متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج محمود کریمی

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج محمود کریمی

شب تنهایی گرفته بود دلم
انگاری آتیش زدن به حاصلم
تن اشک روی چشام لرزیده بود
آخر غربت و با چشم دیده بود

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج محمود کریمی

امشب اومدیم برا امام هادی گریه کنیم،اینقده این آقا غریبه،خادمای حرمش شیعه نیستند،یکی از علماء نقل می کرد،می گفت:زمان طاغوت ما از حوزه ی علمیه خرجیمونو گرفتیم،یکماه رمضون کامل رفتیم سامراء فقط نشستیم تو حرم قرآن خونیدم،اینقده غریبه ،کسی تو حرم نبود،مارو فرستادن حرم از خلوتی در بیاد،آی سامراء،آی سرداب

زبیداد ستم هم ساختم
هرکی خیلی اذیت میشه کی و صدا می کنه؟مادرشو،خواهی ،نخواهی
زبیداد ستم هم ساختم،هم سوختم،مادر
سراپا سوختم چون شمع و نور افروختم،مادر
زخون سینه ات نخل ولایت جان گرفته
من برای آبیاری خون دل اندوختم،مادر
شراره زهر آتش زد همه عمق وجودم را
به فریادم برس آتش گرفتم سوختم،مادر
ای وای غریب آقا….
شب تنهایی گرفته بود دلم
انگاری آتیش زدن به حاصلم
تن اشک روی چشام لرزیده بود
آخر غربت و با چشم دیده بود
هنوزم اون همه غم تو خاطره
که می دید قبر آقاش بی زائره
دل مردمونش و پر کینه دید
سامراء رو شبیه مدینه دید
سامراء گفتی دلم بیچاره شد
باز به صحرا پا گذاشت آواره شد
سامراء هم حرم قنشگ داره
گنبد زرد طلائیه رنگ داره
سامرا می گی دلم گل می کنه
به دو تا امام توسل میکنه
سامراء بیگانه با هر شادیه
سامراء قبر امام هادیه
شنیدم شبونه ریختند تو خونش
اومدن به هم زدن آشیونش

می گه یه بار دیدم آقا داره گریه می کنه،گفتم:آقا برا چی ناله می زنی،آقا فرمود:فرش و کنار بزن،کنار زدم،دیدم یه قبر کندن،فرمود:این قبر و کندن جلو روم،می گن،امشب تو این قبر دفنت می کنیم،هر روز تهدید

شنیدم قبرش و کندن پیش روش
کاسه ی زهرو گذاشتند روبروش
شنیدم درد دلش بود بی حساب
شبونه آوردنش بزم شراب
بعد اون بزم شراب با سوز و درد
یاد عمه زینب و حسین مدد

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج محمود کریمی

یاد یه حرفی اوفتادم وسط شعر،بعضی چیزا ،بی برنامه آدمی بهش ملهم می شه،میگه،گفتم آقا فرمود،هر روز می گن،دفنت می کنیم تو این قبر زنده زنده،زنده به گور،این طوری تهدید کردن امام هادی رو،آی بمیرم یه هم چین چیزیم تو اهلبیت داشتیم،میگه دیدم امام سجاد علیه السلام،داره گریه می کنه،تو خرابه گفتم:آقا چی شده،چرا ناله می زنی،فرمود:این نگهبانایی که جلوی خرابه ایستادن،با زبان رومی حرف میزنن،امام زمان به هر زبانی،مسلطه،می گه امشب دیدم،این نگهبانها دارن با هم حرف می زنن،با زبان رومی،آقا مگه چی گفتن،گفت:امشب یکی به اون یکی میگفت:میدونی فردا چکار می خوان بکنن؟چکار می خوان بکنن؟گفت دستوره فردا،این دیوار خرابه رو رو اهلش خراب کنن،هر جا آتیش گرفتی ناله بزن..

خداوندا ببین بال و پرم سوخت
تماشا کن ببین خاکسترم سوخت
رسید این ارث برما از همان روز
که زینب گفت:بابا مادرم سوخت
میان آتش تب گریه کردم
تمام روز تا شب گریه کردم
از آن روزی که رفتم بزم مستان
به یاد عمه زینب گریه کردم

هر نوکری باید یه گریزی بزنه کربلا،ماه رجبه،فردا آخرین نفسش ها شو تو دامن امام عسکری زد،صلی علیک یا اباعبدالله شو گفت،براش کفن آوردن، ای بی کفن حسین،جانم،یه وقت امام سجاد فرمود:بنی اسد برین یه قطعه حصیر بیارید،حصیر آوردن،پاره پاره بدن اربابتونو ،آی آی،این یعنی چی؟یعنی قسمت به قسمت بدن و میان حصیر گذاشت،حسین………..

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *