شهادتی که در روضه امام حسین علیه السلام رقم خورد

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / شهادتی که در روضه امام حسین علیه السلام رقم خورد

مادر شهید مدافع حرم گفت: محمد معتقد بود شهید نمی‌شود تا مادر دل از وی نکند؛ من هم در جلسه روضه، به حضرت زینب سلام الله علیها گفتم محمد هدیه ناقابل من به شماست.

«گل انار حسنی مقدم» مادر شهید مدافع حرم «حجت الاسلام محمد کیهانی» در گفت‌وگویی اظهار داشت: محمد مهر، محبت و دلبستگی مادری و دعای من را مانع شهادت خود می‌دانست و می‌گفت: مادر من را رها کن تا شهید شوم، تا شما محبت مرا از قلبت خارج نکنی، به شهادت نمی‌رسم.

وی با اشاره به دوران کودکی فرزند خود ادامه داد: زمانی که محمد می‌خواست به مدرسه برود، هنگام ثبت‌نام به من گفت: مادر، من بزرگ و مرد شده‌ام، نمی‌خواهم شما مرا ثبت‌نام کنید و خودم می‌روم. بیشتر زمان‌ها از مدرسه که می‌آمد یک لحظه تحمل پشت در خانه ماندن را نداشت و از بالای در به حیاط خانه می‌پرید.

حسنی مقدم تصریح کرد: محمد بسیار زیرک و باهوش بود، با این که از 2 برادر خود «علی» و «رحیم» کوچکتر بود؛ خود را بزرگتر می‌دانست و می‌گفت: باید برادرها از من حرف شنوی داشته باشند.مادر شهید مدافع حرم با اشاره به این نکته که از هفت سالگی محمد نماز می‌خواند، ادامه داد: در تمام مراحل و مسیر زندگی محمد پیشتاز و پیشقدم بود، بیشتر از سن خود می‌‎فهمید و عمل می‌کرد.

وی تاکید کرد: توجه و علاقه خاصی به من داشت، بسیار مهربان و عاطفی بود؛ خیلی غیرتی و با تعصب رفتار می‌کرد، دوست نداشت من تنهایی به خانه اقوام بروم؛ می‌خواست همه‌جا همراهم باشد؛ حتی اگر کسی اخم به من می کرد، محمد خیلی ناراحت و عصبانی می‌شد.

حسنی مقدم با اشاره به این نکته که همیشه هدیه روز پدر میلاد «حضرت علی علیه السلام» و نیز روز مادر میلاد «حضرت زهرا سلام الله علیها» را برای ما می‌فرستاد، ادامه داد: حتی یادم می‌آید که در زمان طلبگی با این که خیلی در مضیقه بود، برای هدیه روز مادر انگشتری خرید و به من هدیه داد. برای همه دلسوز و مهربان بود.

مادر شهید کیهانی ادامه داد: فرزندم در طول یک سال مرتب به سوریه می‌رفت و می‌آمد. آخرین مرتبه قبل از اعزام بعد از زیارت «امام رضا علیه السلام» سه روز آمد و اندیمشک کنار ما ماند و بعد به همراه همسر و فرزندان خود به اهواز رفتند. دو روز بعد به محمد تلفن کردم، پاسخ نداد؛ به همسر وی تلفن کردم پرسیدم، محمد به این زودی که به سوریه  نمی رود، وی گفت: محمد تلفن کرده بود؛ شما جواب ندادید، به سوریه رفت. خیلی گریه کردم که چرا محمد این بار که می‌خواست برود، نیامد تا وی را ببینم، هنگام غروب تلفن کرد. محمد از من خواست شیرخود را حلال کنم، می‌گفت من خیلی شما را اذیت کردم، ببخشید؛ وی حرف می‌زد و من فقط گریه می‌کردم.مادر شهید مدافع حرم‌ تصریح کرد: چند روز بعد از رفتن به سوریه دوباره تلفن کرد و گفت: مادر حلالم کن. گفتم حلالت کردم، خودم این رزم و مبارزه در راه خدا و برای حفظ دین اسلام و دفاع از مظلومان را دوست دارم و آرزوی قلبی من گام برداشتن و تلاش در این مسیر است.

حسنی مقدم افزود: هرسال محرم خیمه ابا عبدالله علیه السلام در خانه ما  برپا می‌شود، و محمد گفت می‌آیم و خود را به روضه می‌رسانم؛ ولی روضه تمام شد و وی نرسید.

مادر شهید مدافع حرم با اشاره به آخرین تماس محمد افزود: «مادر دعا کن، شهید شوم؛ اگر شهید نشوم، دیوانه می‌شوم. مادر من را رها کن». من هم روز جمعه در  روضه اباعبدالله علیه السلام شرکت کردم، روبه قبله ایستادم و گفتم حضرت زینب سلام الله علیها محمد هدیه ناقابل من به پیشگاه شماست، قبول کنید، هرطور که شما می‌خواهید، من راضی هستم. روز شنبه ساعت هفت غروب تیر به سر فرزندم  می‌خورد و دم صبح به شهادت می‌رسد.

وی خاطر نشان کرد: در عالم خواب دیدم، محمد مرتب دست به خود می‌گیرد و می‌گوید مامان سرم درد می‌کند من یک قرص دستم بود و مرتب می دویدم تا به محمد قرص بدهم، اما نخورد. صبح که از خواب بیدار شدم، به پدر محمد گفتم، محمد از ناحیه سر تیر می‌خورد و به شهادت می‌رسد و خوابی را که دیده بودم تعریف کردم. حضرت زینب سلام الله علیها فرزندم را قبول کرد و وی به آرزوی دیرینه خود رسید و بعد از سال‌ها مجاهدت و تلاش برای خدا و نجات محرومان که انجام داده بود، سرانجام به ثمر نشست. هشتم آبان 1395 در منطقه 3000 حلب به شهادت رسید.

منبع: دفاع پرس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *