عاشقی در مسیر اخلاقی شدن و ارزش مداری

خانه / پیشنهاد ویژه / عاشقی در مسیر اخلاقی شدن و ارزش مداری

عاشقی در مسیر اخلاقی شدن و ارزش مداری

عاشقي، راه‌کار اخلاقی شدن

     بعد از اين‌که پذيرفتيم بالاترين کمالي که انسان مي‌تواند به آن نايل شود مقامي است که اسم آن قرب به خداي متعال است و او براي رسيدن به اين مقام بايد رفتارهاي خاصي که موجب رضاي خداست انجام دهد و ارزش‌هاي اخلاقی اسلامي را رعايت کند اين سؤال مطرح مي‌شود که: «چه کنيم که اين راه را بتوانيم بپيماييم؟» طبعا مي‌توان بر اساس آيات و روايات جواب‌هايي به اين پرسش داد، اما باز اين سؤال مطرح مي‌شود که: «چه کنيم تا بتوانيم به اين دستورات عمل کنيم؟ اين راه، راهي است که بايد ما با انتخاب و اختيار خود آن را طي کنيم. چه کنيم که اراده ما به اين کارها تعلق گيرد؟» براي اين منظور روش‌هايي در قرآن کريم و روايات اهل‌بيت صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين و سيره بزرگان بيان شده است که بررسي آن‌ها مي‌تواند راه‌هايي را پيش پاي ما بگذارد، اما نهايتا توأم با نوعي تعبد است. انسان تمايل دارد سرّ مطلب را به خوبي بفهمد. البته مؤمناني که تسليم اوامر اهل‌بيت عليهم‌السّلام هستند نيازي به اين بررسي‌ها ندارند، اما اوّلا: دانستن اسرار و حکمت‌هاي دستورات شرع و راه‌هاي انبيا عليهم‌السّلام براي همه انسان‌ها مفيد خواهد بود. ثانياً: همان‌طور که قبلا هم اشاره کرده بودم جوانان عصر ما خيلي آمادگي پذيرفتن مسائل تعبدي را ندارند و مي‌خواهند خودشان حکمت دستورات را بفهمند. اين خصلت مي‌تواند نشانه رشد عقلاني جوان‌ها باشد و عيبي هم ندارد.

     همان‌طور که اشاره کردم مشکل اين است که بالاخره ما بايد تصميم بگيريم و اين کارهاي اخلاقی را با انتخاب خود انجام دهيم. سؤال اين است که چه فرمولي مي‌توان پيدا کرد که انسان انگيزه پيدا کند که کارهاي اخلاقی و خداپسند را انجام دهد؟ بزرگان و علماي اخلاق زحمت‌هايي کشيده‌اند و راه‌هايي را ارائه داده‌اند که به کمک دانشمندان روان‌شناس مي‌توان آن‌ها را تدوين کرد و به شکل خاصي درآورد. سرّ همه اين راه‌ حل‌ها به اين نکته برمي‌گردد که انجام برخي رفتارهاي اختياري براي انسان آسان‌تر است و انجام آن‌ها باعث مي‌شود که راه براي انجام کارهاي مهم‌تر و مشکل‌تر باز شود. از طرف ديگر براي ترک گناهان هم اگر انسان ابتدا بنا بگذارد که گناهاني که ترک آن‌ها آسان‌تر است را ترک کند به تدريج اراده او تقويت مي‌شود و مي‌تواند گناهاني که ترک آن‌ها مشکل‌تر است را نيز ترک کند. اين دستورات ناظر به چنين روشي است. اما براي انجام همان کارهاي اوليه هم انسان نيازمند انگيزه‌ است. سؤال اين است که اين انگيزه چگونه پيدا مي‌شود؟ براي اين منظور لازم است افعال انسان را تحليل کنيم و ببينيم اصلا انجام يک فعل چه مکانيسمي دارد.

تحليل افعال انسان

     از نظر علمي و فلسفي مي‌توان کارهاي انسان را به دو دسته تقسيم کرد: يکي کارهايي است که به صورت طبيعي انجام مي‌گيرد و ما اصلا از آن‌ها خبر نداريم و اگر قابليت إعمال اختيار هم داشته باشند مانند تنفس، چندان توجهي به آن نداريم. کارهايي هم که به اصطلاح علمي جنبه عکس‌العملي (رفلکسي) دارند در اين دسته قرار مي‌گيرند. اين دسته گرچه خيلي مورد توجه ما نيستند اما به هر حال مي‌گوييم: «ما» اين کارها را انجام مي‌دهيم. اين دسته از افعال اصلا در حوزه اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقی قرار نمي‌گيرند.

     دسته ديگر کارهايي است که ما با آگاهي و اراده آگاهانه آن‌ها را انجام مي‌دهيم. اين دسته مي‌توانند متصف به ارزش و ضدارزش شوند. در انجام اين دسته از اعمال دو عامل مؤثر است: يکي آگاهي به آن عمل و چگونگي انجام آن و ديگري ميل و کشش به انجام آن کار. اما اين ميل ناشي از چيست؟ بدون شک عاملي طبيعي و دروني در وجود ما هست و خداي متعال ما را به گونه‌اي آفريده که برخي امور را دوست داشته باشيم. اما در صورتي که تنها ميلي در انسان ايجاد شود و او کاري را انجام دهد باعث نمي‌شود که کار او اخلاقی شود. مثلا اگر کسي ميل به غذا پيدا کند و غذا بخورد کسي نمي‌گويد کاري اخلاقی انجام داده است، اما اگر ميل به غذا داشته باشيم و غذاي خوشمزه‌اي هم مهيا باشد، ولي به خاطر وجود عنصر نامطلوبي در آن مثل مخلوط شدن با مال يتيم از خوردن آن خودداري کنيم در نظام ارزشي اسلامي کاري خوب شمرده مي‌شود.

عاشقی در مسیر اخلاقی شدن و ارزش مداری

کار اخلاقی، ترجيح ارزش بالاتر

     هنگامي زمينه کارهاي ارزشي و اخلاقی فراهم مي‌شود که دو يا چند انگيزه متزاحم در انسان وجود داشته باشند و انسان يکي را انتخاب کند. اما اين همه مسأله نيست. وقتي اين ترجيحْ ارزشي و اخلاقی است که کار ترجيح داده شده ارزشمندتر از ديگري باشد. به اين معنا که کار ترک شده يا اصلا نامطلوب و ممنوع باشد يا اگر آن کار هم خوب باشد کار ترجيح داده شده بهتر باشد. ايثار از همين قبيل کارهاست. اما منشأ اين ارزش چيست و چه چيزي باعث شده که اين قبيل کارها خوب شمرده شوند؟ در جلسات گذشته مکاتب مختلفي را بررسي کرديم که هر يک در اين خصوص نظري داشتند. ريشه آن مباحث و مکاتب همين سؤال است که اين ارزش ناشي از چيست و انسان بايد چه مقصدي را در نظر بگيرد تا براي رفتار اخلاقی انگيزه پيدا کند.

توسعه در مفهوم «لذت»

     همان‌طور که قبلا عرض شد، تا وقتي که ما کاري را دوست نداشته باشيم براي انجام آن انگيزه پيدا نمي‌کنيم. به تعبير ديگر بايد آن کار براي ما لذت داشته باشد. البته لذت تنها شامل لذت‌هاي حيواني نمي‌شود که همه در ابتدا درک مي‌کنيم و درک آن احتياج به تفکر، حکم عقل و حکم شرع ندارد. مي‌توان گفت: لذت يعني حالتي که با انجام کاري حاصل مي‌شود که موافق وجود و فطرت ماست. اگر اين توسعه را در مفهوم لذت قائل باشيم مي‌توانيم بگوييم: حال خوشي که بندگان خوب خدا در نيمه شب در اثر مناجات با خدا پيدا مي‌کنند هم نوعي لذت است. مفهوم لذت مي‌تواند آن‌قدر توسعه پيدا کند که حتي درباره ذات خداي متعال هم قابل استعمال باشد. برخي بزرگان گفته‌اند: درباره خدا به جاي التذاذ تعبير «ابتهاج» به کار رفته است، اما به هر حال ابتهاج و لذت از يک مقوله‌اند. ما مي‌توانيم مفهوم لذت را توسعه داده بگوييم:‌ وقتي امري با فطرت موجودي موافق باشد مفهومي از اين مقام انتزاع مي‌شود که نام آن لذت است. بنابراين ما هر کاري بخواهيم انجام دهيم و از هر چه که قرار باشد بگذريم بايد براي ما لذتي داشته باشد.

عشق الهي، نابودکننده محبت‌هاي پست

     در مناجات شعبانيه آمده است:‌ «إِلهِى لَمْ يَكُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِكَ؛ خدايا! تنها در وقتي مي‌توانم از گناه دست بشويم که براي محبت خويش مرا بيدار کني.» گناهان، کشش‌ و لذتي دارند که انسان را پاي‌بند مي‌کنند. پس همان‌طور که براي خارج شدن از جاذبه چيزي بايد نيرويي قوي‌تر از نيروي جاذبه آن بر آن وارد کرد، انسان هم براي فرار از جاذبه گناه بايد جاذبه قوي‌تري پيدا کند تا بتواند از گناه صرف‌نظر کند. مسأله‌اي که مي‌خواستم روي آن تکيه کنم مسأله تعارض و تزاحم دو لذت است؛ لذت گناه و لذت انس با خدا. اگر انسان خدا را دوست داشته باشد و مزه انس با خدا را بچشد انجام افعال اخلاقی و خداپسند و گذشتن از کارهاي پست براي او آسان خواهد شد. انسان هر کسي را دوست داشته باشد بسته به مقدار محبتي که قلب او را احاطه کرده کارهايي را انجام مي‌دهد که محبوبش بپسندد. اين محبت مي‌تواند به جايي برسد که در طول شبانه‌روز هيچ فکري جز رضايت محبوب براي انسان باقي نگذارد. کسي که چنين محبتي از خدا در دل داشته باشد ديگر مشکلي نخواهد داشت و نيازي به تلاش فراوان، برنامه‌ريزي و … براي اطاعت او و ترک معصيت پيدا نمي‌کند. اما بحث ما يافتن راه‌کار براي کساني است که هنوز چنين محبتي ندارند. تعجبي هم ندارد؛ برخي افراد که در سلک اهل علم هم بودند مي‌گفتند: «اصلا دوست داشتن خدا معني ندارد. دوست داشتن خدا به معناي دوست داشتن نعمت ها و پاداش‌هاي خداست!» ما الحمدلله از اصل مسأله دور نيستيم و مي‌دانيم که دوست داشتن خدا، هم وجود دارد هم بايد خدا را دوست داشت. قطره‌اي از آن محبت هم در دل ما وجود دارد، اما بايد به جايي رسيد که با ياد خدا و توجه به خدا بر همه گناهان غلبه کرد.

عاشقی در مسیر اخلاقی شدن و ارزش مداری

منطق لذت، راه‌کار کسب انگيزه کارهاي اخلاقی

     در ابتداي راه و پيش از تربيت ديني، لذت‌هاي حسي بر اکثر انسان‌ها غلبه دارد، اما به تدريج که انسان رشد عقلاني و اجتماعي پيدا مي‌کند لذت‌هاي ديگري را هم حس مي‌کند. بنابراين براي صرف‌نظر کردن از برخي لذت‌هاي مادي نامطلوب و غيراخلاقی، انگيزه‌ رسيدن به لذت‌هاي مادي بالاتر مي‌تواند انسان را ياري کند. انسان به راحتي چلو کباب را بر نان کپک‌زده ترجيح مي‌دهد. تربيت الهي و اسلامي هم براساس همين اصول و واقعيت‌هاي فطري شکل گرفته است.

     با توجه به اين مقدمات بار ديگر موضوع بحث اين جلسه را مرور مي‌کنيم: «چه کنيم که بتوانيم ارزش‌هاي اخلاقی را در زندگي خويش پياده کنيم؟» جواب اين پرسش اين است که در ابتدا انسان بايد سعي کند که به لذت‌هاي بالاتر از لذت گناه توجه کند و لذت‌هاي پست را براي رسيدن به آن لذت‌هاي ارزشمندتر ترک کند تا کار او اخلاقی و ارزشمند شود. مضمون بيانات قرآن کريم، به خصوص در آياتي که در مکه نازل شده‌اند، توجه دادن به همين ‌لذت‌هاي ارزشمندتر است. از اين رو وقتي سخن از نعمت هاي بهشتي مي‌شود نعمت هايي را ذکر مي‌کند که از سنخ لذت‌هاي دنياست و انسان به آن‌ها تمايل دارد (وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ؛1 مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى‏2).

     براي انساني که وجود اين نعمت ها را باور کند، گذشتن از لذت‌هاي کمتر، آسان مي‌شود. پس راه‌کار تربيتي براي ايجاد انگيزه انجام دستورات اخلاقی، توجه‌دادن انسان‌ها به لذت‌هاي بالاتري است که در صورت ترک لذت‌هاي کمتر نصيب‌شان مي‌شود. خداوند متعال هم مي‌داند ما چگونه موجودي هستيم. از اين‌رو با همين روش با ما رفتار مي‌کند. وعده‌هاي الهي عين واقعيت است، ولي بيان مکرر آن براي تشويق و ترغيب ماست. اما کساني که کمي فکرشان عميق‌تر و همت‌شان بلندتر است و روابط عاطفي را خوب درک مي‌کنند توجه به اين نعمت ها محبت صاحب آن‌ها را در دلشان زياد مي‌کند.

آيا بخشنده نعمت، دوست‌داشتني نيست؟!

     خداوند سعي مي‌کند نعمت هاي خود را براي بندگانش ذکر کند تا او را دوست بدارند. خداوند به حضرت موسي -علي نبيّناوآله‌وعليه‌السّلام- وحي فرمود: «موسي کاري کن که مردم مرا دوست بدارند!» موسي عليه‌السّلام عرض کرد: «خدايا! چه کنم که مردم تو را دوست بدارند؟» خداوند فرمود: «نعمت هاي من را به ياد آن‌ها بياور!»3

     ما به درستي درباره نعمت هايي که اطرافمان را فرا گرفته است فکر نمي‌کنيم. اگر واقعا فکر کنيم محبتمان به خداي متعال افزايش مي‌يابد. درباره همين چشم، گوش، دست، پا، هوايي که تنفس مي‌کنيم، آبي که مي‌آشاميم و … بايد فکر کنيم و قدر آن‌ها را بدانيم. قرآن مي‌فرمايد: «أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ؛4 اگر روزي آبي که از آن استفاده مي‌کنيد فرو برود و ديگر در روي زمين وجود نداشته باشد چه کسي براي شما آب مي‌آورد؟» وقتي آب کم يا آلوده مي‌شود، يا وقتي هوا کثيف و تنفس مشکل مي‌شود، آن‌وقت مي‌فهميم که آب و هواي سالم و فراوان چه نعمت هاي بزرگي هستند. وقتي يکي از دوستان ما نياز کوچکي از ما را برآورده مي‌کند چه قدر ممنون او مي‌شويم و از او تشکر مي‌کنيم؟! ميليون‌ها بلکه ميلياردها نعمت در هر لحظه‌اي ما را احاطه کرده است. آيا نبايد کسي را که اين‌ نعمت ها را به ما مي‌بخشد دوست داشته باشيم؟!

     خداوند متعال در همان سوره‌هاي مکي و آيه‌هاي اوليه‌اي که براي همان مردم مشرک خوانده مي‌شد مي‌فرمايد: فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ * الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ؛5 خداوند از رسولش مي‌خواهد که براي آن‌ها سال‌هاي گرسنگي، قحطي و خشک‌سالي را يادآوري کند و کسي را به آن‌ها يادآور شود که به آن‌ها غذا رساند و آن‌ها را نجات داد و در مقابل دشمنان آن‌ها را امنيت بخشيد. چرا خداوند اين نعمت ها را يادآوري مي‌کند؟ او مي‌خواهد در دل آن‌ها انگيزه شکرگزاري ايجاد کند (فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ). وقتي انسان صاحب اين نعمت ها را بشناسد در دل او احساس شکر و قدرداني پيدا مي‌شود. خداوند با ذکر اين نعمت ها مي‌خواهد محبت خويش را در دل مردم مکه بکارد و آن‌ها را آماده پرستش خود کند؛ چراکه اگر خدا را دوست داشته باشند طبعا به دنبال جلب رضايت او خواهند بود. وقتي انسان کسي را دوست داشته باشد به گونه‌اي رفتار مي‌کند که طرف مقابل هم او را دوست بدارد (يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه‏).6 لذت محبت طرفيني با هيچ لذتي قابل مقايسه نيست. براي دست‌يابي به چنين محبتي بايد از توجه به همين امور ساده شروع کرد. توجه به نعمت هايي که در آن غرق هستيم؛ توجه به امنيتي که در ميان مجموعه‌اي از کشورهاي ناامن از آن برخورداريم.

و صلّي‌ الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطاهرين

برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد معظم آیت الله مصباح یزدی

پی نوشت:

1) طور، 22.

2) محمد، 15.

3) ارشادالقلوب، ج1 ص116.

4) ملک، 30.

5) قريش، 3و4.

6) مائده، 54.

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *