متن جلسه آموزش مداحی،مجمع الذاکرین،مورخ 12/آبان و 19/ آذر 1395 ، توسط حاج سعید حدادیان و استاد سید مهدی حسینی

خانه / آموزش / متن جلسه آموزش مداحی،مجمع الذاکرین،مورخ 12/آبان و 19/ آذر 1395 ، توسط حاج سعید حدادیان و استاد سید مهدی حسینی

حاج سعید حدادیان

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

سلام علیکم و رحمة الله

با من بخوانید « فلله الحمد رب السماوات و رب الارض رب العالمین و له الکبریاء فی السماوات والارض و هو العزیز الحکیم».

پیرو سخنان ارزشمند جناب آقای بکائی عزیزمان عرض کنم که اگر سال دیگر این سفر توفیق شد موفق شدید، همه به یاد حضرت زینب سلام الله علیها، شما این صحیفه را ببرید، با امام سجاد علیه السلام ما هم همراهی کنیم و بنای شما این باشد ان شاءالله یک دوره، حالا مثلا بیایید یک کاری کنید، شما از امشب نیت کنید هفته ای یکی از دعاهای صحیفه را، نمی گویم بنشینید با حال بخوانید، اگر این کار را کنید که بسیار عالی است ولی یک مقدار محققانه شروع کنید حداقل یک دعا را در هفته و الا دو ماهه صحیفه حدودا پنجاه دعا است، یک دور همه ی صحیفه را بخوانید؛ حداقل تا آخر ماه شعبان از الان می شود پنج ماه و خورده ای قشنگ می شود پنج ماه و نیم؛ پنج ماه و نیم خیلی فرصت است یعنی ماهی ده دعا، پانزده روز هم اضافی. یک دور کامل صحیفه را بخوانید، بد است شما که دعا خوان هستید مثلا ندانید که ما یک دعایی داریم در صحیفه برای مریض شدن، یک دعا داریم در صحیفه برای اولاد است، یک دعا داریم برای پدر و مادر است، یک دعا داریم دعای توبه است، یک دعا داریم برای ورود ماه مبارک رمضان، یک دعا داریم برای خداحافظی با ماه رمضان است، این ها را ندانید بد است. بعد یک وقت یک دفعه دیدید در همین این مطالعات اجمالی یک دفعه گریبان شما را دعا گرفت و شما را برد در دعا. یک عبارت دعا یک دفعه شما را گرفت و یک دفعه خیس اشکت کرد، یک دفعه می بینی در آن ساعت تمام شیاطین از دور شما می روند، در آن ساعت یک دفعه می بینی ملائک دور تو را می گیرند، نه اینکه بگوییم حالا شما این ها را می فهمی و یا من می فهمم، نه، روایات این ها را می گوید « أَنْتَ اللَّهُ الْمُعْطِي جَلائِلَ النِّعَمِ الْمُكَرَّمَةِ لِمَنْ نَاجَاكَ بِلَطَائِفِ رَحْمَتِكَ » کسی اهل مناجات شود اصلا نور دور آن را می گیرد، دور او را رحمت می گیرد، آدم دیگری دعا از آدم درست می کند.

من یک نکته ای به شما بگویم، اینکه شما در مداحی هم به قدری در صدا و سبک غرق بشوید که از این سطحی که گفتم به عمق نروی مشکل می شود برای شما. دیده شده است که کسی قاری قرآن بوده است دستگاه ها را هم بلد بوده است، صوتش هم خیلی خوب بوده بعد رفته آواز خوان شده است، آن قشرِ آدم را می گیرد، یک سر سوزن سوز باشد از هزار مدل تحریر بهتر است، البته تحریر لازم است، صدا را باید حفظ کرد.

 بسم الله الرحمن الرحیم

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

وارد خانه های پیامبر صلی الله علیه و آله نشوید مگر اجازه دهد. این یکی از آیات نص صریح قرآن است که این ها بدون اذن وارد شدند.

نکته: من چند کلمه امشب راجع به برائت بگویم این ها واجب است شاید به خواندن نرسیم این ها واجب زندگی است. 1- در همین صحیفه و ادعیه ی امام سجاد علیه السلام عباراتی داریم دال بر اینکه من غیر از دشمی با عترت و قرآن هر کسی من را آزار شخصی داده است من می گذرم تو هم بگذر از من بخاطر گذشتم. پس ما تا کجا گذشت داشته باشیم؟ تا جایی که به مکتب ما تعدی نشود، به شخص ما عیبی ندارد ، بگذرید.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خودشان اینگونه بودند تا وقتی به خود ایشان جسارت می شد ایشان کوتاه می آمدند اما به خدا (العیاذ بالله) جسارت می شد ایشان برخورد می کردند، در صورتی هم که به ایشان جسارت می شد اطرافیان وظیفه داشتند برخورد جدی کنند، غرَض اینکه ما در دورانی زندگی می کنیم که امام امت رحمت الله علیه برائت از مشرکین را در مکه اعلام کرد گفت باید باشد. برائت از اسرائیل را با روز قدس اعلام کردند باید باشد، برائت از پهلوی را با انقلاب اعلام کردند باید باشد؛ دوستی ها جای خودش الان بحثمان دشمنی ها است چون « انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم » این را یادمان باشد. این پرچم دست شما است، ما از همین حالا شروع می کنیم نزدیک ترین مسئله ی به ما مسئله ی فتنه بوده است، جلوی چشم ما بعضی از مسئولین ارشد نظام و بعضی از آدم هایی که مسئولیت ارشد داشتند این ها برائت جدی از سران فتنه نداشتند. جلوی چشم ما بعضی از مسئولین گفتند ما اصلا کلمه ی فتنه را قبول نداریم، حالا حساب کنید مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی که آمریکا از ایشان می ترسد، که اسرائیل از ایشان می ترسد، که عربستان وقتی ایشان می فرمایند که اگر جنازه ها را تحویل ندهند برخورد خشن می کنیم سریع می آیند و جنازه ها را تحویل می دهند در داخل با آدم هایی مواجه است که بعضی از این ها در کسوت روحانیت هم هستند (ایهام را در نظر بگیرید) بعضی از این ها از اصحاب امام امت هم هستند (ایهام را در نظر بگیرید)همین این ها شدند مدافع سران فتنه، چند سال می گذرد؟ هفت هشت سال. امام برائت از آقای منتظری و برائت از نهضت آزادی کردند، امام پیش بینی هم دارد که من می ترسم ده سال بعد بخواهند منتظری یا نهضت آزادی را تحریک کنند دوباره بیایند به عرصه ها، درست ده سال بعد در جریانی که دوم خرداد به وجود آورده بود، حماسه اش جای خودش، فضایی که درست کرده بود، در آن فضا یک دفعه ما دیدیم نهضت آزادی را همین ها آزادی دادند، آقای منتظری هم بحثشان آمد دوباره رو ، به دفاع پرداختند، بعد خوشا به حال آنهایی که حواسشان جمع بود صحبت امام را آورند وسط، امام گفته بوده سر ده سال، الان سر ده سال است شما شروع کردید، یعنی آن هایی را که امام آمد برائت کرده، پیش بینی هم کرده است که آقا ده سال دیگر این ها می خواهند بیاورند رو. آقای منتظری مقابل امام ایستاد صف آرایی هم کرد. نهضت آزادی از ابتدای کار مثل امام نبود که امام 1 تکلیف محور بود، کاری به نتیجه ندارد، من وظیفه ام است مقابل استبداد داخلی که می خواهد اسلام را کنار بزند بایستم، مقابل استعمار خارجی که می خواهد بر مسلمین تسلط پیدا کند باید بایستم، این می شود تکلیف محور 2- در چهار چوب اسلام نه یک ذره کمتر و نه یک ذره بیشتر، امام گفت اسلام عزیز، دین خدا 3- معرفت محور، امام نمی گوید گروه ها بیایند بروند انقلاب کنند، می گوید همه ی مردم. نهضت آزادی که آمد روی کار گفت آقا مردم  بروند خانه، آقای بازرگان می گفت بروند خانه مردم ، ما دیگر خودمان مملکت را… امام گفت نه مردم همیشه باید در صحنه باشند، قرار نبود یک حکومتی برود یک حکومتی بیاید، مردم باید حاکم باشند، این از مهم ترین نقطه ی های دعوای امام بود با این ها، که حالا جنایت ها و خیانت هایی که نهضت آزادی کرده است خودش باز یک مقوله ی مفصل است، چه کسانی را از ایران فراری دادند، سران ارتش شاه بودند بعضی از این ها بعدها در دوره ی بنی صدر و… این ها بماند. ولی می خواهم به شما بگویم از این فکر ، امام برائت جُست، ده سال بعد که این ها آمدند وسط، حواس ها جمع بود، اگر برائت همواره نباشد باز دوباره پنج سال دیگر، دو سال دیگر می آورند رو. ما بسیار بسیار دیدیم که راجع به سران فتنه بعضی از مسئولین رده بالای ما آمدند سراغ، محمد رسول الله وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم . این رُحَماءُ بَينَهُم را آوردند أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ را نیاورند، وقتی گفتند رحماء بینهم آقا فرمودند اشداء علی الکفار تان پس چه شد؟! کفران نسبت به نعمت انقلاب کردید، ما تذکر دادیم تذکر ما امر است، انجام ندادید، به شما گفتیم این کاری که دارید می کنید … بعضی از آقایانی که در جریان فتنه بودند به من گفتند سعید به خدا قرار نبود این بشود، ما فکر نمی کردیم این همه ضد انقلاب بیایند پشت سر ما؛ خب حالا دیدی که ضد انقلاب آمده برائت بجوی از ضد انقلاب.                 
بعضی برای رأی ، از ضد انقلاب برائت نمی جویند؛ این فضای خوبی نیست، بعضی ها هم که پهلوی را تطهیر می کنند، این برای امروز. آقایان تفرقه ممنوع، هفته ی وحدت هم از امام است. آقایان شرایط امروزی جامعه جهانی و جامعه ی اسلام ایجاب نمی کند که اختلافات مذهبی فراهم بیاوریم، ممنوع. بی احترامی به مقدسات مذاهب دیگر، ممنوع. اما آتش برائت باید در دل ما و مردمی که سپردند به ما که ما برای این ها بخوانیم شعله ور باشد، اسم نبرید اما عمل شان را تقبیح کنید، خوابتان نبرد. آن هایی که جامعه ی بشری را از نعمت هدایت گری امیرالمومنین علیه السلام محروم کردند، آن هایی که بشر را به ضلالت کشیدند، آن هایی که دستاوردهای بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله را تخریب کردند، کاری کردند که مسیحیت از همان موقع تا کنون ببینید چطور عمده ی اوقات را برتری جُسته از لحاظ حکومتی و اینطور چیزها!            
4- بصیرت محور، امام می گوید من مردم را آگاه می کنم، مردم خودشان عملیات انجام می دهند، خودشان انقلاب می کنند، بیداری بخشیدن و آگاهی بخشیدن، معرفت دادن مردم در صحنه باشند.           
5- تشکیلات داشت امام، سازمان داشت، امام نامه می نوشت به علمای بلاد، انقلاب ایشان بی حساب و کتاب نبود. یک بحثی داریم نامه های امام با آقای فلسفی، شما فکر نکنید که الان است که مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی با بلندگوهای مذهبی و سخن های مذهبی جلسات دارند، امام هم اینطور بود، نامه می نوشت به آقای فلسفی، چه باید بگویی، چه باید بکنی. علمای بلاد را نامه می نوشت… .              
امروز دارید می بینید جلوی چشممان همان هایی که باید برائت کنند دارند شفاعت می کنند. اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود که من را شبانه دفن کن، قبرم مخفی باشد، بخاطر اینکه هیچ کسی فکر نکند که ما گذشیم، از این مطلب ما نگذشتیم، این جزء چیزهایی که از آن بگذریم نیست، ما خاندان کَرَم هستیم، ما خاندان رأفت هستیم، ما خاندان رحمت هستیم، اما ما از این مطلب نگذشتیم.     
 اگر در بازی های سیاسی و پُست گرفتن و در جریان بعضی از این جناح ها قرار گرفتی و یادت رفت که بالاخره مسائلی هم که پیش آمده و… .                  

اما مُحسنیه چطور؟ دو ماه فاطمیه ما برنامه داریم، ضمن اینکه این عنوان وقتی می شود محسنیه یعنی فقط در و دیوار و فقط سقط جنین؛ این چه کاری است که می کنید! ما دو ماه فاطمیه بیت الاحزان می خوانیم، بلال می خوانیم، ملاقات زنان مدینه را که تک تک آمدند یا مثلا اسماء آمده و سلمان آمده، مباحثی که با فضه دارد حضرت، مباحثی که با اسماء دارد حضرت، زن های مختلف که در این صحنه ها هستند، ملاقات سلمان، ملاقات بلال که موفق نمی شود، وداع با امیرالمومنین روحی فداه، وداع با فرزندان صلوات الله علیهم اجمعین و عناوین مختلف، بعضی از جاها که فضا اجازه می دهد آن وقت ما روضه ی حضرت محسن را هم می خوانیم، در و دیوار هم که می خوانیم گاهی حضرت محسن را خیلی نمی گوییم، این به تعظیم حضرت محسن است. مسئله چون مسئله ی ناموسی است و همه هم که نمی توانند این روضه را جا بیاندازند و برپا کنند! اصلا روضه ی حضرت محسن را خواندن، اصلا این هایی که ازدواج نکردند من نمی دانم چطور می خوانند؛ یک حرمت هایی است؛ حالا به بعضی ها اجازه دادند، اما واقعا خیلی ها بدون اجازه می خوانند.

پس یادمان نرود ظلمی که آن دو نفر و دیگران کردند بدون اسم بردن در خیانت و جنایتی که در حق بشریت کردند، در حق اولیای الهی کردند، در حق رسول الله و عترت و قرآن کردند این ها باید گفته شود، با رعایت موازین. یک دفعه ژست روشنفکری کاذب شما را نگیرد.     
مداهنه در قضیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها ممنوع. مداهنه یعنی روغن مالی کردن (ماست مالی کردن) که در سوره ی واقعه هم است؛ بعضی ها قیامت را هم ماست مالی می کنند.   
می خواستند خون محسن، خون حضرت زهرا سلام الله علیها را پایمال کنند، خدا یک بساطی درست کرده است وعاظ محترم، علما و این ها زیر سایه آن ها این ذاکر های امام حسین علیه السلام را هم قرار داده است که این ها پرچم این برائت همیشه باشد.  لذا زیارت عاشورا را هی می خواهند با آن دعوا کنند، حواستان باشد شما ابتلاء پیدا نکنید.

مستمع سوال می پرسد که: گاهی داریم روضه می خوانیم هر کاری می کنیم گریه کنیم گریه مان نمی گیرد دلیلش چیست؟                  
پنج شش مورد است، 1- خستگی، شما دو سه مجلس رفتید مجلس چهارم دیگر اشک ندارید، گریه همه اش اشک نیست، حال بُکا یک حالی است، دیگر شما در مرگ و میرها بودید، مادر طرف، پدر طرف، همسر طرف، اولاد طرف ناله می زند آی بابا جان قربونت برم کجایی بابا، دارد ناله می زند، نگاه می کنی می بینی اشک ندارد، این اشک نداشتن دال بر این نیست که سوز ندارد، یک پیازی است اینجا (در چشم) ممکن است این پیاز آسیب دیده باشد نتواند اشک بریزد، مهم این قطره که نیست، احوال خود طرف باید معلوم باشد. شما بعضی از آقایان علما را نگاه می کردید این ها خیلی اصلا وجودش آبی نداشت که اشک بریزد ولی هق هقی داشت، دروغکی هم رسوا می شود، دروغکی و کشکی و الکی کسی گریه کند رسوا می شود.

اما گریه نداشتند 1- یکی خستگی است 2- کم آبی بدن 3- بی خیالی 4- گناه است، خب کسی می خواهد روضه اهل بیت علیهم السلام را بخواند نباید گناه کند، گناه کرد باید تسویه حساب کند بعد برود روضه بخواند، با استغفار، صدقه، جبران « إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ » این ها را انجام بده. و بعد هم یک چیزی را به شما بگویم که زندگیمان باید آمیخته با امام حسین علیه السلام باشد. زندگی ما باید بُکا برای امام حسین علیه السلام باشد، زندگی ما باید همه اش یاد امام حسین علیه السلام باشد. من یک روضه ای خواندم بیست و هشت صفر هنوز یادم می آید گریه ام می گیرد، اینکه امام حسن علیه السلام ناراحت گریه امام حسین علیه السلام بود، دیگر این را می دانید که بلند شد نشست گفت اینطور گریه نکن من طاقت ندارم، یا امام حسن صحیح و سالم امام حسین دارد گریه می کند بر بالینت تو طاقت نداری، کجا بودی ببینی سراپای وجودش زخم بود گریه می کرد، برای علی اکبر گریه کرد، برای علی اصغر گریه کرد، حسن جان پسر خودت را بغل کرد هنوز میدان نرفته آنقدر گریه کرد، امام حسین غش کرد از گریه، حال امام حسین در قضیه وداع حضرت قاسم، کجا بودی ببینی که دارد از علقمه می آید با آستینش اشک هایش را پاک می کند، این برای من یک مطلبی است، من طاقت گریه تو را ندارم، پس حضرت زینب چه کرد این اشک ها را، پس اباالفضل چه کرد دید این اشک ها را، پس ما باید چه کنیم حالا که در حیاتمان شنیدیم اشک امام حسین در آمد. این نکته است.

حساب شما با بقیه مردم فرق می کند، نمی توانی برو، ولی اگر آمدی شب و روز ما باید گریه بر حسین علیه السلام باشد؛ شاید اینکه امام زمان ارواحنا فداه شب و روز گریه می کند برای جدش حسین علیه السلام تقسیم هم کرده است در این نوکرهای امام حسین علیه السلام. ما باید عمرمان بُکا برای حسین علیه السلام باشد

بعد هم این ها باید با سوال باشد، مقتل را می خوانید ، عجب اینطوری شد؟! نمی شد یک طور دیگری بشود؟! شما الان نگاه کنید بعضی از مقاتل مثلا من امسال دیدم می گویند حضرت زینب سلام الله علیها خودش بچه ی فاطمه ی صغیره را با خودش برد در گودال کناره جنازه، خیلی حرف است، همه می گویند زن ها تشییع جنازه نیایند که با قبرستان و جنازه سر و کار نداشته باشند، بعد بچه را بر می داری می بری… . این ها سوال است دیگر، چون آن ها کار خدایی ناکرده بیجا نمی کنند، این بچه باید برود، پس این بچه یک مقام ویژه دارد که می تواند برود در گودال، اگر کسی بخواهد این بچه را تحقیر کند شماها باید قد علم کنید نگذارید، دست می کشید بر بدن امام حسین علیه السلام به خودش می مالید. از حالا به بعد هر وقت خواستی بروی حرم امام حسین علیه السلام دست کشیدی به در مالیدی به صورتت یاد این صحنه باش که دختر امام حسین علیه السلام دست می مالید به زخم امام حسین علیه السلام … دیگر ببین ورود به کربلا چطوری بود. ما باید شب و روزمان گریه بر امام حسین علیه السلام باشد، بعد هم یادتان باشد ما برای امام حسین علیه السلام کم گریه کردیم مبادا در مجلس کسی باشد بیشتر از تو گریه کند بر امام حسین علیه السلام اینطوری غبطه بخور، نه من باید بیشتر گریه کنم. و مقدمه ی اهل باطن گریه بر حسین علیه السلام است، نه تو بخواهی بلند گریه کنی، باید یک طوری مانوس بشوی، یک طوری بروی در کار روضه صدای ناله ات در بیاید نه اینکه تو داد بزنی، بعضی از مصائب صدای ناله ی آدم را در می آورد.

5- از نظر فنی آدم نتوانسته تفکیک کند بین خواندنش و حال شخصی خودش، هنر شما این است که حال شخصی خودت را با خواندنت تفکیک کنی.

ما باید در مجامع عمومی احوال شخصی خودمان را، حالا در قالب فن و فوت و هنر مداحی یک مقدار تنظیم کنیم.

کسانی که در این یک سال کلاس آمدند بگوید چه استفاده ای کرده اند.

یک حمد و سه قل هو الله و یک اناانزلناه برای اموات، شهدا، امام بخوانید، یک حمد هم شفای مرضی و جانباز ها و سلامتی آقا امام زمان و عالمان ربانی و رهبر عزیزمان.

اللهم عجل لولیک الفرج

استاد سید مهدی حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله

  • اهمیت شعر خوب

امروز من می خواهم یکی از مباحثی که سال ها پیش در محضر آقای انسانی و دیگران آموختم را به عنوان مقدمه و به عنوان یک شاخه اصلی برای ورود به بحث ادبیات مطرح کنم.

یکی از نکات مهم من به عنوان مقدمه عرض کنم، چون معلم ادبیات هستم و جناب آقای حدادیان هم شاید دغدغه هایشان در مورد شعر، در لا بلای شعرهایی که معرفی می کردند مطرح کردند، من این ها برایم مهم بود که مثلا به شما شعر می دهند و بعد می گویند من پشیمان هستم که چرا شعر را دادم! نمی دانم این نکات را شما دقت دارید یا نه! فضای شعر امروز، فضای مداحی امروز یک مقدار فضای آشفته ای است و متأسفانه نگاه بعضی از مداحان به شعر یک نگاه سطحی است و نه فقط به شعر، به ادبیات. چون قبلا من اینجا محضر دوستان عرض کردم که شما هر جای مداحی باشید دارید از ادبیات استفاده می کنید، چه وقتی که دارید شعر می خوانید و چه وقتی که دارید حرف می زنید. و حوزه ها را هم برای شما شمرده ام دیگر، آن هشت شاخه را شمرده ام برای شما که یکی انتخاب شعر است، یکی از آن ها درست خوانی شعر است، زیبا خوانی شعر است، مهندسی اجرا است و بحث شناخت شعر است، فهم شعر است، که به هر حال درست است که ما از مداح ها انتظار نداریم مثل آقای حدادیان باشند و شعر را هم بشناسند، خب ایشان شاعر هستند و بعد مداح هستند، صاحب مجموعه ی شعر هستند ولی حالا یک مداحی قرار است شعر بخواند به این معنا نیست که نسبت به شعر بی تفاوت باشد، دو راه دارد یکی اینکه با مشاور شعر مشورت کنید، مشاور شعر یعنی کسی که شعر شناس است نه به عنوان کسی که شاعر است، چون ممکن است یک فردی شاعر باشد اما شعر شناس نباشد ذوقی و به صورت طبع خداداد شعر بگوید، اما آنچه که مهم است این است که شما از فردی که شعر شناس است مشاوره بگیرید، در همین عرصه هایی که مطرح می کنیم؛ راه دوم هم این است که در کنار توان مداحی تان واقعا هنر انتخاب شعر پیدا کنید و خودتان استقلال داشته باشید، چون هر فردی ذوق شعری دارد، ذوق انتخاب دارد، شما پای مجالس اهل بیت(علیهم السلام) بزرگ شدید  حلاوت شعر خوب را چشیدید بنابراین کمتر کسی است که بگوید من شعر نمی شناسم. ممکن است اصطلاحات ادبی را بلد نباشید، اما اگر به مرور با شعر زندگی کنید طبع شما شعر بد را پس می زند، نکته مهم این است که چرا الان طبع ما شعر بد را پس نمی زند؟ چرا آقای حدادیان می گوید تا فردی می آید بخواند می گوید نوکرم و فلان و.. یا الان شعرهای ما به جای وصف امام رضا(علیه السلام) ، شده وصف کاشی حرم و قطاری که نمره صندلی اش هشت است و از این حرف ها! یعنی بعضی از شعرها وصف امام رضا(علیه السلام) نیست و این بد است، طبع ما دارد عوض می شود و این خیلی مهم است که ما شناخت نسبت به شعر پیدا کنیم مثل قدیمی های ما که غذای خوب می خوردند، روغن خوب مصرف می کردند الان به آن ها پیتزا بدهید مریض می شوند، الان فست فود بخورند مریض می شوند، قدیمی های ما الان اگر پای منبرهای بعضی از مجالس مداحی بنشینند شعر را نمی پذیرند با اینکه سواد ندارند، چرا؟! چون از کودکی با گلستان سعدی و اشعار سعدی و حافظ بزرگ شدند طبع آن ها اینطور بار آمده است، ما چرا در برابر صائب و سعدی که شعرش ساده تر از حافظ است، حتی در برابر این اشعار ساده هم ما پس می زنیم! حتما باید شعر آنقدر ساده باشد تا بپذیریم بخوانیم. این یک بحران بزرگ در شعر است و ممکن است من الان نفهمم و یک عده ای ساده تر از من، من را تشویق کنند و من دچار این ذهنیت بشوم که پس مردم اینطور شعرها را می خواهند و من هم باید این شعرها را بخوانم­، این دیدگاه بسیار غلطی است. من حدود صد و ده سر فصل از سخنان رهبر فرزانه انقلاب جمع کردم؛ اینکه جناب آقای حدادیان می گفتند حتی آقای محمد قهرمان جلوی آقای خامنه ای کم می آورد و جلوی ایشان احتیاط می کند، نه به خاطر اینکه حالا ایشان رهبر هستند، بخاطر اینکه ایشان در دوره ی جوانی به این طرف با شعر زندگی کرده است، شعر شناس است، ناقد حرفه ای است، شعر شناس است، بنابراین ایشان وقتی از سال شصت و سه تا امروز هر سال مداح ها محضر ایشان مشرف می شدند صحبت هایی در مورد انتخاب شعر دارند من این ها را جمع کردم ابتدای آن کتاب “عقیق شکسته” آورده ام، اگر دقت کنید یکی از نکاتی که حضرت آقا می گویند این است، می گویند اگر یک شاعری شعر ضعیفی سرود ولو با اخلاص، بگذارید کنار، نخوانید، ولی ما الان می خوانیم! می گوییم شعر ضعیف است ولی مردم می فهمند! می گویند به شعر کم مایه قانع نشوید ولی ما می خوانیم، می گویند شعر را به یک مشاور شعر نشان بدهید، نشان نمی دهیم. سی سال پیش حضرت آقا به همین جمع مداح های تهران گفتند که بروید سراغ آقای مشفق کاشانی و پیش ایشان ادبیات یاد بگیرید، اگر آن موقع بعضی از دوستان تهرانی ما و شهرهای دیگر گوش کرده بودند الان وضعیت شعری ما در مداحی هایمان بهتر بود. حالا چه کار کنیم تا جبران کنیم؟

  • اولین قدم برای ارتقا در عرصه شعر

اولین قدم این است که ما از خودمان سؤال کنیم که این چیزی که داریم می خوانیم واقعا شعر است یا نظم؟ من چند سؤال می خواهم مطرح کنم اصلا در حوزه ی مداحی، من احساس می کنم بعضی وقت ها ما سر فصل های مداحی را فراموش کردیم. ( من خودم قبل از اینکه معلم مداحی بشوم، در سن نوجوانی و جوانی افتخار ذاکری داشتم، بعد دیدم خب من در شعر موفق تر هستم ذاکری را کنار گذاشتم، تکلیف خودم را با خودم روشن کردم.) به نظر من بعضی از ماها باید تکلیف خودمان را با شعر روشن کنیم و یک سری سوال ها از خودمان بپرسیم؛ من حدود ده سوال می خواهم اینجا بنویسم برای شما و هر اجرایی که شما گوش می دهید و یا هر اجرایی که خودتان دارید، واقعا با این سوال ها کنار بیاید، سوال ها خیلی مهم است، من یک بخشی از آن ها را از آقای انسانی آموختم و یک بخشی از آن ها را هم از دیگران.

  • سؤال های لازم پیش از مداحی کردن

یک سری سوال ها است که مداح قبل از اینکه پشت تریبون برود و اصلا بخواهد بخواند باید از خودش بپرسد:

1- چرا بخوانم، بحث هدف در مداحی است، ما گاهی اوقات هدف را گم کرده ایم. من در مداحی هدفم این است که محبت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) را در مردم تقویت کنم، اگر بخواهم محبت را در اهل بیت(علیهم السلام) تقویت کنم باید بروم سراغ تعریف “مدح”، چیزی که جلسات قبل گفتم، گفتم مدح تعریف دارد، ما بعضی از شعرهایمان الان مدح اهل بیت(علیهم السلام) نیست، مدح چشم و زلف و قیافه حضرت عباس(علیه السلام) و دیگران است، ما به جای مدح، به جای حماسه گاهی اوقات اسطوره داریم می سازیم، مثلا می گوییم

رستمُ در خاک کند فوت اباالفضل(علیه السلام)،

این معرفی حضرت عباس(علیه السلام) نیست، ما راه را داریم اشتباه می رویم، چون اهل بیت را نشناختیم، ما می خواهیم معرفت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) را بالا ببریم باید با آن مدح این کار را بکنیم، پس ساختار کاری این است که اول برویم مدح را بشناسیم.

بعد از محبت این است که مودت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) در رفتار مردم زیاد شود، اگر مستمع من همان خلافی که قبل از اینکه جلسه بیاید انجام می داد باز هم دارد انجام می دهد یعنی در جلسه ی من تحول پیدا نکرده است، عیب از من است، عیب از منِ خواننده است، منِ شاعر است، یعنی شعر من که دادم دست مداح شعر پر خروش و پر محتوایی برای تاثیر گذاری نبوده. کسانی که می گویند فلانی مجلسش گرفت به این معنا نیست که مردم زیاد گریه کردند، دیدید که آقای حدادیان در مورد اشک چه گفت؛ بحث سر تحول است، آیا آن فرد تغییر حال پیدا کرده، یا محول الحول و الاحوال، هول حالنا الی احسن الحال اتفاق افتاده است یا همان کارهایی که می کرده، نگاه به ناموس مردم می کرده  باز هم نگاه می کند؟ خب این معلوم است که عوض نشده است، یا مثلا سر اندک چیزی سر یک اتفاق ساده ای به نام امام حسین(علیه السلام) دو شیعه ممکن است با هم گلاویز شوند و بدترین حرف ها را هم به هم بزنند! این ها همه بر می گردد به اینکه منِ خواننده، منِ شاعر در کارم یک جایی خطا است، یک جا لغزش است، یک جا خلأ است که نشانه اش می شود این رفتارها.

حضرت آقا بارها و بارها گفتند شعر باید روشن گرانه باشد. پس، هدف: تعالی فکری مداح و مخاطب.

2-  چقدر بخوانم؟

3-  کِی بخوانم؟ من در این موارد توضیحی نمی دهم، بحثِ زمان اجرا است، بحث اقتضای حال و مقام است. مقام یعنی جایگاه.

4-  کجا بخوانم؟ بعضی از هیات ها را نباید برویم بخوانیم، یک جاهایی بعد از مداح برتر نباید بخوانیم، جز بی اعتباری خودمان چیز دیگری به همراه ندارد، گاهی اوقات بعد از کسی خواندن اهانت به او است، خراب کردن خودت، مستمع اشباع شده است.

5-  برای چه کسی می خوانم؟ یکی از جواب هایش خب برای اهل بیت(علیهم السلام) است، ولی جواب دوم مخاطب شناسی است، ما الان مداح اگر دعوتش کنند برود یک دبیرستان دخترانه بخواند با یک دبیرستانه پسرانه بخواند خواندنش فرق می کند، اگر در یک مجلس طلبگی می رود باید جلسه اش فرق کند، اگر بین دانش آموزان راهنمایی و ابتدایی دعوتش می کنند مثلا برای اربعین برود بخواند نباید شعرهایی بخواند که واقعا دانش آموز نمی فهمد، نباید بعضی از مضامین را بخواند که واقعا دانش آموز نمی فهمد، چون من خودم معلم دبیرستان هستم و حوزه هم درس می دهم، سطح فهم افراد را دستم است، شما هم می دانید با مردم ارتباط دارید، واقعا بعضی از دانش آموزان دبیرستانی موارد بسیار ساده در حوزه ی عاشورا و کربلا را نمی دانند، بنابراین شما اگر قرار باشد یک شعری را بخوانید که نه تنها نفهمند بلکه ابهام داشته باشد برای آنها، خب اینجا خیلی مهم است برنامه ریزی کنیم چه شعری بخوانیم، چطوری بخوانیم، این ها نکاتی است که باید حتما به این سوالات جواب بدهیم بعد برویم پشت تریبون.

6- چه بخوانم؟ محتوا، درد و دل های آقای حدادیان بر می گردد به اینکه ما خواندن هایمان محتوایش بسیار کم است، به ما می گویند شعر روشن گرانه بخوان ولی می گوییم اگر شعر روشن گرانه بخوانیم مخاطب نمی فهمد. مناجات خوانی می کنیم همه اش حرف های معمولی که همه بلد هستند را می زنیم، به فرد می گویی یکی دو تکه دعا لا بلای خواندنت بیاور، عبارت عربی بلد نیست بخواند، همه این ها عیب است دیگر، این ها را باید تمرین کنیم، لحن خواندن داشته باشیم، سبک خواندن داشته باشیم، زبان گفتارش را داشته باشیم، این ها بحث محتوا است که باید عزیزان بگویند. اما آن چیزی که من می خواهم بگویم سوال بعدی است که مهم است.

  • چهار نکته پیرامون محتوا

البته درباره ی محتوا اجازه بدهید من چهار نکته بگویم، چه بخوانم یعنی محتوا، به نظر من شعری که شما انتخاب می کنید یعنی متحوایی که شما انتخاب می کنید در قالب شعر ارائه می دهید 1-اولین نکته آن باید جذابیت و دل نشینی داشته باشد؛ یعنی هنری باشد 2- نکته ی دوم بحث برانگیزانندگی است، یعنی شور و شوق ایجاد کند، بحث حماسه، شوق. 3- استواری و قوت محتوا است، یعنی یک مطلبی نگوییم که به نام محتوا به نام مضمون باشد اما اعتبار علمی نداشته باشد. ما باید ریشه یابی کنیم وقتی می خواهیم شعر انتخاب کنیم به شعر نگاه نکنیم، به اسم شخص نگاه نکنیم، فکر کنیم آیا این شعر واقعا به درد هیات می خورد؟روشنگرانه است؟ بحث استواری این است که باید روی آن مفصل بحث شود.4 نکته ی بعدی بحث هنرمندانه بودن شعر است، یعنی بیان هنری و غیر مستقیم. عزیزان، حتی حضرت آقا درباره ی روضه ی مکشوف نکته دارند، می گویند علما روضه ی مکشوف نمی خواندند، غیر مستقیم می خواندند، بنابراین اصلا حوزه ی مرثیه ی مستقیم حوزه ی شعر نیست. به این بیت دقت کنید

می دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه
انگشتری که همسفر گوشواره بود
این بیت مرثیه است اما فاش نیست، مکشوف نیست، شاعرانه است، دارای استعاره تشخیص در آن است . دقت کنید

 می دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه
انگشتری که همسفر گوشواره بود

(شعر برای استاد مجاهدی است) ، ببینید این بیت چقدر از نظر اعتبار شعری بالا است، اولا انگشتر مثل یک انسانی است که از کربلا دارد می رود بیرون و با حسرت دارد به گودال نگاه می کند، یعنی دو روضه را دارد در یک بیت می آورد ولی در شعر مرثیه نخوانده است، غیر مستقیم. یک بخش دیگر اشعار ،حالا که اسم جواد آقای زمانی مطرح شد به نظرم این کتاب “دلتنگی های اویس” ایشان را بگیرید بخوانید، یکی از بهترین مجموعه های شعر معاصر ما است، انصافا شاعر خیلی خوبی است ایشان.

خیلی از اشعار ایشان را شاید در مداحی نشود استفاده کرد ولی اشعار ایشان مثل همان تقویت توانایی و فهم شما در شعر است. یعنی شما شعر خوب بخوانید تا عیار ذهنتان بالا برود، دیگر هر شعری را شعر ندانید. یک بیتی دارد به نظر من شاهکار است، یعنی همین یک بیت اندازه ی دیوان می ارزد. اکثر شُعرای ما از این بیت های ناب دارند. من برای هر شاعری می توانم از همین بیت ها اسم ببرم و بخوانم، حتی از یک شاعری که جوان هم هست نسبت به آقای زمانی ده سال کوچکتر هم باشد ولی تک بیتی ناب دارند.

آقای زمانی یک بیتی دارد، دقت کنید شعر خوب که حضرت آقا می گویند محتوا داشته باشد و تاثیر گذار باشد و روشنگرانه باشد یعنی دشمن را به چالش بکشاند، دشمن را در ذهن مخاطب ما به محاکمه بکشاند، به این بیت دقت کنید، حتما این بیت را شنیده اید، ایشان فرموده اند که

کَرَم حاکم کوفه است که فرزند علی

تیر باید ببرد سهم زِ بیت المالش.

معنی بیت را متوجه شدید؟ بیت المال برای هر کسی یک سهمی را مقرر کرده است دیگر، می گوید سهم فرزندان علی (علیه السلام) از بیت المال چه است؟ تیر است؛ چقدر پشت این بیت تفکر است؛ اصطلاحا این بیت تعریض دارد، کَرَم حاکم کوفه، دیدید بعضی ها می گویند کَرَم فلانی را ببینید، برعکس است یعنی کَرَم ندارد دیگر، حالا از نظر هنری هم بخواهید بگویید، این بیت را مخاطب می فهمد، آن کسی هم که شاعر خیلی فنی است از این شعر لذت می برد بجز محتوا. سهم و تیر، در عربی معنی «سهم» چه می شود؟ تیر؛ یعنی از نظر فنی هم عیار است، بیت خیلی بالا است، محتوای بیت خیلی بالا است، اما شعر است؛ عرض من این است، عزیزان وقتی می خواهند شعر انتخاب کنند، اول بگویند این شعری که من دارم می خوانم شعر است یا نه؟! یعنی وزن را از آن بگیرم ببینم چه دارد، اگر چیزی ته آن ماند یعنی شعر است، اما اگر وقتی شما وزن را از آن گرفتید دیدید دیگر هیچ چیز ندارد ، بدان دارد سرت کلاه می رود شعر نیست. از این نمونه ها خیلی من همراهم دارم که برای شما بخوانم. بنابراین من خواهش می کنم از همین الان با خودمان قرار بگذاریم ما در حق مخاطب (من یک جایی گفتم، گفتم عزیزان مردم ما در این دوره بسیار برای مجالس اباعبدالله در همه ی گرانی ها و سختی ها دارند سرمایه گذاری می کنند، فداکاری می کنند. بعضی وقت ها یک کوچه را آذین می بندند چون جایی ندارند، حسینیه ندارند، از همه ی همسایه ها اجازه می گیرند، ما که خبر نداریم با چه پولی و چطوری جمع می کنند ولی با سختی، بعد آقای مداح را می آورند، سخنران می آورند بعد منِ مداح را که دعوت می کنند واقعا من برای آن ها چقدر هزینه می گذارم؟ چقدر وقت می گذارم؟ با آمادگی میروم؟ یا فقط کلاس می گذارم؟! بعد آن نوجوان و جوانی که با عشق و علاقه بخاطر اسم من آماده است واقعا دست پر از جلسه من بیرون می رود یا نه؟! اصلا او متوجه نشود که من چیزی به او می دهم یا نه؛ من وظیفه خودم را انجام می دهم یا نه؟ این ها همه سوالاتی است که باید جواب بدهیم وگرنه قیامت باید جواب بدهیم. بنابراین عرض من است که ما بیاییم از یک جایی شروع کنیم خودمان را به چالش بکشانیم، بحث من تلخ است می دانم ولی واقعا اگر می خواهیم به حرف رهبر انقلاب توجه کنیم و شروع کنیم و بگوییم ما اهل کوفه نیستیم، بیاییم در رشته خودمان اهل کوفه نباشیم، گوش به حرفشان بدهیم، نه اینکه سی سال پیش بگویند بروید شعر یاد بگیرید ولی ما نرویم، بگوییم چشم آقا ولی نرویم! از همین امشب شروع کنیم. الان من وقتی آمدم از چهره و حرف زدن آقای حدادیان فهمیدم که خیلی دارد تلخ حرف میزند، معلوم است که خیلی ناراحت است.

حضرت آقا می گویند بروید از افراد تقاضا کنید افراد کارتان را نقد کنند(به شعرا می گویند ایشان)، به مداحان می گویند شماها بروید شعرهای خوب انتخاب کنید به مرور سطح فکر مخاطب شما بالا برود، نمی گوید در همان سطحی که هستند بخوانید. اگر بخواهیم شروع کنیم باید به این سوالات پاسخ بدهیم.

7- سوال پایانی، چگونه بخوانم؟ عزیزان من چهل و هشت سالم است، چهل سال است پای دستگاه مداحی دارم نفس می کشم، همه ی ما از بچگی پای روضه امام حسین علیه السلام بزرگ شدیم، ادعا نیست افتخار است؛ اینکه سن و سالم را گفتم و شرایط را گفتم بخاطر این است که من در این چهل سال ذره بین گذاشتم هم روی شعرها و هم روی اجراها، من یک کتابی را بیست سال پیش شروع کردم در مورد مداحی، الان قطعه قطعه شده و هر کدام به نامی دارد چاپ می شود، مثلا یک بخش آن کتاب شده است فرهنگ اصطلاحات و کنایات مداحی. می خواهم بگویم از گذشته تا امروز ذره بین گذاشتم روی خواندن ها، حسن ها را شناسایی کردم، روی سبک اجرا سبک شناسی نوشته ام، روی عیب ها آسیب شناسی نوشته ام، اما برای خودم بین خودم و خدا بوده یک جاهایی از آن را می آیم مطرح می کنم، الان با اتکا به این تجربه ی تلخ و شیرین این را خواهش می کنم از من بپذیرید، حداقل فکر کنید.

مداحی امروز در چگونه خواندن از نظر فنی عیار آن بسیار پایین آمده است. یعنی مداح ما فقط یک شعر را شروع می کند به خواندن، نه لا بلای آن مضمون می گوید، نه آیه قرآن می خواند، نه حدیث می خواند، نه شاهد مثال شعری می آورد، این عیب بزرگ مداح های امروز ما است. یعنی الان همه شدند مدعی مداحی، چرا؟ چون سطح مداحی پایین آمده است، همه می توانند از رو شعر بخوانند، اِکو که مشکل صدا را حل کرده است، شُعرا هم تند و تند ترکیب بند می سازند دیگر مشکل قصیده خوانی و مجلس آرایی کنار رفته است. سینه زنی ها هم که ماشاءالله شده هفت هشت نوع زمینه، واحد، شور، هر کسی با کمترین توانایی خواندن به راحتی می تواند در ذهن مردم به عنوان شور خوان، به عنوان مداح جا بیفتد. اما چقدر می توانیم مدیحه خوان باشیم؟ غزل خوان باشیم؟ قصیده خوان باشیم؟ چقدر می توانیم مثل آقای حدادیان، آقای خلج و دیگران ده دقیقه، یک ربع، بیست دقیقه با سه بیت مجلس را اداره کنیم؟ شما آمار بگیرید ببینید مداح ها برای یک اجرایشان چند بیت شعر می خوانند؟ چند بیت از آن را خوب می خوانند؟ حالا سالم خواندنش را که همه باید سالم بخوانند اما چند بیت از آن واقعا به دلمان می چسبد؟ یعنی به جز نغمه و به جز شعر، مداحی هایمان چه چیزی دارد؟ از خودتان سوال کنید! بروید اجراها را زیر سوال بگذارید یک مقدار، فکر کنید ببینید من چقدر دارم اشتباه می کنم! من در جلساتم بعضی از مداح ها را می گویم اصلا گوش ندهید؛ معروف است باشد، تو را از خواندن وا می دارد، فکر می کنی خواندن همین است، من نمی گویم مثل پنجاه سال پیش بخوانید ولی حریم مداحی، هنر مداحی، در مداحی غیرت داشته باشید، ما الان فقط داریم شعر می خوانیم آن هم چطور می خوانیم بماند! هنر مداحی در خواندن ها نیست، چیزی به نام هنر اجرا نیست. تمام شد یعنی بعد از آقای خلج و آقای حدادیان و چند نفر دیگر فاتحه ی مداحی سالم و با عیار بالا خوانده شده ، دیگر نداریم مگر اینکه شماها به فکر باشید.
پس در چگونه خواندن خیلی مهم است. الان می خواهم وارد این بحث بشوم اگر آقای حدادیان می گویند حیف، ناراحتم امشب این شعرها را به شما دادم بخاطر همین است که هنر اجرا در ماها ندیده است؛ شما ثابت کنید که هست. چه کار کنیم؟ من می خواهم وارد بحث هنر انتخاب شعر شوم، فرض بگیریم آقای حدادیان کتاب را برای شما باز نمی کند و اصلا می گوید بروید خودتان پیدا کنید؛ اصلا یک کار دیگری، به شما می گوید برو غزل انتخاب کن، بیت هایی که مناسب مداحی نیست، آن ها را حذف کن. شاعر که برای مداح نساخته است؛ مثلا شما از عبرت نائینی شعر می خواهید انتخاب کنید، همه ی بیت های آن که برای مداحی نیست، دیدید که ایشان گفتند کلمه ی هرگز را برمی دارم! آن مشاور شعر باید به شما کمک کند برای همین جاها، ولی به هر حال من می خواهم یک شعر انتخاب کنم، چند مرحله دارد، من خواهش می کنم در این مقدمه ی امشب مراحلی را که من می گویم به این ها فکر کنید، به آن بیاندیشید و خودتان را بروید محک بزنید، اگر هم با کسی قدم می زنید که این دیدگاه های منفی روی شما اثر گذاشته است و ذهنتان تنبل بار آمده است دور آن افراد را خط بکشید، یک مقدار برای شعر وقت بگذارید.

  • مراحل لازم برای شعر خواندن

 اعتقاد من این است که برای شعر خواندن چند مرحله است به این مراحل توجه کنید.

اول اینکه شما هر شعری را با هدف لذت بخوانید، نگویید من مداح هستم به درد مداحی نمی خورد و بیت اول را بخوانید و کنار بگذارید! اولین هدف در مداحی لذت بردن است. شماهم مثل دیگران ذوق دارید، سلیقه دارید، بعضی از شما طبع شعر دارید؛ جالب این است، من چون معلم شعر هستم و نقد شعر می کنم، الان دیدید آقای حدادیان داشت برای من شعر می خواند، دیشب بنده خدا به من زنگ زد برای من شعر بخواند، من گفتم من فردا می آیم در گوشم بخوان، چون حظ بصری و شنیداری بهتر از این است که آدم از پشت تلفن بشنود، انصافا ایشان شاعر است.

شعر خوب این است که اول ما لذت ببریم؛ گفتم من از شعر شما وقتی شنیدم لذت بردم، آن لذت چرا اتفاق می افتد؟ بخاطر اینکه همه ی ما خداوند یک طبعی به ما داده است این طبع را باید حتما در خودمان کشف کنیم. پس مرحله ی اول لذت بردن است.

شعر را خواندید، مرحله ی اول لذت بردید، مرحله ی دوم نگاه خریداری می کنید. خب این شعر به چه کار من می آید؟ اصلا از خودم بپرسم که شعر را درست خواندم یا نه! گاهی اوقات شعر را نمی فهمید شاید اشتباه خوانده اید، باید مطمئن شوید که درست خواندید.

پس مرحله ی اول لذت ببرم، بعد ، از خودم سوال کنم این شعر به کار مداحی می آید یا نه؟! از این چهار حال خارج نیست، یا به درد مداحی نمی خورد، یا به درد مداحی می خورد، حالا من میگویم این شعر به درد مداحی می خورد، به چه کار می آید؟ یا لابلای این شعر تک بیتی های خوبی دارد که شما به عنوان شاهد مثال می توانید انتخاب کنید، پس بیت شاهد مثال دارد، یعنی می گویید عجب بیت خوبی، بعضی از بیت ها است که بعضی از مداح ها لابلای شعر هایشان می خوانند «داستان غم هجران تو گفتم با شمع     آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرده»، این بیت یک غزل است، بقیه بیت هایش شاید به درد نخورده است، یک نفر هنر انتخاب داشته است این بیت را خوانده است و دهان به دهان گشته است و همه ما هم الان حفظ هستیم؛ پس شما باید غواص باشید در دریا بین آن همه غزل ، گوهر شکار کنید؛  اگر در این مرحله کار کردید واقعا بعدها می توانید مثل آقای حدادیان همینطور کتاب را ورق بزنید و بگویید این غزل خوب است، واقعا به این مرحله می رسید، فقط یک مقدار همت می خواهد، یک مقدار اُنس می خواهد. بعضی از مداح ها را من می گویم، می گویم عزیزان شما یک ساعت وقتتان را در هفته بگذارید بیایید در جلسه ی شُعرا بنشینید، ما الان دوشنبه ها تهران جلسه ای داریم نصف اعضای جلسه ی ما مداح ها هستند؛ درست است شاعرِ آقای هلالی می آید، شاعرِ آقای محمد رضا طاهری می آید و… این ها می آیند، کنار این ها مداح ها هم می آیند می نشینند، آخر آن هم توسل داریم؛ می دانید برای چه می آیند؟ چون می دانند دو فایده دارد: 1- می بینند شاعر برای شعرش چقدر زحمت می کشد، ناقد که من باشم دارم پدر شعر را در می آورم تا این شعر قابل خواندن شود 2- خیلی از ظرایف انتخاب شعر، فهم شعر، اجرای شعر را در لابلای گفتار ما به دست می آورد؛ آدرس آنجا حسینیه سادات، خیابان وحدت اسلامی، بعد از بیمارستان زکریای رازی سمت چپ کوچه ی خندان، حسینیه ی سادات، دوشنبه ها پانزده روز یک بار است، یعنی دوشنبه ای که گذشت بود و دو هفته ی دیگر دوباره برگزار می شود، ساعت 6 تا  8. جلسات دیگر هم در تهران است بگردید پیدا کنید.

عرض من این بود که با شُعرا نشست و برخاست کردن به شما کمک می کند که ذائقه تان را در انتخاب شعر بالا ببرد.

گاهی اوقات شعر کاربردی است، مثل شعرهایی که آقای حدادیان دادند یعنی شاعر برای یک موضوعی ساخته است، شما می توانید برای موضوع اهل بیت علیهم السلام استفاده کنید، اصطلاحا به آن می گوییم شعر کاربردی، همه ی شعرهایی که آقای حدادیان گفتند شعر کاربردی است ( من از شعر صائب به اینطرف بودم).

شعر کاربردی هنر اجرا می خواهد، یعنی شما اگر می خواهید ثابت کنید خواننده هستید، شاگرد آقای حدادیان هستید و کار کرده اید باید با شعر کاربردی ثابت کنید و الا خواندن شعر موردی کاری ندارد. شعر موردی یعنی مقید به زمان و مکان و شخص خاصی است. الان شعر حضرت رقیه خوانده شد، درباره ی حضرت رقیه سلام الله علیها بود، مکان خرابه بود، زمان هم که مشخص است، بنابراین شعر موردی خیلی زیاد است، الان اکثر شُعرا شعر موردی می سازند.

  • تفاوت های شعر کاربردی و موردی

شعر کاربردی اولا که مقید به زمان و مکان و این ها نیست، عمومیت دارد، این عمومیت خیلی مهم است. ثانیا هنر اجرا، وقتی چون عمومی است خیلی سخت تر از شعر موردی است بنابراین هنر اجرا می خواهد.                          
هنر اجرا یعنی چه؟ یعنی شما باید برای بیت ها پردازش داشته باشید، توضیح بدهید تا برای مخاطب جا بیفتد. مثلا شما شعر حافظ را انتخاب می کنید،

 «گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس                    زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس»

 خب این شعر اگر را اگر در مکان خاصی بخوانید، مثلا از شما دعوت کنند در حرم سیدالکریم بخوانید یا حرم امام رضا علیه السلام بخوانید؛ در حرم امام رضا علیه السلام وقتی می گویید گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس، مخاطب می داند که منظور شما از گلعذار چه کسی است؟ امام رضا علیه السلام؛ حالا می توانید با حرکت دست هم از زبان اندام استفاده کنید. این ها هنر اجرا می خواهد، گاهی اوقات زبان اندام نیاز است، گاهی اوقات لازم است حرف بزنید. به هنر اجرا ما اصطلاحا می گوییم مضمون سازی یا مضمون پردازی، که یک سری قانون ها دارد ما برای سطوح عالی این ها را درس می دهیم.           
بنابراین شعر کاربردی اولا عمومیت دارد ثانیا اینکه حتما باید هنر اجرا داشته باشید، سوم هم اینکه عیار مداحی است، یعنی اینکه ثابت می کنید که توانایی دارید لابلای اجرا حرف بزنید، چون قدیمی ها می گفتند مداح حق ندارد حرف بزند ولی چرا آقای حدادیان بِین خواندنش حرف می زند؟ چون هنر اجرا دارد، می داند از ریتم نباید خارج بشود، باید تلگرافی حرف بزند، باید هدفمند حرف بزند ( این ها شرایط مضمون سازی است که دارم می گویم، این سه مورد را یادداشت کنید)

  • شرایط مضمون سازی
  • 1- تلگرافی باشد (کوتاه باشد، سخنرانی نباشد) 2- از ریتم اجرا و لحن اجرا خارج نشوید 3- در مضمون سازی متناسب با موضوع حرف بزنید.

گاهی اوقات اصلا برای جا انداختن بیت می توانید از یک بیت دیگری استفاده کنید، بیت شاهد بیاورید، این ها همه جزء هنرهای اجرا است که حضرت آقای انسانی، آقای خلج، آقای حدادیان این ها این روش ها را بلد هستند و دارند اجرا می کنند، یعنی ماها که می رویم معلمی درس می دهیم، همه را ارجاع می دهیم به اجرای همین بزرگوارها.

بحثمان سر چه چیزی بود؟! من رفتم شعر انتخاب کردم، مرحله ی اول لذت بردم، حالا دارم از خودم سوال می کنم که به چه کاری می آید؟، فرض می گیرم یک شعری انتخاب کردم که کاربردی است، حالا می خواهم روی آن سرمایه گذاری کنم و بر شعر تسلط پیدا کنم و بعد با خیال راحت بروم آن را یک جایی بخوانم که اگر یک لحظه آقای حدادیان وارد جلسه شد، آقای انسانی وارد شد دست و پایم نلرزد بگویم خب جناب استاد انسانی آمدند دیگر من حق خواندن ندارم و تریبون را بگذارم زمین! این ضعف است.

برای اینکه به انتخاب این شعر کاربردی برسم یک سری لوازم نیاز دارم.

  • سلامت شعر

اولین نکته سلامت شعر است ، در نگاه اول ممکن است شما شعر را خوانده باشید و از شعر خوشتان آمده باشد ولی هزار عیب دارد، سلامت شعر را یا شعر شناس هستید یا با یک مشاور شعر مشورت می کنید. حتما یک مشاور شعر انتخاب کنید. شما شاعر و شعر شناس شهرتان را شناسایی کنید در طول سال به ایشان بگویید من به شما زحمت می دهم.                 
شعرشناس باید بیاید پای شعر شما بنشیند، قبل اجرا شعر را مهندسی کند، بعد از اجرا هم نقد کند، این می شود رفاقت.

نکته: خواهش می کنم به این نکته خوب توجه کنید، جایگاه مداح با شاعر نباید قاطی شود. ما در مداحی باید روضه بخوانیم اشک از مردم بگیریم، یک خلاءی در بعضی از هیات ها است که آن هم مدیحه است، شاعر باید آن را پر کند، اگر شاعر بیاید مرثیه بخواند، اشک بگیرد مثل مداح، به نظرم کار درستی نیست.

نکته ی بعدی در معیارهای انتخاب “سلامت شعر” چند شاخه دارد، هم محتوایی، هم زبان شعر، محتوا همان اندیشه است، زبان شعر، سالم باشد. نکته ی دوم روانی و سادگی است، شعری که شما باید کنارتان یک فرهنگ لغت بگذارید واژه ها را یکی یکی پیدا کنید و آخرش هم نفهمید چه است مخاطب هم قطعا نخواهد فهمید! اکثر کارهای صائب، سعدی و شُعرای معاصر، مخصوصا الان یکی از دلایلی که شعر آقای سازگار زیاد خوانده می شود بخاطر همین عنصر روانی و زلالی آن است. چون خود ایشان خواننده است، من الان در گوش آقای حدادیان در مورد شعرش یک نکته ای گفتم، گفتم آقای حدادیان خیلی از زمینه سازهای ما، نوحه سراهای ما چیزی به نام موسیقی زبان مردم را نمی شناسند، به همین خاطر شما دارید نوحه می خوانید و وسط آن به تکلف می افتید نمی توانید اجرا کنید، چرا؟ چون فرد زبان ترانه را نمی شناسد؛ ایشان در گوش من به زبان محاوره ای یک شعری را خواند گفتم شعر شما سه ویژگی دارد، یکی این است که زبان شعر شما متناسب با موسیقی زبان مردم است؛ یک مثال بزنم: شما همیشه می گویید عاشورا تاسوعا یا تاسوعا عاشورا! بیشتر نمی گویید تاسوعا عاشورا با اینکه از نظر زمانی باهم فرق دارند، این همان زبان مردم است، مردم می آیند زبان را ساده می کنند، شاعری که بتواند ساده حرف بزند هنر است، هنر زبان شاعر سادگی است.               
پس یکی از معیارهای انتخاب خوب این است که شعر باید در عین حال که ساده است پخته باشد. شعری که از جواد زمانی مثال زدم و دیگران این ویژگی در آن ها است.  
نکته ی سوم: شعر حتما باید از عنصر احساس، خیال استفاده کند اصطلاحا می گوییم پیوند خیال و احساس، یعنی بیان آن غیر مستقیم باشد. اگر این عنصر نباشد شعر نیست، نثر است. اگر این دو عنصر نباشد نظم است یعنی وزن را از آن بگیری هیچ چیز ندارد. پس حتما باید پیام آن غیر مستقیم باشد. من برای پیام مستقیم یک مثال برای شما بزنم، در بعضی از شعرهای قدیم به جهت اینکه مردم را می خواستند روشن کنند و آگاهی بدهند، شُعرا عنصر خیال را کنار می گذاشتند ، مثلا این شعر آقای خوش دل تهرانی معروف است دیگر «بزرگ فلسفه ی نهضت حسین این است    که مرگ صبح به از زندگی ننگین است» الان شما وزن را از این شعر بگیری هیچ چیزی ندارد جز نظم ولی یک پیام خوب دارد، از نظر هنری الان این شعر نیست «نه ظلم کن به کسی نه زیر ظلم برو» این الان انگار زبان مردم است فقط به آن وزن دادید، ارزش دارد ولی عیار آن پایین است، یعنی شما حساب کن یک طلایی عیار آن بیست و چهار است، یکی عیارش هجده است و یکی دیگر ناخالصی دارد، حواسمان باید باشد شعری که انتخاب می کنیم اگر وزن را از آن گرفتیم واقعا هنر کلامی آن از دست نرود. 
الان بسیاری از شعرهایی را که ما می شنویم مشکل بزرگ آن این است. مثال: این شعرها را ببینید، گاهی اوقات بجز اینکه نظم است ایرادهای دیگر هم دارد

«اینکه خدا هر آنچه که بخواهد شود همان                 یعنی حسین هرچه بخواهد همان شود»

الان شما وزن را از این بیت بگیرید، هم در آن غلو است و هم نظم است.             
 « هر که دور از سر کوی تو شده خار شده              نده غیر از خودت آقا به کسی افسارم»

 به نظر شما شعر است؟!! کلمه ی افسار را شما در جایی در شعرها می بینید!       

 « ما سمت هر بنی بشری ول نمی شویم  /  یا مثل قبله ها کج و مایل نمی شویم  /  ما شیعیان ز روز ازل قول داده ایم /  اصلا بدون تربت تو گِل نمی شویم  / در گیر و دار زندگی و روزمرگی / جز کار نوکری تو شاغل نمی شویم   / ما نان به نرخ حضرت ارباب می خوریم /  آقا کریم آمده سائل نمی شویم / آنجا غدیر بود کمی شُل گرفته شد /  ما بیخیال زینب و محمل نمی شویم»

به نظر شما این الان شعر است!! می خواهم بگویم که این عنصر را جدی بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *