شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود»

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / انقلاب اسلامی / شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود»

شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود» – قسمت اوّل

روز اوّل آبان سالگرد شهادت آيت الله حاج سيد مصطفی خمینی اوّلين فرزند حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه است.

     شهيد مصطفی خمینی‌ در 21 آذر 1309 ه‍ ش برابر با 21 رجب 1349 ه‍ ق در محله الونديه شهرستان قم در منزل اجاره‌اي متولد شد. به مناسبت نام پدر بزرگ پدري‌اش «شهيد سيد مصطفی موسوي‌» او را نيز مصطفی ناميدند. مادر گرامي‌اش خانم خديجه ثقفي در انتخاب اين اسم براي فرزندش مي‌گويد:

«من خيلي دوست داشتم كه نامش مصطفی باشد و نمي‌دانم آقا چه دوست داشتند، ولي من ايشان را راضي كردم و گفتم كه چون نام پدرتان مصطفی بوده است‌، بسيار مناسب است و آقا هم راضي شدند و اسمش را محمد گذاشتيم‌، لقبش را مصطفی و كنيه‌اش را ابوالحسن گذاشتيم‌، ابوالقاسم نگذاشتيم كه هر سه مشابه حضرت رسول صلوات الله علیه و آله نشود.» سيد مصطفی ديرتر از كودكان ديگر زبان باز كرد، به‌گونه‌اي كه تا چهار سالگي فقط چند كلمه را مي‌توانست بگويد؛ اما ديري نپاييد، او را به مكتب‌خانه‌اي در نزديكي منزلشان گذاشتند. اين اقدام تأثير فراواني در حرف زدن وي بر جاي گذاشت و نگراني اطرافيانش برطرف شد.

     او در دامن مادري با تقوا و پدري دانشمند و در محيطي آكنده از معنويت و عرفان رشد كرد. گرچه در بسياري از رفتارهاي فردي و اجتماعي مانند ساير كودكان بود، ولي گه‌گاه با رفتار و كردارش كه از نبوغ و استعدادي سرشار حكايت مي‌كرد، ديگران را به شگفتي وا مي‌داشت‌. مصطفی كودكي لاغر اندام ولي شجاع و جسور بود. پس از طي دوران كودكي راهي دبستان شد. تا پنجم ابتدايي در دبستان «باقريه‌» و «سنايي‌» قم به تحصيل پرداخت‌. در چهارده سالگي به تحصيل مقدمات علوم و معارف ديني پرداخت‌. او داراي نبوغ و هوش سرشاري بود و بدين جهت به سرعت از همرديفان خود پيشي گرفت‌. آية‌الله حاج شيخ جعفر سبحاني از اساتيد بنام حوزه علميه قم و يكي از مراجع تقليد درباره نبوغ او چنين مي‌گويد:

شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود»

«از جمله خصوصيات ايشان در درس‌، در درجه اول استعداد قويشان بود؛ حافظه‌اي قوي هم داشت‌. بيشتر اشخاص خوش فهم و خوش فكر، از حافظه‌اي قوي برخوردار نيستند؛ ولي ايشان در عين حال كه فهمي خوب و دقتي بسيار داشت‌، داراي حافظه خوبي هم بود؛ به همين دليل با اصرار من ؛ ايشان همه الفيه ابن مالك را حفظ كرد و نه تنها حفظ مي‌كرد، بلكه خوب هم مي‌خواند. گاهي كه من مطلبي درباره زندگي علما نقل مي‌كردم‌، ايشان علاقه‌مند شد كه آن بخش از كتاب نخبة‌المقال را (كتابي در موضوع تراجم و رجال‌) كه راجع به علما بود، حفظ كند. بعدها كه معقول را نزد ديگران مي‌خواندند، قسمتي از اشعار منظومه را هم حفظ كرده بودند و مي‌خواندند. هم عمق فكري و هم ذكاوت داشت و در كنار اين دو، داراي حافظه‌اي قوي بود. يكي از مواهبي كه ايشان داشت‌، فكر زايا بود. گاهي در يك مسأله‌، اگر طرف مقابل هم مثل ايشان حال و حوصله داشت‌، شايد يك ساعت و نيم بحث مي‌كردند. ايشان مي‌توانست مسأله را به صورت ممتد با طرف مقابل بحث كند.5» به علت علاقه و استعداد درخشان توانست طي مدت دو سال و چند ماه كتابهاي سيوطي‌، حاشيه ملاعبدالله، معالم‌الاصول‌، شمسيه‌، مطول و بخشي از شرح لمعه را به پايان برساند.

     در هفده سالگي‌، پس از پايان دوره مقدمات حوزه معمم شد خانم فريده مصطفوي‌، خواهر ايشان در اين مورد مي‌گويد: «… به ياد دارم در روزي كه ايشان ملبس شد، حضرت امام در يك مجلس مهماني‌، عده‌اي از دوستان را براي ناهار دعوت كردند تا ايشان تشويق شود و با تشريفات خاصي عمامه بر سر ايشان گذاشتند. اين براي ما يك خاطره جالبي بود كه مي‌ديديم‌، او با شادي و خوشحالي زيادي با لباس جديد از مهمانها پذيرايي مي‌كند.»

     دوره سطح حوزه را به مدت پنج سال نزد حضرات آيات‌: مرتضي حائري يزدي‌، محمدجواد اصفهاني‌،شهيد محمد صدوقي و سيدمحمدباقر سلطاني فرا گرفت‌. ضمن اشتغال به فراگيري فقه و اصول‌، فلسفه را نيز نزد آية‌الله سيد رضا صدر آغاز كرد و منظومه حكمت سبزواري را نزد وي فرا گرفت و خود نيز به تدريس آنها در مدرسه حجتيه قم پرداخت‌. پس از آن جهت فراگيري «اسفار» به حوزه درس آية‌الله سيدابوالحسن رفيعي قزويني و علامه سيدمحمدحسين طباطبايي روي آورد.

     سيد مصطفی خمینی در بيست و يك سالگي در درس خارج آيات عظام سيدحسين طباطبايي بروجردي‌، و سيدمحمد حجت كوه‌كمري حضور يافت‌. نزديك به سيزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامي‌اش فرا گرفت‌. از محضر درس آية‌الله سيدمحمد داماد نيز بهره گرفت‌. در آن زمان مرحوم آية‌الله العظمي بروجردي امتحاني را در سطح طلاب شاخص حوزه علميه قم گذاشته بودند كه پس از اعلام نتايج‌، حاج آقا مصطفی خمینی يكي از چهار نفر طلبه ممتازي بود كه معرفي شد.

آیت الله بهاءالدینی: حاج آقا مصطفی از نوادر اعصار می باشد.

برفراز كرسي اجتهاد

      حاج آقا مصطفی پس از تلاش فراوان در 27 سالگي به درجه اجتهاد نائل آمد، اجازه اجتهاد او از طرف امام خمینی بود. عارف واصل آية‌الله حاج سيدرضا بهأالديني كه ساليان طولاني با ايشان حشر و نشر داشت‌، در خصوص مقام علمي او چنين مي‌نويسد: «بسمه تعالي‌. الحاج مصطفی آية‌الله جمع بين‌المعقول و المنقول و السياسة الاسلامية و الدينيه في شبابه و بلغ مابلغ من نوادر زماننا بل من نوادر الاعصار و الازمان‌…»

     «آيت‌الله حاج آقا مصطفی دانش‌هاي عقلي و نقلي‌، سياست اسلامي و ديني را در جواني كسب كرد و به آن مراتبي كه بايد برسد، رسيد. او از نخبگان زمان ما بود، بلكه از شخصيت‌هاي برجسته روزگار به شمار مي‌آمد» در مدت توقف دوازده ساله در حوزه نجف سيد مصطفی خمینی به بهره‌گيري از حضور آيات عظام و مراجع تقليد حوزه علميه نجف‌اشرف آقايان‌: سيدابوالقاسم خويي‌، سيدمحمود شاهرودي و سيدمحسن حكيم پرداخت‌. از محضر درس آية‌الله سيدحسن بجنوردي نيز استفاده كرد. مرحوم آية‌الله سيدعباس خاتم يزدي در اين باره مي‌گويد: «مرحوم بجنوردي تعبير فوق‌العاده‌اي در خصوص آقا مصطفی داشت و آن اين بود كه‌: من از ايشان استفاده مي‌كنم ؛ درست همان حرفي كه مرحوم نراقي در مورد شاگرد خود، شيخ انصاري دارد.» سيد مصطفی در سال 1340 ش در مدرسه حجتيه قم به تدريس اصول‌، فقه و فلسفه (منظومه سبزواري ) پرداخت‌. و اسفار ملاصدرا را براي جمعي از طلاب تدريس نمود و حاشيه‌اي نيز بر آن نوشت‌. آية‌الله العظمي خامنه‌اي در خصوص حوزه تدريس حاج آقا مصطفی مي‌فرمايند:

«او يك مدرّس معروف بود. فلسفه درس مي‌داد، فقه درس مي‌داد و به‌عنوان يك چهره برجسته در ميان طلاب حوزه و فضلا و مدرّسين معروف بود.»

     در دوران تبعيد، پس از انتقال از تركيه به عراق‌، در نجف‌اشرف بخشي از وقت خود را به تدريس خارج اصول اختصاص داد. حجة‌الاسلام سيدعلي‌اكبر محتشمي‌پور مي‌گويد:

«در سال 1346 ش‌، عده‌اي از طلاب مبرز و فضلاي سرشناس حوزه نجف از جمله مرحوم حجة‌الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي‌اصغر طاهري (كني‌) و حجج‌اسلام آقايان علي‌پور، سجادي‌، روحاني‌، برقعي و… و اينجانب با توجه به اينكه جاي درس و بحث اصول فقه حضرت امام در حوزه علميه نجف‌، خالي بود و با عنايت به فوق‌العادگي‌ِ مراتب علمي و سيطره و تسلط كامل آية‌الله حاج آقا مصطفی خمینی به علوم و مباحث عقلي و همچنين فقه و اصول و شناخت دقيق ايشان از مباني ارزنده حضرت امام و ساير فرهيختگان حوزه تصميم گرفتيم تا در كنار حضور در محفل درس فقه حضرت امام‌، از حاج آقا مصطفی درخواست كنيم تا درس خارج اصول را در نجف براي طلاب و فضلا شروع كنند كه اين درخواست مورد اجابت معظم‌له قرار گرفت و از آن تاريخ تا پايان عمر شريف و پر بركتشان به مدت ده سال‌، يك دوره اصول فقه را با سبك تحقيقي نوين‌، تدريس فرمودند كه درخشش علمي ايشان بيشتر روشن گرديد و محصول آن‌، مجلدات كتاب «تحريرات في‌الاصول‌» است‌.»

تأليفات

     با اينكه حاج آقا مصطفی هنوز جوان بود، ولي ديري نپاييد كه در زمينه‌هاي تحقيق و تأليف نيز توجه همگان را به خود جلب نمود. مرور اجمالي بر تأليفات ايشان‌، بهترين گواه بر نبوغ و فقاهت پوياي آن محقق و فقيه فرزانه است‌.

1ـ القواعد الحكميه (حاشيه براسفار ملاصدرا)

2ـ حاشيه بر شرح هدايه ملاصدرا

3ـ حاشيه بر مبدأ و معاد ملاصدرا

4ـ كتاب البيع (اين كتاب در سه جلد بوده‌؛ ولي در حال حاضر فقط جلد اول و بحث ولايت فقيه از جلد دوم آن موجود است‌)

5ـ كتاب الاجاره

6ـ مستند تحريرالوسيله

7ـ الحاشية علي‌العروة الوثقي

8ـ كتاب الخيارات

9ـ المكاسب المحرمه

10ـ الواجبات في‌الصلاة

11ـ كتاب الصوم

12ـ تحريرات في‌الاصول (8 جلد)

13ـ كتاب الطهارة

14ـ القواعدالرجاليه

15ـ حاشيه بر مستدرك مرحوم ميرزاحسين نوري

16ـ شرح زندگاني ائمه معصومين

17ـ تطبيق هيئت جديد بر هيئت و نجوم اسلامي

18ـ تفسيرالقرآن الكريم (4 جلد)

19ـ الفوائد و العوائد

20ـ الخلل في‌الصلاة

ازدواج

     حاج آقا مصطفی خمینی در سال 1335 شمسي با خانم معصومه حائري دختر آية‌الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي ازدواج نمود. خانم خديجه ثقفي همسر امام خمینی (رحمه الله‌) درباره چگونگي اين ازدواج مي‌گويد: «يك وقت شايع شد كه با آقا مرتضي حائري وصلت كرده‌ايم‌، به‌طوري كه مصطفی مي‌گويد: وقتي آقاي حائري از صحن حرم بيرون مي‌آيد، رفقا مي‌گويند كه پدر زنت آمد. اين شايعه به گوش آقا رسيده بود و يك شب آقا از من پرسيد كه دختر آقاي حائري را ديده‌اي‌؟ من هم كمي توضيح دادم‌. آقا گفت‌: چطور است اين دروغ را راست كنيم‌؟ گفتم كه هر طوري صلاح مي‌دانيد. فردا صبح هم آقا پيغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پيغام داده بود كه همان شب بروند براي صحبت‌؛ بعد به ما خبر دادند كه مردها رفته‌اند و ما زنها هم بعداً رفتيم و قرار عقد گذاشته شد.»

     اولين فرزند آنها محبوبه بود كه به جهت ابتلا به بيماري مننژيت درگذشت‌. دومين فرزند حسين‌، نام داشت كه هم‌اكنون در كسوت روحانيت است‌. سومين فرزند آنها مريم است كه تا دوره دكترا تحصيل كرده است‌. يورش ناگهاني مأموران ساواك در روز 13 دي 1343 به منزل امام براي دستگيري حاج آقا مصطفی سبب ترس و وحشت همسر او شد كه با سقط جنين و از بين رفتن فرزند چهارم ايشان همراه بود.

آیت الله مصطفی خمینی: نواب سنگ اسلام را به سینه می زد.

مبارزات و فعاليت‌هاي سياسي

فداييان اسلام

     شهيد مصطفی خمینی قبل از شروع نهضت امام خمینی (رحمه‌ الله) تا حدودي با جريان هاي سياسي جامعه آشنايي داشت و نسبت به جريان هاي مذهبي همفكري و گرايش داشت يكي از مؤثرترين تشكل هاي سياسي و مذهبي‌، جمعيت فداييان اسلام بود كه با تكيه بر مباني فكري ديني به مبارزات دامنه‌داري از سال 1320 تا 1334 دست زد. سيد مصطفی با رهبر اين جمعيت‌؛ يعني شهيد سيدمجتبي نواب صفوي آشنا بود و در جلسات آن شركت مي‌كرد. با نفر دوم اين جمعيت نيز كه شهيد عبدالحسين واحدي بود، ارتباط دوستانه و نزديكي داشت‌. آية‌الله صادق خلخالي در خاطرات خود در اين خصوص مي‌گويد: «سيد مصطفی‌ هيچ‌گاه حاضر نبود زير بار ظلم و ستم برود و از اين جهت ايشان‌، بي‌اندازه به مرحوم نواب و مرحوم واحدي علاقه داشت و با آنها در جلسات خصوصي شركت مي‌كرد. مخصوصاً در منزل آية‌الله شهيد صدوقي (قدس سره‌)، كه شهيد واحدي مدتي در آنجا مخفي بود.»

     آشنايي و ارتباط سيد مصطفی با بنيانگذاران جمعيت فداييان اسلام‌، موجب شد كه از همان دوره جواني توجه خاصي به مبارزه با رژيم پهلوي داشته باشد. خود حاج آقا مصطفی خمینی در اين باره مي‌گويد: «جمعيتي در ايران معروف بودند به فداييان اسلام‌، رئيس آنها مردي بود به نام نواب صفوي (مجتبي‌) كه واقعاً دلير و توانا و از روي احساس‌، سنگ اسلام را به سينه مي‌زد و نمي‌توان او را دور از حقيقت دانست‌؛ و مرد شماره دو آنها، دوست عزيز خودم‌، شهيد عبدالحسين واحدي بود. اين طايفه‌، دير زماني در قم زيست مي‌كردند و آن وقت ما قم بوديم و از دور آنها را مي‌پاييديم‌. تا آن كه شبانه‌، عده‌اي با چوب و چماق‌، در پيش چشم چند صد نفر طلبه‌، بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند كه ديگر كار به آخر رسيده‌، ديگر نتوانستند در قم بمانند و در نتيجه رحل اقامت را به تهران بردند…. سرانجام به دست پسر رضاخان جلب شدند و با سكوت مرگبار علما، آنها را تيرباران كردند، گرچه دوست من عبدالحسين را در جاي ديگر از بين بردند و داغش را به دل ما گذاردند…»

لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي

     آية‌الله سيد مصطفی خمینی ‌، در زمان تصويب لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي (شانزدهم مهر 1341) كه طي آن توطئه اسلام‌زدايي و مذهب‌ستيزي رژيم پهلوي‌، وارد مرحله نويني شد و در واكنش به آن‌، مبارزات جدي و رسمي امام عليه رژيم پهلوي آغاز شد به همراه مادرش در عراق به سر مي‌برد و سرگرم زيارت عتبات عاليات بود. ساواك در سند شماره‌: «103 تاريخ 17/3/42» آورده است‌:

     «آيت‌الله خمینی براي آن كه مبارزه خود را حادتر نمايد زن و بچه خود را به اتفاق پسرش مصطفی خمینی به نجف‌فرستاد و در شهرهاي ايران با پيك‌هايي كه مي‌فرستد با علماي زير تماس دارد…»22 در يكي ديگر از گزارشهاي ساواك كرمانشاه به اداره كل سوم در تاريخ 27/11/42 آمده است‌: «محترماً برابر گزارش مأمور ويژه به طوري كه فرزند كوچك آقاي سيداحمد زنجاني اظهار داشته سال گذشته مصطفی خمینی به اتفاق مادرش (فرزند آيت‌الله خمینی‌) به كرمانشاه آمده و چند شب در منزل سيدزنجاني بوده و سپس به عراق رفته‌اند و اضافه نموده كه مصطفی خمینی مخالف دولت است و تعدادي نوار ضبط صوت كه سخنراني‌هاي آقاي خمینی روي آن ضبط شده با خود به عراق برده و در نجف و كربلا به وسيله بلندگو آن را پخش نموده‌…»

     سيد مصطفی خمینی پس از بازگشت از سفر عتبات عاليات‌، در كنار امام قرار گرفت‌، و به فعاليت‌هاي سياسي عليه حكومت پهلوي مشغول شد. حجة‌الاسلام تقي درچه‌اي در خاطرات خود راجع به فعاليت‌هاي ايشان مي‌نويسد: ]در ايام قبل از 15 خرداد 1342[ آن زمان كه در منزلي ـ جنب مدرسه حجتيه ـ به راهنمايي ايشان‌، با جمعي از دوستان طلبه به‌طور خصوصي و مخفيانه در تنظيم متن سخنراني‌هاي امام (ره‌) كار مي‌شد، يكي دو نفر از افراد، صفحات چاپ شدة سخنراني را تفكيك و تنظيم مي‌كردند و يكي منگنه مي‌زد و ديگري جزوه‌ها را شمارش و دسته‌بندي مي‌نمود و آن ديگري براي پخش و توزيع در شهرستانها (بويژه تهران‌) فعاليت داشت و هر يك به نوعي در كمال آرامش و سكوت كه صدا از منزل خارج نشود و خداي ناكرده اتفاقي از ناحيه ساواك پيش نيايد و زحمات هدر نرود، شاهد بوديم كه شهيد حاج آقا مصطفی چون يك مدير و مدبر و يا يك فرمانده عملياتي‌، گاهي شجاعانه مي‌نشست و گاهي اطراف دوستان طلبه قدم مي‌زد و راهنمايي مي‌كرد، افراد را به شوق بيشتر وامي‌داشت و چون به اصل كار معتقد بود و آن را اسلامي محض مي‌دانست‌، با سخنان متناسب و جملاتي از احاديث ائمه اطهار (عليهم‌السلام‌) به افراد اعتقاد بيشتري مي‌بخشيد. گاهي براي رفع خستگي و تجديد ذائقه‌، طنزي را بيان و اديبانه‌، بازگو مي‌كرد… در كار مبارزاتي بسيار با علاقه‌، دلسوخته و عاشقانه تلاش مي‌كرد.»

شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود»

قيام پانزده خرداد

     به دنبال سخنان تاريخي امام خمینی در عصر عاشوراي سال 1383 ق برابر با سيزدهم خرداد 1342 ش‌، در مدرسه فيضيه‌، رژيم شاه تصميم به دستگيري و بازداشت آن حضرت گرفت‌.

     مأموران رژيم نيمه شب 15 خرداد منزل امام (رحمه الله) را به محاصره در آورده‌، ايشان را دستگير و بلافاصله به تهران منتقل كردند. در تهران ابتدا به باشگاه افسران بردند و در سلولي انفرادي زنداني كردند و ساعاتي بعد به پادگان قصر (بي‌سيم‌) انتقال داده و با صدور قرار بازداشت موقت‌، زنداني كردند.

     امام خمینی شب‌هاي محرم در منزل آقا مصطفی مي‌خوابيدند؛ بنابراين نخستين كسي كه در جريان دستگيري ايشان قرار گرفت‌، حاج آقا مصطفی بود. او ابتدا سعي كرد كه از بردن امام ممانعت كند، اما تلاش او بي‌فايده بود؛ زيرا مأموران او را تهديد كردند كه اگر پيش بيايد، به سويش شليك خواهند كرد. امام خمینی نيز وي را از آمدن نهي كردنددستور پدر او را از تلاش براي همراهي با ايشان منصرف كرد. سيد مصطفی با مشاهده اين وضعيت با تمام نيرو فرياد زد : «مردم‌! خمینی را بردند…»

     آقاي محمود بروجردي (داماد امام‌) در خاطرات خود از آن روزها، ضمن تأييد مطالب ذكر شده‌، يادآور مي‌شود كه سيد مصطفی پس از دستگيري امام آرام و قرار نداشت و دنبال راه چاره بود و به نزديكان مي‌گفت‌: «چه بايد كرد؟».

     گرچه آقا مصطفی از ابتداي نهضت امام با ايشان و در كنار ايشان بود؛ ولي از اين پس حضور وي در صحنه نهضت امام‌، وارد مرحله نويني شد. از ساعات اوليه بامداد، مأموريت سنگين خود را در غياب رهبر نهضت شروع كرد. آقاي محمود بروجردي كه از نزديك شاهد فعاليت‌هاي او بوده در ادامه خاطراتش از آن روز، مي‌گويد:

     «مردم گروه گروه جمع شدند و پس از ساعتي حاج آقا مصطفی‌، پيشاپيش مردم قم به طرف صحن مطهر [حضرت معصومه سلام الله علیها] حركت كردند. ساعت نُه صبح‌، صحن مطهر مملو از جمعيت شد. شعارهاي مختلفي به گوش مي‌رسيد. از قبيل «يا مرگ يا خمینی‌!»، «خمینی بت‌شكن آزاد بايد گردد!»، «ما مرجعمان را مي‌خواهيم‌»… شهيد حاج آقا مصطفی روبروي ايوان آيينه در صحن‌، روي يك منبر كوتاهي نشسته بود و مردم او را احاطه كرده بودند. تا اينكه‌، نيروهاي نظامي از هوا و زمين در خيابان هاي قم به مردم حمله كردند و رفت و آمدها به بيت آيت‌الله زنجاني براي تعيين تكليف‌، مرتب ادامه داشت‌، تا اينكه يك نفر از مدرسين حوزه به نام حاج شيخ اسماعيل ملايري از طرف مراجع آمد و پيام داد كه مردم به خانه‌ها بروند. تا دستور بعدي‌، حاج آقا مصطفی در اينجا با سخناني همراه با شدت ناراحتي و گريه از مردم سپاسگزاري كرد و چنين بيان كرد: «من از شما مردم خوب و غيرتمند قم كه به مناسبت بازداشت پدر پيرم اين همه ناراحت و نگران هستيد و اين احساسات را ابراز مي‌داريد، تشكر مي‌كنم‌. اين ادامه حضور شما در صحنه سبب مي‌شود كه پدرم‌، زودتر آزاد گردند و به خدمت شما بيايند.»

     پس از بازداشت امام (رحمه‌ الله) مسئوليت‌هاي گوناگوني پيش‌روي سيد مصطفی خمینی قرار گرفت‌؛ از يك سو بايد براي آزادي امام تلاش مي‌كرد و از ديگر سو شبكه نهضت اسلامي را فعال نگه مي‌داشت و افزون برآنها مديريت بيت امام را برعهده بگيرد.

… ادامه دارد. گروه تاریخ اندیشه معاصر موسسه آموزشی امام خمینی قدّس سرّه الشریف

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *