قیام امام حسین علیه السلام و صلح امام حسن علیه السلام

قیام امام حسین علیه السلام و صلح امام حسن علیه السلام

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام حسن (علیه السلام) / قیام امام حسین علیه السلام و صلح امام حسن علیه السلام

يعنى اگر از امام حسین علیه السلام تقاضاى بيعت هم نمى كردند و كوفه هم دعوت نمى كردند باز قيام مى نمود؛ اينكه معاويه از وقتی به خلافت رسیده در مدت بيست سال هرچه عمل كرده است بر خلاف اسلام است، جائر است، احكام اسلام را تغيير داده، خونهاى محترم را ريخته است، حالا هم پسر شرابخوار قمار باز سگباز خودش را به زور سر جاى خودش نشانده است. بر ما لازم است كه به اينها اعتراض كنيم

قیام امام حسین علیه السلام و صلح امام حسن علیه السلام

اولين تفاوت اين است كه امام حسن علیه السلام در مسند خلافت بود و معاويه هم به عنوان يك نفر طاغى و معترض در زمان امير‌المؤمنین علیه السلام قيام كرد ..كشته شدن امام حسن علیه السلام در اين وضع يعنى كشته شدن خليفه مسلمين‏ و شكست مركز خلافت. مقاومت امام حسن علیه السلام تا سرحد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود در زمان خودش، نه نظير مقاومت امام حسين علیه السلام. امام حسين علیه السلام وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت موجود؛ اگر كشته مى‏‌شد كشته شدنش افتخارآميز بود ..

حتى امام حسين علیه السلام هم احتراز داشت كه كسى در جاى پيغمبر و در مسند خلافت پيغمبر كشته شود. ما مى‌بینیم كه امام حسين علیه السلام حاضر نيست  در مكه كشته شود … مى‌بینیم امير‌المؤمنین علیه السلام وقتى كه شورشيان در زمان عثمان شورش مى‌کنند فوق ‏العاده كوشش دارد كه خواسته‏‌های آنها انجام شود نه اينكه عثمان كشته شود … خودش فرمود من اين‏قدر از عثمان دفاع كردم كه مى ‏ترسم گنهكار باشم

آيا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، مى‌گفت من مى‏‌ترسم تو خليفه مقتول باشى. اين براى عالم اسلام ننگ است كه خليفه مسلمين را در مسند خلافت بكشند

اگر امام حسن علیه السلام مى جنگيد، يك جنگ چند ساله اى ميان دو گروه عظيم مسلمين شام و عراق رخ مى داد و چندين ده هزار نفر مردم از دو طرف تلف مى شدند بدون آنكه يك نتيجه نهايى در كار باشد. احتمال اينكه بر معاويه پيروز مى شدند – آنطور كه شرايط تاريخ نشان مى دهد- نيست، و احتمال بيشتر اين است كه در نهايت شكست از آنِ امام حسن علیه السلام باشد. اين چه افتخارى بود براى امام حسن علیه السلام كه بيايد دو سه سال جنگى بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار آدم كشته بشوند و نتيجه نهايى اش يا خستگى دو طرف باشد كه بروند سر جاى خودشان و يا مغلوبيت امام حسن علیه السلام و كشته شدنش در مسند خلافت؟

اما امام حسين علیه السلام يك جمعيتى دارد كه همه آن هفتاد و دو نفر است. تازه آنها را هم مرخص مى كند، مى گويد مى خواهيد برويد برويد، من خودم تنها هستم. آنها ايستادگى مى كنند تا كشته مى شوند، يك كشته شدن صد در صد افتخارآميز

سه عامل اساسى در قيام امام حسين علیه السلام دخالت داشته است:

 اول اين كه حكومت ستمكار وقت بيعت مى خواست، امام جوابش فقط اين بود: نه، بيعت نمى كنم، و نكرد. امام حسن چطور؟ آيا معاويه از امام حسن علیه السلام تقاضاى بيعت كرد؟ نه، بلکه جزء مواد صلح بود که بیعت نباشد.

دوم دعوت كوفه بود به عنوان يك شهر آماده. هجده هزار نامه مى نويسند براى امام حسين علیه السلام و اعلام آمادگى كامل مى كنند. اگر امام  ترتيب اثر نمى داد، مسلّم در مقابل تاريخ محكوم بود؛ مى گفتند يك زمينه بسيار مساعدى را از دست داد. و حال آنكه در كوفه امام حسن اوضاع درست بر عكس بود؛ يك كوفه خسته و ناراحتى بود، هزار جور اختلاف عقیده پیدا شده بود آنچنان بد بود که امام حسن علیه السلام وقتی به نماز می آمد زیر لباس های خود زره می پوشید و خطر کشته شدن ایشان وجود داشت و یک دفعه در حال نماز به طرفش تیراندازی شد…

پس بر امام حسين علیه السلام اتمام حجتى بود، در مورد امام حسن علیه السلام بر عكس، اتمام حجت بر خلاف بوده و مردم كوفه تقريباً عدم آمادگيشان را اعلام كرده بودند.

سوم امر به معروف و نهى از منكر بود؛ يعنى اگر از امام حسین علیه السلام تقاضاى بيعت هم نمى كردند و  كوفه هم دعوت نمى كردند باز قيام مى نمود؛ اينكه معاويه از وقتی به خلافت رسیده در مدت بيست سال هرچه عمل كرده است بر خلاف اسلام است، جائر است، احكام اسلام را تغيير داده، خونهاى محترم را ريخته است، حالا هم پسر شرابخوار قمار باز سگباز خودش را به زور سر جاى خودش نشانده است. بر ما لازم است كه به اينها اعتراض كنيم.

ولى معاويه در زمان علی علیه السلام معترض بوده است كه من فقط مى خواهم خونخواهى عثمان را بكنم، و حال [در زمان امام حسن علیه السلام] مى گويد من حاضرم به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره خلفاى راشدين صددرصد عمل كنم، بعد از من خلافت مال حسن بن على علیهما السلام است و حتى بعد از او مال حسين بن على است فقط آنها كار را به من واگذار كنند، همين مقدار، ورقه سفيد امضا فرستاد؛ گفت هر شرطى كه حسن بن على علیهما السلام مايل است بنويسد من قبول مى كنم، من بيش از اين نمى خواهم كه من زمامدار باشم و الّا من به تمام مقررات اسلامى  عمل مى كنم. (تا آن وقت هم كه هنوز صابون اينها به جامه مردم نخورده بود) من مجرى منويّات تو هستم.

اگر امام حسن علیه السلام با اين شرايط تسليم امر نمى كرد، دو سه سال مى جنگيد، دهها هزار آدم كشته مى شدند، ويرانيها مى شد و عاقبت هم خود امام كشته مى شد، امروز تاريخ امام حسن علیه السلام را ملامت مى كرد،

 بنابراين امام حسين علیه السلام يك منطق بسيار رسا و يك تيغ بُرنده داشت: «اگر كسى حكومت ستمگرى را ببيند كه چنين و چنان كرده است و سكوت كند، در نزد پروردگار گناهكار است».

اما براى امام حسن علیه السلام اين مسأله هنوز مطرح نيست. حد اكثر اين مطرح است كه اگر اينها بيايند، چنين خواهند كرد. اينكه «اگر بیایند چنين مى كنند» غير از اين است كه يك كارى كرده اند و ما الآن سند و حجتى در مقابل اينها بالفعل داريم.

اين است كه مى گويند صلح امام حسن علیه السلام زمينه را براى قيام امام حسين علیه السلام فراهم كرد.

منبع:استاد شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام  ص ۸۰ – ۸۶

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *