قدم به قدم تا ولایت عشق

خانه / مطالب و رویدادها / قدم به قدم تا ولایت عشق

کربلا- امروز میلیون‌ها قدم برداشته می‌شوند تا دل‌های عاشق حسین علیه السلام را به ولایت عشق برسانند.

قدم قدم جلو می‌روند. گاهی می‌نشینند و با گفتن «یا حسین» بلند شده و دوباره به راه می افتند. چهره‌هایشان شاداب است چرا که زائر حسین علیه السلام بر هویت خود گذاشته و با پای پیاده راهی کربلا شده‌اند.
گروه گروه و فوج فوج راهی بهشت روی زمین شده‌اند تا اربعینشان را با عطر حرم امام حسین علیه السلام مطهر کنند. از لهجه‌ها پیداست که از هر قشری آمده‌اند. گروهی سینه زنان به پیش رفته و گروهی نیز به سر می‌کوبند. برخی دیگر نیز با زمزمه‌هایی با مولایشاشن درد دل می‌کنند. عده‌ای هم در حالی که قطره‌های اشک گونه‌هایشان را بوسه می زند یک صدا می‌خوانند: «قدم قدم با یه علم ایشالا اربعین بیام سمت حرم»

آری اینجا کربلا است و امروز هزاران هزار عاشق با کوله باری راهی شده‌اند تا با پای پیاده به بین الحرمین برسند. گرد و خاک و مسیر طولانی در آن‌ها اثری ندارد و تنها عشق رسیدن به معشوق بر سر دارند.
صدای نوحه کاروان‌ها، پذیرایی موکب‌ها از زائران و صلوات‌های مستمر دلت را به اوج می‌برد. هر کس تلاش می‌کند تا از زائران اباعبدالله به نحوی پذیرایی کند. یکی با جثه کوچکش آب تعارف می‌کند و دیگری غذا. یکی اصرار دارد پاهایت را ماساژ دهد و دیگری تلاش می‌کند با یک استکان چای خستگی را از تنت دور کند.
تا چشم کار می‌کند زائر است. جمعیت زیادی حضور دارند.
آمدم عقده دل باز کنم.
آسمانی ابری حاکم است. دختر جوانی در حالی که کوله‌ای به دوش گرفته قدم می زند و اشک می‌ریزد. گاهی سر به آسمان می‌گیرد و نجوایی می‌کند و سپس صورتش را در پشت چفیه اش مخفی می‌کند. با او هم قدم می‌شوم. نا خودآگاه شروع به صحبت می‌کند: «آقا جان آمده‌ام عقده دل باز کنم. مبادا نا امیدم کنی. مولایم تو امضا کنی همه چیز درست می‌شود.»
می‌پرسم چندمین بار است به سفر کربلا می‌آیی. دست به سینه می‌گذارد. از هویدای دل ضجه‌ای می‌کشد و می‌گوید: «اولین بار است به دیدن آقایم حسین می‌آیم. آمده‌ام تا حضرت ابوالفضل واسطه و شفاعتم کند.» به هق هق می افتد و در دنیای خودش زمزمه می‌کند.
با پای دل آمده‌ام
بر روی ویلچر نشسته و پسری جوان آن را به جلو می راند. چفیه ای مشکی بر صورت کشیده تا گرد و غبار آسمان کربلا اذیتش نکند. از ناحیه دو پا فلج است اما بنا به گفته خودش پیاده روی برای حسین پا نمی‌خواهد بلکه دل می‌خواهد.
پرچم کوچکی از نام حسین علیه السلام در دست دارد و مدام صلوات می‌فرستد. اطرافیانش او را حاج احمد صدا می‌کنند. به طرفش می‌روم.‌لبخند شیرینش دلم را گرم می‌کند.

از انگیزه‌اش می‌پرسم. از دور سلامی می‌دهد و می‌گوید: همایش بین المللی اربعین نشان از عشق مردم به ائمه دارد.
وی با بیان اینکه در این پیاده روی‌ها از کوچک و بزرگ و پیر و جوان حضور دارند، می‌افزاید: عشق به حسین علیه السلام از بدو تولد تا سرازیری قبر در وجود انسان‌ها نهفته است.
بغضی می‌کند و می‌گوید: هر کسی در دنیا مشکلی دارد و من هم بر اثر حادثه از ناحیه دو پا فلج شده‌ام و اکنون آمده‌ام تا سرورم درد مرا شفا دهد.
اینجا دل حکومت می‌کند
نگاهی به سیل جعیت می‌اندازم. اشک سد راه نفس‌هایم می‌شود. چه کرده‌ای آقا که برایت میلیون‌ها نفر بی قراری می‌کنند. از بچه‌ای دو ماهه تا پیرمردی ۹۰ ساله حضور دارند. به راستی که اینجا دل حکومت می‌کند. دل که بخواهد قدم‌هایت را به آخرین مسیر ولایت عشق می‌رساند اما با این شرط که تذکره‌ات به امضا رسیده باشد.
دست راستش را به نشانه سلام بر سر گذاشته و گام‌هایش را آهسته و پیوسته بر می‌دارد. هم سو با وی قدم می‌زنم. صورتش از اشک خشک نمی‌شود و هم صدا با کاروان «لبیک یا حسین» را سر می‌دهد.
به گفته خودش دردی کهنه بر دل دارد و برای درمانش آمده است. هر چند مدت با ناله دعا می‌کند: «خدایا همه اولاد را برای والدینشان حفظ کن. اقا جز تو کسی را ندارم. به حق رقیه سه ساله‌ات اولادی به من بده تا مادر بودن را تجربه کنم».
به گریه می افتد و می‌گوید: یا امام حسین برای کربلایت ۲۹ سال بی قراری کردم تا بین الحرمین را قدم بزنم، روا نیست که نوکرت را قبول نکنی».
پیاده روی اربعین حرکت عشق است.

به سراغ دختری جوان می‌روم که ملتمسانه اشک می‌ریزد. فرزند خردسالش را در کالسکه‌ای گذاشته و به جلو هدایت می‌کند. می گویم: پیاده روی با فررزندی کوچک برایت سخت نیست؟ بی درنگ جواب می‌دهد: «هیچ کاری برای رسیدن به امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام برایم سخت نیست».
وی با بیان اینکه وقتی تذکره‌ات امضا می‌شود، مشکل‌های سد راهت خود به خود رفع می‌شود، می‌افزاید: تاکنون به خاطر آوردن دخترم مشکلی پیش نیامده است.
صدایش به لرزه می افتد و می‌گوید: پیاده روی اربعین حرکت عشق است آرزویم دیدن کربلا بود که حاجتم را گرفتم اکنون آمده‌ام تا شفای مادرم را بگیرم.
چادری عربی بر سر کشیده و پی در پی دعا می‌کند: «خدایا قدم‌های پیاده‌ای که برای امام حسین علیه السلام برمی داریم ذخیره آخرتمان شود. خدایا حضرت ابوالفضل علیه السلام در سرازیری قبر به دادمان برسد. خدایا اما حسین علیه السلام همه‌مان را مستجاب الدعا کند».
از سختی‌های مسیر می‌پرسم. نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: پیاده روی بدون شک سختی‌هایی دارد اما عشق به امام حسین علیه السلام است که سختی‌ها را آسان می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: امید است این زیارت‌ها در دنیا و آخرت دست گیری‌مان کند و بتوانیم توشه‌ای برای خود داشته باشیم.
اینجا بوی بهشت می‌آید
اینجا کربلا است. جایی که دلت را بهشتی می‌کند. جایی که هزاران سال‌ها قبل دشمنان بر حسین علیه السلام تازیدند اما امروز محبان چندین میلیونی حسین علیه السلام بر دشمنانش لعنت می‌فرستند. اینجا سرزمین دل‌هاست. جایی که همه با دل می‌آیند تا تذکره بهشتشان را به امضا برسانند… نه، اینجا بهشت خدا روی زمین است چرا که راه عروج به آسمان باز است.

منبع: مـــهـــر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *