ماه شب های سوختن و ساختن؛ عقیله العرب (سلام الله علیها)

خانه / پیروان عترت / ماه شب های سوختن و ساختن؛ عقیله العرب (سلام الله علیها)

رسول خدا در سفر است و اميرالمومنين (علیه السلام) و زهراي اطهر(سلام الله علیها) براي ناميدن مولوده ي خويش در انتظار بازآمدن رسول خدا.

و مدينه بهار در بهار به شوق ميلادي فرخنده، غرق در تمنّاي ديدار رسول الله.

چون سه روز بگذشت و رسول خدا از سفر مراجعت فرمود؛ اميرالمومنين علي (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض كرد : يا رسول الله ، حق تعالي دختري به فاطمه ي زهرا(سلام الله علیها) عطا فرموده است، نامش را معين فرماييد.

رسول خدا در گذاردن نام مولوده ي صديقه ي كبري(سلام الله علیها) از خداوند پيشي نگرفت و در انتظار سروش وحي ماند. پس جبرئيل فرود آمد و از جانب خداي بزرگ سلام و درود بر پيفمبر فرستاد و عرض كرد : ” اين كودك را “زينب” نام گذار كه خدا اين نام را برايش اختيار نموده و برگزيده است . ” و سپس آن حضرت را از مصائب و اندوه هايي كه به او روي خواهد آورد خبر داد و آگاه ساخت .

و اين چنين در پنجم جمادي الاولي سال پنجم هجري ؛ هستي ، سوره ي آفرينش را با نام “زينب” به آيه هاي صبر تلاوت كرد و اين گونه واژه ي صبر پيش پاي بانوي كربلا زانو زد و در معنا آبرو گرفت .

زينب ، زينت آسمان و زمين شد و عقيله ي بني هاشم و مؤثقه و عارفه و عالمه ي غير معلّمه و فاضله و كامله .

و آن بانويي كه در ميان خويشاوندانش كريمه و گرامي بود و در خانه اش عزيز و ارجمند .

و آن بانويي كه در گفتار و كردار قابل اعتماد .

و آن بانوي آشنا به اصول و فروع دين .

و آن بانويي كه داناي به تمام علوم است بي آنكه از كسي ، علمي فرا گرفته باشد .

و آن بانوي برتر و داراي صفات حسنه و همه ي خوي هاي نيكو .

زينب ؛ عابده ي آل علي (علیه السلام).

ماه شب هاي سوختن و ساختن كرب و بلا ، آرام نبض هاي بي قرار كودكان دشت نينوا .

شبيه حضرت خديجه الغّري … بزرگ طفلي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) او را بوئيد و بوسيد و به نداي وحي” زينب ” ناميد و فرمود :

” وصيت ميكنم حاضرين و غائبين امّت را كه اين دختر را به حرمت پاس بدارند . همانا وي به خديجه ي كبري مانند است …”

و پنج ساله بودي ، كه خدمت رسول الله رسيد و عرض كرد :

” يا رسول الله ديشب در عالم خواب ديدم كه تندباد سياهي همه جا را فرا گرفت ، بطوري كه همه جا تاريك شد و آن بادِ تند مرا نيز جا به جا نمود . خود را به درخت تنومندي رساندم و پناهنده شدم . فاصله اي نشد كه آن درخت نيز از جا كنده و به زمين افتاد . من به يكي از شاخه ها ي قوي آن درخت متمسك شدم كه آن هم قطع گرديد . دوباره شاخه ي قوي ديگري را گرفتم كه آن تند باد او را هم شكست . از خواب بيدار شدم. “

و اين تمام آن تنهايي ِ نهفته در ديدگان توست ، بانو ، كه اينگونه ترسيم ميشود …

پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اشك از ديدگان مباركش جاري شد و فرمود :

” زينبم ؛ آن درخت بزرگي را كه بدان تكيه زده بودي جدّ توست . و آن شاخه ي قوي بزرگ ، مادرت زهرا ، است و آن شاخه ي تنومند ديگر ، پدرت ، علي بن ابي طالب ، است و دو شاخه ي بعد از آن حسن و حسين ، ميباشند …”

زينب ؛ چگونه بسرايم ” تو” را و ثانيه هاي رفته در برابر وسعت ديدگان ” تو” را ..؟!

از روزهاي سختِ پس از رحلت رسول خدا … از كوچه هاي مدينه … از دستان بسته ي پدر پيشِ نگاهِ حضرت مادر… يا حضرت حسن مجتبي (علیه السلام) يا حسين(علیه السلام) ، ميوه ي دل رسول خدا و يا جريان كربلا …

اين همه جمع در نگاه ِ ” تو” و آن سوي ماجرا “زينبِ تنها” …

كه در اين باب هر آنچه آورده شود ، تنها از مركبِ شناخت ” تو” ، فرود آمدن است و بس .

تمامِ پهنه ي هستي در انتظارِ عطر دل انگيزِ قدوم ات ، بانو .

بانوي مهر و آه ، بانوي كربلا .

انتهای مطلب/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *