فرزندان بیشتر ؛ وقت کمتر

خانه / آموزش / فرزندان بیشتر ؛ وقت کمتر

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزندان بیشتر ؛ وقت کمتر

اگر تعداد بچه ها زیاد باشد، مادر فرصت کمتری برای رسیدگی به همه ی آن ها پیدا می کند. در صورتی که اگر بچه ها دو تا باشند، بهتر می تواند روی تربیت آنها کار کند و در نتیجه کیفیت تربیت بالا می رود. بچه ها در چنین خانواده ای سهم بیشتری از والدین را داشته و بهتر کنترل شده و از محبت و توجه لازم برخوردار می شوند. پس چرا شما اصرار به فرزند بیشتر دارید؟

اول: سبک زندگی و مدیریت زمان

اگر سبک زندگی تغییر نکند، به راحتی نمی توان به فکر زیاد شدن فرزندان بود. در سبک زندگی امروز، مصرف گرایی حرف اول را می زند. بسیاری از غیر ضروری ها ضروری زندگی شده و نیازهای کاذب به شدت از نیازهای واقعی جلو زده؛ به همین دلیل هم دغدغه ها برای اقتصادِ زندگی به شدت رشد کرده است. همین مسئله باعث شده بسیاری از مادران برای به دست آوردن نیازهای کاذب همراه با پدران مشغول کار شوند؛ مثلا داشتن یا نداشتن تلویزیون ال ای دی الان برای برخی از خانواده ها یک دغدغه شده یا داشتن یکی دو دست مبل از باید های خانه شده است؛ در حالی که بدون اینها در زندگی آب از آب تکان نمی خورد.

یکی دیگر از مشخصه های سبک زندگی امروز، جایگاه تلویزیون و به طور کلی رسانه در خانواده است. امروزه تلویزیون یک مسئله کاملا جدی در مدیریت زمان خانواده هاست. تلویزیون خواب مادران را چنان بر هم زده که بسیاری از مادران خانه دار ما را تا ساعاتی پس از نیمه شب بیدار نگه داشته و تا نزدیک ظهر خواب می کند. چرا مادر وقت تماشای سریال را دارد؛ اما وقتی برای بچه ها ندارد؟ مادرانی که روزانه تنها یک ساعت صرف تلویزیون می کنند چند نفر هستند؟ مادرانی که فقط هفته ای یک سریال می بینند چند نفر هستند؟ پدران چقدر وقت خود را صرف تلویزیون می کنند؟ فقط تلویزیون هم که نیست. چقدر از زمان ما در طول روز صرف صحبت های تلفنی می شود؟ چقدر از این مکالمه ها ضروری است؟ بر اساس آمار، متوسط مکالمه ی تلفنی در ایران با تلفن ثابت و همراه به ازای هر نفر 40 دقیقه در روز است؛ در حالیکه متوسط این آمار درجهان ده دقیقه در روز است.[1]

مگر مادران در دهه های گذشته روزشان چهل و هشت ساعت بود؟ پس چرا از عهده ی تربیت بچه ها بر می آمدند؟مادران ما فرزندانی را تربیت نمودند که انقلاب کردند، جنگ را اداره کردند. چه کسی می تواند انکار کند که در آن زمان به جهت نبودن بسیاری از امکانات رفاهی، وقت مادرها بیشتر گرفته می شد؟ مادر دهه پنجاه یا شصت، لباس ها و ظرف ها را چگونه می شست؟ خانه را چگونه جارو می زد؟چند مادر در آن دهه ها از پوشک استفاده می کردند؟ چند مادر بچه شان را کهنه می کردند؟ فاصله سنی فرزندان در آن دهه ها چند سال بود؟ من نمی خواهم بگویم مادر امروز کار نمی کند. به هیچ وجه نمی خواهم منکر زحماتی شوم که مادران می کشند؛ اما باور کنیم که امروزه مادری کردن بسیار آسان تر از گذشته است. مادران ما در گذشته کارهایی داشتند که مادر امروزی فکرش را هم نمی کند. بسیاری از مایحتاج درون زندگی را خود مادرها درست می کردند. اواخر تابستان و اوایل پاییز که می شد در محله ما خانه خانه بود که سبد سبد گوجه می گرفتند و خودشان رُب درست می کردند. در همین ایام بود که ترشی خانه را مادر خانه درست می کرد. زمستان نیامده، زغال می خریدند و می شستند و آن را آماده ی کرسی ها می کردند. آب لیمو و آب غوره و مربا و … را خودشان درست می کردند. یادش به خیر جوراب ها و دستکش ها و شال گردن های مادرانه! چه لذتی داشت لباسهای بافتنی که با دستان پر مهر مادرانمان بافته می شد و سالها تنمان می کردیم. من به خاطر ندارم که شلوار خانگی را از بیرون خانه خریده باشم. همیشه مادرم برایمان شلوار خانگی می دوخت.

چه تعداد از مادران امروزی این کارها را برای فرزندانشان می کنند؟ مادر امروز گرفتار چیست که دائم از وقت کم می گوید؟

مادر امروز اسیر تغییر سبک زندگی است. سبک زندگی امروز وقت مادران ما را به مسلخ برده و قیمه قیمه کرده است.

حرف اصلی ما آن است که آسان شدن بسیاری از کارها فرصتی برای مادرها ایجاد کرده که مادران دهه های گذشته آن را نداشتند. باید از این فرصت ها به بهترین شکل ممکن استفاده کرد.

نگویید دنیا رو به پیش رفت است؛ ما را به عقب بر نگردانید. ما در هر چیزی پیش رفت کرده باشیم، در سبک زندگی پس رفت داشته ایم. پیش رفت در سبک زندگی نشانه دارد. اصلی ترین نشانه ی پیش رفت در سبک زندگی، احساس آرامش است. خودتان به این پرسش ها پاسخ دهید: «شما در گذشته بیشتر احساس آرامش می کردید یا امروز؟ خانواده دیروز ثبات بیشتری داشت یا خانواده امروز؟ آیا طلاق عاطفی و رسمی در گذشته و امروز با هم قابل مقایسه هستند؟»

باز هم کسی نگوید مگر اوضاع اقتصادی امروز می گذارد که دل خوشی هم باقی بماند. بدون هیچ تردید سطح رفاه عمومی و وضع معیشتی مردم در جامعه ما نسبت به دهه شصت به مراتب بهتر است. ما یادمان نرفته صف های چند صد متری نفت را. یادمان نرفته برای گرفتن دو شیشه شیر نیم لیتری که عکس یک گاو رویش بود، صف می کشیدیم. ما دوره کوپن یادمان هست. فراموش نکردیم که برنج، خوراک هر روزمان نبود. وقتی می شنیدیم شمالی ها هر روز برنج می خورند تعجب می کردیم. ما برای حمام رفتن هم درد سر داشتیم و برای صرفه جویی در نفت هم که شده به حمام عمومی و نمره می رفتیم. آیا بچه های امروز فرق حمام عمومی و نمره را می دانند؟ ما یادمان هست که در دوره ای حتی برای گرفتن پارچه معمولی رویه تشک و لحافمان هم در صف می ایستادیم. مبلمان نشان ثروتمند بودن صاحب خانه بود. چند نفر از سی چهل ساله های امروز می توانند بگویند که از دوران کودکی شان پدرشان صاحب ماشین بود؟

ما در سبک زندگی پیش رفت نداشته و به شدت نیازمند به اصلاح سبک زندگی هستیم.

در سبک زندگی امروزی شخصیت اجتماعی معنا و مفهوم اصیل دینی خود را از دست داده است. چه کسی می تواند انکار کند که بسیاری از معضلات ما در زندگی به خاطر فرار از حرف مردم است؟ چشم و هم چشمی ها چه اندازه زندگی ها را تحت الشعاع قرار داده است؟

مهمانی امروز با مهمانی دیروز چه اندازه تفاوت کرده است؟ آیا دیروز هم مهمانی ها تا این اندازه از انسان وقت و حوصله می گرفت؟ چرا امروزه مهمانی ها به عزای ما تبدیل شده است؟

در یک کلام سبک زندگی امروز وقت کُش است. باید سبک زندگی را عوض کرد تا وقتها برکت پیدا کند.

دوم: صرفه جویی در وقت با فرزندان بیشتر

درست است که از یک جهت تعداد فرزندان بیشتر از مادر وقت می گیرد؛ اما وقت های زیادی را هم برای مادر به ارمغان می آورد. در سبک زندگی پدران و مادران ما، فرزدان بزرگتر کمک کار والدیدن در اداره ی امور زندگی بودند. هم در نگه داری فرزند و هم در کارهای خانه عصای دست والدین بودند. به همین دلیل هم بود که بسیار زودتر از امروز برای اداره یک زندگی آماده می شدند. در سبک زندگی امروز فرزند، دیگر کمک کار پدر و مادر نیست؛ به همین دلیل هم دو دهه از عمرش هم که می گذرد، نمی تواند خودش را اداره کند؛ تا چه رسد به یک خانواده!

سوم: پاسخ گویی به نیازهای کودکان با فرزندان بیشتر

کودکان نیاز به بازی دارند. بدون بازی، تربیت صحیح کودک امکان پذیر نیست. بازی هم نیاز به هم بازی دارد. بچه ها وقتی تعدادشان کم باشد باید فکری به حال هم بازی شان کرد. سه راه عمده برای این کار وجود دارد: اول خدا برکت ندهد به این سی دی ها و برنا مه های تلویزیونی و بازی های رایانه ای و … که کار مادران را ساده کرده است .برخی برای این که کودک بهانه بازی نگیرد، فرزندشان را مشغول رسانه می کنند. رسانه ای شدن کودک همان و به بی راهه رفتن تربیت همان.

راه دوم آن است که او را به مهدکودک بفرستیم. مهدکودک در تمدن امروزی یعنی عوض کردن مادر؛ اما با آرام ترین، شادترین و با کلاس ترین شکل ممکن!

راه سوم را کمتر کسی انتخاب می کند. در این راه پدر و مادر خودشان همبازی کودک می شوند. چند نفر پدر و مادر سراغ دارید که این کار را انجام دهند؟

بچه های زیاد به صورت خودکار وقت یکدیگر را پر می کنند. این نکته بسیار مهمی است. یکی از دلایلی که بنده معتقدم تربیت فرزند بیشتر راحت تر است، از این رو است که بچه های زیاد، خانه را برای خودشان مهد کودک می کنند. خواهش می کنم به این نکته توجه کنید.[2]

کاش کمی عمیق تر به مسأله فرزندآوری توجه می کردیم و به این پرسش پاسخی متفکرانه می دادیم؛ آیا برای فرزند دلبندمان هدیه ای بالاتر از یک انسان که برادر یا خواهر باشد وجود دارد؟ اگر بچه های بیشتری داشتیم آیا معضلی به نام اعتیاد به رسانه یا بازی های ریانه ای وجود داشت؟                                                                                                                 

 

[1]پایگاه اطلاع رسانی تبیان tebyan.net

[2] شاید شما بگویید درست است که با زیاد شدن بچه ها، هم بازی زیاد می شود؛ اما خانه شلوغ حوصله می خواهد که ما نداریم. ما درباره ی حوصله هم حرف خواهیم زد. 

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *