سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه

سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه

خانه / پیشنهاد ویژه / سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه

خطبه فدکیه خطبه‌ ای است که حضرت زهرا سلام الله عليها آن را در دفاع از خلافت امام علی علیه السلام در مدینه پیامبر ایراد کردند. این خطبه شامل حمد خداوند و گواهی به وحدانیت او و رسالت پیامبر گرامی اسلام است. در این خطبه قرآن به عنوان عهد الهی معرفی شده و رسالت رسول گرامی اسلام به عنوان سبب نجات از گمراهی و شرک شناخته شده است.

سخنرانی حجت الاسلام میرباقری درباره خطبه فدکیه

پایگاه اطلاع رسانی هیات: خطبه را از دو جهت می توان بررسی کرد؛ یکی شرایط اجتماعی حضرت که در آن شرایط خطبه را ایراد فرمودند و سیر معرفتی آن. مقدمه ای که در واقع مقدمه خطبه حضرت است. حضرت خطبه را با حمد و ثنای خدای متعال شروع می کنند. آن هم حمدهایی که جز در کلمات امیرالمومنین علیه السلام و دیگر معصومین نمونه هایش دیده نمی شود. سپس توصیفی از خدای متعال می آید. این توصیف به بیان هدف خلقت منتهی می شود و غرض از ثواب و عقاب. بعد هم هدف بعثت انبیاء را بیان می کند.بعد به دنبال این مطلب، از رسول گرامی اسلام توصیف هایی می کنند که خدای متعال دنبال این هدف بود و برای این هدف رسول گرامی اسلام را انتخاب کرد. همچنین ویژگی های عالی آن حضرت را توصیف می کنند که این گزینش چرا صورت گرفته و خدا هدفش چه بود و برای این هدف چه کسی را برگزید؟ سپس توضیح می دهند که حضرت چگونه عمل کردند. این مقدمه خطبه حضرت است.

هدف از بعثت حضرت خاتم صل الله علیه و آله و سلم

خدای متعال در بعثت پیغمبر خاتم می خواست که بشریت را به طرف خود هدایت کند و دست بشر را در این مسیر بگیرد. پس پیغمبر خاتم صل الله علیه و آله و سلم که افضل و اشرف انبیای الهی است را برگزید. خدای متعال پیغمبر را فرستاده و بعد فرموده: «یریدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یتِمَّ نُورَهُ»[1] خدا این چراغی را که روشن کرده می خواهد به اتمام برساند.این ندایی که از پیامبر خاتم شروع شده به کجا می رسد؟ باید صبر کنند. جنگ هایی مانند جنگ احزاب پیش می آید. جنگ احد و بدر پیش می آید. گروهی نمی توانند پیش بینی کنند، ولی اولیاء خدا که متولی امور هستند این گونه نیستند. آنها پایان را می دانند که به غلبة مطلق حق می انجامد و دلشان هم به این غلبه مطلق حق مطمئن و امیدوار است. لذا انبیای الهی هم در مسیرشان عجله ای ندارند.

سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه
سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه

شیطان، در راس دشمنان

انبیا وظیفه خود را انجام می دهند و به غلبه حق مطمئن هستند. طرفداران خود را هم امیدوار می کنند. از آن طرف دشمنان هم عده ای خام هستند و در رأس همه آنها خود ابلیس است. همین که در جبهه حق تحرکی پیدا می شود خبردار می شوند. همین که پیغمبر خاتم متولد شدند، شیطان دانست که حادثه مهمی دارد رخ می دهد. لذا وقتی که حوادث مهم رخ می داد، شیطان ناله اش بلند می شد. از جمله یکی از مواردی که بیان می کنند تولد پیامبر خاتم است. دیگری هم بعثت پیامبر خاتم بود.

شامّه های قوی در جبهه حق و باطل

قبطی های مصر تا بعد از این که حضرت موسی آمد و پیروز شد، هنوز احساس خطر نمی کردند. «إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلیلُونَ»[2] عده اندکی هستند که حسابشان را می رسیم. اما فرعون قبل از تولد حضرت موسی، شصتش خبردار شد و شروع کرد به نقشه کشی کردن. پسران بنی اسرائیل را قتل عام کرد تا جلو این تولد را بگیرد. یعنی در جبهه حق و جبهه باطل عده ای هستند که شامه آنها قوی است. حادثه را قبل از وقوع درک می کنند.امام رضوان الله می فرماید: من از روز اول با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم. من از روز اول با رئیس جمهوری بنی صدر مخالف بودم. اینها با اهداف ما یکی نیستند. اینها دنبال کلاهی از این نمد هستند برای خودشان. اگر ما بخواهیم با عینک اینها حوادث را تحلیل کنیم خیلی باید خوش بینانه حوادث را ببینیم و بعد هم همه چیز را توجیه کنیم و بگوییم این آدم آدم خوبی است و حرفش هم بد نیست. ولی اگر از آن عینک نگاه کنیم حرف خوبش بدتر از حرف بدش است.

بعثت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و احساس خطر شیطان

پیغمبر خاتم وقتی آمدند اول کسی که احساس خطر کرد شیطان بود. شیطان از بدو تولد پیغمبر برنامه ریزی را شروع کرد. چون با بعثت پیغمبر از خیلی چیزها محروم شد. از جمله شیاطین تا قبل از میلاد پیامبر به آسمانها می رفتند و خبر می گرفتند و در عالم پایین غوغا و فساد می کردند. در آیات قرآن هم به بعضی موارد اشاره شده است. با آمدن پیامبر این حق از او گرفته شد.اکنون شیطان مخفی شده. اکنون تکنولوژی، اسرار شیطان در عالم است. واقعا شیطان هرگز نمی توانست در 500 سال قبل یک ملیون نفر را برقصاند و مشغول لهو و لعب کند. ولی قبلا حضور جدی شیطان در صحنه ها بیشتر بوده. حالا هم گاهی هست، ولی آن موقع بیشتر بود.

سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه
سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه

چگونگی نفوذ شیطان در امت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم

در خطبه صدیقه طاهره چگونگی نفوذ شیطان بیان شده است. باندهایی که با اهداف سیاسی مشخص به پیغمبر نزدیک شدند. اینها می خواستند سر پیغمبر را کلاه بگذارند: «یخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا»[3]، «وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا» به پیغمبر که می رسیدند می گفتند: ایمان آوردیم «وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ» وقتی بین خودشان خلوت می کردند می گفتند: سرشان کلاه گذاشتیم. خدا می فرماید: «اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ»[4] خدا هم اینها را بازیچه گرفته «یخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»[5] اینها می خواهند به خدا خدعه بزنند. وقتی حرف می زدند، پیغمبر سر به زیر می انداختند و گوش می دادند.در شأن نزول این آیه آمده: یکی از منافقین، پشت سر پیغمبر چیزی گفت. از پیغمبر خواستند توبیخش کند. گفت: من چنین حرفی نزدم. حضرت از او قبول کردند. خیال می کرد پیغمبر آدم ساده ای است. نمی دانست که او ختم پیغمبرهاست. پیغمبر از جایی که گمان نمی کرد به حسابش رسید.

جنود ابلیس، تشنگان قدرت

 اگر کسی با این دید به تاریخ نگاه کند، رد پاها را می بیند؛ ابوعبیده، ابوبکر، عمر، اباسفیان و گروهی دیگر که در همه حوادث تاریخی باهم هستند و دست دارند. اینها برای مایی که انقلاب را دیدیم خیلی روشن است که این حرکت ها چگونه واقع می شوند.صدیقه طاهره می فرمایند: در میدان جنگ شوهر من نفر اول بود و اینها همیشه پشتشان به دشمن بود. مترصد بودند کی پیغمبر حق ما را می گیرد. فقط در اندیشه قدرت بودند. اینها می خواستند حکومت دیگری به پا کنند. مثل خیلی از حزب هایی که در انقلاب با امام بودند. اینها واقعا به پیامبر نزدیک شده بودند. نفاق هم به خرج می دادند، ولی هدفشان این بود که هر وقت بتوانند مسیر را برگردانند.به معاویه گفتند: تو که همه کارها را کردی؛ آل علی را از بین بردی؛ هر چه شیعه بود قلع و قمع کردی؛ چرا دست برنمی داری؟ گفت: هر کسی آمده، رفته و مدتی حکومت کرده. این پیغمبر – العیاذبالله – آمده حکومت کرده حالا هم که رفته، اسمش کنار اسم خداست. من تا این اسم را برندارم، ساکت نمی شوم. حرف یزید با سر امام حسین همین بود:

 لَعِبَت هاشمُ بالمُلک فلا

خبرٌ جاء و لا وحیٌ نزل [6]

فردای رحلت پیغمبر هنوز جنازه حضرت روی زمین بود که آنها در فکر حکومتش بودند.

منکر امیرالمؤمنین علیه السلام کافر است

 اینها پیغمبر را قبول نداشتند. «وَ مَنْ جَحَدَکمْ کافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکمْ مُشْرِک»[7] کسی که امیرالمومنین را انکار کند، کافر است. کسی که خدا را قبول داشته باشد امیرالمومنین را هم قبول دارد. وقتی پیغمبر خاتم برای تاریخ نقشه می کشید، اینها هم در فکر محدود خود برای تاریخ نقشه می کشیدند.در لحظات آخر، امیرالمومنین به عمر گفتند: عمر! تو بگو من اشتباه کردم. بیا به مردم اعلام کن که مسأله تمام شد. حکومتت را هم کردی. عمر لحاف بر سرکشید و گفت: من آتش جهنم را می پذیرم، ولی ننگ این که زیر بار تو بروم را نمی پذیرم. یعنی من می خواهم در تاریخ هم آبرومند باشم.

مهار شدن منافقین به وسیله پیامبر صل الله علیه و آله و سلم

خدای متعال با هدفی پیغمبر خاتم را فرستاد. این را خوب ها از روز اول فهمیدند. خود ابلیس هم از روز اول مسأله را فهمید. پیغمبر در فکر نقشه ای دراز مدت و به غلبه مطلق حق می اندیشید.بزرگواری می فرمودند: من موقعی سر یکی از مسائل سیاسی که پیش آمده بود، خیلی ناراحت شده بودم که چرا امام رحمه الله علیه از فلان گروه طرفداری می کنند؟ در حالت خواب یا بیداری صدای امام را شنیدم که می گفت: پیغمبر خاتم برای اینکه سرعت عالم به طرف خدای متعال بیشتر شود، منافقین را تحمل کرد. اینها خیال می کردند دارند سنگ می اندازند. نمی دانستند پیغمبر دارد از اینها استفاده می کند. ما جوری سرشان کلاه می گذاریم که تمام نیروی شان در صف مقابل نباشد.و باز بزرگواری فرمودند: پیغمبر خاتم چه کار کرده که ابن زیاد در مجلسش به حضرت زینب می گوید: دیدی خدا با شما چه کرد؟ مسأله استفاده از منافقان پیش رفت تا پیامبر خاتم امید اینها را کم کم قطع کردند. تا آنجا که علناً خلافت امیرالمومنین علیه السلام رو اعلام کردند. پس نقشه ها کشیدند. اهل تحقیق فرمودند: مسأله مسمومیت پیغمبر برنامه ریزی شده بود.

سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه
سخنرانی میرباقری درباره خطبه فدکیه

ذکر مصیبت صدیقه کبری سلام الله علیها

امشب شب شام غریبان صدیقه طاهره است. امشب امیرالمومنین طبق نقل، 75 روز پس از رحلت پیامبر فاطمه را از دست دادند. اوائل شب بود که حال بی بی سنگین شد. به اسماء فرمودند: سردردی دارم. مدتی استراحت می کنم. تو بعد بیا من را صدا بزن. اگر دیدی جوابت را نمی دهم زود امیرالمومنین را خبر کن. اسماء می گوید: مدتی گذشت. من هم وارد شدم. شاید طبق نقلی که شده حضرت دست مبارک را زیر صورت گذاشته بودند و پاها رو به قبله بود. و با همین هیأت از دنیا رفتند. من وارد اتاق شدم. صدا زدم. روپوش را پس زدم، دیدم حضرت از دنیا رفته اند. خودم را به سینه حضرت انداختم.بچه ها را فرستادند تا امیرالمومنین را خبر کنند. امیرالمومنین علیه السلام تشریف آوردند. آمدند بالای سر فاطمه. وصیت نامه ای زیر سر حضرت بود. چند جمله مختصر در وصیت نامه بیشتر نیست. اشهد ان لا اله الا الله قریب به این مضمون و به توحید و رسالت پیامبر شهادت دادند. بعد علی جان خدای متعال مرا به عنوان همسر تو نه فقط در این دنیا در دنیا و آخرت برگزیده. یا علی شبانه مرا غسل بده، کفن کن و به خاک بسپار. سلام مرا به فرزندان من تا روز قیامت برسان.

نقل کردند امیرالمومنین علیه السلام در حالی که غسل می دادند سر را به دیوار گذاشتند و بلند بلند گریه کردند. بچه های امیرالمومنین تماشا می کنند. دیدند آستین های شان را به دهان گرفتند تا صداشان بلند نشود. عزیزانم! «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکمْ»[8] بیایید از مادرتان توشه بردارید. «إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یدَیهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیاً»[9]به خدا سوگند که دستها را از کفن بیرون آورد و بچه ها را در آغوش گرفت. ندا بلند شد «وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ ینَادِی یا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکیا»[10] بچه ها را از مادر جدا کن. ملائکه آسمان ها تاب و تحمل دیدن را ندارند.

هستی ام بودی رفتی از دستم

تو چرا رفتی؟ من چرا هستم؟

خیز و ای بانو رو سوی خانه

موی زینب را تو بزن شانه

پی نوشت ها:

[1]. التوبة: 32.

[2]. الشعراء: 54.

[3]. البقرة: 9.

[4]. البقرة: 15.

[5]. النساء: 142.

[6]. الاحتجاج، ابومنصور، ج 2، ص 307.

[7]. من ‏لا يحضره ‏الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 613.

[8]. بحار الأنوار، مجلسی، ج 43، ص 179.

[9]. همان.

[10]. همان.

منبع: حوزه

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *