم؛ حق نصرت تا الان ادا نشده است. تعارف هم نمی کنیم؛ با اینکه ملت ایران گل سرسبدِ امت ها هستند. امیرالمومنین(علیه السلام) و فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) می گویند چهل شب رفتند در خانه ی مهاجر و انصار، در این چهل شب که در خانه ی مهاجر و انصار رفتند، در یک نقلی اخیرا دیدم، چهل و چهار نفر قول دادند به علی که بیایند پای کار، سر سحری که قرار بود بی آیند چهار نفر بیشتر نیامدند، سلمان و مقداد و ابوذر و راجب نفر چهارم اختلاف است. ولی ملت ایران سی و هفت سال است نایب امام زمان( هم دیروز و هم امروز) سی و هفت سال است به مردم گفته پای انتخابات بیان، امدند، بیست و دو بهمن بیاید،آمدند، روز قدس بیاید، آمدند، باریکلا به این ملت، ولی با اینکه باریکلا ولی باز منِ طلبه ی کوچک و کمترین می گویم حق نصرت ادا نشده، اگر ادا می شد می گفتیم شاید این جمعه بیاید شاید، خدا منتظر است من و شما برسیم به این نقطه به قول خودمان تراز ؛ اینکه حضرت آقا دائما می گوید انسان تراز انقلاب اسلامی، انسان تراز ظهور ما می خواهیم، جامعه ی تراز ظهور می خواهیم، دولت تراز ظهور می خواهیم، مجلس تراز ظهور می خواهیم، مجریان تراز ظهور می خواهیم، مجری تراز ظهور که وقتی به پول برسد دزدی نمی کند که! پول برایش مطرح نیست اصلا، مجری تراز ظهور که وقتی به قدرت برسد باند بازی نمی کند که، حزب بازی نمی کند که، عالم و آدم را نمی دوزد بهم که بگوید آقا فقط به لیست ما رای بدهید، با چه مجوزی! با چه استدلالی! افرادی که مردم نمی شناسند را ما بگوییم رای بدهید در حالی که این ها شاگرد افرادی بودند که با این هیاهو آن هارا از دور خارج کردیم نه مجلس خبرگان خودش را محروم کرد از وجود آن بزرگان؛ انسان در تراز ظهور که باند بازی نمی کند که! انسان تراز ظهور می گوید مردم بگردید «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم» ، نه لیست ما؛ «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» هرکه فهمش بالاتر است، هرکه تقوایش بالاتر است، هرکه مجاهدتش بالاتر است، نه لیست ما، انسان تراز ظهور که از این حرف ها نمی زند که؛ انسان تراز ظهور که اینجوری عمل نمی کند کند که! انسان تراز ظهور از خودش که بگذرد حزب که عددی نیست، حزب هم می گذرد، انسان ترازظهور یعنی یک تک مصرع “کربلا یعنی گذشت از هر چه هست”. پس گام اول: ما در این سی و هفت سال انقلاب انصافا نمره ی امت اسلامی نمره ی قبولی است ولی بگذارید منِ بچه طلبه بگویم، نمره ی عالی نیست، می توانست بهتراز این باشد، این را آقا هم فرمودند، هم دولت ما می توانست بهتر باشد و هم جامعه ی ما، هنوز دولت ما به دولت اسلامی تراز ظهور نرسیده، جامعه مان هم به جامعه ی اسلامی تراز ظهور نرسیده، برسد خدا یار سفر کرده را می رساند، قول داده خدا، بالاترین مظهر الهی این است که یار سفر کرده را به ما بدهد ولی شرط گذاشته « اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم » آن دستی که دستش یدالله است باید برسد، چرا نمی آید؟ چون هنوز « اِن تَنصُرُوا اللهَ» به نقطه ی اعلا نرسیده. چرا شهدا به نقطه ی اعلا رسیدند، خدا آن ها را گذاشتشان، آن ها را بر می گرداند، در دعای عهد هم می خوانید دیگه، هر کس به آن نقطه برسد خدا برش می گرداند، « اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً اَخْرِجْني مِنْ قَبْري ، مُؤْتَزِراً كَفَنى ، شاهِراً‌ سَيْفي ، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَ الْبادي » هر که به آن نقطه ی کمال یعنی تراز ظهوری برسد ، اگر قبل از ظهور هم بمیرد می آورندش، وعده ی امام صادق (علیه السلام) است، وعده ی قرآن است « وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ »، در یک روایتی دارد بعد از ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک گروه از شهدا سر از خاک بر می دارند، منطقه ای که در روایات دارد معرفی می کند منطقه ی شلمه است، دوازده هزار نفر، قربان شهدا بشوم، خوش به حالشان. من این جمله را برای خودم می گویم شما به خودتان نگیرید؛ به شهدا می گویم دیروز که روز یاری نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود شما نمره تان عالی شد ما جا ماندیم؛ فردا هم که روز یاری خود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است باز شما شاداب بلند می شوید بازهم ما جا ماندیم، ما بی عرضه بودیم دیروز، امروز هم می ترسیم بی عرضه باشیم، لذا مردم به غیر از شهادت اصلا نباید راضی باشید، اگر به غیر از شهادت راضی شدیم جامانده ایم؛ فقط شهدا هستند که حق نصرت را ادا کردند، خدا هم گفته که شهدا دو دسته هستند« مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ »آن هایی که رفتند« وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ » آن هایی که با فرهنگ شهادت زندگی می کنند، ما دلخوشیمان این است که انشاالله جزء دسته ی دوم باشیم. خوش به حال سردار همدانی ، ولیّذ امر مسلمین فرمود او جزء « وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ »بود و ملحق شد. گام اول این است از کم کاری ها و کوتاهی هایمان استغفار کنیم، بگوییم خدیا ما کم گذاشتیم. یک تفکری حدود ده سال پیش به مملکت یک ضربه زد، ما کم گذاشتیم که دوباره بستر فراهم شد آن تفکر دوباره بی آید، کم گذاشتیم، اگر حق نصرت دین خدا، اگر حق نصرت ولی خدا، حق نصرت ارزش های دینی خدارا ادا می کردیم دیگر آن ها نمی توانستند فریب کارانه دوباره برگردند، ما کم گذاشتیم، آقا فرمودند، (اگر آقا نمی فرمودند، من به این جرئت نمی گفتم) ما در مسائل فرهنگی کم گذاشتیم، هنوز بعد از سی و هفت سال جوان ما راجب ولایت فقیه شبه دارد، هنوز بعد از سی و هفت سال جوان ما راجب مبانی نظام اسلامی شبه دارد، بابا آمریکاهم ولیّ دارد، آقای اوباما است، عربستان صعودی هم ولیّ دارد، ملک سلیمان است، ما هم ولیّ داریم، سید اولاد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فقیه جامع الشرایط، خب حضرت عباسی بیاییم یک مقایسه بکنیم، مگر نظام بدون ولیّ می شود! استغفار کنیم، همه ی آن هایی که کوتاهی کردند و من قائل به تقسیم تقصیر هستم. فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) رو کرد به مردم فرمود همه مقصر هستید علی(علیه السلام) خانه نشین شده. امام حسن مجتبی (علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) همه ی اهل بیت رو می کردند به مردم، همه مقصر هستید، حق مظلوم واقع شده، حق نصرت ادا نشده باید استغفار کنیم، این یک. 2. قدم دوم یک باور است، آن باور چی است؟ باورکنم تنها راه عاقبت بخیری فرد و خانواده و جامعه ی ما در پرتو نصرت خدا است، این آیه می گوید« إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم »، یثبت اقدامکم یعنی عاقبت بخیری، کی می تواند عاقبت بخیری تضمینی به ما بدهد؟! ثروت؟ شهرت؟قدرت؟ کانون های ثروت و قدرت و شهرت می تواد به ما تضمین عاقبت بخیری بدهند؟! این ها اگر طبیب بودند که سر خودشان را دوا می کردند. طولانی ترین حزبی که در تاریخ اعلام می کنند می گویند حزب توده است، کو؟ کجاست الان؟مکتب مارکسیست کجاست الان؟ مکتب سوسیالیسمشان کجاست الان؟ و انشاالله مکتب سرمایه داری هم به زودی زود به زباله دان تاریخ می رود. این ها کجا توانستند به کسی عاقبت بخیری بدهند؟! کدام صاحب قدرتی عاقبت بخیر شده؟! این آیات را دقت کنید ألَم تَرَکَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ إرَمَ إَاتِ ألعِمَآدِ » سه تا آدم بودند حکومت جهانی داشتند، این بدبخت ها که حکومت جهانی هم نداشتند، یکی قوم عاد و قوم سمود و قوم فرعون، این ها حکومت جهانی داشتند، همه ی جهان در اختیارشان بود، کو الان؟! یزید وقتی داشت با سر امام حسین (علیه السلام) بازی می کرد گفت« لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ » من به ارکه قدرت نشستم، همه ی این ها حرف بود، خدا و پیامبر و معاد و قیامت همش حرف بود. حالا از یزید چه خبر است؟! از امام حسی(علیه السلام) چه خبر است؟ همه ی ما می گوییم این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست. وقتی فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) را پشت در لهش کردند، گفتند دیگر تمام شد، فاطمه(سلام الله علیها) تمام شد، علی(علیه السلام) هم تمام شد؛ خب امروز ببینند از آن ها چه خبر است از فاطمه (سلام الله علیها) چه خبر است در عالم. باید باور کنیم عاقبت بخیری، این باور باید بیاد، عاقبت بخیری هر پولی، پول بخواهد عاقبت بخیر بشود، کاری بخواهد عاقبت بخیر بشود، یعنی بماند، چون« کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ » چون فقط او می ماند، هرکه یار او باشد می ماند، می شود« إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ » لذا زمینی که یار خداست می شود مسجد تا قیام قیامت می ماند، همه خانه ها خراب می شود مسجد را نمی توانند خراب کنند؛ اگر هم خراب کنند دوباره باید بسازند، وقف است دیگر؛ همه ی قبرستان ها خراب می شود قبر شهدا می ماند، آن محدوده را نگه می دارند دوباره می سازند؛ قبر امام حسین(علیه السلام) را چندبار آب انداختند؟! شخم زدند، قبر امام حسین(علیه السلام) آثارش نماند در زمان متوکل ملعون. چه خبر است مردم؟! چه خبر است قبر امام حسین؟! چرا؟ چون حسین(علیه السلام) یار خدا بوده؛ مصداق « إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ ». امام حسین (علیه السلام) هرچه داشت در راه خدا داد، از مادرش یاد گرفته؛ این باور می خواهد، قدم دوم.

قدو اول: توبه

قدم دوم: اعتقاد. اعتقاد پیدا کنم، پول من، آبروی من، علم من، قلم من، زبان من، عمل من، اولاد من، دارایی من، اگر می خواهم بماند باید وصل به خدا بشود، در مسیر یاری خدا مصرف بشود، بشود « إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْكُمْ » هم خدا یاری می کند و هم « یُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ‏ »، این دو.

قدم سوم: قدم سوم این است که بر اساس این اعتقاد چیزی را برای خودم نگه ندارم. فاطمه(سلام الله علیها) هیچ چیز برای خودش نگه نداشت. مال، فاطمه(سلام الله علیها) فدکش را برای نصرت خدا داد، آبرویش را هم گذاشت، فطمه(سلام الله علیها)  دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است، بیاید در این بیت الاحزان گریه کند قشنگ نیستا، توی خرابه بوده؛ بیاید بشیند زیر یک درخت گریه کند، قشنگ نیستا، ان هم جلوی مردم، اما گفت اگر این آبرو ارزش دارد باید برای علی(علیه السلام) خرج بشود؛ گریه می کنم مردم بگویند چرا دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دارد گریه می کند. آمد کنار قبر حمزه سیدالشهدا؛ اصلا عرب رفتن زن به قبرستان را برایش سنگین بوده، ولی فاطمه (سلام الله علیها)آمد، گفت اگر آبرویی دارم پیش حمزه بگذار بریا علی(علیه السلام) خرج بشود، هیچ چیز را برای خودم نگه نمی دارم؛ آخرین بخش آبرویش را هم در مسجد وقتی شمشیرروی فرق علی(علیه السلام) بود گفت اگر دست از امام بر ندارید گیسوانم را پریشان می کنم، نفرینتان می کنما، من پیش خدا آبرو دارم؛ گفت باید برای علی(علیه السلام) خرج بشود. دیگر کسی که آبرویش را، یعنی همه ی داراییش را دارد برای خدا خرج می کند، دیگر گفت این جسم نحیف فاطمه که دیگر چی است! بگذار صورتم را برای علی(علیه السلام) خرج بکنم،بازویم را هم برای علی(علیه السلام)  خرج بکنم، سینم را هم برای علی (علیه السلام) خرج بکنم، پهلویم را هم برای علی(علیه السلام)  خرج می کنم؛ اینکه بعضی ها زمان جنگ گفتند خب اقا خیلی خب تو دستت مجروح شد بس است دیگر، ولی شما خیلی در عکس ها می بینید، شهید علیرضا موحد دانش را می بینید یک دستش قطع شده باز می رود جبهه، این ها برای اینکه از مادرشان فاطمه(سلام الله علیها) یاد گرفته اند. حاج حسین خرازی یک دستش قطع شد باز می رود جبهه، یک چشمش درآمده می رود جبهه، یک پایش قطع شده می رود جبهه، چرا؟ می خواهد حق نصرت را ادا کند، چیزی  برای خودش نگه ندارد، نه از مالش، نه از آبرویش، نه از جسمش هیچی نگه ندارد، این قدم سوم است.

قدم چهارم: این است که وقتی حق نصرت را ادا می کند تازه خودش را طلب کار نمی داند، به علی(علیه السلام) می گوید حلالم کن، علی نتوانستم آن کاری را کاری را که می خواستم بکنم، بکنم. مادر سه شهید می آید پیش امام، می گوید آقا با دست های خودم بچه هایم را گذاشتم در خاک، امام گریه می کنند، می گوید آقا نشد، من بچه هایم را دادم که ولیّ خدا گریه نکند، من طلبکارنیستم، من بچه ی دیگری هم داشتم می فرستادما، ولی تو گریه نکن، یک بار ولیّ خدا گریه کرد است برای همه ی عالم بس است، گریه نکن آقا جان. قدم چهارم این است که (خیلی قشنگ است) باز از کی یاد گرفتند؟ فاطمه « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً*إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً » یک ذره توقع ندارد، چی است، من بدهی ام را دادم. نصرت خدا یعنی پرداخت بدهیمان به خدا، من وجودم را از خدا دارم،« انا لله» این حق نصرت است، نه اینکه بگویم حالا من جانباز شدم طلبکار هستم، آقا نظام باید بریزد به پای خانواده های شهدا، باید بریزد به پای جانبازها، باید بریزد به پای آزادگان، باید بریزد به پای ایثارگران، ولی این جامعه خودشان را طلبکارنمی دانند؛ نظام باید حق این ها را ادا کند، وظیفه ی نوکری این ها را داشته باشد، نظام اسلامی باید بداند خانواده شهدا، جانبازان، ایثار گران و رزمندگان، ولی نعمت این مملک هستند، ولی این ها خودشان را طلبکار نمی دانند، خدا برای فاطمه می گوید « لَوْلاکَلَما خَلَقْتُکُما » اگر فاطمه(سلام الله علیها) نبود شما دوتا را هم خلق نمی کردم(به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین(علیه السلام)می گوید)، ولی فاطمه(سلام الله علیها)خودش را طلبکار نمی داند، امام حسین(علیه السلام) خودش را طلبکار نمی داند، امام حسین(علیه السلام) هر چه در کاسه اش بود برد مردم.

علی را در غیر خم نبی بگرفت روی دست /  ولی من روی دست خود، علی اصغرآوردم

علی انگشتر خود را به سائل داد اما من / برای ساربان انگشت با انگشتر آودم

برای آن كه همدردی كنم با مادرم زهرا / برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم (هرچه داشتم اوردم ولی طلبکار نیستما. این حق نصرت است. )

1.توبه کنم 2. اعتقادم را درست کنم 3. هر چه دارم بیاورم 4. طلبکار نباشم

5.یک کاری کنم که بعد از مرگ من هم این نصرت ادامه پیدا کند( با وصیتنامه). آخ فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) چه کار کرد با وصیتش؛ گفت علی جان، من را شبانه غسلم بده، شبانه کفنم کن، شبانه دفنم کن. من با یک عالم اهل سنت خلی مودبانه، بدون جسارت صحبت می کردم، گفت این حرف ها چی است که شما می زنید نسبت به دختر پیامبر؟! مگر می شود کسی چنین جساراتی بکند؟! گفتم قبل، فرض می کنیم که هیچ کدام ازاین اتفاقات کوچه و خانه و آتش در اتفاق نیافتاده؛ فقط یک سوال می کنم، می شود بگویید که چرا دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را از تشییع جنازه اش و از زیارت قبرش 1400سال است محروم کرده؟ بی دلیل این کار را کرده؟! سرش را انداخت پایین، گفتم پس یک خبری بودها، فاطمه (سلام الله علیها)با وصیتش نصرت کرد علی(علیه السلام) را، می دانست یک روزی وقایع صدراسلام مورد انکار قرار می گیرد؛ گفت یک وصیتی بکنم که هیچ کس نتواند خدشه کند، شهدا هم همینطور با وصیتشان، ببین چه کارکردند این بچه های شانزده هفده ساله؛ یک جملاتی نوشتند که امروز به درد انقلاب داردمی خورد، امروز امام جامعه ی ما دارد می گوید این همه کتاب می خوانید، مطالعه می کنید، یکی از این وصیتنامه ها را هم بردارید مطالعه کنید، بخدا اگر مسئولین، بخدا اگر مردم، بخدا اگر جوان ها، بخدا اگر همه، شبی، نه هفته ای یک خط وصیتنامه شهدا را بخوانند ما حق نصرت را می فهمیم.

خدایا به آبروی فاطمه به ما توفیق ادای حق نصرت ولی خودت را به ما عنایت بفرما.

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ یا قُرَّةَ عَینِ الرَّسوُلِ. بریم مدینه، اما برسیم در خونه ی فاطمه(سلام الله علیها) اعلام می کنند تشییع جنازه مادرمان به تعویق افتاد . یا سیدتنا و مولاتنا ان توجهنا و ستشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدّمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله.

که دیده در دل شب بلبلی را            /     به زیر گِل نهان سازد گُلی را

به روی شانه ها تابوت می رفت      /     فغان تا عالم لاهوت می رفت

دریغا از علی با آن دلیری               /    کند تابوت زهرا دستگیری

علی خود را به غم دم ساز می کرد    /   کفن از روی زهرا باز می کرد

غم پروانه اش بی تاب می کرد         /   علی را  قطره قطره آب می کرد

(تا کفن را باز کرد شاید این جمله را فرمود)

 صورت ماهت چرا شد کبود           /   فاطمه جان مگر علی مرده بود

آخه یک صاحب نام، یک مدال آور از دنیا می رود همه می سوزند، یک مادر از دنیا می رود همه می سوزند ولو عمرش خیلی زیاد باشد ، اما مادر ما را جوان مرگ کردند، در جوانی کشتنش؛ اگر مادرمان انقدر جوان نبود شاید انقدر نمی سوختیم. این مادر جوان آی مردم بار دار هم بود کشتنش، باز اگر بار دار نبود شاید انقدر نمی سوختند بچه های فاطمه. این مادر جوان باردار را جلوی شوهرش بهش جسارت کردند، جلوی بچه هایش جسارت کردند. زبان حال بچه ها این بود، من را بزنید مادرم را نزنید؛ اما بازهم می خواهد حق نصرت علی(علیه السلام) را ادا کند. باز هم برای علی(علیه السلام) غصه می خورد فرمود نه بر سینه نه بر بازو نه بر پهلو دل من بیشتر دل من بیشتر بر غصه های شوهرم سوخت . و قدّمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *