عرفان در مناجات ماه معظّم شعبان | قسمت دوم

خانه / قرآن و عترت / عترت / عرفان در مناجات ماه معظّم شعبان | قسمت دوم

عرفان در مناجات ماه معظّم شعبان-قسمت دوم

قوله:… و اسمَع دعائی إذا دعوتُک و اسمَع ندائی إذا نادیتک و أقبِل علَیّ إذا ناجیتُک.

     خداوندا… بشنو دعایم را هنگامی که تو را می خوانم و بشنو فریادم را هنگامی که تو را به فریاد می خوانم و به من التفاتی فرما هنگامی که به پنهانی راز و نیازم را بر تو می گشایم.

اصرار در شنیدن دعا

     فقره ای است که در انگیختن سؤال، ستایش انگیز است، چه برای صاحبدلان جوینده همچون عقربه ای است به سوی ژرفای زلال معرفت، زیرا این فقره از دعای شریف به خوبی دلالت می کند که نیایشگر و داعی، مصرّانه از خداوند متعال می خواهد که دعا و ندا و مناجاتش را بشنود و به وی عنایت و التفات نماید، و این چنین خواستنی مشعر بر این است که دعا کننده – و العیاذ باللّه – به معنای «سمیع بودن» خداوند متعال آگاهی لازم ندارد، در صورتی که سمیع بودن خداوند – عزّ و جلّ – از ضروریّات دین مبین اسلام است، و تعبیر «سمیع» در قرآن مجید متکررا آمده است و خداوند متعال را به این صفت بدون هیچ قیدی ستوده است و اینکه حضرت خلیل الرحمن علیه السّلام و زکریای نبیّ – علی نبیّنا و آله و علیه السّلام – خداوند را «سمیع الدعاء» تعبیر کرده اند به مقتضای حال و مقام که حال و مقام دعا بوده تقیید گردیده نه آنکه وصف «سمیع» بالذّات مقیّد و محدود باشد، بلکه همه موجودات اعم از مادی و مجرد در حیطه حضرت سمع خداوند سمیع قرار دارند و جملگی، مسموعات حضرت سمیع می باشند، زیرا در منطق قرآن عظیم همه موجودات بدون استثناء، کلمات اللّه اند: «وَلَوْ أَنَّ مَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»

     و به آن حیثیّتی که کلمات اللّه اند، مسموعات حضرت حقتعالی می باشند، همانطور که همه موجودات معلومات خداوند متعالیند، و سمع و علم واجب الوجود، محیط بر همه اشیا از خرد و کلان است.

     و در احادیث و ادعیه وارده از معصومین علیهم السّلام توصیف خداوند متعال به صفت «سمع» با صیغه های مختلف – الی ما شاء اللّه – آمده است و از دقیقترین تعبیرات در این باره بند نود و نهم از دعای شریف جوشن کبیر است که عرض می کند:

     «یا مَن لا یَشغَلُه سمعٌ عن سمعٍ، یا مَن لا یمنعُه فعلٌ عن فعلٍ، یا مَن لا یُلهیه قولٌ عن قولٍ، یا مَن لا یُغلِّطُه سؤالٌ عن سؤالٍ، یا مَن لا یَحجُبُه شیءٌ عن شیء، یا مَن لا یُبرِمُه إلحاحُ المُلِحّین…».

     ای آنکه هیچ مسموعی و شنیدنی، تو را از مسموع و شنیدنی دیگر، مشغول نمی سازد، ای آنکه هیچ کاری تو را از کار دیگر منع نمی کند، ای آنکه هیچ گفتاری تو را از گفتار دیگر غافل نمی سازد، ای آنکه هیچ سؤالی تو را از سؤال دیگر به اشتباه نمی اندازد، ای آنکه هیچ چیزی تو را از چیز دیگر محجوب نمی نماید، ای آنکه اصرار و پافشاری بندگان تو را نمی رنجاند… و از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمودند: «انّ اللّه تعالی عند لسان کلّ قائل فلیتّق اللّه عبد و لینظر ما یقول.»

     خداوند متعال نزد هر گوینده ای حاضر است، پس باید عبد خداوند متعال، حضرتش را مراعات کند و دقت در گفتار خویش نماید و حفظ حضور کند.

     و با توجه به اینکه این دعای شریف از عترت طاهرین علیهم السّلام به دست ما رسیده و آن بزرگواران بر خواندن این دعا مداومت داشتند، و آنان خزّان علم اللّه می باشند، این سؤال پدید می آید: اصرار و الحاح که خداوند دعا و راز و نیازشان را بشنود یعنی چه؟ با بیان آن پیشوایان بوده که پایه شناخت خداوند متعال مستحکم گردید و آن بزرگواران بودند که صفات و نعوت واجب تعالی را با اسلوب بدیعی تبیین فرمودند که اصحاب برهان از گفتار آنان، در بسیاری از مسائل ربوبی، مبادی براهین را استنباط کردند و اهل عرفان از آن بیانات به فنّ خود رونق بخشیده، و موازینی برای صحت مکاشفات خویش قرار دادند و برای نمونه روایتی که در ارتباط با مسأله ما (سمیع بودن خداوند متعال) است نقل می کنم که در تبیین صفات حقتعالی بیانی است اعجاب انگیز و اسلوبی بدیع.

سمیع بودن خداوند

     امام المحدثین کلینی – علیه الرحمه – در اصول کافی از أبو بصیر نقل می کند که گفت: شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمودند:

     «لم یزل اللّه عزّ و جلّ ربنا، و العلم ذاته و لا معلوم و السمع ذاته و لا مسموع، و البصر ذاته و لا مبصر، و القدرة ذاته و لا مقدور فلمّا احدث الأشیاء و کان المعلوم، وقع العلم منه علی المعلوم و السمع علی المسموع، و البصر علی المبصر، و القدرة علی المقدور…»

     خدای – عزّ و جلّ – پروردگارمان، همواره بوده و علم ذات او بود در صورتی که هیچ معلومی نبوده، و سمع ذاتش بوده و هیچ مسموعی نبوده، و بصر ذاتش بوده و هیچ مبصری نبوده، و قدرت ذاتش بوده و هیچ مقدوری نبوده، پس هنگامی که اشیا را آفرید و معلوم، وجود یافت، از باریتعالی علم بر معلوم و سمع بر مسموع و بصر بر مبصر و قدرت بر مقدور واقع شد… توضیح اجمالی مضمون روایت شریفه این است که: این صفات چهارگانه «علم و سمع و بصر و قدرت» از صفات ذاتیه حضرت واجب تعالی و عین ذات مقدس او است، چنانکه مدلول صریح روایت است، و اصحاب برهان این اوصاف را صفات حقیقیه ذات الاضافه می نامند که شرح آن موکول به مراجعه به محل مربوط است.

اتّصاف به صفات حقیقیه ذات الاضافه

     این صفات چهارگانه ذات الاضافه را ما نیز واجدیم، اما چگونگی اتّصاف ما به این صفات، با اتّصاف خداوند متعال به این صفات، متفاوت است، زیرا در اتّصاف ما به این صفات ذات الاضافه، مضاف إلیها، دخالت دارند، مثلا: حادثه جمعه خونین مکّه معظمه و کشتار صدها نفر از حجاج ایرانی و غیر ایرانی را بدست آل سعود در حین تظاهرات برائت از مشرکین در روز ششم ذیحجه الحرام سال 1407 هجری قمری، همه ما شنیدیم و این حادثه خونین مسموع ما گردید و ما از رسانه های کشورهای جهان و اشخاصی که شاهد و ناظر حادثه بوده و خود مجروح و مضروب شده بودند. آن ماجرای رسوا و اسف انگیز را که آل سعود با آن، روی ابن سعد را سفید کردند، استماع نمودیم، پس ما نسبت به این حادثه دارای وصف شنیدن می باشیم و سامع و شنونده این حادثه هستیم و این حادثه مسموع ما است.

     بدیهی است که از اتّصاف به استماع این حادثه و به عبارتی: در وصف «سامع بودن» نسبت به این فاجعه، وجود خبرهای مربوط به آن دخیل است، پس وصف «سمیع بودن» در ما به نحوی متوقف بر امور خارج از ما است و بدین منوال است، صفات دیگر یعنی علم و بصر و قدرت.

     و اما اتّصاف حضرت باریتعالی به این صفات، به گونه ای که در ما صورت می پذیرد نیست، مثلا اتّصاف حضرتش به صفت «سمع» در مرتبه ذات، بدین گونه نیست که امور بیرون از ذات مقدسش در این اتّصاف دخیل باشند، و اگر چه صفت «سمع» از صفات حقیقیه ذات الاضافه است ولی مضاف بودن سمع و سایر صفات درباره حقتعالی به معنای دیگری غیر معنای مضاف مقولی است، که مصب روایت شریفه، تعلیم آن نوع اضافه است که می شنوید:

صریح روایت این است که ذات متعالیه، عین سمع است بدون دخالت هیچ مسموعی در این نعت و وصف. آنگاه می فرماید:

     با ایجاد اشیا از خدای – عزّ و جلّ – سمع بر مسموع واقع شد. با توجه به اینکه احداث و ایجاد اشیا، عین وجود آنهاست یعنی وجود دادن و وجود یافتن، همان عین وجود معلول است – با توجه به آنچه که قبلا گفتیم که موجودات در منطق قرآن کریم، کلمات اللّه اند و به این لحاظ جملگی، مسموعات حضرت واجب الوجودند – معنای وقوع سمع از باریتعالی بر مسموع که در روایت آمده روشن می شود یعنی رابطه بین سمع ذاتی و بین اشیا با احداث و ایجاد صورت می پذیرد که در واقع عین ایجاد است و همه موجودات قائم بدانند و در منطق قرآن از این رابطه و اضافه به «القیوم» تعبیر شده است:«اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ». نتیجه آنکه اتّصاف خدای – عزّ و جلّ – به این صفات، بر خلاف اتّصاف ما به این صفات است، زیرا آن ذات اقدس، پدیدآور همه معلومات و مسموعات و مبصرات و مقدورات امکانی است و جملگی تجلّی و پرتوی از حسن ازلی آن حضرتند، و رابطه و اضافه آن ذات واهب العطایا به اعیان و اشیا رابطه و اضافه قیّومی است که لزوما بر همه موجودات که متقوّم به آنند، تقدّم بالذات دارد و این رابطه و اضافه است که کسوت مسموعیّت و صفات کمالیه دیگر بر اندام همه حقایق ممکنه پوشانده و به مضاف إلیها، وجود و کمالات وجودی ارزانی داشته است.

     ولی اتّصاف ما به این صفات، به نحوی مرهون سبق وجود اعیان ممکنه و متأخّر از آنهاست، مثلا رابطه و اضافه ای که بین سامع و مسموع، ادراک می کنیم همانا رابطه و اضافه ای است که یکی از مقولات نه گانه عرضیه است که بعد از ادراک وجود طرفین اضافه، مورد انتزاع ما می گردد و سپس طرفین به وصف متضایفین، متّصف می شوند.

     پس اضافه قیّومی، مقوّم مضافٌ إلیها و بخشاینده هستی و کمالات هستی به آنهاست و اضافه مقولی متأخّر از اصل وجود متضایفین است و وجود متضایفین است که منشأ انتزاع تضایف و نهایتا متضایفان به همین وصف انتزاعی متّصف می گردند.

doa’a

     باری این روایت روشن می کند که دعا و ندا و مناجات و دعا کننده و منادی و مناجی، جملگی قائم به حضرت قیّوم سبحانه هستند، و لزوما رتبه قیّومیّت حضرت آفریدگاری – تعالت اسماؤه – بر همه سبق بالذّات دارد، و همه خطورات قلبی اعمّ از خطور ربّانی و خطور شیطانی بالاخره از حضرت واجب الوجود است:«قل کل من عند اللّه»چنانکه صریح دعای صباح أبو الائمّه امیرالمؤمنین علیه السّلام است که عرض می کند: «یا من قرُب من خطرات الظّنون، و بَعُد عن لحظات العیون، و عَلِم بما کان قبل ان یکون» ای آنکه به همه خطورها در حوزه پندارها نزدیکی – نه نزدیکی مکانی که نزدیکی قیّومی – و منزّه از دیدار دیدگانی، و به هر موجودی قبل از تکوّنش در دایرۀ هستی، دانایی.

و للّه درّ القائل:

ای خدا زاری ز تو مرهم ز تو                 هم دعا از تو اجابت هم ز تو

از تست هم انتظار و هم بذل مراد         از تست غم غمزده و شادی شاد

هر جا که دریست بسته یا بگشاده       جز قدرت کاملت نبست و نگشاد

     علی ایّ حال، عترت معصومین علیهم السّلام که ابواب معرفة اللّه اند و حدیث: «لو لا هُم ما عُرف اللّه» که در اصول کافی آمده کافی در این باب است: چگونه می شود که در دعا و اظهار نیاز، با الحاح و اصرار از خداوند متعال سمیع بخواهند که دعای آنان را بشنود؟ در صورتی که خود آن خزائن علم اللّه تعالی با بیان،«و السمع ذاته و لا مسموع» و «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات… و اختلاف النینان فی البحار الغامرات…»

     به ما معنای سمع واجب الوجود را آموختند و قرب قیّومی حضرت حق سبحانه و تعالی را به خواطر ظنون، و به خواندن سینه های سوزان، آویزه گوشمان در صباح و مساء فرمودند و آنان صراط اقوم در معرفة اسما و صفات علیای الهی می باشند؟ گمان می کنم آنچه که در مقاله پیشین در حقیقت دعا گفتم و آنچه که در مقاله حاضر عرضه شد، می توان پاسخ این سؤال را استنباط نمود به این بیان:

     دعای مسموع، یعنی دعای مورد اجابت، آن دعایی بوده که زبان مقال و زبان فطرت و حال با هم متّحد و هماهنگ باشند، بلکه دعای حقیقی همان خواست فطرت است که قرآن کریم اعلام می دارد: «وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»

«این همه نعمت های بیرون از شما را که خواستار شدید، همه را به شما موهبت فرمودند».

و «يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»

اعلان می کند که نه فقط بنی آدم، نعمت های بی شمار را خواستار شدند، بلکه همه موجودات فراز و نشیب دائما در دعا و نیایش و عرض حاجتند.

      و بنابراین، دعا کننده در مورد بحث که عرض می کند: «اسمع دعائی» دعایم را مسموع گردان، ارزشمندترین خواستنی ها را از خداوند متعال می خواهد و مدلول عرضش این است:

     خدایا دعایم را دعای حقیقی ای که زبانه برخاسته از فطرت «اللّه» است قرار ده که مورد اجابت و مسموع حضرتت می باشد، چه القای چنین اخگری در سینه ام و خود سینه آتش افروز و دل سوزناک جملگی از حضرتت نشأت می گیرد، زیرا این تویی که:

هر که را خواهی ز غم خسته کنی راه زاری بر دلش بسته کنی

     و آنکه خواهی از بلایش واخری جان او را در تضرّع آوری خدایا همان گونه که دعای شهدای حریم کعبه ذیحجه امسال که در قنوت نماز عید فطر امسال به درگاهت نمودند:

ادخلنی فی کلّ خیر ادخلت فیه محمّدا و آل محمّد.

خدایا به ما منت گذار کربلای دیگری در حریم کعبه ایجاد کنیم.

     به بهترین وجهی اجابت فرمودی و جوار کعبه را کربلای آنان نمودی و ابن سعود که یک «واو» بر ابن سعد اضافه دارد، ابن سعد این کربلا فرمودی، ای خدا:«اسمع دعائی.»

… ادامه دارد.

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *